کاوه شهروز همچنین به زنده یاد پال دوئر اشاره کرد و گفت می خواهم از این فرصت استفاده کنم و از پال دوئر دوست خوب جامعه ایرانی که هفته گذشته از دست دادیم یاد کنم. او در سال ۲۰۱۳ لایحه ی به رسمیت شناختن کشتار تابستان ۶۷ توسط جمهوری اسلامی به عنوان جنایت علیه بشریت را به مجلس برد که با تمامیت آرا به تصویب رسید. فقدان او برای کانادا و به طورکلی جهان بسیار سنگین است.
او سخنان خود را چنین ادامه داد:
برای هر ناظر و شاهدی تقریبا غیرممکن است که حوادث ۴۰ سال گذشته را چیزی غیر از یک فاجعه و یک تراژدی ملی ببیند.
جنایات علیه بشریت: شکنجه، تجاوز، تروریسم، آپارتاید جنسی، تبعیض مذهبی، انزوای بین المللی، خرابی اقتصادی، فساد مفرط، تخریب محیط زیست، اینها و بسیاری از تهدیدات دیگر، کارنامه ی جمهوری اسلامی در ۴۰ سال گذشته است.
او همچنین اضافه کرد که هدف از برگزاری این نشست، ضمن تأکید بر کارنامه ی ننگین ۴۰ ساله جمهوری اسلامی و ایستادگی برای خواسته های برحق ایرانیان که در طول این چهل سال نقض شده، این است که با تبادل نظر و همگرایی نیروهای اپوزیسیون، راه های برقراری دموکراسی در ایران را بررسی کنیم.
او سپس به یکی از مقاله های سلمان رشدی نویسنده انگلیسی هندی تباری که به خاطر رمان آیه های شیطانی از سوی خمینی فتوای قتلش صادر شد، اشاره می کند و می گوید: مقاله ای که توسط رشدی در مدت کوتاهی پس از ۱۱ سپتامبر نوشته شده، درست است که در مورد تروریست هایی بود که هواپیما را ربودند و چندین هزار تن را به مرگ محکوم کردند، اما می تواند در مورد ایران هم باشد. چرا که نقطه محوری این مقاله تأکید بر مخالفت با دیکتاتوری مذهبی است. بنیادگرایان با آزادی بیان، سیستم سیاسی چند حزبی، دولت پاسخگو، یهودیان، همجنسگرایان، حقوق زنان، پلورالیسم، سکولاریسم، دامن کوتاه، رقص، تئوری تکامل، جنس و جنسیت مخالف هستند…. بنیادگرایان معتقدند که ما به هیچ چیز اعتقاد نداریم. بنیادگرایان حقیقت مطلق خود را دارند……. و ما برای اثبات اشتباه آنها باید روی مسائل مهمی توافق کنیم: بوسیدن در مکان های عمومی، ساندویچ های بیکن، اختلاف نظر، مد، ادبیات، سخاوت، آب، توزیع مساوی منابع جهانی، فیلم، موسیقی، آزادی اندیشه، زیبایی، عشق. و این ها سلاح های ما خواهند بود.
سخنرانان ما امروز در مورد مسائل بسیاری صحبت می کنند: قانون اساسی، نافرمانی مدنی، روابط بین المللی و غیره، اما همانطور که این مباحث مهم و پیچیده شکل می گیرد، به نقطه نظرات فریبنده و ساده ای که توسط رشدی گفته شد، نیز توجه داشته باشیم.
آنها – کسانی که بیش از ۴۰ سال بر ایران حکومت کرده اند – در کنار نفرت و مرگ هستند.
ما – بسیاری که با آنها مخالف هستند – در کنار زندگی و عشق. ممکن است ده ها سال طول بکشد، اما ما، بسیاری، بر آنها، چند نفر، پیروز خواهیم شد.
سپس زرین محی الدین از برگزارکنندگان این نشست و عضو دفتر سیاسی شورای ملی برای انتخابات آزاد سخنرانی کرد:
در سیر تکامل هر کشوری، پیشرفتها و یا نابسامانی ها، بازتاب قانون اساسی و قوانین و مقرارت حکومت آن کشور است. قانون اساسی حکومت آپارتاید جمهوری اسلامی، ابزاری برای تمرکز تمامی قدرت در دست یک نفر بنام ولی فقیه است که همه امتیازهای اقتصادی، اختیارات قضایی، نظامی و تصمیمم گیری های کلیدی را در اختیار یک گروه خاص قرار داده است و منشاء تولید رانت، فساد و چپاول ثروت ملت ایران از منابع مردم ایران و منطقه است.
روزی نیست که معلمانی در گوشه و کنار کشور مشغول اعتصاب و اعتراض و بازپس گیری حقوق لگدمال شده شان نباشند. و اما پاسخ مسئولان حکومتی، سرکوب، برخورد امنیتی، زندان و شکنجه است.
به جرأت می گویم، زنان که نیمی از جامعه ایران را تشکیل می دهند، طی چهل سال حکومت جمهوری اسلامی از بزرگترین قربانیان بوده اند. نقش زن در قانون اساسی جمهوری اسلامی، به مثابه ابزاری برای خشنودی مردان و تولید مثل و پرورش فرزندان است و بس.
شهروندان ایرانی که آئین دگر دارند: بهاییان، یارسانیها، خداناباورها، اهل سنت، یهودیها، زرتشتیها، مسیحی ها و دگراندیشها و دگرباشها، جایی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ندارند. بهاییان به فجیع ترین شکل ممکن در ایران حق زندگی از آنها سلب شد و حتی گورهای مردگانشان در امان نیست.
چشم انداز ما در سپهر سیاسی ایران، دستیابی به کشوری صلح محور در دهکده جهانی، تأمین رفاه، آسایش و امنیت برای همه شهروندان ایرانی، پاسداری از منابع طبیعی و بام و بوم ایران و تضمین منافع ملی ایرانیان است. برهمین اساس، هدف محوری شورای ملی ایران، دستیابی به قانون اساسی نوین مبتنی بر ارزش های جهانشمول، حقوق بشر و انسان محوری، دمکراسی و حکمرانی شفاف و گیتی گرا می باشد.
