به بهانه مرگ نصرت کریمی

در روزهای آتش و خون آبان ۹۸، وقتی مردم در اعتراض به گران شدن قیمت بنزین به پا خاستند، یک خبر کوتاه در همهمه سایه وار مرگ جوانان شنیده شد: « نصرت کریمی » فیلمساز، انیماتور، مجسمه ساز، بازیگر و صدا پیشه برجسته، در گذشت.

نصرت کریمی، کمدین ایرانی پس از چهل سال محرومیت از کارش  جهان را در غم بارترین روزها وداع گفت. او که در ایتالیا و چکسلواکی درس خوانده بود پس از بازگشت به ایران فیلم هایی ساخت که همگی در ادامه کمدی های ایتالیایی چون، طلاق به سبک ایتالیایی و فریب خورده و رها شده، از آثار پیترو جرمی اما با برخوردی انتقادی نسبت به سنت های جاری در ایران معاصر ساخته شدند. او با فضاسازی های مدرن و نامتعارف آشنا بود و انیمیشن و عروسک سازی را در پراگ فرا گرفته بود. در سینمای او نشاط و گزندگی نقد و دیالوگ نویسی بسیار خلاقی به چشم می خورد که هنوز هم پس از سال ها قابل تأمل و لذت بخش است و البته معاصر ماست.

طنز خاص کریمی، از اساس با هر گونه محافظه کاری سر سازش ندارد و بویژه تأکید خاصی بر قلمرو شخصی و مرزهای آن با عرصه عمومی دارد. از این منظر رژیم زیبایی شناختی طنازانه سینمای کریمی با آن که از مطایبه، لغز پراکنی و حاضر جوابی های خاص بهره می برد اما بیشتر لوکیشن محور است و مکان هایی چون، خانه ( خانه خراب ۱۳۵۴) تختخواب (تختخواب سه نفره۱۳۵۱)، حیاط (درشکه چی۱۳۵۰) و دیوار (محلل ۱۳۵۰)  را در فواصل عرصه عمومی و خصوصی به چالش می کشد.

 سنت فقهی به همه عرصه ها نفوذ می کند و بویژه تا قلمرو خصوصی زن و مرد و شیوه های روابطشان به پیش می آید. مرزها را تعیین می کند و برای بدن ها حدود معینی می سازد.

 سینمای کریمی در این باره اهل مماشات نیست و تلاش می کند عدم انطباق پذیری و تنگناهای فقه سنتی در مواجه با مدرنیته را به درستی نشان دهد و برجسته سازد.

سینمای کریمی به ارتباط دو قلمرو میل جنسی و مذهب می پردازد و در این باره معمولا خودش در نقش بازیگر اصلی نقش مردی میان مایه، ساده دل و البته متعصب را بازی می کند. مدلی که او برمی گزیند میانجی نشاط بخش و طنازی می شود که همواره در اوج دردسرهایی که کلاف سردرگم فقه سنتی درگذار پرشتاب مدرنیته برایش ایجاد کرده گرفتار و در اسارت است. نصرت کریمی که در ابتدا با گریم و سپس با مجسمه سازی و انیمیشن آشنا شد در ایفای نقش خود شباهت انکار ناپذیری به آلبرتو سوردی، کمدین ایتالیایی داشت. چشم هایی درشت که گرم و آشتی پذیرند و تلاش برای حل و فصل مسایل پیچیده از سوی چهره ای که کمتر از بدنش کار می کشد و گاهی همچون عروسک هایی که کریمی عاشقشان بود و  طبق گفته خودش برای یادگیری سینمای عروسکی به چکسلواکی سفر کرده بود، در واکنش هایش به جهان پیرامون از سر عصبانیت یا شادی دست هایش را تکان می دهد.

سیر نقد تند و گزنده و در عین حال مطایبه گون نصرت کریمی در ابتدا با فیلم درشکه چی و در آغاز دهه پنجاه مطرح می شود. درشکه چی مرد میان سالی (نصرت کریمی) است که قصد دارد پس از فوت برادرش با همسر او (شهلا ریاحی)  ازدواج کند اما فرزند بزرگ زن مانع چنین ازدواجی است و با وجود علاقه ای که در قالب ژست های دلبرانه، زن و مرد به یکدیگر ابراز می کنند  کریمی تلاش دارد تا نشان دهد مساله جنسی و رابطه عاشقانه در همه سنین وجود دارد و سنت، زنان میان سال را پس از مرگ همسرشان عملا از شور زندگی محروم می سازد.

کریمی در همان سال که درشکچه چی را می سازد فیلم جنجالی «محلل» که سرنوشت زندگیش را در سال های بعد و بویژه پس از انقلاب به کلی تغییر داد را می سازد. محلل با اشاره به قاعده فقهی عجیب و نادری ساخته شده است. مردی که زنش را در عملی شتابزده سه طلاقه می کند حالا مجبور است به حکم شرع همسرش را به عقد مرد دیگری در آورد. در این میان همسایه ای که سال هاست خاطر خواه همسر او در جوانی بوده، با ترفند هایی تلاش می کند همسر مرد را به دست آورد و موفق هم می شود اما تمهیدات بسیار کمیک فیلم او را ناکام می گذارد. یکی از این تمهیدات دیواری است که مابین خانه آن دو است. مرد دیوار را سوراخ می کند تا ببیند زنش که به عقد آن همسایه در آمده چه می کند. این سوراخ گویی همان شکاف هزل آلود در دل تسلط بر زنان است.

