نیما مشعوف: دولت باید وظیفه ی خدمت رسانی خود را در راستای فقرزدائی به درستی انجام دهد

دکترنیما مشعوف را سال هاست که به عنوان فعال سیاسی ـ اجتماعی و مدافع سرسخت حقوق زنان می شناسیم. زندگی نیما با مهاجرت گره خورده است تا جایی که او درفرانسه متولد شد و درایران پرورش یافت. دکتر مشعوف درسال ۱۹۸۳ به سبب درگیری های سیاسی، مانند بسیاری ازایر انیان، مجبور به جلای وطن گردید.

مشعوف در رشته ی بهداشت عمومی درجه ی دکترا دارد و سال ها به عنوان متخصص بیماری های واگیردارکارکرده است. کار اصلی او در زمینه تحقیق پیرامون بیماران مبتلا به ایدز بود و هم اکنون نیز در این رابطه فعال است.

او ازسال ۲۰۰۵ درشهرداری مونترال و سیاست های شهری آن فعالیت دارد ودر سال ۲۰۰۹ در انتخابات شورای شهر برنده شد.

مشعوف از سال ۲۰۰۶ دررابطه با جنبش همبستگی کبک نیز فعال بوده است. نیما مشعوف اخیراً ازطرف حزب دموکراتیک نوین (ان.دی.پی.) کاندیدای نمایندگی مجلس فدرال شده است. به این مناسبت با او گفت و گویی داشتم که در زیر می خوانید:

نیمای بسیار عزیز، ما شاهد کارخستگی ناپذیر شما در پیوند به کمک به بیماران مبتلا به ایدز، پناهندگان، اتحادیه های دانشجویی، خانه ایران مونترآل، مدرسه دهخدا، گروه رقص سیمرغ، بنیاد پژوهشهای زنان و دیگر نهادهای حقوق بشر هستیم، شما یکی از افراد مفید جامعه ی ما هستید ، لیکن ضرب المثل مشهوری هست که می گوید: بهترین آدم ها وارد سیاست نمی شوند چرا که سیاست پدرومادر ندارد. ممکن است بفرمایید چه شد که به فکر سیاست افتادید؟

همانطورکه فرمودید من سال هاست که در زمینه های مختلف اجتماعی، هنری، بهداشتی و خدمات شهری خدمت می کنم. هرجا که رفتم هر چه درتوان داشتم درطبق اخلاص نهادم، لیکن درتصمیم گیری مهم در رابطه با سیاست کل کانادا نقش مستقیم نداشتم. با خودم فکر کردم چرا جایی نروم که در این زمینه ها تصمیم گرفته می شود. چنین جایی پارلمان کاناداست که مرجع قانونگزاری است. من از سال ۲۰۱۰ در حزب دموکراتیک نوین فعالیت دارم. با توجه به اینکه نماینده انتخابیه محل ما بازنشست شد، فرصتی پیش آمد تا کاندیداتوری خودم را برای ادامه نمایندگی مردم در محله مان پیشنهاد کنم که از طرف ان.دی.پی مورد استقبال واقع شد.

دکتر نیما مشعوف

با گرفتاری های شخصی خود چه می کنید؟

این مصرع شعر اوضاع مرا خوب ترسیم می کند: “موجیم که آسودگی ما عدم ماست!” سرم کم شلوغ نیست و درگیری های بسیاری دارم ولی خوب هر برهه ای از زمان تصمیم می گیریم بر سر پاره ای مسائل نیروی بیشتری بگذاریم و الان مشارکت سیاسی جزو اولویت های من قرار گرفته.  

شرایط زندگی خانوادگی ما هم برای این کار مساعد تر از قبل شده: همسر من امیرخدیر دو نوبت به عنوان نماینده ی پارلمان کبک خدمت کرد و بعد تصمیم گرفت به شغل اصلی خود که پزشکی باشد برگردد. هر سه فرزند مان بزرگ شده و به استقلال نسبی دست یافته اند. از لحاظ شغلی هم آمادگی انتقال مسئولیت خود به نیروی تازه نفس را پیدا کردم. 

