نکته ها/ ۳۲
تازگی ها چقدر از آقای روحانی خوشم آمده است. با نمک شده ، شیرین شده، حرفهائی را میزنه که همه می زنند، انتقاد هائی می کند که همه می کنند و خواستهائی دارد که همه دارند. درحقیقت یک پا اپوزیسیون شده!
اپوزیسونی شوخ وخنده رو که اجازه دارد هرچقدردلش می خواهد درتلویزیون سخنرانی کند و از میلیاردها دلاری که سوء استفاده واختلاس شده انتقاد کند.
و جالب است که هرچقدرهم که به پایان دوران ریاست جمهوری اش نزدیک ترمی شود، بیشترشبیه احمدی نژاد می شود.
درحقیقت اگرعبا و عمامه را کنار بگذارد، کمی وزن کم کند، ویک کاپشن پاره بپوشد، می شود عین او.
شوخی می کنم، احمدی نژاد ریش نداشت و ریش خاکستری شده ی آقای روحانی نمی گذارد چنین اشتباهی صورت بگیرد!
سخنرانی چند روز پیش او را شنیدید؟ جوری از بهبودی اوضاع و پیشرفت ها حرف زد که الان همه آمریکائی ها توی دل شان می گویند کاش منهم یک ایرانی بودم!
با توجه به این که ایشان دیگر نمی توانند رئیس جمهور شوند، این همه انتقاد از یکسو و صحبت از پیشرفتهائی که مملکت کرده از سوی دیگرچه معنی می دهد؟
نکند در این خیال است که اگرتقّی به توقّی خورد یا اگرآقای خامنه ای بعد از۱۵۰ سال از رهبری کناره گیری کرد، رهبرشود؟ که البته با توجه به آن جوک معروف گمان نمی کنم اهل چنین کاری باشد!
به یکی گفتند دلت می خواهد شاه بشی؟ جواب داد نه، یک شغلیه که ترقی توش نیست و آدم پیشرفت نمی کنه!
هیچ دیواری…
مرکل صدراعظم آلمان هفته پیش و در سی امین سالگرد فرو ریختن دیوار برلین گفت هیچ دیواری آنقدر بلند نیست که نتوان آن را فروریخت.
دیوارسازها ، مثل ترامپ که اکنون دارد بین آمریکا و مکزیک دیوار می سازد، باید یادشان باشد هیچ دیواری وجود ندارد که نشود یک روز سوراخی در آن ایجاد کرد و دست دوستی به این طرف دیواردراز کرد!
تو چرا می خندی؟
کشف میدان نفتی بزرگ در خوزستان که خبرش با خوشحالی اعلام شد، آنطورکه گفته اند، ۵۳ میلیارد بشکه نفت دارد.
کاشکی یکی به بشار اسد می گفت تو چرا می خندی و خوشحالی، به توچه آخه؟!
ایرانی ها سوزن شان گیرکرده …!
ایرانی ها یا شمارش بلد نیستند، یا سوزن شان گیرکرده!
الان مدت هاست که خیلی ها می آیند توی تلویزیون ها و می گویند من نفرپانزدهم هستم بی توجه به اینکه روز پیش از آن و حتی همین یک دقیقه پیش یکی دیگر آمده بود و گفته بود من نفر پانزدهم هستم و این باید بگه من نفر شانزدهم هستم !
به نصف قیمت … !
نمی دانم بابت هر اظهار تاسف، چقدر به دبیرکل سازمان ملل می دهند، ولی من
حاضرم به نصف قیمت همان حرف ها را بزنم و در هر موردی که سفارش بدهند، اظهار تاسف
کنم. تازه اظهار تاسف من کجا، اظهار تاسف دبیرکل کجا…؟
اظهارتاسف های من اشک آدمو
درمیاره.
یک باردرمورد گرانی پیاز با
دوستی در ایران صحبت می کردم، چنان اظهار تاسفی کردم که گفت بسّه تروخدا. پیاز پوست
کنده بودم کمتر اشک ریخته بودم !
اوو مورالس رئیس جمهور بولیوی کناره گیری کرد
\
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم …
گریه هایش را کرد وبه مکزیک پناهنده شد !