پاسخ به ۴پرسش شهروند

رضا بنایی- کنشگر حقوق بشر- سرپرست عدالت ۸۸

مبارزات اخیر مردم ایران در بیش از صد شهر علیه رژیم جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟

جنبش آزادی خواهی و رهایی بخش مردم ایران عمری به درازای حیات رژیم “جمهوری اسلامی” دارد. بیاد داریم که چگونه زنان دلاور ایران تنها سه هفته پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نخستین اعتراضات اجتماعی را علیه سیاست ارتجاعی آیت اله خمینی مبنی بر الزام رعایت حجاب اجباری در ادارات دولتی، بر پا کردند.       

از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که ارتجاع مذهبی پرده سیاه تاریکی و اختناق را با سرکوب وحشیانه و کشتار کودکان دانش آموز و جوانان دانشجو آغاز کرد تا دیماه ۱۳۹۶ که نسلی جدید از ایرانیان پایان کار ولی فقیه دیکتاتور را در خیابانها و کوچه های شهرها و حتا دهکده های سراسر کشور فریاد زدند ۳۵ سال می گذرد.

اما بی تردید جنبش سراسری دیماه ۹۶ یکی از فرازهای درخشان مبارزات معاصر مردم ایران در طول این ۳۵ سال است. چرا که این جنبش با فراگیرسازی شعار محوری ” اصلاح طلب – اصولگرا ، دیگه تمامه ماجرا ” پرونده نمایشات انتخاباتی و صندوق های رأی فرمایشی و دروغین ۳۵ ساله رژیم نیرنگ و فریب را برای همیشه به بایگانی تاریخ سپرد. این دست آورد گرانبها پیوسته وام دار خونهای پاک جوانان طبقات فرودستی است که با دستان تهی، اما قلبهایی آکنده و سرشار از عشق به میهن و آزادی در دیماه ۹۶ پایان کار رژیم دیکتاتوری را با شجاعت در شهرها و حتا شهرکها و دهات دور افتاده کشور فریاد کردند و غریبانه در خاک آرمیدند.   

از آن پس بود که مبارزات مردمی علیه یکی از بی رحم ترین دیکتاتوری های مذهبی وارد فازی نوین گردید. به طوریکه ما اینک شاهد کلید خوردن مرحله دوم این جدال در آبانماه امسال و کمتر از دوسال پس از دیماه ۹۶ هستیم. بنا بر اعتراف صریح سرداران سرکوب (سپاه پاسداران) و نهادهای امنیتی رژیم  گستره و دامنه اعتراضات مردمی و شدت شعارهای کاملن ساختار شکن معترضین در این مرتبه در طول حیات جمهوری اسلامی بی سابقه بوده است. به عبارتی دیگر جنبش سراسری آبانماه امسال (۹۸) را می توان نقطه عطفی در تاریخ مبارزاتی مردم ایران  علیه رژیم اسلامی به شمار آورد. چرا که ضربات کاری و سهمگین مردم قهرمان ایران بر بنای پوسیده و در هم ریخته ی این رژیم چنان شکاف هایی ایجاد کرده که آثار فروریزی آن از هم اکنون مشاهده می شود.

تفاوت این دور از مبارزات با گونه های پیشین چیست، و چرا به نظر می رسد که بیشتر امیدوارانه است؟

به باور من جنبش دیماه ۹۶ با تثبیت شعار ” اصلاح طلب – اصولگرا ، دیگه تمامه ماجرا ” با جهشی یکباره تاکتیک راهگشایی را به اجرا گذارد و در ادامه آن، این بار در خیزش سراسری آبانماه ۹۸ استراتژی ملی آینده ایران را با طرح  شعار محوری ” نه اسلام – نه قرآن، جانم فدای ایران” به میان مردم آورد.

مانند سایر پدیده های اجتماعی، مبارزات مردمی هم تابع قانونمندی های خاص خود هستند. مردم در کوران  مبارزه ی واقعی و هنگام پنجه در افکندن با دسیسه و نیرنگ و سرکوب و زندان و شکنجه است که آبدیده شده و آموزش یافته و آموخته ها را بکار می بندند. در این مسیر است که نیروهای پیشرو و بالنده ی جنبش راهکارهای راهگشا را شناسایی و به میان مردم می برند. رهبری مبارزات مردمی هم بخشی ازهمین پروسه ی تکاملی است و از دل آن زاییده می شود.