دردوران ما سیستم ها به صورت غول درآمده اند و سخت است حق طلبانه بلند شود. آیا فکرمی کنی بتوانی تأثیرگذارباشی؟

عجب ازکمالات شما که مرا از غول می ترسانید! اگر قرار است ازغول بترسیم باید درکنج خانه بنشینم و دست روی دست در انتظار فاجعه پس از فاجعه بمانیم. با وجود غول های بزرگ و کوچک، جوامع بشری همواره به علت کسانی که رنج بردند و پیکارکردند دستاوردهایی داشته است که ما امروز به عیان می بینیم. من یک مبارزم که نه از غول می ترسم و نه از سختی و مشکلاتِ راه درازی که در پیش روداریم. به نظرمن افراد مسئول باید بیش از پیش در میدان نبرد حضور بیشتر و پررنگ تر خود را نشان دهند. اگرزندگی ساده بود ونیروهای واپس گرا نبودند نیازی به مبارزه نداشتیم. درست است که شرایط کنونی جامعه ی کانادا کمال مطلوب نیست، اما اگرحزب دموکراتیک نوین نبود شرایط به مراتب بدتر از این می بود. قبول دارم که دشمنان انسانیت و معرفت جابجا درکمین اند، لیکن بدترین دشمن ما بی تفاوتی است. به نظر من هرکدام ازما می توانیم در حد توان خود تفاوت ایجاد کنیم.

نظرشما نسبت به آرایش نیروها درکانادا بخصوص احزاب لیبرال، محافظه کار، ان. دی.پی و سبزها چیست؟

یکی از مشکلات بنیادی ما در سیاست کانادا شیوه رای گیری و شمارش آرا است. آرا ناحیه ای شمارش می شوند. احزابی که آرای متراکم در حوزه های انتخاباتی ندارند معمولا بازنده هستند. اگر همه آرا شمارش می شد و بعد بر اساس در صد رای جمع آوری شده در کل کشور به هر حزب کرسی مجلس اعطا می شد عدالت سیاسی بهتر رعایت می شد.

چهار سال پیش، تغییر سیستم انتخاباتی از حوزه ای به درصدی، یکی از وعده های انتخاباتی لیبرال ها بود که متاسفانه به آن وفا نکردند. بنا بر این امسال نیز امکان دارد افراد به جای این که به آنچه که به واقع به آن اعتقاد دارند رأی دهند، به حزبی رأی دهند که بیشتر امکان مقابله با حزب مخالف در حوزه آنها را دارد. به نظر من سیاست های اشتباه لیبرال ها و عدم موفقیت آنها در وفاداری به تعهداتشان محبوبیت آنان را تقلیل داده و باعث مطرح شدن بیش از پیش محافظه کاران شده است.  احتمال اینکه وزنه سبز ها در مجلس آینده کانادا سنگین تر باشد هست، و مسلما امیدوارم حزب نیو دموکرات به کرسی های بیشتری دست پیدا کند.

لیکن همین محافظه کاران بودند که هم قبل ازلیبرال ها درانتخابات فدرال برنده شدند و هم اخیراً درانتخابات اونتاریو، با وجود سیاست بسیار نادرستشان….

درست است مردم حافظه تاریخی کوتاهی دارند و این به نقش آگاهی افراد آگاه بستگی دارد. هنوز دو ماه به انتخابات مانده است و در نبرد سیاسی ۲ ماه زمان قابل ملاحظه ای ست و هنوز تغییرات زیادی می تواند در پیش رو باشد. حدس من این است که مردم با آشنایی بیشتر با مواضع حزب محافظه کار از رأی دادن به آنها امتناع خواهند ورزید. هنوز خیلی ها اطلاع ندارند یا باور ندارند که با قدرت گرفتن محاف‍ظه کاران با امکان پس روی در زمینه حقوق همجنس گراها یا  سقط جنین مواجه خواهیم شد و اینکه رشد صنعت آلوده نفت قیری در رأس برنامه آنهاست. 

شما درکبک زندگی می کنید وسال هاست برخی ازنیروها درکبک برای استقلال این ایالت تلاش می کنند. دراین مورد دوبار هم رفراندم شده. نظرشما راجع به جدایی کبک چیست؟

مسلماً هرملتی از حق تعیین سرنوشت خود برخورداراست، لیکن در این برهه از زمان جدایی یا عدم جدایی کبک مبارزه ی من نیست. چیزی که مرا به سیاست علاقمند کرده، تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی و یک جامعه ی انسانی است.   در ضمن فعلا   کبک جزوی از کاناداست و در کادر حاکمیت کانادا عمل می کند. 