 کریمی تلاش می کند در حاشیه فیلم هایش نشانه هایی انتقادی را مطرح کند . میل مالکانه مردان بر زن و دخترانشان با تغییر افکار نسل های نو و دگرگونی های شتابنده ایران معاصر عملا ناممکن است.

فیلم محلل در زمانی که ساخته شد واکنشی تند را از جانب روحانیون و بویژه مرتضی مطهری در پی داشت. او و برخی از روحانیون، فیلم را اهانت به مقدسات شرع قلمداد می کردند. نصرت کریمی در پاسخی روشن با متانت به انتقادات مطهری پاسخ داد.  

پس از انقلاب و با انتشار مجموعه آثار مرتضی مطهری، حملات او به فیلم محلل  نیز منتشر گردید. نصرت کریمی که از سال های پیش از انقلاب در حال تدریس سینما و گریم در دانشکده هنرهای زیبا بود، بازداشت شد و شش ماه را در زندان گذراند. طبق آنچه از او در محافل خصوصی بازتاب داشته است ابتدا در دادگاه با ریاست محمدی گیلانی فیلم محلل پخش می شود و حضار کلی می خندند، اما پس از پخش فیلم، قاضی از او می پرسد: «داستان فیلم را با کدام دست نوشته ای؟» و او پاسخ می دهد: «با دست راست». دستور به قطع دست و سپس اعدام او می دهند اما ظاهرا پس از آنکه حکمش را برای تایید نزد  آیت الله خمینی می برند، سید احمد خمینی وساطت می کند و از اعدام او صرف نظر می کنند.

کریمی حتی در زندان نیز با وجود تحمل اضطراب و تنش های بسیار، اما به آموزش فیلمسازی به زندانیان می پردازد. او پس از آزادی سال ها به پرورش کاکتوس پرداخت و البته مجسمه های خاص خودش را ساخت و برنامه عروسکی تهیه کرد. انسانی پر شور و نشاط که هیچ گاه از پا ننشست و همواره در کار انداختن طرحی بر این زندگی غمبار بود.

«تخت خواب سه نفره»، باز هم در ادامه «محلل »و این بار به معضلات چند همسری که اتفاقا امروزه نیز توسط دستگاه سیاسی حاکم بر ایران تبلیغ می شود می پردازد. مردی (نصرت کریمی) میان سال در فرزند آوری با همسرش دچار مشکل می شود و اشتیاق بسیاری به داشتن فرزند دارد و با وجود آن که همسرش را بسیار دوست دارد اما به اصرار مادرش به ازدواج دیگری تن می دهد. اما هر دو زن شب ها بر سر تقسیم مالکانه همسر خود نزاع خونینی راه می اندازند. تا این که مرد مجبور می شود تختخواب سه نفره ای سفارش دهد. تسخیر و یا از دست دادن مکان ها چون خانه و تختخواب و یا دیوار در فیلم های کریمی ما را به این نتیجه می  رساند که او در پی تمثیل  ارتباط مالکانه بدن – خانه  است.

«خانه خراب» آخرین فیلم بلند کریمی پیش از انقلاب است که البته از درخشان ترین کمدی های تاریخ سینمای ایران و شمایل نگاری شتاب قیمت مسکن و توسعه هیولا وار تهران پس از اصلاحات ارضی و مهاجرت بی رویه به پایتخت است.

 خانواده ای که سال ها در خانه ای قدیمی زندگی می کنند به اصرار فرزندان برای فروختن خانه مجبور  می شوند به اطراف تهران بروند. در حالیکه دیگر به لحاظ مالی قادر به ساختن خانه جدید نیستند.

فیلم با ارجاعاتی به کمدی های صامت و اسلپ استیک  و نیز علایق نصرت کریمی به چاپلین و کیتون در ادامه خود بسیار نفسگیر و جذاب از کار در آمده است.

نکته دیگر پایان بندی های خاص فیلم های کریمی است که جایی میان رویا و واقعیت قرار می گیرد.  پایان بندی های فیلم های او شاد و خوش اند اما او این اجرا را با شکلی از فاصله گذاری به صحنه در می آورد. گویی میان پایان فیلم هایش و آرزو برای دلخوشی مخاطبانش فاصله ای می اندازد. معمولا در این حد فاصل، جمله «خوش باشید» را در پایان فیلم می بینیم.

نصرت کریمی در محرومیت چهل ساله اش از سینما  و فیلم سازی، همچنان شخصیت های محبوبش را در قالب مجسمه هایی درخشان ساخت. مجسمه هایی که ژست هایی متنوع اند و گویی در حال حمل وضعیتی خاص بر چهره هستند. روشنفکر غم زده ایرانی، مردی خوش باش و بی تفاوت، زنی تنبل و غرغرو و البته هزاران لحظه فریز شده بر چهره ها از جمله ایده هایی اند که او در قالب مجسمه ارایه می کرد.

نصرت کریمی، لبخند های باشکوه و خنده هایی معصومانه بر مخاطبانش ارزانی داشت. تبسم هایی از سر تماشای درزها و شکاف های سنت، خنده هایی گرم که یخ های فقاهت را آب می کرد.