فرح طاهری
چپ و جنبش کارگری در ایران
شنبه ۲۵ نوامبر ۲۰۱۰ از سوی جمعی از فعالان چپ مستقل و سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) مناظره ای برگزار شد که در آن دکتر سعید رهنما، استاد علوم سیاسی دانشگاه یورک و محمدرضا شالگونی، فعال سیاسی و از بنیانگذاران سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) به مسئله چپ و جنبش کارگری پرداختند.
برنامه با تاخیر شروع شد و گویا قرار بود تماس پالتاکی هم برای علاقمندان در شهرهای دیگر برقرار شود که در نهایت این تماس ایجاد نشد.
گرداننده ی جلسه خانم شهین نوروز، از زندانیان سیاسی سابق، سخنرانان را معرفی کرد.
سخنران اول سعید رهنما محقق و استاد دانشگاه یورک بود. از عرصه های تحقیقی ایشان جنبش های چپ و کارگری و اقتصاد سیاسی ست. او در دوران انقلاب از فعالان جنبش شورایی و چپ و از پایه گذاران اتحادیه های سراسری شوراهای کارخانجات سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بزرگترین مجموعه صنعتی کشور، بود.
آقای رهنما ضمن ابراز خوشحالی از اینکه با یکی از شخصیت های برجسته ی جنبش چپ ایران این بحث را به پیش می برد، سخنان خود را ایراد کرد.
دکتر رهنما چهار دوره مشخص تاریخی را در جنبش کارگری ایران برشمرد و چهار عامل ضعف صنعتی، ضعف طبقه کارگر، ضعف چپ، و ضعف دموکراسی را از عوامل تعیین کننده و تبیین کننده وضعیت کارگران ایران خواند و در بحث خود به یکی از آنها در رابطه با سازمانهای چپ پرداخت.
سخنران حضور گسترده سازمانهای چپ در تشکل های کارگری را دارای نقش و تاثیری دو گانه خواند و از نقش های منفی و مثبت آن گفت.
دکتر رهنما در ادامه ی سخنانش گفت، سازمان های گوناگون چپ که به درستی خود را مدافع طبقه کارگر می دانند، علی رغم همه تفاوت های ظاهری، در رابطه با طبقه کارگر دچار توهم و سردرگمی بوده اند. این را به وضوح در دوران انقلاب و بعد از آن شاهد بودیم. این سردرگمی ها هنوز هم ادامه دارد…
سخنران در پایان چندین سئوال مطرح کرد و گفت: سازمان های چپ که هدف نهائی شان به قدرت رسیدن طبقه کارگر و استقرار نظام سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا ست این سئوال ها را بی پاسخ گذاشته اند.
دکتر رهنما در پایان سخنانش به سیاست مطلوب چپ در رابطه با جنبش کارگری پرداخت و گفت: “به نظر من استراتژی مناسب مبارزات کارگری، مبارزه همزمان در دو سطح، یعنی تلاش برای ایجاد اتحادیه های مستقل در جهت دموکراسی صنعتی در سطح واحد تولیدی و مبارزه برای برچیدن نظام غیر دموکراتیک مذهبی و استقرار و تعمیق دموکراسی سیاسی و سکولار در سطح جامعه است.” (متن سخنرانی سعید رهنما در همین شماره شهروند چاپ شده است.)
سخنران بعدی آقای شالگونی میهمانی بود که از فرانسه به تورنتو آمده بود.
محمدرضا شالگونی، فعال سیاسی از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷ در زندان به سر برده، و در آنجا به نقد مشی مسلحانه چریکی پرداخت و ضرورت تمرکز روی سازمانیابی طبقاتی کارگران را مطرح کرده است. شالگونی از پایه گذاران سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) در بعد از انقلاب بوده و تا به امروز نیز در این سازمان به فعالیت ادامه داده است.
آقای شالگونی ضمن تشکر از برگزارکنندگان، آقای رهنما و حاضران در سالن، با اشاره به اینکه بیست دقیقه فرصت برای بیان تیتروار سخنانش هم کافی نیست، بنابراین خواست که با مقدمه ای به شیوه ی خود به بحث ادامه دهد.
آقای شالگونی با اشاره به این نکته که تاریخ به شکست خوردگان توجهی ندارد، گفت: در مجموع چپ و طبقه کارگر در دنیا دوران شکست خوردن را از سر می گذراند. باید آنها که در اردوی چپ و کارگری هستند هوشیار باشند و نقاط قوت و ضعف خود را ببینند.
