تازگی ندارد و عجیب نیست، قرآن و اسلام همیناند.”از بدو نزول همین بودند”
تجربه شد که با حُسن نیّت و تلاش برخی به اصطلاح “نواندیشان دینی” رحمانیت در قالب اسلام سیاسی نمیگنجد. صفتهای عقلانیت و عدالت و اخلاق و آزادی و دموکراسی و علم و سکولاریسم چسباندن به اسلام، برچسبهای ناچسب از آب در آمد و نتیجه اش تحقیر کردن و اهانت به مفاهیم اشاره شده، شد. واقعیت زندگی قَدَر و قدرتمند نشان داده است که اسلام، به ویژه اسلام سیاسی “هذیانی جمعی” ست و”ارعاب عقل.”
ابوالفضل بهرام پور، کارشناسِ “روان پریش”ِ اسلام و قرآن، تازه ترین نماد این “هذیان جمعی” ست. وی حکم کارشناسانۀ مردمی ستم کشیده که جان و جهان در راه دستیابی به عدالت و آزادی گذاشته اند، را اعلام کرده است. این موجود در برابر میلیونها بیننده و شنونده ازقول اسلام و قرآناش گفت:
“طبق آیات قرآن دستگیرشدگان اخیر باید در همان نقطه جنایت در جلوی چشم مردم زجرکش شوند.”، “کسانی که در تظاهرات، سربازان مسلح آمریکا بودند و الان دستگیرند، این حکم قرآن در مورد آنها است.”
این مفسرِ و کارشناس قرآن با استناد
به آیه ۳۳ سوره مائده و عملکرد بزرگان اسلام، دستور “زجرکش کردن”
و “به دار آویختن در جلوی چشم عموم” و “قطع دست و پا”ی
“مستضعفان” و جوانان سرزمینمان را صادر کرد. این جوجه کلینی، مجلسی،
شفتی، خمینی و خامنهای، این احکام و حرفها را از خودش در نیاورده، قرآن ترجمه و
تفسیر کرده است:
“توبه بعد از
دستگیری مقبول نیست. این نظر قرآن است. اینها همه شان از دم محاربند شک نکنید.”
بلیۀ ولی فقیه هم با شاد کردن روح “امیر مبارزالدین محمد”، پس از فرمان اسلامی قتل و کشتار نوجوانان و جوانان میهنمان، با درخواست پرداخت دیه به خانواده قربانیاناش، به درستی “رافت اسلامی” را معنا کرد و نشان داد که حضورش پدیده ای ست در استمرار جهالت و “توهمات جبرانی” و “جبران هذیانی”.
خُب! غیر از این انتظار داشتیم؟
مگر آیت الله خمینی، مصباح یزدی، صادق
خلخالی، محمدی گیلانی، و امثال اسدالله لاجوردی غیر از این گفتند و عمل کردند؟
اسلام و قرآن، به ویژه تشیع همین است، این موجودات طبق آموزش و
فرمان عمل کرده و میکنند، آموزش و فرمان و عملکردی که نشان داده است، متاسفانه
این دین و مذهب تشیع بیگانه با رحمانیت اند و دین و مذهبی اند “ظلمانی”
و ستمگر.
۲
سالیانی ست که دامن زدن به طرح و بحث دربارۀ پدیدۀ “اسلام
رحمانی” از سوی برخی از “نواندیشان دینی” سبب شده است که برخی از مسلمانان
“خرمقدس” بر آشفته شوند که: یعنی چه؟ این چه تفسیرِ احمقانهای ست؟ مگر
ما “اسلام ظلمانی” هم داریم که عده ای از خدا و اسلام بی خبر میآیند و
بحث “اسلام رحمانی” را مطرح میکنند؟
اسلام یک دست رحمانی و دین لطف و رأفت و محبت و مودت و انسانیت است و دو شقه کردن اسلام به رحمانی و ظلمانی رویکردی سیاسی ست و کار دشمنان اسلام، یعنی امپریالیستها و صهیونیستهاست.
