طلوع آزاد

هفته گذشته شهروند مطلبی تحت عنوان “آذربایجان و مسئله ملیت ها در ایران” به چاپ رساند. در مقدمه ی خانم لیلا مجتهدی، حقوق ملیت های ایران، یکی از گفتمان های اصلی جنبش استبدادی بشمار رفته است. قبل از ورود به اصل مطلب لازم است از نگاه یک فعال (اجتماعی ـ سیاسی) که درون کشور زندگی می کند چنین برداشتی از مبارزات دموکراسی خواهانه ملت ایران را به چالش کشیده و عنوان کنم که اساساً فرآیند تاریخی و معاصر جامعه ایران برای برون رفت مسائل حکومتی تاکنون بر پایه جداسازی های زبانی و تقسیم بندی های جغرافیایی نبوده است.

همه خوب می دانیم سیر تحول مبارزات ملت نه برای سهم خواهی نقطه ای از کشور، بلکه در راستای تحقق خواست های سراسری بوده است. انقلاب مشروطه و آنچه در تبریز رخ داد مگر غیر از این است؟ درد بزرگی که احزاب و گروه های بعضاً مخالف نظام سیاسی کشور چه قبل و چه بعد از انقلاب داشته و دارند این بوده که در اغلب زمان ها و دوره ها نظریات محدود و معدود خود را به نام مردم و به کل تعمیم داده اند. این البته در جریانات زبانی بیشتر مشهود است.

ملت و ملیت سازی نیز چندی است از سوی آنها به شدت دنبال می شود. هر چند در بیشتر موارد خود را متعلق به ایران می دانند، اما از معنا کردن بار حقوقی این اصطلاحات طفره رفته و نیک می دانند به درستی منظورشان چیست؟!

متأسفانه یکی از موانع و روند احتیاطی مردم برای پرهیز از هر روند تند و هیجانی و عدم چراغ سبز نشان دادن به هر صدا و نوایی، بخشی به دلیل دل نگرانی در شنیدن چنین نغمه های شومی است که از سوی برخی دنبال می شود. تقسیم مبارزات و مبارزان در جغرافیای زبانی هم خواست رژیم برای برهم زدن هرگونه اتحاد ملی در برابر خود است و هم صدمه ای بزرگ که هیچ کس جز ملایان از آن سود نخواهند برد.

بی شک ملت و ملیت بار حقوقی خود و بحث مفصلی را می طلبد که در فرصتی دیگر و در نوشتاری در صورت لزوم بدان پرداخته می شود.

اما سخنرانی دکتر یونس پارسابناب نه از آنروی که تراوشات فکری یک انسان صاحب نظر برای ابراز عقاید و اندیشه بلکه از آنرو باعث تعجب است که این  چنین از اوضاع داخلی کشور و مردم ایران بی اطلاع است. نگاه ستیزگرایانه با جهان غرب و سرمایه (به گفته خودشان) از سوی فردی که بخش عمده سیر مراحل زندگی، تحصیل و آکادمیک خود را در همانجا گذرانیده حیرت آور است!

دکتر پارسا چنان به سکولاریسم و غرب می تازد و چنان با افتخار خود را مارکسیست می نامد و کلی در باب فضایل تقدیمی کمونیست ها سخن می گوید که نه با روند زندگی اش سنخیت دارد و نه در جمع بندی سخنانش که از دموکراسی (ارمغان غرب) تمجید می کند همخوان است!

وی در حالی جمهوری اسلامی را تهدیدی بالقوه و تاریخی برای استقلال پایدار کشور می داند که گویی خود با ترغیب و حمایت از ملت سازی و حق تعیین سرنوشت برای ملیت های ایرانی! در حفظ آن کوشیده است؟! سخنران از یکسو جهان را در حال از دست دادن آرمانهایش می بیند و در سوی دیگر در حال رشد!  نگارنده سخت متعجب است چگونه ایشان دیگران را از وابستگی به جهان سرمایه منع می کنند حال آنکه در اذعان وابستگی غائله آذربایجان به اتحاد جماهیر شوروی و نکوهش آن سکوت می کند؟! بی تردید اینها تنها بخشی از تناقض گویی و پارادوکس هایی است که کسی جز جناب دکتر پارسا نباید بدان پاسخ گوید .