شالگونی افزود: نجیب ترین خانواده ی سیاسی ایران در صدسال گذشته، چپ بوده. من از کل خانواده چپ دفاع می کنم. از دوره مشروطیت تا حالا. همه ی آنها که سوسیالیسم را با درک های مغشوش هم قبول داشتند… امروز راحت می شود نشست و از درک اولیه حزب کمونیست و یا توده و جنبش چریکی انتقاد کرد، در حالی که هر چیزی را باید در بستر تاریخی اش نگاه کرد…چپ دستاوردهای بزرگی داشته. هیچ چیز مترقی را نمی شود توضیح داد مگر اینکه سهم چپ را در آن ببینیم.
زمانی که چپ از حق زنان دفاع کرد، زمان حزب کمونیست و حزب توده را می گویم، بزرگترین سازمان توده ای دفاع از زنان نه تنها در ایران بلکه در سطح خاورمیانه، در دوره ۱۳۳۲-۱۳۲۰ سازمان زنان دموکرات بود… شعر، تئاتر، اتحادیه ها، جنبش دهقانان و هر حوزه ای را که دست بگذارید نقش چپ را می بینید.
شالگونی در ادامه به اشتباهات چپ اشاره کرد و گفت: ما اشتباهات و بعضا جنایاتی کردیم. مارکس می گوید”شرم احساسی ست انقلابی” باید از آنچه خراب کردیم شرمنده باشیم ولی نباید این انتقاد از خود طوری باشد که آرمان سوسیالیستی مان و جنبش زحمتکشان را متلاشی کند.
شالگونی با ذکر این که در چپ رایج است که “می گویند انقلاب اکتبر مثل فاجعه بود” گفت، انقلاب اکتبر ظرف دو روز با چند فرمان اعلام کردند دهقانان صاحب زمینشان هستند و مسئله ی فاجعه بار دهقانان را حل کرد. لنین در زمان امپراتوری روسیه، می گفت روسیه زندان ملیت هاست، ملیت ها را با یک فرمان آزاد کردند. حقوقی که برای زنان در نظر گرفتند… ایده رهایی و حق تعیین سرنوشت ملی از چپ ها بود…
شالگونی افزود، می خواستم بگویم که ما ایرادات زیادی داریم ولی انتقادات ما نباید دستاوردهایمان را زیر سئوال ببرد. چپ اگر نباشد دنیا می گندد…اینکه بایستی دموکراسی باشد، اتحادیه باشد، شکی نیست و این اشتباه بوده که گفته شد دموکراسی مال بورژوازی ست. بدون دموکراسی سوسیالیسم امکان ناپذیر است.
شالگونی ادامه داد: کمونیست ها طبقه ی کارگر نیستند. حزب جای طبقه را گرفته در حالی که باید در خدمت طبقه باشد. .. چپ از طریق روشنفکرها نمی تواند وظایفش را انجام دهد، بلکه از طریق سازماندهی جنگ های طبقاتی ست که چپ باید وظیفه اش را انجام دهد. ما هیچوقت و تحت هیچ شرایطی نباید به پرنسیپ هایمان پشت پا بزنیم. این مسئله کلیدی ماست.
بعد از سخنان شالگونی، رهنما گفت، انتظار داشتم آقای شالگونی به مسائل مشخص مطرح شده درخصوص کارگران بپردازد. او همچنین با دستاوردهای چپ و نقش آن در جنبش مدرنیته و روشنگری خود را موافق با آقای شالگونی خواند و با اشاره به اینکه به آرمانخواهی و سوسیالیسم اعتقاد دارد، نحوه ی رسیدن به آن را از موارد اختلاف خواند و گفت، شما می گویید چپ شکست خورده، چرا شکست خورده؟ حتما دشمن قوی بوده، اما خود چپ هم مسئله داشته. انقلاب اکتبر به هیچ وجه انقلاب بزرگی نبود. انقلاب اکتبر، کودتایی بود توسط بلشویک ها… هر جریانی که بخواهد مسائل دهقانی را دو روزه حل کند، حتما شوخی می کند. مسئله دهقانی یک پروسه ی بسیار طولانی ست… چرا انقلاب چین به این روز افتاده است؟ امروز کثیف ترین جریان سرمایه داری و جنایتکارانه در دنیا در کشور چین، کشور مائوتسه تنگ است که انقلاب دهقانی کرده. اینها را باید جواب دهیم… من معتقدم جامعه اول باید سوسیالیست بشود بعد دولت سوسیالیستی به وجود بیاید.
