در پی انتخابات اخیر کانادا و تغییر حزب حاکم، اکنون پیش بینی می شود که تعداد بیشتری از والدین قادر باشند که به فرزندان خود بپیوندند. این تغییر در عین نتایج مثبتی که به همراه دارد فرایند بسیار پیچیده و حساسی است که لازم است هم فرزندان و هم والدین با نگاه واقع بینانه تری به آن بنگرند و به گونه ای با این موضوع روبه رو شوند که هر دو در نهایت بیشترین بهره را ببرند.
انگیزه های فرزندان برای اسپانسر کردن والدین
۱– احساس وظیفه
بسیاری از فرزندان به دلیل سالها دوری از والدین و احساس وظیفه فرزندی، بر خود فرض می دانند که برای جبران سالهایی که در کنار والدین خود نبوده اند آنها را نزد خود آورده و بدین گونه از زحمت های آنها قدردانی کنند. برخی از این فرزندان به دلیل سال های غیبت، دچار احساس گناه بوده و در صدد آن هستند که برای رهایی از این احساس گناه، والدین را به نزد خود بیاورند.
۲– حمایت های مالی
برخی از فرزندان با این فرض که اگر والدین را به نزد خود بیاورند قادر خواهند بود که از آنها به لحاظ مالی حمایت کنند برای مهاجرت والدین خود اقدام می کنند. آنها گاه بر این باورند که با زندگی در زیر یک سقف قادر خواهند بود که با حداقل هزینه از والدین خود حمایت مالی کنند.
دسته دیگری از فرزندان، با هدف این که فرزندان خردسال خود را به جای ننی و یا مهدکودک، توسط والدین خود پرورش داده بزرگ کنند، والدین را نزد خود می آورند. این دسته بر این باور هستند که هزینه مهد کودک را پس انداز و خرج والدین خود کرده و فرزندانشان هم توسط پدربزرگ و مادر بزرگ نگهداری می شوند. یعنی با یک تیر دو نشان می زنند.
انگیزه های والدین از مهاجرت
۱- دلتنگی و رنج فراق
بسیاری از والدین به دلیل سالها دوری و رنج فراق از فرزندان، تصمیم می گیرند که به نزد فرزندان خود آمده و باقی عمر را با آنها سپری کنند.
۲- استفاده از امتیازات شهروندی
برخی از والدین با رویای استفاده از مزایای شهروندی، خدمات بهداشتی و حقوق بازنشستگی برای دوران کهولت در یک کشور صنعتی و پیشرفته اقدام به مهاجرت و پیوستن به فرزندان خود می کنند.
۳- برجسته بودن در میان اقوام
دسته ای از والدین نیز هستند که به دلیل جو و فضای حاکم بر ایران که صرفا خارج رفتن را یک امتیاز می دانند مهاجرت می کنند. فضای حاکم بر ایران به گونه ای است که بیشتر افراد معتقدند هرکسی که قادر باشد به گونه ای خود را اصطلاحا به آن ور آب برساند، حتما امتیاز ویژه ای دارد. این فضا بسیاری از افراد از جمله والدین را تحت تاثیر قرار داده، دل از خانه و کاشانه کنده و راهی دیار غربت می شوند.
چالش ها و پیچیدگی ها
بعد از قریب به یک دهه مشاوره با خانواده های عمدتا ایرانی از نزدیک شاهد چالش هایی بوده ام که والدین و فرزندان پس از مهاجرت با آن رو به رو هستند. این چالش ها عبارتند از:
جمع شدن چند نسل زیر یک سقف
یکی از مشکلاتی که بعد از پیوستن والدین به فرزندان رخ می دهد، اجبار آنها به زندگی در کنار هم است. و این در حالی است که به دلیل سالها دوری و تفاوت های فرهنگی همگی تغییر کرده و تحمل همدیگر برایشان دشوار است. عدم تفاهم بین عروس و مادر شوهر، یا داماد و مادر زن و یا حضور پدر شوهر و پدر زن و نیز دخالت های بزرگترها در مسایل فرزندان، در بسیاری از موارد حرمت خانواده ها را شکسته، مرزها را در هم می ریزد. به همین دلیل است که در برخی از خانواده ها، بعد از مهاجرت والدین، زوج ها دچار مشکل شده یا مشکلاتشان تشدید می شود و در بعضی موارد هم جدایی رخ می دهد.
