شامگاه جمعه، ۳۰ شهریور (۲۱ سپتامبر) در سالن سخنرانی ساختمان «نمایندگی ایالت ملکنبورگ فورپومرن» که در مرکز شهر برلین واقع شده حدود ۲۰۰ تن از مسولان فرهنگی برلین و ایالت نامبرده، فرهنگسازان، هنرمندان و دوستداران ادبیات آلمان گرد آمدند تا شاهد اهدای جایزه ادبی «اووه یونسون»* باشند. جایزه را نویسنده آلمانی رالف روتمن ربوده و اهدای آن به شیوه سالهای پیش برگزار میشود اما ویژگی مراسم امسال حضور جواد مجابی، نویسنده ایرانی در آن است.
پرفسور کارستن گانزل، از کارشناسان ادبی مطرح آلمان که از پشتیبانان اصلی جایزه اووه یونسون است، خسته نمیشود از اینکه از حضور مجابی در این جایزه و بیش از آن، اظهارات این نویسنده ایرانی در باره هنر و ادبیات ایران، قدردانی کند.
او در گفتوگو با دویچه وله میگوید: «جایزههای ادبی آلمان باید پنجرهای شوند رو به جهان خارج از مرزهای این کشور. و چه بهتر از اینکه ما با حضور دکتر مجابی دریچهای گشودیم به ایران، کشوری با فرهنگی کهن و عظیم. آقای مجابی در همنشینیها و سخنرانیهای خود با فروتنی چشمگیری به ما جنبههای دیگری از ایران را نشان داد، جنبههایی خارج از کلیشههای رایج در غرب.»
گانزل میگوید که سخنان مجابی اکثر شرکتکنندگان مراسم اهدای جایزه را تحت تاثیر چشمگیری گذاشته است و کف زدن طولانی پس از پایان سخنرانی را «شاهدی بر این مدعا» میداند.
استاد زبان و ادبیات آلمانی تاکید میکند: «وجود مجابی در جمعهای روزهای اخیر امکانی بود برای جامه عمل پوشاندن به یکی از خواستهای اووه یونسون، یعنی، به جهان دیگران با چشم آنها بنگریم.»
منظور گانزل از «جمعهای روزهای اخیر»، حضور مجابی در دو نشست روزهای پنجشنبه و جمعه است. این نویسنده ایرانی در شامگاه پنجشنبه نیز به دعوت «انجمن فرهنگی مکلنبورگ» در شهر «نوی براندنبورگ» در ۱۸۰ کیلومتری برلین سخنرانی داشت. او پس از معرفی ادبیات ایران در سالن سخنرانی روزنامه «نورد کوریر» با حاضران به بحث و گفتگو پرداخت.
“تلاش برای همترازی با جهان معاصر”
در مراسم اهدای جایزه ادبی در شامگاه جمعه، پس از سخنرانی چند سیاستمدار و کارشناس ادبی و اهدای جایزه به روتمن، پرفسور گانزل به صحنه رفت و پس از معرفی مجابی به عنوان «یکی از مطرحترین نویسندگان معاصر ایرانی» از او دعوت کرد، حاضران را با ادبیات ایران آشنا کند.
آنچه میهمان ایرانی انجام داد، باعث برانگیختن حیرت برخی از حاضران شد: گنجاندن تصویری کلی از ادبیات یکصد سال اخیر کشورش در سه صفحه کاغد آ چهار.
جواد مجابی از وجود «دو دوره نسبتا متفاوت» در ادبیات ایران گفت: «دوره نخست ۶۰ سال پاییده و هنوز ادامه دارد.. دوره دوم از چهل سال پیش آغاز شده و بیوقفه در حال تجربههای گوناگون است.»