بنابرین ویژگی برجسته ی جنبش آبانماه امسال (۹۸) عبور کامل آن از رژیم مذهبی کنونی و ارایه راهکاری غیر دینی و صد در صد عرفی – ایرانی برای آینده کشور بر پایه پیام بنیانی ” نه اسلام – نه قرآن، جانم فدای ایران” است! آینده ای که اولویت آن آسایش و رفاه ایرانیان بدور از دخالت هر آیین و یا مذهبی است.

امیدواری به آینده را به روشنی می توان در این پیام سنجیده یافت!

به نظر شما ایرانیان بیرون کشور علاوه بر تظاهرات خیابانی چه کمک هایی می توانند به مردم ایران در مبارزه آنها برای احقاق حقوقشان از نظام جمهوری اسلامی بکنند؟

دیاسپورای ایرانی شاید یکی از بزرگترین دیاسپوراهای موجود باشد. بدیهی است که رشد چشمگیر این دیاسپورا در چهل سال گذشته ناشی از شرایط اسفناک و ناهنجاری است که رژیم اسلامی درسرزمین مادری بوجود آورده است. از این روست که نقش ایرانیان در جوامع میزبان در خارج از کشور اهمیت ویژه ای می یابد.

متاسفانه نقش ویرانگر رژیم اسلامی تنها محدود به جغرافیای ایران نبوده و ابعاد آن در دو دهه گذشته به نحو بی سابقه ای به خارج مرزها گسترش یافته. مگر نه اینکه اندیشه واپسگرا و نفرت پراکنانه و ویرانگر شیعه ی ولی فقیه و عملیات تروریستی، جنگ طلبانه و آشوب افکن و تنش زای آن از کابل تا کاراکاس را در بر گرفته است؟

تاثیرات مخرب و ویرانگر بین المللی عملکرد رژیم اسلامی افزون بر فرو کاستن اعتبار و جایگاه والای ایران در سطح بین المللی، شأن و اعتبار ایرانیان خارج از کشور و در کل دیاسپورای ایرانی را هم با مخاطرات جدی روبرو ساخته است. بنابرین منافع ایرانیان خارج از کشور ایجاب می کند دست به دست یکدیگر داده تا با کمک به هم میهنان در سرزمین مادری، به حکومت این رژیم ضد ایرانی – ملی و انسانی هر چه زودتر پایان داده تا جایگاه و اعتبار بین المللی ایران و ایرانی باز یافته شود.

در این زمینه رساندن صدای حق طلبانه و مظلومیت هم میهنان داخل کشور به رسانه های کشورهای میزبان و ایجاد پل ارتباطی با مسئولان سیاست گذاری این کشورها از اهم وظایف ایرانیان خارج از کشورست. بایستی کوشید تا مشارکت حداکثری شهروندان جوامع میزبان را در گردهمایی هایی که بدین منظور برگزار می شوند فراهم آورده و کلیه برنامه ها را به زبان جوامع میزبان برگزار کرد تا بتواند بیشترین پشتیبانی را برای مردم بی صدای ایران در این ایام خطیر ایجاد کرد. 

 نقش و وظیفه نیروهای اپوزیسیون ایرانی در خارج و داخل کشور در این برهه حساس چیست؟             

نخستین وظیفه فوری اپوزیسیون ایران ایجاد تشکل و سازماندهی است. چرا که بدون تشکیلات و سازماندهی نمی توان فعالیت های موثر و مستمر و کارساز انجام داد. برای ایجاد تشکیلات و سازمان بایستی نیروهای مخالف رژیم را گرد پلاتفرمی سنجیده و عملی  که بتواند مورد پذیرش اکثریت باشد، جمع کرد.  واقعیت آن است که فقدان یک تشکیلات فراگیر و دمکراتیک که برخاسته از همکاری و تلاش نیروهای مختلف اپوزیسیون است، مشکل اصلی کنونی ماست.

هر روز شاهدیم که افراد و گروه های اپوزیسیون به اشتباه در گام نخست در جستجوی رهبر و یا پیشوایی هستند تا تحت هدایت وی به همگرایی و سازماندهی برسند. یا چنان خود شیفته اند که خود را در نقش رهبر انگاشته و از دیگران انتظار همراهی و تبعیت دارند! غافل از این که رهبری و هدایت هر جریان و یا نیرویی نخست نیازمند ارایه کارنامه موفق و اعتبار اجتماعی لازمه است!

