هومن خلعتبری متولد ۲۷ فرودرین ۱۳۴۸ در تهران، از شش سالگی نواختن پیانو را نزد ” نیره رضایی” و بعدها در محضر “ملیک اصلانیان” آموخت و در سال ۱۳۷۱ وارد دانشگاه هنر تهران در رشته موسیقی شد و ردیف و دستگاهی های موسیقی ایرانی را نیز نزد” مهربانو توفیق” فرا گرفت. از دیگر اساتید وی می شود به حشمت سنجری، فریدون ناصری، احمد پژمان، شریف لطفی و هوشنگ کامکار اشاره کرد. او از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۵ آسیستان و یپانیست  گروه کر ارکستر سمفونیک تهران، پیانیست گروه کر و ارکستر فرهنگسرای بهمن، آسیستان پروفسور توماس کریستین داوید در ارکستر جوانان انجمن فرهنگی ایران و اتریش در تهران بود. خلعتبری در سال ۱۳۷۵ برای ادامه تحصیل عازم اتریش شد و نزد اساتید دانشگاه موسیقی گرتس، دو رشته رهبری کر و رهبری ارکستر را با درجه عالی به پایان رساند.

او در حال حاضر، مدیر هنری و رهبر فستیوال موسیقی قصر کیرشتتن در اتریش، رهبر افتخاری ارکستر ” سولیست های برنو” و شاغل در اپرای شهر گرتس کشور اتریش می باشد.

آقای خلعتبری درباره فعالیت های اخیرتان برای خوانندگان شهروند توضیح بدهید و این که در سال گذشته چه فعالیت هایی داشتید؟ 

فعالیت های من بیشتر در عرصه رهبری ارکستر و اپرا در حیطه موسیقی کلاسیک است. من به عنوان رهبر میهمان به جاهای مختلف سفر می‌کنم و کنسرت دارم ولی شخصا خیلی اهل این نیستم که از خودم و برنامه هایم تعریف یا خبررسانی، بخصوص در فضای مجازی کنم چرا که به نظرم اصلا درست نیست و جذابیتی ندارد که مرتب خبر این کنسرت و آن کسنرت را پخش کنم یا عکس بگذارم که اجرا دارم.

ترجیح می‌دهم به تعداد محدودی اشاره کنم و بقیه را هم مردم – بخصوص علاقمندان موسیقی – خودشان دنبال می کنند و می‌بینند. 

به غیر از رهبری ارکستر یا اپرا، در حطیه موسیقی ایرانی کم و بیش فعالیتم را دارم. من در چند سال گذشته مستر کلاسهایی داشته ام و در حقیقت این کلاسها تنها پروژه ای است که سعی می‌کنم به عنوان تفنن و حفظ ارتباط با جوانان ایرانی، چند بار در سال برگزار کنم. البته پروژه دیگری هم هست وآن پروژه WE است. آقای پیمان میرآقاسی حدود ۳ سال پیش در سوئد گروهی را تأسیس کرد به نام آنسامبل وی WE که بیشتر نوازنده های این گروه سوئدی هستند و اولین کنسرت این آنسامبل با همکاری من شروع شد. ما در این پروژه قطعات موسیقی ملی ایرانی مانند آثار درویش خان، جواد معروفی، مهندس همایون خرم و  … را که توسط آقای علی اکبر قربانی بطور اختصاصی برای این گروه تنظیم و نوشته شده  اجرا کردیم که بازتاب خوبی در کنسرت سوئد داشت. خواننده این قطعات خانم سارا حمیدی بود. این بار که در جشنواره نوروزی تیرگان دعوت شدیم، خانم فریبا داودی هم به همراه سارا حمیدی با ما اجرا خواهند داشت که فکر می کنم مخاطبان از این کنسرت خوششان خواهد آمد. من در گروه، هم نوازنده پیانو هستم و هم گروه را هدایت خواهم کرد. 

در سوابق کاری تان ترجیح دادید که با هنرمندان ایرانی کار کنید و یا غیر ایرانی؟ آیا تعادلی میانشان هست یا خیر؟

من به این دلیل که دو رشته ی رهبری کر و رشته رهبری ارکستر را در اتریش گذرانده ام و البته هنوز دانشجو بودم که استخدام اپرای شهر «گرتس» اتریش شدم تا الان حدود ۱۸ سال است که آنجا کار می‌کنم، همه اینها طبیعتاً باعث شده که اکثر کارهایم در حیطه موسیقی کلاسیک و با هنرمندان غیر ایرانی باشد. 

زمانی پیش آمد که با گروه «تری ایرانین سوپرانو» که خانم های عسگری آن را به وجود آورده بودند، در ونکوور کانادا، انگلستان و آلمان کنسرت داشتیم. البته خواهران عسگری (نسرین و شیرین ) در اپراهای مختلف به رهبری من هم شرکت داشته اند ولی اجراهای گروه  Three Iranian Sopranos که من پیانیست گروه بودم،  قطعات ایرانی و کلاسیک بود. با خانم پری زنگنه اجرا داشته ام. با آقای رامتین قضوی ( خواننده اپرای اسکالای میلان ) اجرا داشته ام.