وی همچنین کشور را به ملیت هایی تقسیم می کنند که آنها را دارای مسئله می داند. از ایشان می پرسیم که مبنای تقسیم بندی شما چیست و اگر زبانی نیست پس چیست؟! سخنران در ادامه چنان مسئله ملی را از مسائل عصر جدید برای ملت سازی می دانند که در مقابل گویی اتحادیه اروپا و پیوستگی و همگرایی جهانی و منطقه ای را نمی بینند و شاید از جمله مسائل عصر جدید نپندارند! در این عصر جدید جز معدودی موارد چیزی جز همگرایی و مشارکت منطقه ای و فراملی و بین المللی ندیده ایم و حال ایشان دم از ملت سازی و تقسیم بندی و جداسازی ملی می زنند!

با در نظر گرفتن تمام تناقض ها در سخنان ایشان باید گفت گرفتاری عمده امروز کشور استبداد و حکومت مذهبی در زیر سایه فرهنگ کشوری است که در مکان جغرافیایی بهتر از جهان سوم و خاورمیانه برایش یافت نشده است. در این فرهنگ که با نگرش مذهبی رژیم تقویت می شود و با همسایگانی در نهایت دیکتاتوری مراوده دارد خبر سنگسار سکینه آشتیانی آن میزان که برای جوامع مترقی غرب با ارزش و بر آن تأکید می کنند برای عامه مردم نیست ! چه بسا او را قاتل و … بنامند.

به عبارت دیگر مسئله کنونی کشور پیش از آنکه سیاسی باشد فرهنگی است و با تقسیم بندی زبانی قوز بالا قوزی برای این قوزهای نشکسته متصور نیست. در همان تقسیمات زبانی مورد نظر دکتر هنوز خانواده ها بر دختران و زنان خرده می گیرند و ازدواج های اجباری رایج است. اگر زنان نمی توانند شبانه در خیابان پرسه زنند هیچ می دانید چه تعداد خانواده ایرانی زنان را از رفتن به خیابان در روز نیز منع می کنند؟! در مقابل ارائه چند نمونه، نمونه های فراوانی از فقر فرهنگی نهفته است که هنوز بر آن پای می فشارند.

در سطح ملی آنچه مورد اعتراض و اهمیت است نه ملت و ملیت سازی بلکه جیب و فکر ملی در اولویت است. مردم به دنبال فضای باز سیاسی به همراه رفاه اقتصادی در زیر لوای یک کشور هستند و هر که بدان پاسخ گوید جواب مثبت می بیند حتی اگر محمود احمدی نژاد به یک روی خواسته های آنان پاسخ گوید. محض اطلاع دکتر باید گفت فراتر از اخباری که از گرانی نان و گاز و برق شنیده می شود صف های طولانی عابر بانک های ایران را نیز باید دید که مردم صف کشان یارانه های خود را دریافت کرده نه برای پرداخت آب و برق، بلکه برای کرایه خانه و میوه شب یلدا و برای احمدی نژاد دعا می کنند. بخشی از این مردم همان ها هستند که سال گذشته در خیابان ها علیه وی شعار داده و حال از عواید مادی وی سود می برند!

نکته مهمتر اینکه ما درون کشور مسئله ملیت نداریم. اجبار و سنگین کردن بارهای حقوقی برای کشور پاسخ به ناتوانی و شکست جریانات سیاسی نیست. تقسیم زحمتکشان و زنان به تعلقات زبانی و همگروه کردن افراد جامعه در تبعیضات بهتر از نتایج تقسیمات مذهبی جمهوری اسلامی نیست. هر دو ،دو روی سکه جهل و عقب ماندگی هستند. شورای نگهبان جنتی در برابر شورای نگهبان زبانی! یکی با دین حذف می کند دیگری با زبان.