رهبری  و یا سازمان و تشکیلات هدایت کننده هر جنبش در گرو کار عملی و اجرایی در میدان  مبارزه است، نه با حرافی و سخنرانی و ادعاهای فاقد عمل و بی پشتوانه. مارتین لوتر کینگ و نلسون ماندلا از دل چنین فرایندی به رهبری جنبش های آزادی خواهانه رسیدند.

بنابر این تا هنگامی که نیروهای واقعی اپوزیسیون چنین راهکاری را جایگزین نمایشات و سخنان بی پشتوانه نکنند، نمی توانند حرکت چشمگیری را دامن بزنند.

به باور من نیروهای مخالف در هر شهر و کشوری می توانند با توافق بر پلاتفرمی در چارچوب سه اصل کلی زیر به همکاری برای پشتیبانی از خواسته ها و دفاع از حقوق مردم ایران پرداخته و زمینه همبستگی و همگرایی بیشترین نیروها را بصورت عملی فراهم آورند.

باور به گذار از رژیم جمهوری اسلامی

باور به نظامی دمکراتیک بر پایه منشور جهانی حقوق بشر

باور به تمامیت ارضی و پرچم شیر و خورشید نشان ایران

همگرایی نیروهای اپوزیسیون در هر شهر و کشوری بر پایه پلاتفرم فوق می توانند تشکل لازمه برای اجرای برنامه های مختلف را ایجاد کنند. تشکلها و سازمانهایی که بر پایه پلاتفرم فوق شکل می گیرند مدیران و کادرهای  اجرایی خود را در حین کار مشترک شناسایی کرده و منصوب  می کنند. به بیانی دیگر کارنامه عملی و اجرایی هر فرد و یا جریانی در این مسیر به آزمایش گذاشته شده و مقبولیت و اعتبار جایگاه آن با تایید اعضای هر شهر و شبکه حاصل می گردد. از درون چنین فرایند عملی است که رهبری اپوزیسیون هر شهر و شبکه ای شناسایی شده و به تایید اعضای شبکه محلی هر شهر می رسد. در ادامه این مسیر مدیران و نمایندگان شبکه ها و سازمان های شهری هر کشور می توانند زمینه را برای نشست مشترک کشوری و نهایتن کنگره بین المللی برای انتخاب مدیران و یا شورای مدیریت اپوزیسیون فراهم آورند.

برای مثال در کشور کانادا می توان در شهر هایی چون تورنتو، اوتاوا، مونترال ، ونکوور، واترلو و… به تشکیل و سازماندهی چنین شبکه هایی دست زد و در پایان هر سال نمایندگانی را برای شرکت در کنگره سراسری کانادا تعیین نمود.

تنها با اتخاذ چنین روشی است که می توان اعتماد عمومی را جلب کرده و زمینه را برای ایجاد یک رهبری دمکراتیک و منتخب در اپوزیسیون خارج از کشور مهیا کرد.

چنانچه این کار سیستماتیک صورت نپذیرد، اپوزیسیون و نیروهای فاقد تشکیلات و سازمان هیچگاه توانایی کار قابل ملاحظه ای را نخواهند داشت. کما اینکه شوربختانه شاهد بودیم که در هیچ یک از شهرها و کشورهایی که تعداد ساکنین ایرانی آن چشمگیر هستند، یک اکسیون و یا برنامه منظم سازمان یافته و چشمگیر و تاثیرگذار در این روزها که مردم ایران بیشترین نیاز را دارند، شکل نگرفت!

از برلین، فرانکفورت، استکهلم، پاریس و لندن در اروپا گرفته تا واشنگتن، نیویورک، تورنتو، مونترال، اوتاوا، لس آنجلس، سن فرانسیسکو و ونکوور در آمریکای شمالی، دریغ از یک برنامه مشترک سازمان یافته که بتواند به زبان محلی در مورد ماهیت اعتراضات اخیر و شدت سرکوب و جنایت رژیم اطلاع رسانی دقیق کرده و پشتیبانی بین المللی جلب نماید!

سرزمین مادری را خطرات سهمگینی تهدید می کند و یاری مردم بی پناه ایران وظیفه آنانی است که مهر و عشق به میهن و سرزمین مادری دغدغه شان است.