او در ادامه ضمن تاکید بر اینکه تلاشهای هنری و ادبی در ایران را نباید مستقل از تحولات جهانی، به ویژه تحولات فرهنگی قرن بیستم غرب ارزیابی کرد، به جنبش ملیگرایی اشاره نمود، جنبشی که بین دو جنگ جهانی فراگیر بود و «در ایران دو جنبه ظاهرا متضاد را در خود رشد داد: از یک سو روشنفکران و نویسندگان ایرانی برای درک و تثبیت هویت تاریخیشان میکوشیدند، به ریشههای تمدن و فرهنگ پیشین خود آگاهی یابند، که از طریق بازخوانی اسناد فرهنگی به جامانده میسر می شد. از سوی دیگر برای همترازی با جهان معاصر به تحولات فرهنگی و اجتماعی تمدنهای پیشرو غربی توجه داشتند.»
مجابی در ادامه سخنانش تصریح کرد که نویسندگان ایرانی «به رهبری جمالزاده و هدایت داستان و رمان مدرن را با الگوهای جهانی رشد دادند. چند نسل از آنان (از ۱۳۰۰ تا ۱۳۶۰) به موضوعات محوری قانون و عدالت و شرایط شهرنشینی حساس بودند. اهل قلم در ادبیات و مطبوعات به کمبود عدالت و قانونمداری و رفع تبعیض طبقاتی توجهی خاص داشتند که خواست اصلی متفکران انقلاب مشروطیت ایران بود.»
امید به انقلاب رهاییبخش
نویسنده و روزنامهنگار با سابقه ایرانی در ادامه گفت که با پایان جنگ دوم جهانی نویسندگان ایرانی تحت تاثیر احزاب چپ و ملیگرا، مساله مبارزه طبقاتی، ستیز با استبداد و استعمار و همچنین امید به انقلاب رهاییبخش، را مطرح میکردند و آثارشان را «ادبیات متعهد» مینامیدند. در مقابل «کوششهای دموکراتیک برای تحول عمقی جامعه در برابر انقلاب آرمانی شتابناک، کم اهمیت به نظر میآمد. در این فضای آزادیخواهانه و ستیز با قدرت حاکم، هنرمند در غیاب تشکلهای صنفی و اتحادیه ها و احزاب قانونی، به عنوان روشنفکری پیشرو، متعهد و مسول پراکندن آگاهیهای اجتماعی با هدف بیداری تودههای ستم دیده است. هنرمند این تعهد را اساس تفکر و جانمایه خلق آثارش میشناسد و از پی چنین تلقینی، توقع مردم هم از او جز انجام این رسالت هنری نیست.»
بخش قابل توجهی از منابع الهام بخش نسلهای اول خالقان ادبیات مدرن ایران، ترجمه آثار جامعهگرا و هنرمندان آزادیخواه جوامع باز است. در واقع این آثار بیگانه برای ایجاد یک «جربان نوگرای انقلابی» در میان نویسندگان ایرانی نقش بسزایی داشتند. این نویسندگان «رمانها و داستانهایی خلق میکردند که در آن، مردم دوستی و میهنخواهی، مخالفت با ارتجاع و استبداد و سلطه بیگانگان تبلیغ میشد. آنان خواهان جامعه ای قانونمدار و پیشرفته و مرفه و متصل به فرهنگ جهانی بودند.»
مجابی در عین حال تاثیر ادبیات کهن ایرانی بر نویسندگان آن نسل را پر اهمیت میداند. او تاکید میکند: «ذخیره ذهنی آفرینشگران فرهنگی برای خلق آثارشان، ترکیبی متوازن از ادبیات ایران فرهنگی قدیم و هنر و ادبیات و علوم انسانی جدید غرب بوده است. این کار صرفا تبعیت از غرب نبود، بلکه میراث بشری طی قرون، حالا در غرب گرد آمده بود.»
نسل پس از انقلاب
جواد مجابی که از ادیبان و روشنفکران مطرح پیش و پس از انقلاب به شمار میرود با علاقه زیادی درباره نسل جوان ادبیات ایران صحبت میکند، نسلی که «تکیه اصلی خود را از گنجینه میراث فرهنگی خود» برداشته و بیش از پیشینیانش «به میراث جهانی انسان تبلیغ شده» متکی شده است. این نسل در روند پرسرعت جهانیشدن و یکسانسازی، مانند هماندیشان خود در سراسر جهان «رنگ جهانشهری» گرفته است و «در حال شباهتپذیری با هر کسی در هر جای دنیاست.»