همچنین مسئله قومی نداریم، اما خواست های بحق اقوام برای تأمین شرایط برابر از حقوق انسانی داریم ولی نه تا حق تعیین سرنوشت! این تنها خواست معدودی است که خود را به نام همه تعریف می کنند. یکصد سال پیش، از مشروطه تا کنون، برای دستیابی حقوق ملت تلاش شده، نه برای مسئله سازی های زبانی ملت و ملیت! بلکه برای ترقی، تجدد، عدالت و پیشرفت. نمونه های عینی و تاریخی ما فراوان است. اگر شما یک تاریخ چند روزه و چند ماهه دارید ما در مقابل یک تاریخ بلند از مبارزه برای رسیدن به آزادی و عدالت و دموکراسی داریم.

جناب دکتر چنان از ۶۵ سال پیش سخن می گویند که ۶۵ سال پس از آنرا در یادمان فکر خویش گم کرده اند. همگرایی و همزیستی مسالمت آمیز اقوام ایرانی در درازای تاریخ مثال زدنی و بی مانند است. بجز افغانستان و عراق که معدودی متعصب مذهبی و سیاسی خود را به شکل طالبان و بعثی های تروریست نمایان می کنند، به راستی کدام گروه مذهبی در ایران با وجود فشار حکومت مذهبی در این سی سال دست به اسلحه و خشونت برد؟! هیچکدام.

متاسفانه کارنامه گروه های سیاسی ـ زبانی سیاه است. هنوز گروه هایی به نام زبان (کرد، عرب و بلوچ و …) به جان انسان های هم دیار و کیش خود افتاده و کشتار می کنند. نمونه زیاد داریم و لزومی به بازگو کردن آن نیست. کشتار چابهار آخرین آن نخواهد بود. مگر غیر از این است که ادعای آنها نیز همین تقسیم بندی هاست؟ ملت کرد  ترک! بلوچ! عرب! و … .

اگر دکتر پارسا الگوی غائله آذربایجان را برای اهداف خویش نشان می دهند ما اما جنگ ۸ ساله را الگو می نهیم و به ایشان می گوییم اگر تاریخ شما الگوی سهم خواهی شماست جنگ تحمیلی الگوی همگرایی ماست. اگر در غائله آذربایجان هیچ خطه دیگر کشور به حمایت برنخاست در این جنگ میلیون ها انسان از گوشه گوشه کشور جبهه ها را برای دفاع از آب و خاک میهن تسخیر کردند! و جالب است همه بودند: ترک، کرد، بلوچ، عرب، شیعه، سنی، ارمنی، یهودی و مسیحی و همه و همه.

از غیبت اصلاح طلبان، محافظه کاران، سلطنت طلبان و ملی گرایان در فراخوان ایشان برای اتحاد می شود فهمید که این افکار تجزیه طلبانه و تبعیض گرایانه از جغرافیا گذشته و به سطح جریانات سیاسی نیز در نوسان است.

جناب دکتر! نشستن پشت میز مذاکره و گفت وگو قاعده دارد. این چه نوع دعوت و فراخوانی است که وابستگی به شرق تمجید و به غرب نکوهش می شود؟ این چه نوع فراخوانی است که اتحاد نیروها به حذف یکپارچگی کشور بیانجامد و چه کسی جز دشمنان به یکپارچگی کشور از آن استقبال می کنند؟! جالب است بدانیم سخنران در حالی مردم را از جنگ عراق و حمله غرب می ترساند که بخشی از نیروهای مورد نظر در فراخوانش هنوز از یک فرصت جنگی برای قطعه قطعه کردن کشور حمایت می کنند.

در ادامه به نمونه کلان دیگری از تاریخ معاصر کشور می پردازیم. جنبش سبز، ۶۵ سال پس از تاریخ مبداء دکتر پارسا اتفاق افتاد. به درستی این جنبش نمایه ای کامل از نیروهای تحول خواه کشور است. چه داخل و چه خارج. نمونه بی نظیری از اتحاد نیروهای دموکراسی خواه. همین نشریه شهروند همان انعکاس صدایی داشت که من داخل نشین انتظار داشتم و شد. دیگر نیروها و رسانه ها نیز همچنین.

