نقش ادیان را در تکامل روحانی انسان و پیشبرد تمدن نمی توان انکار نمود، گر چه این سخن ممکن است امروزه نزد جمعی از مردم که شاهد پسگرایی جوامع بشری در زیر سلطه حکومتهای دینی و ظلم و ستم بیحدی که در طول تاریخ در زیر پوشش دین و انگیزههای مذهبی بر انسان روا داشته شده و هستند و سایه شوم تعصبات مذهبی را در صحنههای خونین و دلخراش کشت و کشتارهایی که روزانه در رسانههای خبری منعکس است می بینند سخنی بس گزاف و نابجا باشد. اما نگرشی عمیق و پژوهشگر در تاریخ تمدن نشان میدهد که ادیان مشعلدار آگاهی و بیداری در جوامع بشری بوده و به زندگی فردی و جمعی بشر جهت و مفهوم بخشیدهاند.
اکنون که قرنها از ظهور ادیان کهن گذشته است شاید عملاً نتوان اثرات عمیقی را که این نهضتهای معنوی و روحانی بر جوامع مختلف داشتهاند به نحو شایسته درک نمود. در واقع در طول تاریخ تعبیر و تفسیرها و دیدگاهها و گرایشهای شخصی پیشوایان و یا به اصطلاح علمای دینی که پس از گذشت چند برهه از پیدایش دین اغلب با انگیزه دنیاپرستی و جاهطلبی توام بوده است باعث منحرف نمودن ادیان از مسیر واقعی خود گردیده است ولی اگر هر دینی را در چارچوب زمانی و مکانی خود مورد بررسی قرار میدهیم و سعی نکنیم که احکام آن را با مقتضیات این زمان بسنجیم، بسیاری از مسائل برای ما روشن می گردد مثلاً مطالعه وضع جوامع قبل و بعد از ظهور پیامبران نشان می دهد که انتشار و نفوذ تعالیم آنها به نحو قابل ملاحظه ای از میزان خودپرستی و توحش انسان کاسته و جوامع را از حضیض پستی و ذلت به اوج رفعت و عزت رسانده است. ادیان در شکل گیری تمدنها عامل موثری بوده اند. تعالیم عالی و اخلاقی ادیان احساسات و عواطف بشری را تلطیف نموده و جوامع را در جهت پیشرفت روحانی و معنوی مدد داده است، ولی آنچه که از نظر کسانی که منکر این تأثیر هستند پنهان مانده حرکت تکاملی دین یا به اصطلاح آئین بهائی استمرار ظهورات الهیه است. در واقع اگر از این دیدگاه به تعالیم ادیان بنگریم همه مسائل به نحو ساده ای قابل توجیه خواهند بود و این تضادی که امروزه به ظاهر در ادیان ملاحظه میشود رفع میگردد. اصل ادامه ظهور ادیان در واقع نشان دهنده دیدگاه آئین بهائی در مورد فلسفه تاریخ میباشد زیرا آئین بهائی نیروهای روحانی و معنوی را عامل اصلی حرکت تاریخ و شکل گیری تمدنها میداند.
اکنون مشاهده میشود که ادیان کهن امروز با مشکل بزرگی روبرو هستند. دیگر هیچیک از آنها نفوذ و تسلط گذشته را ندارند و تعلیماتشان با شرایط و متقضیات جهان امروز به شدت در تضاد و اصطکاک قرار میگیرد. حتی بسیاری از رهبران مذهبی خود به این تضاد واقفند، هر چند که سعی میکنند آن را نادیده بگیرند. تلاشهای چشمگیری از طرف بعضی از علمای دینی برای تطبیق دادن احکام ادیان کهن با نیازهای این زمان به عمل آمده ولی همه کوششها بینتیجه مانده است. در حقیقت نفس این کوششها خود نمایانگر آنست که رهبران ادیان نیز خود به طور ضمنی به لزوم تغییر احکام دینی و یا به عبارت دیگر تجدید دین معترفند.
آئین بهائی بر طبق اصل ادامه ظهورات الهی، بر این باور است که پیامبران مربیان بشریت هستند که در زمانهایی که جامعه به رکود معنوی دچار میشود برای پیشرفت و ترقی روحانی انسانها و شکوفایی تمدنها ظاهر میشوند. در واقع تاریخ داستان رشد و پیشرفت بشریت است. هه جنبههای زندگی بشر در چارچوب تاریخ در حال ترقی و تکامل است و دین نیز از این قاعده مستثنی نیست ولی متأسفانه بسیاری از افراد از این حقیقت غافلند، زیرا ملاحظه میشود که پیروان هر یک از ادیان بدون استثناء دین خود را نقطه پایانی حرکت دینی در تاریخ حیات بشری میدانند و بر این باورند که احکام و تعالیم دینی آنها ابدی و تغییر ناپذیر است و با سختی بر این عقیده پافشاری میکنند، حال آن که این اعتقاد همه تلاشهای بشری را در راه پیشرفت نهی میکند و دین را از سایر جنبههای زندگی بشر جدا ساخته آن را وارد مقوله تخیلات و خرافت مینماید که در نهایت سدی در راه پیشرفت جامعه بشری میگردد. شاید بتوان گفت که آئین بهائی اولین آئینی است که با صراحت از حرکت تکاملی ادیان و لزوم تجدید دین بر حسب مقتضیات زمان سخن گفته است.
آئین بهائی آموزهها و اصولی ارائه میدهد که با نیازهای این دوران تطبیق دارد. تعالیم آئین بهائی کلاً متناسب با مرحله بلوغ جامعه بشری است و با نیازهای این زمان یعنی مرحله کنونی تکامل معنوی انسان هماهنگی دارد.
خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخهای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید: پیامگیر : 7400-882-905 ، ایمیل: anyquestionsplease@gmail.com
وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی : www.reference.bahai.org/fa