رابرت فیسک
ترجمه: آرش عزیزی
مجموعه مقالات ایندپندنت در مورد قتلهای ناموسی
بخش چهارم
توضیح مترجم: رابرت فیسک، روزنامهنگار و نویسنده انگلیسی، را میتوان از بهترین روزنامهنگاران زنده جهان دانست که به پوشش مسائل خاورمیانه میپردازد. او بیش از ۳۰ سال است که در بیروتِ لبنان زندگی میکند و برای روزنامه ایندپندنتِ بریتانیا در مورد مسائل خاورمیانه مینویسد و کتابها و گزارشهایش، از جمله در مورد حمله آمریکا به افغانستان و سپس عراق در اوایل این دهه، بسیار پرخواننده بودهاند. در این مجموعهی شش شمارهای که اکنون برای اولین بار به زبان فارسی عرضه میکنیم، فیسک پس از تحقیق ده ماهه در اردن، پاکستان، مصر، نوار غزه و کرانه غربی به بررسی پدیده قتلهای ناموسی میپردازد.
***
فاضلابی بیرون دفتر عزه سلیمان هست، گودال داغی که در آن کثافتِ یکی از بدترین حلبیآبادهای قاهره، مرداب کند و آرامی از مایعی سیاه ساخته. مه آبیرنگی از دود و خاک کوچهها را پر میکند و این کوچهها پر است از زنان محجبه، مردان سفیدپوش، قهوهفروشان، خرهای گاریچی و پسران زبالهجمعکن، پنج و شش سالههایی که از تپههای مقطم پایین میآیند تا هر روز صبح زبالههای قاهره را جمعآوری کنند. بعضی از این زبالهها خوراکِ بزها و خوکها (بله، خوکها) میشود که در این حومههای رو به زوال پرورششان میدهند. حجابی از دود بر این بینوایان پرده انداخته، اما حجابی از نوعی دیگر بر خودِ مصر پرده انداخته، پوششی که عزه سلیمان مصمم است از هم بدرد.
مصر رسما هیچ قتل «ناموسی» ندارد. البته که زنان جوان خودکشی میکنند، بله، اما هرگز به قتل نمیرسند. این موضع دولت است ـ و البته که دروغ است. پروندههای دفترِ «مرکز کمک حقوقی برای زنان مصر»، که عزه سلیمان راه انداخته (و پروندههای بقیه سازمانهای غیردولتی در قاهره) حقیقت را میگویند. در ماه مه ۲۰۰۷ کشاورزی در جنوب مصر پس از اینکه فهمید دخترش دوستپسر دارد او را سر برید. در مارس ۲۰۰۸ مردی که به «مرصی» میشناسندش شوک برقی به دختر ۱۷ سالهاش وارد کرد و او را تا مرگ کتک زد چرا که به تلفنی از دوست پسرش جواب داده بود. «مرصی»، کشاورزی از کفرالشیخ در دلتای نیل، اعتراف کرد که او را «با چوبی بزرگ زدم» و بعد با شوکهای برقی کارش را تمام کرد؛ قتل را تنها وقتی کشف کردند که جسد سر از بیمارستان محلی درآورد.
تلاشهای عزه سلیمان موارد بسیار تیرهتری در اختیار میگذارد. به گفتهی او زنای محصنه مشکل بزرگی است که هیچ کس حاضر نیست حرفش را بزند. اخیرا مردی مصری اعتراف کرد که دخترش را به جرم بارداری کشته. اما او خود پدر فرزندِ متولدناشدهی دخترش بود. این یعنی زنای محصنه. اما مرد او را کشت تا از «ناموس» خانواده حفاظت کند. چهار زن دیگر اخیرا پس از اینکه مورد تجاوز قرار گرفتند به دست خانوادهشان به قتل رسیدند. جامعه مسیحیان قبطی (حدود ۱۰ درصد جمعیت مصر) در خود را به روی هرگونه تحقیق در مورد قتل «ناموسی» بسته با اینکه دختران مسیحی به این علت که میخواستند با مردان مسلمان ازدواج کنند به قتل رسیدهاند. عزه سلیمان شاکی است: «مسیحیها نمیتوانند بیرون کلیسا از این حرفها بزنند. ما سعی کردیم خانه امن باز کنیم اما دولت اجازه نمیدهد. میگویند: «خواهش میکنیم حرف از زنای محصنه نزنید». و جرایم «ناموسی» اغلب به ارث هم ربط پیدا میکنند».
به گفته امل عبدالهادی از «سازمان زنان جدید» در مصر ارقامی برای جنایات «ناموسی» یا زنای محصنه موجود نیست چرا که چنین پروندههایی هرگز به دادگاه نمیرسند. او میگوید: «اینجا زدن حرف تجاوز در زناشویی راحتتر است. من در خانههایی بودم که تمام خانواده در یک اتاق زندگی میکنند ـ پدربزرگ و مادربزرگ، بچهها، نصف خانواده شبها زیر تخت میخوابد و همه چیز را میشنوند. زیادی نزدیک است. تحملش زیادی است. و تمام زنان جوان خانواده باید ازدواج کنند. در نتیجه اگر تصور شود کسی رفتار بدی داشته، آنوقت کشتنش مجاز میشود ـ هنگام که هیچ کدام از دخترها نمیتوانند ازدواج کنند. یک قتل «ناموسی» راه را برای دیگری باز میکند. تا وقتی که زنان سوژههای جنسی به حساب بیایند و نه مردمانی با مغز در سرشان، اوضاع همین است».