سیاست کانادا با یک سلسله مشکلات بنیادی روبروست. قبلا می گفتند کانادا به اروپا وابسته است، لیکن تحت دولت های  مختلف ثابت شده است که کانادا بیش از پیش به ایالات متحده ی آمریکا وابستگی دارد. آقای ترودو بارها با ترامپ دیدارکرده وکم وبیش با برنامه های او جلو رفته است. از نظر نظامی و سیاست خارجی نیز این وابستگی دیده می شود. کانادا درشورای امنیت درکنار آمریکاست. کانادا به نفع آمریکا در افغانستان مداخله کرد و زمانی که نخست وزیر وقت آقای کریتین از همکاری در رابطه با عراق سرباز زد، مورد انتقاد نیروهای محافظه کار قرار گرفت. با وجود این کانادا عملاً با آمریکا همکاری کرد. نظرشما دراین رابطه چیست؟

من کاملاً با نظرشما موافقم. کانادا تحت حاکمیت محافظه کاران بیش از پیش استقلال سیاسی خود را در برابر ایالات متحده ی آمریکا از دست داد. با وجودی که کانادا تاریخاً نقش مهمی درصلح و امنیت بین المللی ایفا کرده است. متاسفانه لیبرال ها همان سیاست وابستگی محافظه کاران را ادامه دادند. این وابستگی نه تنها برای کانادا، بلکه برای کل جهان مضر است. اگر کانادا یک سیاست مترقی و مستقل را درپیش گرفته بود می توانست در بسیاری از موارد جلو زیانکاری ها و زیاده روی های ترامپ را بگیرد. 

بخش بزرگی ازجمعیت کانادا زیرخط فقرزندگی می کنند. هم درسطح فدرال و هم درسطح ایالتی، هیچ طرح منسجم خانه سازی طی سال های سال وجود نداشته است. این درحالی است که با سرمایه گذاری بخش خصوصی آسمان خراش های گوناگون مثل قارچ از زمین می رویند. در این ضمن بی خانمانی، فقر وحشتناک، اعتیاد، فحشاء، خشونت، بزهکاری (به ویژه بزهکاری نوجوانان) رو به افزایش است. شما برای مبارزه با فقرچه پیشنهادی دارید؟

حزب ما نگران انسان های عادی و فقیرجامعه است. هدف ما ایجاد حداقل معاش برای حداکثر افراد است. نیازهای اساسی مردم درحوزه های خوراک، مسکن، آموزش و بهداشت است. نظرما این است که دولت باید وظیفه ی خدمت رسانی خود را در راستای فقرزدائی به درستی انجام دهد. حداقل دستمزد باید بالا رود و قیمت ها تثبیت شود. افزایش‌ حداقل دستمزد به ۱۵ دلار در ساعت از جمله سیاست هایی ست که می خواهیم پیش‌ببریم. ما بیش از هر چیز درحال حاضر به یک استراتژی مسکن درسطوح مختلف دولتی نیاز داریم و نقش دولت فدرال در اختصاص بودجه های دولتی به طرح بزرگ خانه سازی برای افراد کم درآمد جامعه می باشد. امروزه در شهرهای بزرگ کرایه ی مسکن به سرعت نجومی بالا می رود؛ درصد قابل توجهی از افراد جامعه بیش از نصف حقوق خود را صرف کرایه خانه می کنند؛ و این شرایط در کشوری مثل کانادا قابل قبول نیست. درحوزه بهداشت، ما از یک سیستم دوگانه رنج می بریم. برای دندانپزشکی،  روان درمانی و برخی از دیگر خدمات پزشکی باید پول پرداخت. ما برای به وجود آوردن خدمات بهداشتی و درمانی رایگان، از نوک پا تا فرق سر، تلاش خواهیم کرد. یکی دیگر از خدماتی که یک دولت نیودموکرات در سراسر کشور تأمین خواهد کرد دسترسی به مهدکودک های کم خرج یعنی با ۱۵ دلار در روز خواهد بود. این نوع خدمات سالهاست در ایالت کبک تثبیت شده و دسترسی به شغل و تحصیل را برای بسیاری از والدین خصوصا زنان فراهم آورده. 