رهنما در جای دیگری از سخنانش به نقش روشنفکران اشاره کرد و گفت: به نظر من روشنفکران ضروری ترین هستند. دموکراسی از پایین نیاز به ضرورت هایی دارد که نقش روشنفکران را زیاد می کند. طبقه کارگر و دهقان محروم در شرایطی نیست که بتواند بیاید با نیروی تخصصی که سرمایه دار دارد، مقابله کند، اینجاست که نقش روشنفکر و متخصص طرفدار کارگر خیلی مهم است. و در مورد احزاب کمونیستی، هیچیک حزب طبقه ی کارگر نبوده، بلکه حزب برای طبقه ی کارگر بوده.
آقای رهنما، در پایان سخنانش، آقای شالگونی را از معدود رهبران چپ خواند که هم متفکر است و هم با شهامت و هم در تحرک، و گفت به همین خاطر من انتظار داشتم که ما درخصوص همین سئوالات مشخص صحبت کنیم. او ابراز امیدواری کرد که روزی چنین جلسه ای تشکیل شود تا بتوان به سئوالات مشخص پیش روی جنبش کارگری پرداخت و نه به مسائل کلی مانند بد بودن سرمایه داری و یا خدمات چپ ها.
آقای شالگونی در پاسخ گفت، اگر قرار باشد به آنچه که شما لیست کردید یک به یک پاسخ بدهم، چندین روز وقت می خواهد. قرار نیست که تیترهایمان را مبادله کنیم تا بحث مفیدی اتفاق بیفتد.
شالگونی گفت، خیلی چیزها با منطق پیش نمی رود. این حرف لنین است، هر راهی برای رسیدن به سوسیالیسم جز دموکراسی به نتایج ارتجاعی می انجامد. منتها بحث ها از طریق مبادله ی آزاد اندیشه ها دنیا را تغییر نخواهند داد. هیچ حرکتی از حرکت باز نمی ماند مگر اینکه از جهت مخالف بر آن زور وارد شود. منظورم خشونت نیست. شما باید نیرو وارد میدان کنید. اگر من مشخص جواب نمی دهم برای اینکه می خواهم دیدگاه خودم را مطرح کنم. آقای رهنما دیدگاه هایی دارد با یک سلسله تزها که در آن حقایق انکارناپذیری وجود دارد، منتها بحث را به جای خاصی می رانند، همانطور که خودشان گفتند، و ما یا باید حرف های این آدم را بپذیریم و یا با استدلال رد کنیم، منتها دنیا از طریق استدلال ها عوض نخواهد شد، از طریق زور عوض خواهد شد.
شالگونی افزود: آقای رهنما می گوید جامعه اول سوسیالیستی می شود بعد دولت سوسیالیستی می شود، اما از نظر ما اول قدرت دولتی طبقه ی حاکم را باید شکست و به زیر کشید و دولتی درست کرد که باب طبع ما، توده ی محروم، باشد، وگرنه با دور زدن دولت و با جامعه مدنی و ان جی او ها نمی شود (به مقصد رسید)و خواب و خیال است. طبقه ی محروم در نهایت اگر مجبور شود دست به خشونت می زند. ما جنگ چریکی را نمی توانیم نفی کنیم و اگر لازم باشد تحت شرایطی می جنگیم.
پس از حدود یک ساعت و نیم بحث از سوی شرکت کنندگان در پنل، دقایقی استراحت داده شد تا ادامه ی برنامه با پرسش و پاسخ از سوی حاضران همراه شود.
در بخش پرسش و پاسخ، یکی از حاضران در سالن، مخالفت خود را با نظرات سیاسی دکتر رهنما، با توهین و ایجاد اغتشاش اعلام کرد که برای دقایقی جو جلسه متشنج شد. در واقع این گونه صحنه ها را بیشتر انتظار داریم در حکومت های غیردمکراتی مثل حکومت کشور خودمان (جمهوری اسلامی ایران) شاهد باشیم نه در جایی که هر کس می تواند آزادانه نظرات مخالف خود را در مجامع عمومی اعلام کند. جای تأسف بسیار است که حتی پس از سالیان دراز زندگی در چنین کشورهایی، روحیه ی استبدادپذیر و استبدادخواه ما، نتوانسته روش و منش دموکراتیک را در ما جا بیندازد به طوری که در جلسات و گردهمایی ها، به جای توسل به عربده کشی و زور و برچسب و توهین، بتوانیم مثل انسانی که در یک جامعه ی مدرن و دمکرات زندگی می کند، مخالفت خود را اعلام کنیم و همچنان، چنین رفتار توهین آمیزی را معادل انقلابی بودن قلمداد می کنیم. در جو تشنج تنها چیزی که بازارش داغ است توهین و تهمت است که نه نیاز به دانش دارد و نه منطق. شاید هم به همین دلیل است آن جا که پای استدلال خود را چوبین می بینند برای پوشاندن این ضعف خود به ایجاد هرج و مرج متوسل می شوند. ذهنیت استبدادی بر این پایه می چرخد که هر که با ما نیست بر ماست. ذهنیت استبدادی مدام در حال ساختن خادم و خائن است و به همین دلیل به خود اجازه می دهد که در محیطی که بحث و گفت وگو بر آن حاکم است به عربده کشی روی آورد و خود را با این بهانه که “انقلابی” ست، مبرا از آن داند که در مورد اعمال و رفتارش مسئولانه برخورد کند.