برآنیم تا شرایط مناسب برای برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه درفضایی سالم، به منظور انتخاب نمایندگان مردم در مجلس موسسان، جهت تدوین قانون اساسی نوین را فراهم آوریم.
همایش “راهی به سوی دمکراسی” بر آن است تا بستری برای همکاری و همدلی، برای پشتیبانی از مبارزات و خواست های مردم، در جهت استقرار دمکراسی در ایران فراهم آورد.
ما امروز اینجا با هم جمع شده ایم تا بگوییم، چهل سال حکومت آپارتاید بس است.
مسیح علی نژاد، مبارزی از جنس زن از خطه سبز شمال ایران، بدون وقفه فریاد می زند، «زن» یک انسان است. حق انتخاب با اوست. این افتخار را داریم که او را همراه خود داشته باشیم. او که پرچمدار مقاومت مدنی و نافرمانی های مدنی به دور از خشونت در ایران و خاورمیانه است، خواهد گفت چگونه می توانیم از آپارتاید جنسیتی رهایی یابیم.
مهدی خلجی، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی ایرانی است. او که از قلب حوزه علمیه می آید و بر فقه شیعه و جامعه روحانیت سیاسی و غیرسیاسی ایران اشراف کامل دارد، می گوید چگونه می توانیم از آپارتاید دینی رهایی یابیم و به برابری شهروندی دست یابیم.
من زرین محی الدین عضو دفترسیاسی شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد به همه شما گرامیان خوش آمد می گویم و از حضور مهمانان ویژه:
عالیجناب ایروین کاتلر، وزیر پیشین دادگستری و دادستان پیشین کانادا و نماینده مجلس. عالیجناب رضا مریدی، وزیر پیشین دانشگاه ها- کالج ها و آموزش حرفه ای، وزیر پیشین پژوهش های علمی و نماینده پیشین در پارلمان انتاریو، جناب مایکل لویت، نماینده پارلمان، رئیس کمیته امور خارجه و بین الملل وزارت امور خارجه، جناب علی احساسی، نماینده پارلمان کانادا و مایکل پارسا، نماینده پارلمان اونتاریو، که همگی مدافع خواست مردم ایران برای دستیابی به حقوق بشر و دمکراسی هستند، بی نهایت سپاسگزارم.
خانم ها و آقایان،
سوگند یاد می کنیم تا آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، تا لغو اعدام و اعمال هر نوع شکنجه، تا برقراری برابری و عدالت برای همه مردم ایران، تا پایان کار مجلس مؤسسان و ارائه قانون اساسی منتخب ملت بر پایه انسان محوری، سکولاریسم و اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایران، به مبارزه خود ادامه خواهیم دهیم.
از کاوه شهروز فعال حقوق بشر، وکیل و عضو ارشد انستیتوی مک دونالد- لوریه دعوت می کنم که جلسه را اداره کند.
کاوه شهروز با معرفی هر یک از سخنرانان آنها را برای سخنرانی دعوت می کرد.
دکتر رضا مریدی- فیزیکدان و سیاستمدار ایرانی کانادایی است که در سال ۲۰۰۷ از ناحیه ریچموندهیل به مجلس انتاریو راه یافت و تا سال ۲۰۱۸ نماینده مجلس از همین حوزه بود. او در کابینه دولت انتاریو در سمت وزیر تحقیقات، نوآوری و علوم و همچنین وزیر آموزش، کالج ها و دانشگاه ها خدمت کرده است. او همواره در مورد حقوق بشر در ایران سخنرانی کرده و از جنبش دمکراتیک ایران حمایت کرده است:
می خواهم سخنانم را با سپاس از شورای ملی برای انتخابات آزاد شروع کنم و از میهمانانی که از کشورها و شهرهای مختلف آمده اند، از خانم مسیح علینژاد، آقای خلجی، خانم نازیلا گلستان، آقای رضا پیرزاده و خانم شاپرک شجری زاده، هم تشکر کنم. و تشکر کنم از شما که برای یادآوری آنچه که بر ما گذشته است، این جا جمع شده اید. همه می دانیم که در ایران ما در ۴۰ سال گذشته چه فجایعی رخ داده است. و چه زیان ها و خسارت هایی بر مردم ایران تحمیل شده، آنچه اما مهم است این است که باید به آینده فکر کنیم. می خواهم نقل قولی از شهبانو فرح بکنم که طی یکی از مصاحبه هایشان می گویند باید به آینده نگاه کنیم. آینده ایران خیلی مهم است. درست است که باید در مورد گذشته بدانیم و از تاریخ مان درس بگیریم اما باید برای آینده مان برنامه داشته باشیم.
من فکر می کنم در این شرایط حساس کنونی باید تمام نیروهای سیاسی از چپ تا راست که فکر می کنند باید در ایران دمکراسی پایه گذاری شود در کنار هم قرار بگیرند و برنامه ای برای آینده ایران تهیه کنند. تمام نیروهای سیاسی چه آنها که در اینجا حضور دارند و چه آنها که حضور ندارند باید گرد هم بیایند و یک برنامه برای آینده ایران ارائه دهند. تمام رهبران جامعه باید کنار هم قرار گیرند و برنامه ای داشته باشند برای زمانی که نظام جمهوری اسلامی دیگر نیست. برای آینده باید آمادگی داشته باشیم. برای این آمادگی هم اکنون باید برنامه ریزی کنیم و نباید همه چیز به آینده واگذار شود.
سخنم را با شعری از شاد روان مسعود صدر پایان می برم:
اگر کرد و لر و ترک و بلوچ و فارس
با هم یک صدا، یکجا به پاخیزند
اگر با هم به پا خیزند
اگر آب خلیج فارس را با آب خزر با هم درآمیزند
شراب جام وحدت را به جام یک دگر ریزند
اگر بر خرمن این دشمن دیرینه پا
یکجا آتش افروزند
قسم به نامت ای ایران
ز اهریمن
نشان از خاک و خاکستر نمی ماند
ایروین کاتلر رئیس مرکز حقوق بشر رائول والنبرگ، استاد حقوقدان در دانشگاه مک گیل و وزیر سابق دادگستری و دادستان کل است. او یکی از کارشناسان برجسته جهان در زمینه حقوق بین الملل حقوق بشر است. او به بسیاری از زندانیان عقیدتی در سراسر جهان، از جمله آندره ساخاروف و ناتان شارانسکی و نلسون ماندلا، به عنوان مشاور کمک کرده است. اخیرا او مشاور حقوقی بین المللی رئوف بداوی فعال حقوق بشر و بلاگر عربستانی، لئوپولدو لوپز زندانی سیاسی ونزوئلا، و آیت الله حسین کاظمینی بروجردی زندانی در ایران، بوده است. مجله Maclean از او به عنوان “حامی سرکوب شدگان” یاد کرده است. در ماه ژانویه سال جاری پل مارتین، نخست وزیر اسبق، نامزدی پرفسور کاتلر را برای جایزه صلح نوبل اعلام کرد. او مردی است که سالها او را ستایش کرده ام. با خوشحالی می گویم که او در طول سالها مربی و دوست من بوده است.