واقعیت گواهی داده اند که نکته ای که این “خرمقدسان” مطرح میکنند به نوعی درست است، اسلام دو شقه نیست، و طرح کنندگان اسلام رحمانی بخش کوچکی از پندها و اندرزها را سعی کرده اند به نام تمام دین قالب کنند. تاریخ شهادت میدهد که اسلام یک شقه و آنهم یک دست “اسلام ظلمانی” بوده است، تلاش” نواندیشان” برای نشان دادن این که اسلام، به ویژه تشیع عامل بروز خشونت و کشتار نیست، بیهوده و توجیه گرانه است. لازم نیست راهی دور رفت و اسلام را از آغاز شکل گیریاش مورد مداقه قرار داد و یا از هنگام پهن کردن بساط مشرک و کافر و ملحد و خوارج و اهل ذمه و موالی و عجم و زندیق و…. جنایتهای هولناک اسلام درپیوند با این جدا سازیها را دید، همین ۴ دهه گذشته میهنمان ایران، و خاورمیانه و سایر نقاط جهان را مورد ملاحظه قراردهید آیا اسلام، به ویژه” اسلام سیاسی” جائی تپهای پاک وپاکیزه باقی گذاشته است؟
۳
قرائتهای مختلف از اسلام و بحثهای هرمنوتیک هم در این میانه
حکایتی شده اند مورد مصرف ِاهل حرف و حکومت، و اهل سوا کردن آیههای رحمانی بی
مصرف در زندگی، و سرگرمی برای بازیِ گره برباد زدن. گفتن ندارد که درقرآن همه جور جنسی
پیدا میشود، بساط رحمانیت و ظلمانیت پهن است، و فراواناند از این دست آیهها که
مثلا به دین کسی کاری نداشته باشید، اما دو خط بعد دستور داده میشود که گردن
بزنید هر آن کس که دین شما را قبول ندارد و الخ. تاریخ و شاهد تاریخی دست به نقد،
یعنی حکومت اسلامی، شهادت میدهند که آنچه در عمل اسلام را معنا کرده و میکند
“ظلمانیت” بوده است.
برخی از اهالی دین که در به در دنبال توجیه جنایتها و پلیدیهای اسلام سیاسی هستند، میگویند نظام نظری اسلام با آنچه این روزها، مثلاٍ در ایران شاهدیم فرق میکند، و “ظلمانیت” به نظام نظری اسلام ارتباطی ندارد. میگویند نظام نظری اسلام مبتنی بر قرآن است (دیگه بدتر) و نظام جاری در ایران نظام مبتنی بر شریعت اسلام است، یعنی مبتنی و متکی به احادیث و روایات و حکایات و سیستم “فکری” ساخته شده توسط موجوداتی مثل کلینی و ملامحمد باقر مجلسی و ملا احمد نراقی، محمد باقر شفتی و…امثالهم، و مدعی اند ظلمانیت فکری و رفتاری اسلام سیاسی جاری نه از قرآن و افکار و رفتار محمد، که از افکار و رفتار امثال موجودات نام برده شده صادر شده است، و همان بحثهای بی پایه و مایه که اسلام و قرآن به ذات خود ندارند عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی گورزادها و کله پوکهای روان پریش ِهذیان گوئی مثل ملامحمد باقر مجلسی و آیت الله خمینی هاست، را جار میزنند.
این صاحبنظران از سیستم “فکری” سخن میگویند اما نمیگویند کدام فکر؟ مگر در میان این جماعت فکری هم در کار بوده و هست؟ نقل از میرزا آقا خان کرمانی ست که این سیستم فکری حتی در حوزه “فکر” این گونه بوده و هست که اگر کتاب یکی از این حضرات، مثل بحارالانوار ملا محمد باقر مجلسی را ” در هر ملتی انتشار دهند و در دِماغهای آنان این خرافات را استوار و ریشه دار کنند دیگر امید نجات از برای آنها مشکل و دشوار است.”
سیستم “فکری” و رفتاری حکومت اسلامی در ایران و در جهان نشان داده است، اسلام سیاسی سیستمی ست نابودکنندۀ شورزندگی و پریشانگر روان و شعور انسانی.