مشکل سازگاری والدین با شرایط جدید
مهاجرت فرایند بسیار پیچیده ای ست که برای موفقیت در آن لازم است که فرد اقدام کننده شرایط ویژه ای مانند شخصیت انعطاف پذیر، سن مناسب، زبان، فرهنگ، تامین مالی، امکان یافتن کار و بسیاری عوامل دیگر را داشته باشد که بتواند از امکانات کشور میزبان استفاده کند، در غیر این صورت با صدمات گاه غیرقابل جبرانی رو به رو خواهند شد.
والدین که اغلب در سنین بالا مهاجرت می کنند مجبور هستند که نزد فرزندان خود بمانند که در این صورت صدارت خود را در زندگی از دست می دهند. افت جایگاه خانوادگی باعث بروز رنجش شده و منجر به کج خلقی در آنها می شود. از دست دادن جایگاه و موقعیت اجتماعی و خانوادگی که در وطن خود داشتند، محدودیت های مالی، مشکل حمل و نقل، سرمای هوا، مشکل زبان و عدم امکان اداره مسایل خود به طور مستقل، آنها را بیش از پیش به فرزندان خود وابسته می کند که از یک طرف باعث در تنگنا بودن والدین شده و از سوی دیگر فرزندان پرمشغله را در مخمصه قرار می دهد. این نوع وابستگی همزیستانه والدین و فرزندان، باعث احساس نارضایتی و سرخوردگی در والدین واحساس گناه و ناچاری در فرزندان می شود.
مساله نگهداری از نوه ها
در بسیاری از موارد نیاز به نگهداری از نوه ها بعد از ورود بچه ها به مهد کودک کاهش می یابد و حضور والدین آنقدرها هم ضروری نمی نماید این زمانی است که زوج ممکن است در مورد ادامه حضور والدین طرف مقابل دچار مشکل شوند ضمن این که دخالت همزمان چندین والد در تربیت فرزندان تعارضاتی را برای فرزندان و نیز بین زن و شوهر به دنبال خود دارد.
جمع بندی
تحقیقات نشان می دهد که حضور پدر بزرگها و مادر بزرگها در کنار فرزندان به رشد عاطفی و استحکام خانواده کمک می کند با این شرط که این حضور به طور دایم نبوده و مرزهای خانوادگی زوج را در هم نشکند. همچنین زمانی پدربزرگ و مادر بزرگ می توانند انرژی مثبت به نوه های خود منتقل کنند که خود از آن برخوردار باشند. زندگی در فضای پرتنش و با فشارهای عدیده مالی، عاطفی و اجتماعی می تواند عوارضی مانند افسردگی برای والدین به همراه داشته باشد و سلامت آنها را به خطر بیندازد. لذا هم به فرزندان و هم به والدین توصیه می شود قبل از هرگونه اقدامی برای مهاجرت تمام جوانب آن را سنجیده و در صورتی که از نظر مالی، اجتماعی و خانوادگی آماده سازگاری با شرایط جدید را دارند اقدام به این امر نمایند. تهیه مسکن جدا و فراهم نمودن منابع مالی مستقل، رعایت مرزها و حریم خصوصی یکدیگر، آماده کردن والدین قبل از مهاجرت مانند آموزش زبان و مهارت های اداره خود و حتی اشتغال می تواند هم به والدین و هم به فرزندان کمک کند که در مجاورت هم بیشترین بهره را ببرند.
* دکتر نسترن ادیب راد مشاور خانواده و جوانان در ایران و کانادا، مولف و مترجم پنج جلد کتاب در این زمینه است.