پرفسور ایروین کاتلر در ابتدای سخنرانی اش در کنفرانس جامعه ی مدنی ایران و راهی به سوی دمکراسی، از کاوه شهروز به دلیل کمک ها و تلاش هایش در راه رسیدن ایران به صلح و دمکراسی تشکر کرد و اعلام کرد که برای او افتخاری است که در کنار جامعه ایرانی خارج از ایران برای رسیدن به صلح، دمکراسی و حقوق بشر در ایران گام بردارد.
کاتلر در ابتدای سخنانش به روز “اول سپتامبر، روز جهانی حمایت از زندانیان سیاسی در ایران” که توسط کانادا نامگذاری شده است، اشاره کرد و اعلام کرد که این روز فرصتی است تا جامعه ی جهانی به دقت به زندانیان سیاسی در ایران و کشتارهای دهه ی شصت بپردازد. کشتارهایی که هرگز فراموش نخواهد شد و نمود بارز بی عدالتی رژیم ایران است. ایروین کاتلر با اشاره به چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی در ایران این انقلاب و دولت را از مردم ایران متمایز کرد و اعلام کرد که مردم ایران خود هدف سرکوب جمعی داخلی هستند. کاتلر سال ۲۰۱۸ را سال شرمساری برای رژیم ایران خواند زیرا در این سال اغلب نیروهای مدنی در داخل ایران مورد سرکوب و حمله ی شدید و سیستماتیک رژیم سرکوبگر ایران قرار گرفتند.
در ادامه کاتلر به صورت خلاصه به این سرکوب های جمعی و گروههایی که مورد بیشترین فشار قرار گرفته بودند پرداخت:
سال ۲۰۱۸ با دستگیری دسته جمعی دانشجویان در ایران آغاز شد. در ابتدای این سال ۵۰۰۰ دانشجو در ایران دستگیر شدند و ۲۵ نفر از این دانشجویان کشته شدند. دومین گروهی که در این سال مورد سرکوب قرار گرفته و دستگیر و زندانی شدند گروهای فعال در حوزه ی محیط زیست بودند در زمانی که ایران به شدت نیاز به حمایت در این حوزه دارد و با بحران های بسیار جدی در بخش محیط زیست روبرو است. در اینجا به پروفسور کاووس سید امامی و مرگ مشکوک او در زندان اوین و فشارهایی که خانواده اش با آن روبرو هستند اشاره کرد و این سرکوب را مجازات بیگناهان نامید و آن را با شوروی زمان استالین مقایسه کرد. زمانی که در ابتدا فردی دستگیر می شد و سپس برای او به دنبال جرمی می گشتند. در گروه سوم به افراد دو تابعیتی و دستگیری سیتماتیک آنها به سرکردگی محمود علوی پرداخت. در گروه چهارم به افراد فرهنگی مانند موسیقیدان ها، نویسندگان، اعضای کانون نویسندگان و سرکوب و زندانی این افراد در سال ۲۰۱۸ اشاره کرد.
کاتلر در گروه پنجم از دختران خیابان انقلاب یاد کرد، از دخترانی که با وجود تمام سرکوب ها به خیابان آمدند و برای حقوق شان جنگیدند، او همچنین به دستگیری گسترده ی فعالین حقوق زنان و حمایت فوق العاده ی مردان از این جنبش اشاره کرد.
در گروه ششم از جنبش های کارگری، سرکوب و زندانی و کشتن سران اتحادیه های کارگری یاد شد.
گروه هفتم معلمان بودند که به طور گسترده ای در سال ۲۰۱۸ دستگیر و زندانی شدند، کسانی که باید آموزش و تربیت نسل آینده ی ایران را به عهده داشته باشند.
کاتلر در گروه هشتم به اقلیت های مذهبی بویژه ی بهایی ها در ایران اشاره کرد، ۹۵ نفر از این افراد در سال ۲۰۱۸ دستگیر و زندانی شده اند و در سال ۲۰۱۹ نیز این دستگیری ها ادامه دارد، همچنین ۲۰۰ مسیحی و ۳۰۰ تن از درویشان گنابادی در زندان های جمهوری اسلامی به سر می برند.
در گروه نهم به سرکوب و دستگیری گسترده ی ژورنالیستها اشاره کرد و در نهایت از وکلا یاد کرد که برای فعالیتشان در حوزه ی حقوق بشر و پرداختن به پرونده های حساس دستگیر و زندانی می شوند. کاتلر در این گروه از نسرین ستوده زن وکیل و مدافع حقوق بشر به عنوان وکیلی شجاع و نمونه ی بارز یک مبارز یاد کرد که در سال ۲۰۱۳ از دانشگاه یورک مدرک افتخاری نیز بابت این مبارزاتش دریافت کرده است.
در انتهای سخنان، کاتلر بار دیگر سال ۲۰۱۸ را سال شرمساری برای رژیم ایران نامید و اعلام کرد که مسئولیت فردی و جمعی ماست که درکنار رهبران مدنی، کوشندگان راه آزادی و دمکراسی در ایران بایستیم و نشان دهیم که ما هم خواستار ایرانی آزاد و دمکرات هستیم و تا زمانی که به این هدف نرسیم آرام نخواهیم گرفت.