اگرچه حاضران در سالن همان موقع به چنین رفتاری اعتراض نکردند، و به نظر می رسد که به آن باید پرداخته شود، ولی در گفت وگو با چند تن از حاضران، از دلایل عدم اعتراض، یکی ترس از مورد توهین قرار گرفتن از سوی آن فرد بود، دیگری ترس از ایجاد تشنج بیشتر در سالن، و یکی هم گفت، فکر کردم اگر اعتراض کنم آدمی محافظه کار که مخالف یک فرد انقلابی ست قلمداد شوم.
رفتار آقای یوسف اکرمی، از اعضای کانون هنرمندان در تبعید، در توهین به آقای رهنما باعث شد تا برگزارکنندگان جلسه طی اطلاعیه ای این رفتار را محکوم کنند. در اطلاعیه ی ارسالی آنها به شهروند آمده است:
“با کمال تاسف در شب برگزاری پنل بین آقایان محمد رضا شالگونی و سعید رهنما در قسمت گفت وشنید که بخش پایانی برنامه بود شخصی که حتا در نوبت صحبت کردن هم نبود از جو پیش آمده در سالن سوءاستفاده کرده و به یکی از شرکت کنندگان در پنل(آقای سعید رهنما)توهین و فحاشی کرد و برای دقایقی مخل نظم وآرامش جلسه شد.
داوری ما برگزارکنندگان آن برنامه این است که آنچه درآن شب پیش آمد مایه تاسف برای اهل فرهنگ و انسان آزادیخواه این دیار است. ما از حق اندیشه و بیان برای همه دفاع کرده و حق نقد اندیشه و نظر را از حقوق اساسی هر فرد می دانیم و در برخورد با اندیشه و نظر مخالف جز از راه استدلال و باز هم استدلال هیچ شیوه غیر اخلاقی و توهین آمیزی را برای پس زدن نظرو اندیشه مخالف مجاز نمی دانیم و قویا آن را محکوم می کنیم و سکوت در مقابل آن را قیچی کردن پر و بال اندیشه می دانیم.
ما برگزارکنندگان این نشست از آقای سعید رهنما، به خاطر اهانتی که از سوی یکی از حضار به ایشان شد، به سهم خود پوزش می خواهیم. به امید روزی که این گونه برخوردهای ناسالم از محیط های فرهنگی- هنری- سیاسی جامعه ایرانی رخت بربندد.”
گفتنی ست متن سخنرانی آقای سعید رهنما در همین شماره شهروند منتشر شده است و همچنین نقدی بر این مراسم به قلم امیر کسروی نیز در این شماره آمده و شهروند هم با آقای شالگونی مصاحبه ی مفصلی انجام داده که هفته ی آینده از نظرتان خواهد گذشت.
توهین به اقای رهنما که یکی از شخصیت های بر جسته دانشگاهی کانادا هست ، توهین به کامیونیتی ایرانی هست
اگر شعبان بی مخ ها توانستند بالات بازی شاه را بر علیه دولت ملی و قانونی دکتر مصدق به قدرت برسانند
اگر اله کرم ها با فالانژ بازی و ضرب و شتم دگر اندیشان با حزب جمهوری اسلامی ، قدرت را به نفع حاکمیت تثبیت کنند ،
من در تعجبم از این جریان بشدت مشکوک و بحران زا، که هنوز تحلیل مشخص از شرایط مشخص را ندارد
زیرا نه دکتر رهنما در کانادا حزبی دارد و نه قدرتی که بخواهند خلق را از شر وی نجا ت دهند.
خدا به همه مریض ها بخصوص این یکی شفای عاجل عنایت بفرماید .
امین