او در ادامه سخنرانی خود پس از تاکید بر اینکه «تقسیم بندیهای کلنگر ادبی، بیشتر برای تشخیص تفاوتهای عمده است، چون در عرصه علوم انسانی و فرهنگ حکم قطعی کردن روا نیست»، مضامین عمده ادبیات در چهل سال اخیر را چنین برشمرد:
«نخست مرگاندیشی و غنیمت شمردن مجال اندک زندگی، که بخشی از آن امری انسانی و جهانی است اما در تاریخ ما ریشه عرفانی دارد که فنای انسان باعث بقای او دانسته میشود. در ادبیات چهل ساله اخیر که به علت انقلاب و جنگ مرگ و میر در جامعه امری عادی و همنشین زندگی بوده است، مرگ در نوشتههای جوانان حالتی غیرعرفانی یافته است و بیشتر از یک افق بسته و سرنوشتی ناگزیر حکایت دارد.
دوم پرهیز از ایدئولوژی و سیاستزدگی است که البته نقیض اش را هم درون خود میپرورد. انگیزههای سیاسی و اجتماعی در ادبیات نسلهای پیشین که جمعگرایی و نادیده انگاشتن فرد در گروه را بر محور «ما»ی اجتماعی شکل میداد، در این دوره جای خود را به «من» فردی و درونکاوی خویش و بازیابی فردیت داده است.
سوم جنبش نیرومند زنان در این چند دهه باعث فعال شدن صدها هنرمند و داستاننویس شده که از نظر کمیت با دوران پیش از دهه ۶۰ قابل مقایسه نیست. زنان بدون افراطگرایی، همترازی جنسیتی و حقوقی خود را میشناسند و مطالبات صریح فردی و جمعی خود را به جد در آثارشان مطرح میکنند.
چهارم دورشدن از بومیگرایی و توجه به فضای جهانشهری است که هویت اقلیم خاصی را بازنمیتاباند. نویسنده نمیخواهد عمدا خود را به جایی خاص وابسته بداند اگر چه زندگی در یک کشور و یک فرهنگ به هر حال رنگ و بوی آنجا را بر ظاهر یا زیرلایه های متن تحمیل می کند.»
نویسنده پرکار ایرانی که تاکنون ۸۰ کتاب منتشر یا آماده چاپ کرده است در پایان سخنرانی خود تاکید میکند که نسلهای جدید در تلاشند، درکی دقیقتر از مدرنیته و جهان معاصر داشته باشند. به گفته او، نشانههای «این تلاش فردی و جمعی» را میتوان در فعالیتهای همگانی چون انتخابات و تظاهرات شهری دید: «رواداری شوخچشمانه که ضد خشونت عمل میکند، طنز کلامی و رفتاری که علیه جزمیت و تعصب شکل گرفته، بردباری و جاه طلبی و اعتماد به نفس که از احساساتی شدن فاصله گرفته و سوی عقلانیت نویافته میرود، همه جهانی شدن این نسل و گرایش آنها را به یک میراث بشری، نه منطقهای، نشان میدهد که هنوز در آثارشان شکل نهایی و مطلوبش را نیافته است.»
جواد مجابی معتقد است که جوانان ایرانی در حال پی افکندن فرهنگی هستند «که بتواند به گفتگوی زنده و فعال با فرهنگهای پیشروی جهان بپردازد. میخواهند بیاموزند و بیاموزانند.»
* اووه یونسون یکی از نویسندگان معاصر آلمان است که در سال ۱۹۳۴ به دنیا آمد و در سن ۴۹ سالگی درگذشت. او در آثار خود به مرز و مرزبندیهای رایج میپرداخت و همواره بر تنفر خود از جنگ تاکید میورزید. در مهمترین اثر خود «اتوپیای تسلیبخش» تاکید میکند: «حتی خودکامه ترین دیکتاتوری هم قادر نیست بر روح قربانیانش تسلط یابد.»