مایکل لوت عضو پارلمان لیبرال از ناحیه یورک است. او رئیس کمیته امور خارجی و امور بین الملل مجلس است. او همچنین مدافع نیرومند و شایسته حقوق بشر در ایران، ونزوئلا و سایر نقاط مختلف جهان است:
خانمها و آقایان درود و سپاس از شورای ملی برای دعوت من برای نشست بررسی چهلمین سالگرد انقلاب ایران. من به عنوان نماینده مجلس کانادا و رئیس کمیته ی وزارت خارجه مجلس می دانم که چه میزان این موضوع حساس و تا چه حد برای همه ی شما و مردم ایران از اهمیت برخوردار است؛ یادآوری مصیبت هایی که حکومت آیت الله ها بر سر مردم ایران آورده اند. این موضوع هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی مهم است و باید به آن توجه شود. زیرا وضعیت حقوق بشر در همه ی خاورمیانه در شرایط قابل قبولی نیست. اما در ایران شرایط ار همه ی آن منطقه وخیم تر است. سعید ملک پور ایرانی – کانادایی یکی از بسیاران مثال هایی است که داریم. او دستگیر و به مرگ محکوم می شود و حالا افزون بر ۱۰ سال است که در زندان به سر می برد. این مثال و صدها مثال دیگر و از جمله حمایت های بی دریغ ایران از حماس و حزب الله و دشمنی با اسرائیل از مثال های دیگر این رژیم به زیان مردم ایران است. رژیمی که از تروریسم در سطح جهانی حمایت می کند باید از سوی دولت کانادا به شدت مورد توجه و مراقبت و تحت فشار قرار گیرد. حکومت ایران نسبت به اعمالی که انجام می دهد بویژه اعمال غیر انسانی که علیه شهروندان ایران انجام می دهد باید پاسخگو و مسئول باشد و خود را از پاسخگویی و بازخواست در امان نداند. حکومت ایران یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر است و کانادا که خود را در مراعات حقوق بشر در همه ی جهان مسئول می داند، باید این رژیم را برای رعایت حقوق بشر به شدت مورد فشار همه جانبه سیاسی و اقتصادی قرار دهد. مردم ایران حق شان است که این توقع را از کانادا داشته باشند. و ما فکر می کنیم این موارد باید بدون قید و شرط مراعات شود.
علی احساسی عضو پارلمان لیبرال از ناحیه ویلودیل است. او در حال حاضر عضو کمیته دائمی عدالت و حقوق بشر است و همچنین رئیس نهاد پیشگیری از نسل کشی و سایر جنایات علیه بشریت است.
علی احساسی ابتدا به کاوه شهروز برای دستاورد تازه اش، عضو ارشد انستیتو مک دونالد لوریه، تبریک گفت و نیز از شورای ملی ایران برای برگزاری کنفرانس تشکر کرد. او در سخنرانی خود به نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران، وضعیت اسفناک اقتصادی و اجتماعی، رشوه خواری و فساد گسترده و وضعیت بد محیط زیست اشاره کرد. احساسی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی وتبعیض های سیستماتیکی که در حق مردم اعمال می کند، اشاره کرد.
او گفت در این چهل سال هم از منظر اقتصادی و هم سیاسی همه ساله اوضاع ایران به زیان مردم بدتر شده است و به لحاظ بی کفایتی مدیریتی به آنها در درون کشور فشار معنوی و مادی بسیاری وارد شده است. ما باید برای برقراری حقوق بشر در ایران تلاش کنیم و از ادامه ی دستگیری های بی رویه ای که گفته می شود ظرف این یک سال گذشته ۷۰۰۰ نفر را دستگیر کرده اند مانع شویم و با مبارزات معلمان، کارگران ، روزنامه نگاران، زنان و دانشجویان در ایران همدلی و همکاری کنیم تا دمکراسی و عدالت برقرار شود.
مایکل پارسا نماینده پارلمان دولت محافظه کار از ناحیه آرورا بلو ریگز، ریچموند هیل است. او همچنین دستیار پارلمانی وزیر توسعه اقتصادی، ایجاد شغل و تجارت (کسب و کار کوچک) است.
مایکل پارسا با اشاره به اهمیت حضور کاوه شهروز در جامعه ایرانی کانادایی، از حاضران خواست که برای کوشش های خستگی ناپذیر کاوه دست بزنند، و نیز از شورای ملی برای برگزاری این برنامه تشکر کرد و گفت: در آغاز انقلاب خانواده من ایران را برای زندگی بهتر ترک کردند و به کانادا آمدند. من در این کشور بزرگ شدم و از موهبت های ستودنی کانادا که برای شهروندانش موجود است بهره مند شدم. نه تنها خانواده من که هزاران خانواده دیگر هم برای زندگی بهتر برای فرزندانشان و یا برای انتخاب بین مرگ و زندگی مجبور به ترک میهن شان شدند و هم اکنون چهل سال بعد ما شاهدیم که رژیم ایران همچنان به همان اعمال دستگیری، زندانی و شکنجه شهروندان خود ادامه می دهد. ما باید از جامعه جهانی بخواهیم که از این اعمال غیرانسانی رژیم ایران جلوگیری کنند. ایرانیان شجاع بسیاری برای بیرون بردن ایران از شرایط غیر انسانی کنونی کارهای بسیاری باجان و دل کرده اند که برای همه ی ما مایه ی افتخار و مباهات است. در پایان از دوستم خانم محی الدین و شورای ملی برای برگزاری این کنفرانس که می تواند نوری بر بی عدالتی و استبداد بیندازد، تشکر می کنم. امروز و هر روز، خوب است که از همه کسانی که برای آزادی و دمکراسی مبارزه می کنند یاد کنیم و از هیچ کاری برای آنان دریغ نکنیم.
نوشین مشکاتی یکی از اعضای اجرایی شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد، و مدیر کمیسیون محیط زیست در این شورا است.
خانم مشکاتی یک چهره علمی و متخصص الکترونیک است که نزدیک به ۳۰ سال در زمینه صنعت هوافضا کار کرده است. او در حال حاضر مهندس ارشد و مدیر فنی تیم پشتیبانی مهندسی پرواز الکترونیک در آزمایشگاه پیشرانش جت ناسا است.