تاکنون دولت های مختلف درکانادا از دو سیاست متضاد پیروی کرده اند: ۱) افزایش مالیات و افزایش هزینه های عمومی؛ ۲) کاهش مالیات وکاهش هزینه های همگانی. شما که طرفدار افزایش هزینه های دولتی هستید، چگونه می خواهید این هزینه ها را بدون افزایش شدید مالیات تأمین مالی کنید؟ 

کانادا کشوری است بسیار غنی ولی بخشی از جمعیت آن در فقر زندگی می کنند. درکانادا پول هست ولی به صورت درستی خرج نمی شود و فرار مالیاتی وحشتناک است. فقط با یک رقم جلوگیری از فرار مالیاتی، سالانه چهل میلیارد دلار به صندوق دولت می تواند ریخته شود. نیودموکرات ها اگر به قدرت برسند یک درصد ـ فقط یک درصد ـ مالیات میلیونرها را بالا خواهند برد. با چنین طرح هایی و اصولا با مدیریت درست بودجه دولت، بسیاری از مشکلات اجتماعی قابل حل خواهد بود. متاسفانه قدرت های حاکم در کانادا تاکنون، ازجیب مردم، به شرکت های چند ملیتی کمک بلاعوض داده اند، در صورتی که حزب نیودموکرات بیش ‌از آن که به شرکت های چند ملیتی رسیدگی کند، امکانات کشور را در بهزیستی مردم صرف خواهد کرد.

ازلحاظ سیاست مهاجرت و پناهندگی، دولت کانادا از دو جناح متفاوت مورد انتقاد است. طرفداران حقوق بشر وحقوق پناهندگی از دولت به خاطر کمبودهای جدی در سیاست مهاجرت و پناهندگی انتقاد می کنند، و محافظه کاران برعکس به خاطرسیاست پذیرش هرچه بیشترپناهنده. نظرشما دراین رابطه چیست؟

کانادا یک کشور مهاجرپذیر و مهاجرنشین است. به نظرمن، مهاجرت باید به عنوان رکن اصلی زندگی و حیات تاریخی کانادا ادامه پیدا کند. حق پناهندگی نیز جزو جدائی ناپذیر حقوق اساسی انسان هاست و ماده ی ۱۴ اعلامیه ی جهانی حقوق بشر در این زمینه صراحت تام دارد. کانادا باید این حق را هم  در سطح داخلی و هم درسطح بین المللی ارتقاء بخشد.  حزب ما در زمینه کمک به جا افتادن مهاجران و پناهندگان در کشور کانادا تلاش خواهد کرد. خیلی اوقات از تمام توانمندی مهاجران استفاده نمی شود و عدم جا افتادن آنها در جامعه کانادا، هم به ضرر فرد مهاجر است، هم به ضرر کل کشور. در ضمن الان در کانادا قانون دست و پاگیری داریم که ما را مجبور به رد درخواست پناهندگی افرادی می کند که در آمریکا نتوانستند پناهندگی بگیرند. ما باید استقلال  خود را در این زمینه نیز کسب کنیم.

نظرشما راجع به سیاست کانادا دررابطه با حقوق بشر چگونه است؟

به نظر من و حزب ما حقوق بشرجهان شمول، تفکیک ناپذیر و درون ذاتی است و ریشه در حقوق طبیعی و ذاتی انسان ها دارد که هیچ کس نمی تواند و نباید ازآنان بازپس گیرد. از زمان قبول اعلامیه ی جهانی حقوق بشر در دهم سپتامبر۱۹۴۸، ده ها منشور، میثاق، کنوانسیون و مقاوله نامه ی حقوق بشری تصویت شده است و درگذشته کانادا در این زمینه، در سطح جهانی، نقش رهبری ایفا کرده است. به عنوان مثال، کانادا در رابطه با قبول منشور حقوق کودک، کنوانسیون ضد شکنجه و اساسنامه ی دادگاه بین المللی جنایی رهبریت جهانی داشته است. این رهبریت درسال های اخیر بیش از پیش تضعیف شده و کانادا از تصویب اسناد مهم حقوق بشر مانند پروتکل اختیاری کنوانسیون ضد شکنجه سرباز زده است. کانادا باید نقش رهبریت جهانی خود را بازیابد و این میسر نیست مگر با رعایت هرچه بیشترحقوق بشر و ایجاد رابطه ای تنگاتنگ بین حقوق سیاسی و مدنی ازیک طرف، وحقوق اجتماعی، اقتصادی  و فرهنگی از طرف دیگر در داخل کانادا و همچنین در سیاست گزاری خارجی

