پاسخ به ۴ پرسش شهروند
شهرام تابع محمدی- کنشگر فرهنگی- اجتماعی
مبارزات اخیر مردم ایران در بیش از صد شهر علیه رژیم جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟
خیزش اخیر مردم ایران از دید من نقطه عطف بزرگی در روند فروپاشی جمهوری اسلامی بود. سرکوب خشن و بی رحمانه ای که در طول چهار روز بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ شهروند بیگناه را به قتل رساند، رودررویی مردم و حکومت را به شکل بی سابقه ای پررنگ کرد.
سیاستپردازان ج.ا. در چند سال اخیر به وضوح به تحلیل حفظ نظام به هر قیمت از جمله سرکوب گسترده و بیرحمانه رسیدهاند. این را بارها شنیده ایم که گفته اند اشتباه شاه این بود که به اندازه کافی آدم نکشت، و اینکه ما این اشتباه را تکرار نمیکنیم. اما به این نکته مهم توجه ندارند که ترس مردم نیز مرزی دارد و یک روزی این دیوار ترس فرو میریزد. خیزش اخیر به احتمال زیاد همان روز بود. از این پس ترس مردم کمتر و ترس هواداران بیشتر خواهد شد. این را در یکی از ویدئوهایی که اخیرا از ایران رسیده است از زبان زنی میشنویم که میگوید بسیجیها اگر چه شهر را قرق کرده اند اما با کوچکترین صدایی میترسند.
من اگرچه سالهاست گفته ام و نوشته ام که با تحریمهای گسترده – که سودش تنها به سرداران سپاه میرسد و زیانش به مردم – مخالفم اما این تحلیل بچهگانه ای که هواداران ج.ا. در خارج از کشور راه انداخته اند که گناه کشتن چند صد انسان بیگناه از جمله چندین کودک را به گردن تحریم ها یا هر عامل دیگری غیر از سیاست حفظ نظام به هر قیمت میاندازند، برایم چندشآور است.
خوشبختانه این واقعیت در بین همه، از جمله بسیاری هواداران ج.ا.، جا افتاده است که مشکل کمبود مالی حاکمین را بسیار راحتتر میشد حل کرد اگر تنها نهادهای زیر نظر خامنهای مالیات های خود را میپرداختند.
تفاوت این دور از مبارزات با گونه های پیشین چیست، و چرا به نظر می رسد که بیشتر امیدوارانه است؟
پیش از اینکه پاسخ بدهم بهتر است این نکته را توضیح بدهم که این پرسش یک مشکل بنیادی دارد و آن این است که پیشاپیش پاسخ را در خود نهفته دارد، نکته ای که نظرسنجی های علمی با دقت از آن پرهیز میکنند. درست این بود که بخش دوم پرسش اینگونه مطرح میشد که ” … آیا بهنظر می رسد امیدوارانه است؟” که در این صورت کسی ممکن بود بگوید بله و دیگری، نه! پاسخ من در زیر، به این پرسش به شکل درستش است.
بله، به نظر من این خیزش بسیار امیدوار کننده است. مهمترین دلایلش را در پاسخ به پرسش اول دادم. تنها این را اضافه میکنم که این خیزش نه تنها باعث ریزش در بین عوامل اصلی سرکوب در ایران میشود، بلکه شمار قابل توجهی از آنانی را که پیش از این خود را بین حاکمین ج.ا. و مردم مخالف، بیطرف میانگاشتند با این خیزش به جمع مخالفین میپیوندند و سپر دفاعی ج.ا. را آسیبپذیرتر ازهر زمان میکنند.