او اولین زن ایرانی-آمریکایی بود که به عنوان عضو هیئت آموزش و پرورش بورلی هیلز انتخاب شد و در آنجا عضو هیات مدیره و رئیس هیئت مدیره بود. او در حال حاضر عضو عالی رتبه دولت در شهر بورلی هیلز است:
برای من افتخاری است که امروز در این نشست هستم و از شما برای حضورتان در این هوای زمستانی سپاسگزارم. در جایگاه یک کارشناس و یک زن ایرانی هنگامی که از سنگدلی ها و قساوت ها در پیوند با مسایل اجتماعی، اقتصادی و زیست بومی ایران می شنوم و شاهد چهار دهه تنزل آن از این دور هستم، قلبم به درد می آید.
نگاهی به برخی از کاستی های زیست بومی بیاندازیم. اگر تاریخ ایران مدرن را بنگریم اندک زمانی پیش سدسازی نماد پیشرفت، توسعه کشاورزی و گسترش شهری به شمار می رفت. امروزه افسوسمندانه سدها ابزاری شده اند برای سودجویی، و پیامد های ساخت آنها در درجه دوم اهمیت قرار گرفته است. سدسازی روند طبیعی آبراهه ها را دگرگون کرده و سازمانهای سودجو مانند سپاه پاسداران آب را از دسترس مردم و زیست بوم به در آورده اند. زمین ها به شوره زارهایی بدل گشته اند، آب دیگر چیزی جز گل و لای نیست و کشتزارها بایر شده اند. این تنها یک نمونه است. از میان رفتن جنگلها و بیابانزایی، سیاست های نادرست در پیوند با آب و زمین فجایع زیست بومی را در ایران رقم زده است.
سیاست های نادرست چهل سال گذشته و اقدامات ابلهانه حکومت، بر زیست بوم کشور در همه جنبه ها از آب گرفته تا زمین، کیفیت هوا و نابرابری های اجتماعی تاثیرهای ناگوار گذاشته است. آنچه قرار بود ابزاری باشد برای بهبود زندگی انسان، سلاحی شده است برای کشتار جمعی در سطح زیست بوم ایران.
رودخانه ها و دریاچه ها در سراسر کشور آلوده شده اند. آبهای زیرزمینی که در گستره ایران برای ادامه حیات مردم از ضرورتهای آن بود اکنون در حال خشک شدن اند. نگاهی به شواهد، این سخن را تایید می کند:
– برپایه یک پژوهش که در گاردین به چاپ رسیده مساحت مشهورترین دریاچه ایران در استان آذربایجان که به نام ارومیه یا رضائیه شناخته می شود، ۹۰ درصد نسبت به دهه هفتاد میلادی کاهش یافته است.
– زمین تهران پایتخت کشور به دلیل استفاده نادرست از لایه های آبخیز در حال فرونشست است.
– خشکسالی، ریزگردها و توفانهای شن تنفس را در استان نفتخیز و ثروتمند خوزستان دشوار کرده است.
اگر راه چاره ای فوری برای این مشکلات نیابیم بیابانهای موجود کشور سراسر فلات ایران را خواهد گرفت و جمعیت دچار گرسنگی، قحطی، زوال و یا مهاجرت ناگزیر خواهد شد.
در این میان در برخورد با این فاجعه های زیست بومی حکومت ایران بجای چاره یابی دست به کشتار و زندانی کردن کارشناسان زیست بوم کرده است.
نام های بسیاری از جمله: عبدالرضا کوهپایه، آمانج قربانی، امیرحسین خالقی، بختیار کمانگر، عیسی فیضی، فرهاد محمدی، فاضل قیطاسی هادی کمانگر، حسین کمانگر، هومن جوکار، مراد طاهباز، نیلوفر بیانی، راشد منتظری، رضا اسدی، سام رجبی، سپیده کاشانی، طاهر قدیریان در میان زندانی شدگان به چشم می خورد.
بسیاری دیگر از این کارشناسان مانند کاوس امامی، ایرانی کانادایی جانشان را در این میان از دست دادند. من نیز به همراه بسیاران دیگری که تصمیم گرفته اند صدای خاموشان باشند، این راه را برگزیده ام. اکنون از شما که در کشوری آزاد زندگی می کنید درخواست می کنم چشمتان را به روی آنچه در ایران که زمانی کشوری پیشرفته بود می گذرد نبندید. این فاجعه که هم اکنون در ایران می گذرد فاجعه ای است با ابعاد قرون سیاه و تاریک گذشته. ما به یاری هم می توانیم آن را دگرگون کنیم.
شاپرک شجری زاده مهندس نرم افزار کامپیوتر است و بیزنس شخصی خود را اداره می کند. او ابتدا فعالیت خود را در زمینه حقوق حیوانات آغاز کرد و در نهایت بخشی از یک موج رو به رشد فعالان علیه قانون حجاب اجباری در ایران شد و به کمپین “چهارشنبه های سفید” پیوست و بعدها به حرکت اعتراضی “دختران خیابان انقلاب”. شاپرک به خاطر برداشتن روسری در ملا عام در تهران در ماه دسامبر ۲۰۱۷ به حجاب اجباری اعتراض کرد، در نتیجه او به دو سال حبس و ۱۸ سال زندان تعلیقی محکوم شد، و در نهایت به خاطر بی عدالتی در سیستم قضایی، مجبور به فرار از ایران شد:
درود بر دوستان عزیز، اعضای شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد و تمام کسانی که مسائل ایران و مردمان ایران برایشان اهمیت دارد. ایرانی هایی که از ایران خارج شدند، زندگی راحتی دارند ولی همچنان ذهنشان و قلبشان برای ایران می تپد. سخنرانی امروز چند بار در ذهن من تغییر کرد، اما بعد از شنیدن سخنرانی های آقایان کاتلر- لویت- پارسا- احساسی و بعد از دیدن این ویدئو هیچ کدام از چیزهایی که برای سخنرانی ام آماده کرده بودم نمی توانم بگویم. فقط برایتان تعریف می کنم که کدامیک از این ها را دیدم (اشاره به افرادی که در ویدئوی پخش شده بودند). من سه بار بازداشت شدم و دو بار به زندان رفتم و یک بار به اوین احضار شدم. می ترسیدم، می لرزیدم، اما در تمام آنها شال سفید روی سرم بود. روزی که احضار شدم و در دادسرای اوین امیرحسین خالقی را دیدم، نمی تونستم نگاهش نکنم. من باید می رفتم بازپرسی شعبه ۶ و امیرحسین رفت بازپرسی شماره یک. از وکیلی که همراهم بود پرسیدم آن آقایی که همراهش هست که بود؟ گفت از اطلاعات سپاهه! چون با همه سلام و علیک کردند. من دو ساعت آن جا بودم می رفتم توی اتاق و می آمدم بیرون، اما امیرحسین همچنان توی اتاق بود.