منظورم این است که همیشه با موسیقی ایرانی یا خواننده های ایرانی مرتبط بوده ام. به اضافه این که من سه تار را زیر نظر سرکار خانم «مهربانو توفیق»  دانشگاه هنر تهران کار کردم و لیسانس گرفته ام. منظورم این است که به ردیف موسیقی ایرانی اشراف کامل دارم.

خود به خود این ارتباط با موسیقی ایرانی و گروه های ایرانی تا جایی که امکانش بوده انجام شده هر چند کم نه خیلی زیاد. همان طور که می دانید تازه در همین ۱۰، ۱۱ سال گذشته است که پای موسیقیدان ایرانی به صحنه مجامع بین المللی باز شده والا خواننده یا نوازنده ایرانی (در حیطه موسیقی کلاسیک) که شما بخواهید کاری با او  روی صحنه انجام بدهید خیلی نبود. من، خواهران عسگری و سیاوش صاحب نسق و یکی دوتای دیگر از اولین افرادی بودیم که بعد از اتمام جنگ و در “دوران سازندگی” بدون بورس و کمک دولت، برای تحصیل علم موسیقی به اروپا آمدیم. مثل الان، این همه دانشجو و بورسیه و هنرجو نبود … 

البته من مرتب به ایران سفر کرده ام و حتی قبل از برنامه آکادمی گوگوش در ۲۰۱۰، به دعوت وزارت ارشاد در تالار رودکی با ارکستر سمفونیک و گروه کر کنسرت هم داشته ام و مشکلی هم نبود ولی بعد از آکادمی گوگوش دیگر ریسک نکردم به ایران بروم. 

در حین برنامه آکادمی، پروژه سیمرغ را به آهنگسازی حمید متبسم و آواز همایون شجریان در خارج از ایران رهبری کردم و همین طور که گفتم با آنسامبل WE همکاری داشتم و در این اواسط و بعد از برنامه آکادمی گوگوش متوجه شدم که چقدر علاقه مند به آواز و یادگیری موسیقی زیاد است به همین خاطر کارگاههایی راه انداختم، و اسمش را گذاشتم کارگاه تخصصی اجرا و آواز، چرا که من معلم آواز نیستم! من به خواننده آموزش می دهم چگونه بر روی صحنه  اجرای خوب و درستی داشته باشد. معلم آواز یک تکنیکهایی درس می دهد و من دقیقاً چیز دیگری.

شاید شما شایسته ترین فردی باشید که بتوانید نظرتان را درباره موسیقی تلفیقی به ما بگوید.

به نظر من زمانه عوض شده. یک رنسانس اجتماعی در تمام مسائل اجتماعی – انسانی پیش آمده! از جمله در هنر موسیقی، که در این تغییر و تحولات خیلی چیزها در مورد موسیقی دارای اساسنامه، نوشتار، علم و تخصص شده است.

در کل می خواهم بگویم موسیقی تخصصی تر شده و یکی از آن موارد سواد خواندن، نوشتن موسیقی است. سواد نت نویسی یا همان «پارتیتور» نویسی است. ولی من با دنبال کردن موسیقی هایی که روزانه برای من ارسال می کنند می بینم که هیچ اثر مکتوبی در تولید این آثار وجود ندارد – امروزه، کمتر و تک و توک موسیقی تلفیقی را می بینیم که یک پارتیتور داشته باشد و نت نویسی شده باشد. بیشتر دلی و بداهه ساخته شده اند. با قول و قرار اجرا می شوند. اگر از آهنگساز نت و پارتیتور اثر را درخواست کنی (که بخواهی بخوانی تا متوجه بشی آهنگساز چی نوشته!) چیزی برای ارائه به شما نمی دهد! ۸۰ درصد آثار کامپیوتر و میکس و سمپل و صداهای پالایش شده هستند. 

این مسئله، در موسیقی پاپ هم وجود دارد و موسیقی ما روز به روز تنبل تر می شود. دیگه کمتر واروژانی پیدا میشه که پارتیتور بنویسه! کم می ببنی چشم آذری که پارتیتور قطعه اش را به دست شما بدهد! آهنگسازها کم سوادتر شده اند. کامپیوتر و میز ادیت استودیو و سمپل را ازشون بگیری فلج خواهند شد.

یعنی ابزار تولید آسان تر شده ولی به همان نسبت عمق اثر کاهش پیدا کرده، درسته؟

دقیقاً درسته، من همیشه گفته ام که تولید موسیقی نسبت به سال های پیش زیاد شده. موزیسین و نوازنده زیاد شده. موسیقی وسعت گرفته اقیانوسی شده ولی اقیانوسی به عمق ۳ سانتیمتر. کمبود معلم موسیقی «خوب!»  بیداد می کنه. هرکسی که چهارتا آهنگ تولد مبارک و گل سنگ میتونه اجرا کنه میشه «استاد» و تدریس می کنه! بیچاره بچه ها و پدر مادرها  که اعتماد می کنند. در عرصه آهنگسازی هم همینطور … برای همین عرض می کنم که وفور برنامه های کامپیوتری نت نویسی، سمپل ها، و پالایش نت هایی که به موزیسین ها کمک می کند، باعث شده تا آهنگساز تنبل و بی بنیه (بنیه ی موسیقایی) بار بیاد و طبیعتاً شاهد آثاری بی رمق و به قول معروف بزن در رو باشیم.

