نکته ها/۳۰

با داستانی که آقای روحانی اخیرا تعریف کردند، ایرانی ها فهمیدند که آلمان هم آدم های زبل و زرنگی که دیگران را سرکار می گذارند کم ندارد …!

یکی که به قول آقای روحانی پزشک بوده، آلمانی بوده، متخصص بوده، مسئولیت مهمی هم در یک بیمارستان آلمان داشته، برای ایشان تعریف کرده است که من قوم و خویشم را برای عمل برداشتم و آوردم ایران چون بیمارستان های ایران از هر نظر از اروپا بهتر است!

اینجا چند تا فرضیه مطرح است. یا آقای روحانی گیر یکی از اون آلمانی های زبل و چاخان افتاده بوده که برای مجیزگفتن و امتیاز گرفتن هر راست و دروغی که به دهانشان می آید سرهم می کنند و می گویند.

یا آلمانیه انتقاد می کرده که: آخه این چه وضع دارو درمانی است که شما که ادعا می کنید یک ابرقدرت هستید دارید؟ و آقای روحانی که آلمانی اش یک کمی از آلمانی حرف زدن من بهتراست،  از آن همه حرف و انتقاد، فقط کلمه ابر قدرتش را متوجه شده که برایش صرف می کرده!

فرضیه دیگر، نظر کسانی ست که معتقدند آقای روحانی هرچه به آخر دوران ریاست جمهوری اش نزدیک ترمی شود ، گفتارش به احمدی نژاد شبیه ترمی شود. این تیپ آدم ها معتقدند که به قول سعدی:

همنشین تو از تو به باید / وگرنه برچاخان هائی که می کردی بیفزاید!

درنگاه احمدی نژاد هزارحرف ناگفته پیداست. به چشم هایش دقت کنید !

تسبیحی که نه برق می خواهد و نه باطری!

به سفارش واتیکان، یک تسبیح الکترونیکی شیک و مدرن اختراع شده تا مردم و بخصوص جوانان را به راه راست هدایت  و به دعا و نیایش ترغیب کند .

شما این تسبیح تمام اتوماتیک ۱۰۹ دلاری را که خریدی و دوردستت انداختی، انگشتت را می کشی روی اون صلیب کوچولوئی که ملاحظه می فرمائید، تسبیح روشن می شود و بقیه کارها را خود به خود انجام می دهد .

تسبیح جوری اختراع شده و یک چیزهائی در حافظه اش ضبط شده که نیازی نیست جنابعالی به گناهانی که مرتکب شده ای اعتراف کنی! سنسورهای اتوماتیکی که درآن تعبیه شده مثل فرفره شروع به چرخیدن می کند و حتی گناهان بیست سی سال قبل شما را کشف و برای بخشیدن آن از پروردگارتقاضای بخشش می کند!

این تسبیح ال ئی دی که با نور کار می کند، احتیاج به برق و باطری و شارژ ندارد، خسته نمی شود، حوصله اش سرنمی رود و دهانش از ذکرگفتن خشک نمی شود. آنقدر دعا می خواند و گریه و زاری می کند و ضجه می زند تا خدا بگوید بسه دیگه ترو ابوالفضل، دل ضعفه گرفتم و همه گناهان شما را  ببخشد !

امید به زندگی همین جور میره بالا…!

آقای روحانی در سخنان اخیرشان فرموده اند طی دوران انقلاب اسلامی، امید به زندگی در بین ایرانیان از ۵۶ سال به ۷۶ سال ارتقاء یافته است.

آقای روحانی یقینأ در دورانی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایران بود، کم کم آموخت که آمار روند و سرراست شک برانگیزاست وگرنه خیلی راحت می توانست بگوید امید زندگی بین ایرانیان بعد از انقلاب، به دویست، یا صد، یا حداقل به ۸۰ سال افزایش یافته است.( کمتر از۸۰ سال دیگر ارزش گفتن و نوشتن ندارد.)

فراگیری ایشان طی آن هشت سال طلائی، گرچه بسیار خوب بوده اما هنوز ایشان آن طورکه باید و شاید، چم و خم آمارسازی را یاد نگرفته اند. استاد احمدی نژاد،  او آخرشب که شامش را می خورد و پاهایش را دراز می کرد تا کمی از خستگی کار روزانه از بدنش بیرون برود، همچنان که چشم هایش را بسته بود، ذهن پربارش مشغول خلق آمار بود!

او می دانست که ساختن آمار قابل باورکار هر کسی نیست و مثل شاعری، ذوق سرشار و طبع روان می خواهد.

به عنوان مثال می دانست که اگر یک کارمند دونپایه یک مرتبه و بی مقدمه به همسرش بگوید خدا را شکر زندگی ما  طی دو سال گذشته صد درصد بهترشده، خانمه با دلخوری جواب می دهد باز من یک جفت دمپائی ابری خریدم و متلک هات شروع شد ؟! اما اگر بگوید زندگی همه ایرانی ها از جمله خود ما طی دو سال گذشته ۹۷.۶ بهترشده، خانم چاره ای جزقبول کردنش ندارد چون آن شش دهم درصد لامصب نشان می دهد که آمار بسیاردقیق  است و مولای درزش نمی رود.  و بدیهی است دست یافتن به مقام ایشان ، صبر و تحمل می خواهد. به قول شاعر:

صبربسیاربباید پدرپیرفلک را

تا خواهرمادرگیتی مثل ایشان را بزاید!

چرا سطح فکرآفریقائی ها بالاست؟

یک زن آفریقائی وقتی میره سرکار، با بستن بچه اش به گردن زرافه ، با یک تیرچنین نشان را می زند :

۱- خیالش راحته که بچه اش گم نمیشه یا گیرحیوانات وحشی نمی افته

۲- هرکجای بیابان یا مزرعه که باشه بچه اش را می بینه وخیالش راحته

۳ – احتیاج به baby sitter و بچه نگاه دار نداره

۴ – بچه هم جاش گرمه هم نرم، احتیاج به کالسکه نداره و با تکان هائی که حیوان می خورد ، راحت به خواب می رود

۵ – چون اون بالا ها رشد می کنه، سطح فکرش کم کم میره بالا و دیگه تبعیض نژادی را نمی پذیره!

۶ – کودک به این ترتیب همه جا را می بیند، دیدش وسیع وخودش جهاندیده می شود!

تنها نکته ای که دانشمندان دارند روی آن مطالعه می کنند این است که خانومه با بچه کوچیکش، چه جوری تا گردن زرافه  بالا میره، و بچه را که بسته بندی کرد، چه جوری پائین میاد؟!

کارفرمائه می گفت به کارگرکار میدیم که توی خونه نشینه حوصله اش سر بره و با زن و بچه اش اوقات تلخی کنه، بعد پول هم میخواد!

اینهم دیگه نوبره توی مملکت ما که هم کاربدیم، هم پول !

باورکردنی نیست !

اینهم عجیب بود که دوتا خانم جوان، بدون همراهی شوهر، برادر یا حداقل پدر و مادر راه پیمائی کردند، نه کسی مزاحم شان شد، نه کسی متلکی بهشون گفت و نه کسی از حجابشون ایراد گرفت!

خدا کنه همه گیر بشه و ادامه پیدا کنه!


به یارو گفتن جوراب هات را عوضی پوشیدی ، یکیش سفیده یکیش سیاه .

خندید وگفت نه اخوی، اینا مدلش اینجوریه، یک جفت دیگه هم توی منزل دارم، اونها هم یکیش سفیده یکیش سیاه !