این عکس را می بینید(اساره به عکس خودش با روسری سفید) یکی از چندین عکسی ست که من بعد از ویدا (ویدا وحد دختر خیابان انقلاب) فرستادم. من از اوایل کمپین چهارشنبه های سفید با این کمپین همکاری داشتم و هر هفته برای مسیح عکس می فرستادم و مسیح می گفت خسته شدم چرا از صورتت عکس می گیری، می گفت چرا این عکس را این قدر نزدیک گرفتی، همه صورتت را می شناسند. می گفتم دلم نمی خواهد که از پشت یا از بغل عکس بگیرم. دوست دارم صورت مرا ببینند. یک دفعه مرا دعوا کرد و گفت اگر یک بار دیگر از صورتت عکس بگیری دیگر نمی گذارم . یا از دور عکس بگیر و یا از دستت بگیر. روزی که منو بازداشت کردن داشتم از دستم ویدئو می گرفتم چون گفته بود که دیگه از صورتم فیلم و عکس نگیرم و من همان روز بازداشت شدم. من قبل از انقلاب در ایران به دنیا آمدم، آن زمانی که می تونستم به عنوان یک زن صحبت کنم قادر به حرف زدن نبودم. زمانی که حرف زدن یاد گرفتم دیگه اجازه صحبت کردن نداشتم، چون یک زن بودم. از زمانی که رفتم مدرسه مادر و پدر من اولین دروغ را به من یاد دادند و گفتن اگر در مدرسه از تو پرسیدن مامان و بابای تو جنگ می خواهند یا صلح بگو مامان و بابای من جنگ می خواهند، نگی ما دوست داریم صلح بشه. اگر از تو پرسیدند توی خونه تون ویدئو دارید، بگو ما تو خونمون ویدئو نداریم. اگه گفتن امام را دوست داری بگو مامان و بابای من خیلی امامو دوست دارن. ما ایرانی ها یاد گرفتیم که هر چه فکر می کنیم و توی خانه زندگی می کنیم در جامعه طور دیگه ای حرف بزنیم و رفتار کنیم. جمهوری اسلامی همه ی ایرانی ها را وادار کرده که با ریا زندگی کنند. ما دروغ نمی گوییم، ما دروغگو نیستیم، اما مجبوریم دروغ را زندگی کنیم.
من از وقتی که خودم را شناختم نافرمانی مدنی کردم، اما اسمش رو نمی دونستم. وقتی می رفتم مدرسه و پوشیدن جوراب سفید ممنوع بود من با جوراب سفید می رفتم مدرسه. وقتی که تمام خیابونا پاسدار گشت ارشاد بود من همیشه بی حجاب بودم. روز عروسی ام با لباس دکولته توی ماشین نشستم و حاضر نشدم دور خودم پارچه بپیچم و گفتم یک بار عروسی می کنم و می خواهم با لباس خودم وارد مجلس عروسی ام بشوم. و باید عکس العمل مردم را توی خیابون می دیدید. وقتی که با چهارشنبه های سفید آشنا شدم فقط یک چیز را فهمیدم که دیگر منتظر فعالان نباشم که حق مرا بگیرند. دارند فعالیت می کنند ولی یا گوشه زندان اند، یا در تبعیدند، یا ساکت شدند. چهارشنبه های سفید به من گفت خودت صدای خودت باش. من به همه می گویم، من فقط صدای خودم هستم. من فقط صدای اعتراض خودم هستم. بعد از آن دیگر روسری از سرم نمی افتاد، من با افتخار روسری سرم نمی کردم. دیگر شالم را فقط می انداختم دور گردنم. دیگر نمی ترسیدم. من از یک زن عادی تبدیل شده بودم به یک زن فعال معترض و سال گذشته خوشحال بودم. وقتی بازداشت شدم، سالها بود که از بازداشت و شکنجه و بازجویی شنیده بودم، ولی الآن که سپیده قلیان را گرفتند من می نشینم یک روز زار می زنم چون می دانم ترسی که جلوی بازجو نشسته ای یعنی چی؟ این مردان درویشی را که دیدید من روز دوم بازداشتم در اوین دیدم. دیدم از کمر به بالا همه جاشان زخمی بود. کتک خورده بودم، صورتم زخمی بود، داشتم از سرما می لرزیدم، یک شب در بازداشت بودم و خانمی که با من به دادسرا آمده بود می گفت ترا خدا هر چه قاضی گفت بگو غلط کردم. می گفتم نمی تونم. می گفت این ها را ببین. مأمور پلیس به من یاد می داد که بگویم غلط کردم. اونجا فقط بوی خون می آمد. شب که مرا بردند زندان قرچک در بخش انفرادی، من زنان درویش را دیدم که چه وضعی داشتند. سنگی زده بودند توی سر شکوفه یداللهی که سرش از تو شکاف برداشته بود. حالا او شنوایی اش را از دست داده. من وقتی می شنوم مجید عزیزی بین مجرم هاست می دونم یعنی چی؟
برای این که الآن فعالان را می فرستتند قاطی مجرمهای عادی. من الآن می فهمم که وقتی می گویند مجید عزیزی دارد می میرد یعنی چی؟ چون مرا هم انداخته بودن پیش مجرمان عادی. من در کاشان با مجرم های عادی هم سلول بودم. توی قرچک همین طور. هم سلولی های من زنان درویش چند نفرشان از همین زندانیان عادی کتک خورده اند و دارند در زندان قرچک از بین می روند. من با تمام این اسم هایی که در این ویدئو آمد خاطرات دارم. من می دانم وقتی بازجو به تو تهمت دروغ می زنه یعنی چی؟
مهدی خلجی نویسنده و پژوهشگر ایرانی و آمریکایی است. او چهارده سال در حوزه علمیه قم در زمینه اصول و فقه اسلامی تحت هدایت آیت الله منتظری و بعد از آن آیت الله خراسانی بود. او با مجله کیان و نقد و نظر در زمینه مقاله نویسی و ترجمه همکاری داشت. او همچنین در دانشگاه قم فلسفه تدریس می کرد.