به عنوان یک استاد آواز  وقتی می بینید که نیمی از جمعیت کشور یعنی زنان  فرصت و اجازه نشان دادن هنر آواز خود را ندارند چه احساسی دارید؟

من واقعاً متاسف می شوم که نیمی از جمعیت ایران از این حق محروم هستند، مگر می شود صدای لالائی مادرانه را حذف کرد؟ کسی که از شنیدن صدای لالائی مادر تحریک می شود مریض است. ما خوانندگان زن خوبی داریم و مطمئنا استعدادهای بسیاری در راه هستند و امیدوارم روزی این استعدادها صحنه برای اجرا و محلی برای شکوفا شدن به دست بیاورند.

در این سالها تلاش شده که هنر را به کالا تبدیل کنند که از طریق آن بتوانند هر ایدئولوژی را بفروشند، شما به عنوان یک استاد موسیقی چه راهی را پیشنهاد می دهید که جوانان علاقمند به این راه ، اسیر این گونه بازیهای حکومتی نشوند؟ 

سئوال  سختی است، از قدیم گفتن، یک دست صدا ندارد. بخصوص در مورد مطلبی که شما اشاره کردید. باید همراهی دولت راهگشا و کارساز باشه که خب … نیست! تعداد موزیسین های آگاهی که سعی می کنند، در آثارشان حرفی برای گفتن داشته باشند روز به روز کمتر می شود.

از طرفی مدیران موسیقی مملکت از سالهای پیش متوجه شدند که مردم نیاز دارند تا هیجاناتشان را تنظیم کنند، پس باید چیزی را که زمانی از آن ها گرفته بودند دوباره به آنها بفروشند. یعنی چی؟ یعنی همان شو و دیسکو. به نظر من اکثر (نه هم !) کنسرت های موسیقی در حد شو و محیط موسیقی کاباره ای است. من به این برنامه ها show می گویم نه کنسرت! این دو باهم خیلی فرق دارند. شما در کنسرت بی صدا و در سکوت کامل در سالن نشسته اید و گوش می کنی در صورتی که در شو یا پرفورمنس، دود و لیزر و رقص نور و جیغ و همهمه هیهات می کنه! دقیقاً کنسرت هایی که در حال حاضر در ایران می بینید! به معنی واقعی کلمه شو یا دیسکو! خب … از طرفی این را هم باید مد نظر داشت که بسیاری از برگزارکنندگان و مدیران موسیقی افراد وابسته به رده های بالای نظام هستند. پس متوجه شده اند که باید این هیجان اجتماعی تخلیه بشود و همان دیسکو و کاباره ای که ۴۰ سال پیش جمع شد و مرتد اعلام شد، به نوع جدیدی نزدیک به دو دهه است دوباره برقرار شده! فروش و درآمدزایی خوبی هم داره. اینطور شده که مخاطب عام هم موسیقی خوب را کم کم فراموش کرده …، تعداد اجرهای خوب بسیار اندک شده. اگر مدیران علاقه ای داشتند که البته ۴۰ سال است که علاقه ای نداشته اند، می توانستند گوش مخاطبین را با موسیقی خوب تربیت کنند. ولی همین طور که گفتم چون «فرهنگ موسیقایی» در سیاست دولت جایی مشخص ندارد، شما نمی توانی فقط از موزیسین توقع بالا بردن سطح فرهنگ شنوایی جامعه را داشته باشی. یک دست صدا ندارد!

برای نوروز ۹۸ در فستیوال نوروزی تیرگان قرار است که کنسرت داشته باشید و در خلال این کنسرت می‌خواهید کلاس های اجرا و آواز خوانی هم داشته باشید، لطفا در این باره کمی توضیح بدهید؟ 

– با شنیدن پیشنهاد تیرگان از این دعوت خیلی خوشحال شدم، چون اولین باری است که می خواهم به تورنتو بیایم. به علاوه این که جامعه ایرانی تورنتو هم جامعه بزرگی است و بارها از من درخواست شده بود که در این شهر کلاس های آموزشی بگذارم. البته این دوره ها خیلی محدود است و من در هر دوره فقط برای ۷ یا ۸ نفر کلاس کاملا خصوصی و تک نفره برگزار می کنم. کلاس ها گروهی نیست.

سری اول این کلاس ها پر شده و ما خودمان را برای سری دوم آماده می کنیم. علاقه مندان باید اول از آواز خود یک ویدئوی ۳ دقیقه ای گرفته (با موبایل) و آن را برای همکاران من ارسال کنند. من بعد از بررسی اجرای این کاندیداها و دیدن توانایی های اجرایی شان، آنها را به کارگاه آموزشی را دعوت می‌کنم. 

سپاسگزار جناب خلعتبری که وقت خودتان را به خوانندگان شهروند دادید.

.من هم از شما تشکر می کنم. سلامت باشید و خیر پیش.