قضات مصری به بازی با قانون (یا کلا بیاعتنایی به آن) هنگام مواجهه با قتلهای خانوادگی معروفند. امل عبدالهادی میگوید: «مردی بود که برای قتل خواهرش به شش ماه، فقط شش ماه، محکوم شد. اما قاضی تصمیم گرفت که چون مرد باید تمام عمرش را با بارِ کشتن خواهر بیگناهش زندگی کند، دیگر نباید به زندان برود!»
عزه سلیمان که سوار بر ماشین نیسانِ شاسیبلند سیاهرنگش کشور را زیر پا میگذارد متوجه شده که قضات مصر علیا (در فقیرترین و کمتحصیلکردهترین بخشهای کشور) از دادگاههای قاهره و اسکندریه کمتر سخت میگیرند. و روحانیون ارشد مسلمان (آزرده از آنچه میدانند بحرانی پنهان در مصر است) میبینند که حامیان خودشان هم خوش ندارند که آنها قتلهای «ناموسی» را محکوم کنند. محمد سید طنطاوی، دانشور اسلامی قدرتمندی که مفتی اعظم مصر و امام مسجد الازهار بود و ماه مارس گذشته درگذشت، با شجاعتی بی نظیر در مقابل جنایات «ناموسی» ایستاد.
خانم سلیمان میگوید: «اما ما اینجا مشکل بزرگی داریم چرا که دیگر کسی برای شیخ الازهار و مفتی احترام قائل نیست. بهشان اعتماد نمیکنند. دلیلش هم اینکه مردم میدانند دولت حسنی مبارک آنها را منصوب کرده که خود فاسد است. طنطاوی آدم روشنفکری است. در مورد این قتلها خیلی خوب صحبت کرد، اما او و سمتِ مفتی نماینده نظام هستند و مردم از نظام متنفرند و در نتیجه اعتباری برای اینها قائل نیستند. و نتیجه اینکه گرایش جدیدی پیدا شده. مردم پیش شیخهای محل و رهبران قبیله میروند ـ و خیلی از اینها باور دارند کشتارهای «ناموسی» سنت است و غلط نیست».
بعد نوبت دادگاههای مصر است. «در لبنان و اردن موادی در قانون هست که مشخصا در مورد قتلهای «ناموسی» صحبت میکند. اما در مصر قاضی باور به اختیاری ویژه دارد و ماده ۱۷ قانون به قضات اجازه میدهد اگر خواستند مجازاتها را کاهش دهند از بخشش استفاده کنند ـ مثلا از ۲۴ سال به شش ماه. پیشینه مذهبی و سنتی قضات بر آنها تاثیر میگذارد. میتوانند بگویند قربانی «علیه سنت عمل کرده». قاتلها (پدر یا برادر) اینگونه میتوانند کسی به حساب بیایند که «طبیعی عمل کرده». این باعث بخشش مجرم میشود. اما آمار ما نشان میدهد ۷۹ درصد دخترانی که قربانی جنایات «ناموسی» بودهاند به خاطر ظنِ صرف به قتل رسیدهاند ـ چون دیر به خانه آمدند یا چون همسایهها گفتهاند دختری را دیدهاند که در خیابان بلند میخندیده».
در سوهاج و اسیوط (مصر علیا) عزه سلیمان و همکارانش با افسران ارشد پلیس دیدار میکنند. «اما فهمیدیم که در دفاترشان قتلهای «ناموسی» را به خودکشی تبدیل میکنند. فکر میکنند با اینکار به خانواده قربانی کمک میکنند ـ با اینکه خانواده مسئول قتل بوده. در این موارد پلیس همدستِ قاتلان بوده».
خانم سلیمان دل خوشی از پلیس ندارد. «بعضی مواقع سه چهار مورد زنای محصنه داریم و با پلیس دیدار میکنیم. پلیس را میفرستیم با مرد صحبت کند ـ بعضی مواقع برادر شوهر زنی به او تجاوز کرده. اما اگر زن فرار کند پلیس اغلب به جای حفاظت از زن او را نزد خانواده پس میفرستد. در دانشگاه قاهره که حقوق میخواندم پلیس مرا دستگیر کرد چون دوست فعالان شبکه ناصریستها در دانشگاه بودم. وقتی با زنان اسلامگرایی که دستگیر شده بودند مصاحبه کردم فهمیدم شکنجهشان کردهاند. در مصاحبه با بی بی سی همین حرف را زدم. این شد که پلیس دوباره دستگیرم کرد. گفتند «شهرت مصر را لکهدار» کردهام. پلیس اینجا همیشه عصبانی است ـ بخصوص وقتی با کسانی سر و کله میزند که قانون را میفهمند».
به گفته عزه سلیمان، سازمانهای غیردولتی خارجی اگر حرفهایی بزنند که از نظر سیاسی غیرقابل قبول باشد پروژه نمیگیرند. او میگوید پلیس در پروژههای اجتماعیاش دخالت کرده، حتی مواردی که هدفشان بهبود روابط بین زنان مسیحی و مسلمان بوده. «پلیس به من تلفن کرد و گفت: «درستت میکنیم». من هم در مصاحبه با روزنامهای گفتم: «پلیسها مثل سگهای وحشیاند». این شد که پروژههایمان را متوقف کردند. پلیس از من خواست معذرتخواهی کنم و من هم پذیرفتم. گفتم: «حرفِ اشتباهی زدم ـ سگها بهتر از پلیسها هستند».
روزنامه ایندپندنت – ۹ سپتامبر ۲۰۱۰
شمارههای بعدی:
پنج ـ جایی برای پناه جستن از درد و شرم (در مورد گروهی از زنان اردنی که در سراسر کشور برای قربانیان خشونت در ازدواج، خانههای امن باز کردهاند)
شش ـ حقیقت درباره قتلهای «ناموسی» (نگاه فیسک به کل مجموعه)