پس از خروج از ایران در سال ۲۰۰۰، به عنوان یک تحلیلگر برای بی بی سی فارسی و به عنوان تهیه کننده برای رادیو اروپای آزاد و رادیو فردا کار کرد. از سال ۲۰۰۵ آقای خلجی عضو ارشد موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک بوده است، که تمرکز بر سیاست ایران و همچنین سیاست گروه های شیعه در خاورمیانه است. مقالات و تحلیل هایش در رسانه هایی مانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست، سیاست خارجی، و همچنین مجلات علمی مختلف و دائرهالمعارف ایرانکا منتشر می شود:
ادای احترام می کنم به همه ی کسانی که در ایران برای آزادی اندیشه کوشیدند و تلاش کردند از سپیده دم تجدد در دوران مشروطیت تا امروز. و امیدوارم که تلاش بیش از یک قرن در ایران برای برقراری آزادی و دمکراسی در آینده نزدیک به ثمر برسد. و این سیاهی اندوه به پایان نزدیک شود. من صحبتم را از تصویر صورت خانم شاپرک و اهمیت صورت می خواهم شروع کنم. ایشان گفت من می خواستم صورتم دیده شود. دمکراسی همین است. جامعه ای ست که همه ی آدمها می توانند صورتشان را نشان بدهند و امیدوارم که در ایران موقعی فرابرسد که آدمها در فضای عمومی و در محل های عمومی بتوانند صورت خودشان را هر آن چه هست نشان دهند. صورت ها بسیار مهمند. برای این که تفاوت ها را نشان می دهند. اگر همه ی آدمها در یک جامعه ای بتوانند با صورت خودشان در قلمرو عمومی و در فضای عمومی حاضر بشوند یعنی این که تفاوت ها در آن جامعه به رسمیت شناخته شده. همین طور قلمرو عمومی جایی ست که آدمها همدیگر را می بینند و با دیدن همدیگر، رنج همدیگر را احساس می کنند و درد همدیگر را می فهمند و منافع مشترک خودشان را تشخیص می دهند و می توانند بر اساس آن منافع مشترک همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند. آن چیزی که ما در ایران نداریم و یا آسیب خورده همبستگی اجتماعی ست. فراموش نکنیم که یک جامعه موفق جامعه ای ست که همبستگی اجتماعی در آن وجود داشته باشد. اما در عین حال این را هم فراموش نکنیم که ما نباید به دنبال وحدت کلمه باشیم. همان چیزی که آقای خمینی دنبالش بود و آن چیزی که همه ی حکومت های ایدئولوژیک دنبالش اند. آن چیزی که حکومت های فاشیستی دنبالش هستند، و کسی که، می خواهد از جامعه یک صدا بیرون بیاید.
ما اگر می خواهیم برای دمکراسی و حقوق بشر و تکثرگرایی در ایران تلاش کنیم اتفاقا باید تکثر را به رسمیت بشناسیم. یک وظیفه ی بسیار سنگینی که بر دوش ما هست، این است که در مبارزه با جمهوری اسلامی مبادا خدای ناکرده شبیه جمهوری اسلامی شویم. اگر جمهوری اسلامی دروغ را تجویز بکند، اگر جمهوری اسلامی ریا را ترویج کند، اگر جامعه را وادار کند که برای زیستن و برای به دست آوردن نیازهای اولیه اش از راه های نامشروع این کار را بکند، اما یک جنبش دموکراتیک باید اساس اش بر صداقت باشد. اساس اش بر مبارزه با ریا باشد، اساس اش مدارا باشد و در حقیقت تمام آن ارزش هایی را در جامعه ایرانی احیا و بازسازی کند، که در چهل سال گذشته عمیقا آسیب دیده اند.
مسیح علینژاد روزنامه نگار ایرانی، تهیه کننده تلویزیون، فعال حقوق زنان و نویسنده کتاب خاطراتش با نام “باد در موهای من است”، می باشد. علینژاد بنیانگذار “کمپین آزادی های یواشکی” در سال ۲۰۱۴ و نیز کمپین “چهارشنبه های سفید” بزرگترین کمپین مدنی در تاریخ جمهوری اسلامی، و نیز “دوربین ما سلاح ما” است، می باشد. این کمپین ها علیه حجاب اجباری و قوانین تبعیض آمیز علیه زنان در ایران هستند. نیویورک تایمز کمپین چهارشنبه های سفید علینژاد را به عنوان «زنانی که موهایشان ایران را ترسانده است» توصیف کرده است.
علینژاد روزنامه نگار پارلمانی در تهران بود که با افشای فیش حقوقی نمایندگان مجلس، فساد در میان قانونگذاران را در معرض دید عموم قرار داد. بعدها، به عنوان یک روزنامه نگار سیاسی برای روزنامه های ایران، چهره های سیاسی از جمله احمدی نژاد، رئیس جمهور سابق را به چالش کشید. در سال ۲۰۰۹، او پس از ساختن یک برنامه ۵۷ قسمتی رادیویی و یک فیلم مستند دو ساعته از نقض حقوق بشر در انتخابات ۸۸ مجبور شد از ایران خارج شود و به انگلیس برود. او اکنون در برنامه هفتگی طنز آمیز “تبلت” در رادیو امریکا، مشغول است. بسیاری از فیلم هایی که او به اشتراک گذاشته است، بحث های گسترده ای در داخل ایران ایجاد کرده و مقامات را به پاسخگویی به درخواست های عمومی فراخوانده است:
همه حرفهای خوب را زدند. یکی در قلب شما زلزله ای ایجاد کرد و یکی در اندیشه شما و من از چیزی که می خواهم صحبت کنم، احساس مسئولیت ما است. احساس مسئولیت شهروندی ما. چهره هایی را که اینجا می بینم، می دانم که خیلی بیشتر از من بلد هستند و خیلی بیشتر از من می دانند، اما من با داستان آدمها زندگی کرده ام. یاد گرفتم که داستان هر یک از ما آدمها مهم است و هر آدمی که قصه هاش رو دور نمی ریزه، مثل آدمیه که رویاهاش رو دور نمی ریزه و آدمی که رویاهاشو دور نمی ریزه احساس مسئولیت می کنه برای تغییر. ما از کشوری آمده ایم که جمهوری اسلامی از همان آغاز بدن و هویت زن را گروگان گرفت. ۵ سال پیش وقتی من کمپین آزادی های یواشکی را راه انداختم، بسیاری از روشنفکرها، چپ ها، و هم اندیشان خودم به من خندیدند که ما مشکلات بزرگ تری در ایران داریم چرا حجاب؟ برای این که رأی اول را بر ندیده شدن ما زنان زدند. جمهوری اسلامی برای این که مستقر شود بدن و هویت ما را به گروگان گرفت. ایدئولوژی جمهوری اسلامی بر بدن ما زنان نوشته شد. شما وقتی که وارد ایران می شوید با اولین چیزی که متوجه می شوید این جا جمهوری اسلامی ایران است، از مسیر ما زنان است. مایی که سمبل و نماد سرکوب را با خودمان چهل سال حمل کردیم. ۵ سال پیش وقتی جامعه روشنفکری به ما خندید هیچ وقت فکر نکرد در تمام این ۴۰ سال زنان ایرانی با یک هویت کاذب در خیابان ها قدم زده اند. آنچه شاپرک گفت، سالها سانسورمان کردند. سال ها سرکوب مان کردند و هرگز فکر نکردند زنی که برای حق پوشش، حق هویتش یاد بگیرد نه بگوید، قطعا به دیکتاتور بزرگ هم نه خواهد گفت.