دررابطه با محیط زیست چه می فرمائید؟

سیاست حزب ما در این رابطه بسیار روشن است. ما طرفدار بهبود همه جانبه ی محیط زیست هستیم، اما این میسرنیست مگر با یک تغییر بنیادی نسبت به کل سیستم و شیوه تولید و مصرف مان. اگر به شیوه امروز به زندگی ادامه دهیم بزودی به نقطه غیرقابل برگشت گرمایش‌ زمین خواهیم رسید.

صحبت سر برخورد مسئولانه و مقابله با یک فاجعه است.  مسلما نیاز به سوخت داریم ولی سوخت های فسیلی قاتل محیط زیست اند و زمان آن رسیده است که کانادا با یک ابتکار جدید وارد میدان عمل شود و منبع انرژی را به کل تغییر دهد، باید با جدیت در زمینه رشد انرژی های سبز سیاست گذاری  کرد.

در کبک با آب برق تولید می کنیم و باید مثلا رهبریت برقی کردن خودروهای عمومی و خصوصی را در کشور به عهده بگیرد. در زمینه صنعت نفت قیری ما تمام سوبسیدهای دولتی را به این صنعت قطع خواهیم کرد و پول های شما را برای رشد صنایع تولید انرژی سبز مثل آب و باد و خورشید و گرمای زیرزمینی و غیره خرج خواهیم کرد. صنعت بازسازی eco-energetique را رشد خواهیم داد با تولید ۳۰۰ هزار شغل، تا اتلاف انرژی را در ساختمان های دولتی و خانه های شخصی از بین ببریم.

بودجه دولتی مقرر خواهیم کرد برای آموزش حرفه های جدید به کارگران صنایع نفت تا جذب صنایع جدید شوند.

یک بانک climat پایه گزاری خواهیم کرد برای تسهیل اعطای وام به صنایع سبز.

از سال ۲۰۵۰ دیگر ماشین بنزینی نو به بازار نخواهد آمد.

از مالیات کربن حمایت می کنیم ولی به تنهایی نتیجه بخش نیست خصوصا که دولت های محافظه کار و لیبرال مرتب به صنایعی که تولید کنندگان کلان کربن هستند معافیت مالیاتی می دهند. 

حال می رسیم به ایران. برخی ازایرانیان برون مرزی نه تنها ازتحریم های ترامپ (که کانادا هم بخشی ازآن است) علیه ایران طرفداری می کنند، بلکه ازاین هم فراترمی روند و هوادار دخالت نظامی آمریکا در ایران به خاطر رهایی از دست رژیم جمهوری اسلامی هستند. نظرشما چیست؟ 

ما به هیچ عنوان موافق مداخله نظامی نیستیم.  دولت کانادا باید برای کم کردن تنش های موجود تلاش‌ کند و نقش حامی صلحش را اینجا نشان دهد. جنگ افروزی در ایران و منطقه خلیج فارس نه به نفع مردم ایران است و نه به نفع مردم آمریکا. به نطر من برای رهایی از دست جمهوری اسلامی خود مردم باید تلاش کنند، هیچ دولت بیگانه ای برای کسی آزادی به ارمغان نیاورده است.