در کجای این جنبش تبعیض محتوایی وجود داشت؟ در کدام مرحله آن مبارزان تقسیم و تجزیه شدند؟! در دانشگاه تبریز چه اتفاقی افتاد؟ آیا دنباله روی از سیاست ملیت سازان بود یا دفاع از حقوق مدنی و ملی ؟! آیا اعتراضات مشهد و کرمانشاه و تبریز و … را هویت طلبان (به گفته شما) رهبری کردند و آنهمه انسان برای تقسیم کشور راهی خیابان شدند؟! از این تاریخ نزدیکتر وجود ندارد. جنبش سبز، همه آنچه را دارد که تحول خواهان ایران می خواهند. تغییر مسالمت آمیز برای دموکراسی در چارچوب ایران و دست رد زدن به خشونت و نظامی گری.

فراخوان و صحنه عمل این جنبش فراتر و غیر قابل مقایسه با مدل دعوتی دکتر پارسابناب است. همه هستند: از شرق تا شهروند، از موسوی تا رضا پهلوی، از مشروطه خواه تا اصلاح طلب، از سوسیالیست تا مجاهد،  از وکیل و معلم و دانشجو تا کارگر و بازاری و دانش آموز. کمبودی بمانند کمبودهای فراخوان دکتر و دوستانش ندارد.

هر کسی که دفاع آیت الله بیات زنجانی از حبیب الله لطیفی (یک جوان در آستانه ی اعدام) را می خواند به جامعه بالنده ایران می بالد و در آنسو دکتر پارسا عده ای را از گردونه سیاست ایران خارج می کند که عبدالله مومنی یکی از همان اصلاح طلبان مغضوب دکتر، با یک نامه افشاگرانه تاروپود یک رژیم را در دل زندان و در حبس و فشار می لرزاند. هیچ می دانید محمد نوریزاد با رهبری رژیم چه کرد؟ اصلاً احمد زیدآبادی و نسرین ستوده را می شناسید؟

جناب دکتر شما کدام ستون رژیم را لرزانده اید؟! نمونه فراوان است. این همه بی خبری از اوضاع کشور برای یک فعال پسندیده نیست. جداسازی ۷۵درصدی جمعیت کشور تنها در منظر یک فکری متصور است که تنها و تنهاست.

به یاد داشته باشیم ایران امروز بمانند هیچ دوره ای از گذشته اش نیست! فهمیده و آگاه در نهایت احتیاط. آنچه نگارنده در داخل می بیند اینست که جامعه ایرانی از جداسازی، تقسیم بندی و تبعیض به شدت معترض و برای الغای همین مبارزه می کند. البته صداهایی محدود و معدود و صرفا از طرف جریانات سیاسی برون مرز شنیده می شود اما پژواک زیاد ندارد. جامعه هر چند معترض و در تلاش برای برون رفت از وضع فعلی است ولی جاده عبوری اش آنی نیست که دکتر و دوستانش ترسیم می کنند.

آقایانی که هنوز در ۶۵ سال پیش و ۲۸ مرداد مانده اند یا باید بدرآیند و امروز را با تمام واقعیاتش ببینند یا باید بمانند و از غافله عقب افتند! راهکار فراروی ما برای برون رفت از وضع نامطلوب کنونی بازشماری تاریخی آنهم با محتوای تبعیض و جداسازی نیست. این کشور به اندازه کافی لطمه دیده که دوباره خود را در یقه ملت سازان و دشمنان با همه و هر که قربانی کند. نه منابع انسانی اش می خواهد نه امکانات مادی اش اجازه می دهد. میزان گرایش جوانان کشور به دنیای آزاد پاسخ به سخنان پارساست که مردم را از غرب و سرمایه می ترساند! یک تضاد و دو خط موازی که هرگز بهم نمی رسند.

دیوارکشی انسانی در حالی که هر روز بیشتر دیوارهای انسانی فرو می ریزد زدن به کاهدان است. بدون تردید ملت ایران به هر صدای جدایی طلبانه پاسخ منفی خواهد داد و دموکراسی با هر هزینه ای سرانجام با یک زیربنای فرهنگی پیروز خواهد شد.

 

* طلوع آزاد (نام مستعار) روزنامه نگار است و در یکی از شهرهای ایران زندگی می کند.