خنده های ۵ سال پیش، تحقیر کردن های ۵ سال پیش، نادیده انگاشتن های ۵ سال پیش به چه تبدیل شد، به زنان چهارشنبه های سفید چرا؟ چرا من به شاپرک گفتم که از صورتت فیلم نگیر، برای این که بسیاری از ایرانیان که همین جا نشستید وقتی می خواهید به ایران سفر کنید حاضر نیستید با صورت بازتان سفر کنید و من یکی از شما هستم که دائم نگران بودم که مبادا وقتی زنی در ایران خطر می کند به خاطر منی که فرسنگ ها دور هستم امنیت و آرامش اش در ایران به خطر بیفتد. و از شاپرک ها خواستم که در ایران صورتشان دیده نشود. در حالی که گام اول برای گرفتن حق مان دیده شدن صورت مان است. دیده شدن هویت واقعی مان است و جایی ما پیروز شدیم که حسن روحانی رئیس جمهور در فرانسه با عکسی از زنان کمپین “آزادی های یواشکی” به چالش گرفته شد.
من را از ایران بیرون انداختند تا سئوالم را نپرسم، اما وقتی احساس مسئولیت کردم تا صدای کسانی باشم در ایران که هرگز شنیده نمی شوند، نتوانستند مرا از کنفرانس های خبری دور کنند. با عکس چهارشنبه های سفید که سئوال من بود رئیس جمهور کشورم که یکی از بنیانگذاران حجاب اجباری در ایران بود، به چالش کشیده شد و از او پرسیدند چه احساسی داری؟ احساس توهین می کنی؟ احساس حقارت می کنی؟ این سئوال من بود و او فقط خندید. آنچه الآن می خواهم بگویم این است، سی سال پیش وقتی ریگان به گورباچف در آلمان گفت باید دیوار برلین را پائین بیاوری بسیاری از روشنفکران به او خندیدند که این دیوار شکستنی نیست. اما وقتی دیوار برلین فروریخت، اروپای شرقی سقوط کرد. حجاب اجباری ستون اصلی جمهوری اسلامیه. من نمی تونم زن باشم و فقط برای یک تکه پارچه بجنگم. من برای کرامت انسانی خودم، برای آزادی خودم می جنگم. و هر زنی اگر آزادی می خواهد با وجود جمهوری اسلامی آزادی ممکن نیست برای همین بدون ترس، بدون لکنت زبان، زنانی که نافرمانی مدنی می کنند یک حرف دارند ما جدایی دین از سیاست را می خواهیم. ما اهل جنگ نیستیم، زندگی طبیعی ما حکومتی را که با شهروندان خودش جنگ می کند می ترساند.
من از کشوری آمده ام که مردم ما جنگ را تجربه کردند. تحریم را تجربه کردند. زخم فقر را تجربه کردند و چیزی که الآن یاد گرفتند قدرت خودشونه. نافرمانی مدنی یعنی قدرتمند شدن تک تک شهروندان ایرانی اعم از کارگران، معلمان، زنان و حتی کسانی که خانه دار هستند، تا به دنیا بگویند که صدای مردم ما را بشنوید، نه صدای حکومت ما که پرچم آتش می زند، نه صدای حکومت ما که با دنیا سر جنگ دارد. به عنوان آخرین نکته ستون جمهوری اسلامی مرگ بر امریکا، مرگ بر اسرائیل، حجاب و سرکوب اقلیت هاست و در دنیا مدام آمریکا را به عنوان دشمن بزرگ مردم ایران انتخاب می کنند. شما به قدرت خودتان باور کنید. یک مثال می زنم. وقتی که تهدید شدم و یک بسیجی در بی بی سی مرا تهدید کرد که مثل بختیار یا فریدون فرخزاد بدنت را تکه تکه می کنم سینه هات را می برم زبانت را می برم و برای خانواده ات می فرستم، در درجه اول برایم چندش آور و ترسناک بود، ولی بعد احساس کردم که باید از این مسئله استفاده کنم. رفتم به دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن. فکر می کنید آنها چه گفتند؟ گفتند حجاب سرت کن تا بتوانی شکایت کنی. از این مضحک تر نیست ولی واقعیت دارد. جان من به اندازه ی موی من برای حکومت من، ارزش نداره. وقتی نافرمانی مدنی کردم و بدون حجاب از پله ها بالا رفتم فکر می کنید چکار کردند؟ زنگ زدند به پلیس مخفی امریکا. چهل سال به ما گفتند امریکا شیطان بزرگه. چهل سال به ما گفتند امریکا دشمن بزرگه، ولی جمهوری اسلامی زنگ زد به دشمن بزرگ خودش تا خودش را از دست یک زن ایرانی بدون حجاب نجات بده!