شهروند- نسرین الماسی:  یک سال دیگر گذشت و متأسقانه برای هموطنان ما در ایران در بر همان پاشنه ی فرسوده و تق و لقی می چرخد که زندگی میلیون ها هموطن ما را در آن سرزمین بلادیده به شدت به مخاطره انداخته است.

کارنامه ی چهل ساله ی جمهوری ناکارآمد اسلامی در تمام زمینه ها جز تخریب و نابودی و ناامنی و افسردگی چیزی برای مردم ایران به جای نگذاشته است و حتی حلقه ی خودی هایی که دورش گرد آمده بودند و بر سر خوان به یغما رفته ی مردم ایران مشغول لفت و لیس بودند، هر روز کوچک و کوچکتر می شود و بر خیل ناراضیان و “ناخودی” ها افزوده می شود.

در زمینه ی محیط زیست، اقتصاد، اخلاقیات، حقوق زنان، کارگران، کودکان، مذهب، فرهنگ و هنر و به طور کلی در تمام ابعاد حقوق شهروندی، ما قرن ها پس رفته ایم و ضعیف ترین و خوارترین شرایط را در طول تاریخ مان به تجربه نشسته ایم.

این نظام ناکارآمد در طول این ۴۰ سال قدمی در راه ایجاد زیرساخت های آن مملکت به تاراج رفته برنداشته است، و از همان امکانات و زیرساخت هایی که در نظام گذشته بنا شده بود استفاده کرده است. و این در حالی ست که زمانی که این انقلاب نابهنگام صورت گرفت جمعیت ایران ۳۲میلیون تن بود و اکنون بنا به قوانین نه به روز  و نیز توصیه های نابخردانه مسئولان نظام جمهوری اسلامی و افکار مالیخولیایی و غیرمنطقی آیت الله خامنه ای جمعیت ایران ۸۰میلیون تن است، بدون آن که ذره ای برای این نزدیک به ۵۰میلیون جمعیت اضافی کاری از نظر زیر ساخت های اقتصادی، زیست محیطی، فرهنگی و آموزشی صورت گرفته باشد.

آیت اله خامنه ای و دیگر سران نظام به درستی می دانند تنها زمانی می توانند همچنان اهداف شوم و پلید خود را که همانا ابقای نظام ناکارآمدشان باشد، پی بگیرند، که ملت ایران را تبدیل به امتی حلقه به گوش، بی سواد، خرافی و بی آینده و امید کنند. و بی دلیل نیست درست در زمانی که به خاطر سیاست های غلط، تهاجمی، جنگ های نیابتی و حمایت از تروریست پروری این نظام، سفره ی مردم ایران خالی تر می شود، بر طبل تصویب قانون کودک همسری و فرزندآوری و تشکیل خانواده های ۱۴ فرزندی کوبیده می شود!

اصلاح طلبان دولتی به همراه هواداران تاکتیکی و استراتژیکی خود در طول این بیست و اندی سال گذشته، مردم ایران را به امید “اصلاحات” و با مماشات و تن دادن به هر کرنشی، در دریایی از تفکرات و آموزش های خرافی، نفرت پراکنانه و تاریخ مصرف گذشته که توسط قوانین دولتی و تبصره های ریز و درشتی که به وسیله عوامل و نهادهای این نظام ارتجاعی تولید و تبیین می شدند تنها گذاشتند. سیاست مماشاتگرانه ی اصلاح طلبان که بر مبنای مطالبه محوری بنا شده بود، در نهایت تبدیل شد به  عادت به دریوزگی و سر خم کردن  در برابر رقیب  و جا افتادن این اصل که هدف وسیله را توجیه می کند. 

 و البته حاصل این سیاست مماشات گرانه و مطالبه محوری که اصلاح طلبان دولتی آن را ترویج و تبلیغ می کردند و صرفا برای داشتن سهمی در قدرت و نجات انقلاب ارتجاعی و نابهنگام پی گرفته شده بود، باعث سرسپردگی، فساد و بی عملی در بین قشر متوسط جامعه شد. قشری که با دل سپردن به اصلاحات خودآگاه و یا ناخودآگاه به بدنه ی قدرت وصل شده و در سرنوشت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نقش بازی می کند. قشری که آگاه یا ناآگاه ویروس بیماری های متعدد این نظام نابهنگام و ارتجاعی را در خود و با خود حمل می کند.

در دی ماه ۹۶ وقتی که در نزدیک به صد شهر ایران همزمان مردم با یک شعار محوری و کلیدی به خیابان ها آمدند و فریاد زدند”اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا”، و یا این شعار که “دروغ می گند دشمن ما امریکاست، دشمن ما همین جاست”، نه تنها تکلیف خود را با کل نظام روشن کردند، که پیام بسیار روشنی به آن بخش از بدنه ی جامعه که”خواسته” یا “ناخواسته” در خدمت این نظام درآمده اند و با متر و معیارهای آن زندگی و کسب و کار و تولیدات فرهنگی و هنری و ادبی و سیاسی و خلاصه روز و روزگار خود را می سنجند و به محک می گذارند، فرستادند. هم چنان که می بینیم در خیزش دی ماه ۹۸  مصمم تر و محق تر به خیابان ها آمدند و کل نظام را با همه ی اعوان و انصار و حواشی اش نشانه گرفتند.

مردم ایران به درستی می دانند که این نظام برای آنها کارساز نیست و این نظام رفتنی ست، ای کاش “عافیت طلبان” هم هر چه زودتر به این نقطه برسند که از نمد این نظام متحجر ناکارآمد کلاهی برای هیچ کس دوخته نمی شود، حتی “حواریونش”.

سال نوی میلادی را با این امید شروع کنیم که، پایان شب سیه سپید است.