به نظر شما ایرانیان بیرون کشور علاوه بر تظاهرات خیابانی چه کمک هایی می توانند به مردم ایران در مبارزه آنها برای احقاق حقوقشان از نظام جمهوری اسلامی بکنند؟
برای من جایگزینی ج.ا. با نظامی دیگر کم اهمیتتر از درک مردم از حقوق شهروندیشان است. من به ظهور هیچ ناجی مقدسی که روزی بیاید و ایران را گلستان کند اعتقاد ندارم. تجربه چهل سال اخیر، و نمیدانم چند سال آینده، برای من داستان سیمرغ عطار است که از مرغانی حکایت میکند که به دنبال سیمرغ افسانه ای به کوه قاف پرواز کردند و تنها در انتها بود که به این حقیقت پی بردند که سیمرغ افسانه ای چیزی نیست بجز سی مرغ واقعی. آنچه برای من مهم است این است که به نظامی دموکراتیک برسیم که در آن حکومت از مردم بترسد و نه مردم از حکومت. چنین حکومتی ممکن است پادشاهی یا جمهوری باشد اما این را پذیرفته است که نیامده است تا برای همیشه بماند و هر چهار یا پنج سال یک بار باید قدرت را به دیگری واگذار کند که احتمال دارد به سر دیگر قطب سیاسی تعلق داشته باشد.
این ممکن نیست مگر زمانی که ایرانیان به حقوق شهروندی خود آگاه شوند و آن را نه تنها از ج.ا. بلکه از جانشینان احتمالی آن هم طلب کنند. ایرانیان خارج از کشور دست بازتری برای این اقدام دارند. یکی از نمونه های این آگاهی، احترام گذاشتن به دیدگاه ها و عقاید دیگران است حتا اگر در دورترین نقطه ممکن به ما باشد. حضور در نهادهای داوطلبانه غیردولتی و غیرحزبی یکی دیگر از شیوه های بالا بردن این آگاهی است. چنین نهادهایی در نظامهای دموکراتیک بزرگترین تضمین کننده آزادیها هستند. نمونه های چنین نهادهایی بسیار زیاد است. از مدافعین حقوق زنان گرفته تا هواداران محیط زیست و نهادهای فرهنگی و اجتماعی.
حضور در نهادهای غیر ایرانی در این میان تجربه بسیار ارزنده ای است که افراد را با فرهنگی آشنا میکند که ممکن است پیشتر به آن کمتر توجه کرده بوده باشند. پس از جمهوری اسلامی تنها عاملی که راه را بر بازگشت به دیکتاتوری میبندد حضور شهروندان آگاه به حقوق خود است، وگرنه اگر گاندی و ماندلا هم زنده شوند و رهبری ایران پس از ج.ا. را بر عهده بگیرند، در نبود شهروندان آگاه به حقوق خود به خمینی و خامنه ای دیگری تبدیل خواهند شد.
نقش و وظیفه نیروهای اپوزیسیون ایرانی در خارج و داخل کشور در این برهه حساس چیست؟
یکی از مخربترین اعتقادات اپوزیسیون ایرانی در سالهای گذشته این بود که بر این تصور بود که با حمایت یکپارچه ایرانیان بهقدرت خواهد رسید و موقعیت ایران را بهبود خواهد بخشید و برای همیشه در قدرت خواهد ماند. بخش بزرگی از اپوزیسیون هنوز هم در این رویا بهسر میبرد. این رویا، حتا اگر به واقعیت بپیوندد باز اشتباه است. برون رفت ایران از بنبست خونین کنونی ظهور یک خمینی دیگر نیست. از دید من، آنچه ما بیش از هر چیز به آن احتیاج داریم “دموکراسی همین حالا” است. گروههای اپوزیسیون همین امروز – پیش از رفتن ج.ا. – لازم است نشان دهند در فردای نبود ج.ا. چگونه رفتاری خواهند داشت. با مخالفین فکریشان چگونه رفتار خواهند کرد؟ با رقیبان چه خواهند کرد؟ چقدر اهل مذاکره و گفتگو هستند؟ همبستگی و همراهی چقدر برایشان ارزشمند است؟ و برای دستیابی به این همبستگی چقدر حاضر هستند از خواستههایشان کوتاه بیایند؟ اگر مردمی که تا دیروز برایشان هورا میکشیدند امروز نکشند چه واکنشی نشان خواهند داد؟ آیا اعتقاد دارند هر کس با آنها موافق نبود به نحوی وابسته به ج.ا. است؟
از دید من، نهادی کردن اعتقاد “دموکراسی همین حالا” مهمترین گامی است که اپوزیسیون لازم است همین حالا بردارد.