به یلدای زلفم دلی بسته باشد

دو صد تا گرفتار و یک خسته باشد

به موی سیاه و به لب هام امشب

سیاهی دوران، شکر رسته باشد

در آغوش یلدا، انارست و تربوز

منم در بر‌ِ تو همین هسته باشد

کنارِ بخاری بشین، پهلوی من

دو چشم تو بادام، لبم پسته باشد

تو یلدا بخوانی، کریسمس بیاید

چنین جشنِ زیبا که پیوسته باشد

به دست تو گیتار، و من یک دهن شعر

و شرقی و غربی چه وابسته باشد

درخت کریسمس که زاییده، یلدا

به نام خراسان گل اش دسته باشد