می دانیم که دولت هارپر رابطه ی دیپلماتیک کانادا را با ایران قطع کرد. این سیاست مشکلات فراوانی برای خانواده هایی که عزیزانشان درکانادا بودند از لحاظ اخذ ویزا بوجود آورد. از طرف دیگر، کانادا نتوانست مانند گذشته برای رعایت حقوق بشر و حتی دفاع از کانادایی های ایرانی الاصل به دولت ایران فشار وارد آورد. دولت لیبرال هم سیاست دولت گذشته را ادامه داد. برخی از ایرانیان برون مرزی معتقدند که قطع روابط دیپلماتیک باید ادامه یابد تا هم افراد جامعه ی ما ازشرّ سفارت که چیزی نیست جز لانه ی جاسوسی ایران راحت باشند و هم به دولت ایران فشار بیشتری وارد آید. نظرشما دراین رابطه چیست و چنانچه انتخاب شوید از چه سیاستی پیروی خواهید کرد؟

برای جاسوسی و آزار مخالفینش، جمهوری اسلامی نیاز به سفارت ندارد، بدون سفارت هم قادر به این کار است. اما برای حفظ منافع مردم، ما نیاز به نوعی پل ارتباطی بین دول کانادا و ایران داریم. این که آیا این پل ارتباطی باید حتما شکل سفارت و رسمیت سفارت را داشته باشد؟ نه اجبارا، مثلا یک دفتر حافظ منافع  می تواند کافی باشد.

نیاز مردم ما یعنی عمدتا شهروندان ایرانی ساکن کانادا و در درجه کمتری شهروندان غیر ایرانی کانادا، رسیدگی به امور ویزا و مسافرت و اوراق رسمی ایران و مراودات پولی است. این امور الزاماً نیاز به ارگان رسمی به نام سفارت ندارند.

در رابطه با مراودات اقتصادی با ایران هم منوط کردن توسعه روابط اقتصادی به رعایت حقوق بشر می تواند تاثیر مثبتی در شرایط زندگی مردم در ایران به بار بیاورد. در ضمن امکان گشایش‌ روابط مشروط اقتصادی اهرم فشاری است که دولت کانادا می تواند از آن در مسیر رعایت حقوق بشر در ایران استفاده کند. به طور مثال اگر ایران می خواهد از شرکت بمباردیه هواپیما بخرد، می توان این معامله را مشروط به آزادی زندانیان سیاسی یا کارگران اعتصابی و یا وکلای زندانی کرد.

وقتی شهروندان کانادایی به ایران سفر می کنند و در آنجا ناعادلانه زندانی می شوند، وجود روابط بین دو کشور امکان تاثیر گذاری به ما می دهد. 

حدود شش سال پیش پارلمان کانادا طی قطعنامه ای کشتار۱۳۶۷ زندانیان سیاسی را توسط رژیم جمهوری اسلام جنایت علیه بشریت خواند. ازآن زمان تا به حال دولت کانادا اقدام مشخص و چشم گیری انجام نداده است. شما درصورت انتخاب شدن چه اقدامی خواهید کرد؟

ما هم از این اقدام پشتیبانی کردیم و موضع حزب در این زمینه تغییری نکرده. دغدغه رعایت حقوق بشر و احترام به دموکراسی همیشه در روابط بین الملی ما حاکم خواهد بود.

درمورد تحریم ها چگونه می اندیشید؟

شخصا موافق تحریمهای اقتصادی نیستم چون بیش از آن که به دولت ایران فشار وارد کنند، به مردم فشار وارد می کنند. اگر هدف فشار آوردن به دولت ایران است، فشار و تحریمات دیپلماتیک موثرتر هستند. هدف این تحریمهای دیپلماتیک بخشاً سمبولیک است و بخشاً برای هشدار و نوعی حرکت اعتراضی به یک دولت. قرار نیست تکلیف هیچ دولت و کشوری به دست کسی غیر از مردمان خودش رقم بخورد.

لطفاً مواضع حزب نیودموکرات را نسبت به ایران در رابطه با سیاست های ایالات متحده ی آمریکا توضیح دهید؟

دولت کانادا باید نقش فعالی در تقلیل تنش های بین ایران و آمریکا ایفا کند و به جای جنگ افروزی، پیش برنده یک راه حل دیپلماتیک باشد؛ دولت کانادا باید جلوی سیاست های جنگ افروزانه و تهاجمی دولت آمریکا را بگیرد. سیاستی که دولت لیبرال الان پیش‌ گرفته هیچ  نشانی از استقلال سیاسی کانادا نسبت به آمریکا ندارد.

با سپاس فراوان.