نامه ای را ب دادگرها نوشته ایم
شرح حالی هم ازپدرها نوشته ایم
از زنانی که دل ب دریا سپرده اند
تا جوان مرگی ی پسرها نوشته ایم
روی دیوار کوچه پس کوچه های شهر
زنده گی جای “مرگ بر”ها نوشته ایم
بخشی ازحرف های جا مانده درگلو
مثل یک راز با اگرها نوشته ایم
درجهانی که مرد سالارمطلق است
هرچه قانون ب نفع نرها نوشته ایم
شای اد ازشاعری که دربین ما نبود
جمله ای هم ب روی درها نوشته ایم
ازتماشای مرگ واعدام خسته ایم
در توییتر ب کاربرها نوشته ایم
مرگ ها دیده ایم برشانه های کوه
خطی ازمرگ کول برها نوشته ایم
چون ندیدیم ازبهاران نشانه ای
از زمستان و در ب درها نوشته ایم
کشورافتاده دست یک مشت روضه خوان
ما کماکان ازاین خطرها نوشته ایم
وقت جادوی انتخاباتِ کشوراست
این خبر را ب کور وکرها نوشته ایم
بازجایی نبای اد انگشت کرده ایم
ازمگو حرف ها و شرها نوشته ایم