نکته ها ۶۱

ترامپ با این هیکل سینمائی اش، زیردندانی شکست را پذیرفت و کم کم روند انتقال قدرت به جوبایدن را آغازکرد.

پس ازانتخابات و هفته اول، مقداری هارت وپورت کرد وگفت من آنم که رستم بود پهلوان، گفت میرم دادگستری ایران شکایت می کنم (نه خدایا، همان دادگستری آمریکا را گفته بود!)، بعد شکایت کرد وگفت حالا نشانشان می دهم یک من ماست چقدرکره دارد، بعد که از ماست ها کره ای حاصل نشد، یک هفته ای سکوت کرد و چیزی نگفت و آخرسرهمچنان که می گفت شکست را قبول ندارم وبه شکایت خودم ادامه می دهم، به کارکنان کاخ سفید دستور داد کم کم دست وپاتونو جمع کنید وبگذارید توی گونی! وبرای  اسباب کشی آماده شوید.

واینجاست که آدم می فهمد آمریکا  با این ابرقدرت بودنش، چهارتا دانه موتورسوار ندارد که درموقع شکست، اقلا رئیس جمهور شکست خورده را سوار موتور کنند، یک دوری توی شهربگردانند که دلش بازبشه!

زمان احمدی نژاد که عده ای حواس پرت آمده بودند توی خیابان و فریاد می زندند رای من کو؟ چهارتا موتوسوارولباس شخصی بودند که مردم را ببرند و رای شان را نشانشان بدهند! ترامپ این عرضه را هم نداشت .

واینجاست که آدم به ابرقدرت بودن آمریکا شک می کند. یعنی یک ابرقدرت با این ب ۵۲ های گنده ای که ساخته  و موشک ها ومسلسل هائی که درست کرده ، نباید چهارتا لباس شخصی داشته باشد که اگرجوبایدنی پیدا شد درمقابلش عرض اندام کنند؟

مگر موتورسیکلت دانه  ای چند است که ترامپ نتوانست ده تا موتورسیکلت بخرد تا چنین روزی به دادش برسندپ ؟! واینجاست که آدم می فهمد همانطورکه سران ایران می گویند آمریکا یک ابرقدرت پوشالیست. پول دارد اما چهارتا موتورسوارولباس شخصی ندارد که کمک حالش باشند!  

همه به ترتیب نوبت

اعضای بدن آدمیزاد، یواش یواش و به ترتیب نوبت، ارزش پیدا می کنند وداخل آدم حساب می شوند !

مثلا اکنون که بخاطرکرونا مردم با هم دست نمی دهند، نوبت آرنج و ساق پا شده است. جوانها کمی می پرند بالا و ساق پایشان را به هم می زنند و مسن ترها، آرنج هایشان را به نشانه دوستی به هم می زنند. همین الان درتلویزیون دیدم که پمپئو و نتانیاهو هم به همین ترتیب اظهارهمبستگی ودوستی کردند .

بعید نیست همین بازو به هم زدن ها هم یک روز یا ازمد بیفتد یا بازوها ازدیدارهم خسته شوند یا ازبهم زدن زیاد دچار خراشیدگی وسائیدگی شوند و همین نتانیاهو و پومپئو با خنده پشت شان را بکنند به هم وباسن هایشان را به هم بزنند! به هرحال باسن هم عضوی ازبدن آدمیزاد است و سالهاست توی نوبت ایستاده است.

عکس سخنگو!

اگرازاحوالات کرونا درایران خواسته باشید ، توی این عکس همه چیزگفته شده!


کاش عدد ۷۴ را ازمیان اعداد حذف می کردند. آدم را یاد تعداد شلاق هائی که می زنند می اندازد


ماسک را برای خارجی ها ساخته اند، دهان ایرانی ها بسته خدائی هست!


کرونا تنها جنس چینی است که دوام دارد.  یک سال ازپیدایش آن گذشت وهمچنان کار می کند!


یک وقتی ازکسی که ماسک به چهره داشت می ترسیدیم، وحالا ازکسی که ماسک ندارد!


کشف جدید دانشمندان

تازه فهمیده اند دومترفاصله، علاوه برکرونا، برای جلوگیری ازحامله گی نیزموثراست!


اینترنت مدتی پر بود ازسئوال کدام آبان؟

یک هفته ای همه فراموشی گرفته بودند!


خبرهای تلویزیون که تمام می شود، احساس کسی را پیدا می کنم که اززیرآوارنجات پیدا کرده است!


جا نداری نساز پدرجان !

ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا اعلام کرده است که تعدادی ازهواپیماهای ب ۵۲ خود را درخاورمیانه مستقرمی کند .

ظاهرن این اقدام به این دلیل صورت می گیرد که درخود آمریکا دیگر جا برای انبارکردن هواپیما نیست و دنبال انبار خالی می گردند؟!

درست مثل ما که یک هفته مانده به کرونا ، ۶ تا صندلی تاشوخریدیم برای روزمبادا و چون آن روزمبادا بخاطرکرونا ۶ ماه است که نیامده، صندلی ها را گذاشته ایم توی انبار.

یکی نیست به آمریکا بگوید مرد حسابی! مگرمجبوری اینقدرهواپیما بسازی که جای انبار کردنش را نداشته باشی و بخواهی هواپیماهایت را دراینطرف وآنطرف دنیا جا بدهی؟! و اصلا چرا یک ذره کوچکتر نمی سازی؟ شده ای مثل آن مخترعی که یک سوزن خیاطی اختراع کرد به طول شش متراما هیچ خیاطی حاضر نشد با این سوزن ها کت وشلواربدوزد! جا نداری نساز پدر جان !

روزهای خوش میان خدمت شما

شما به روزهای خوش گذشته بازنمی گردید، ترتیبی داده اند که خود آن روزها بیان خدمت شما، منت تان را هم بکشند! !

نفری صد هزارتومان می ریزند به حسابتان که باهاش میشه شیش تا تخم مرغ، شیش تا گوجه فرنگی، یک قالب کره، یک دانه پیاز و دوتا دانه نان سنگک خرید ویک املت مشتی زد به بدن!

جنیفرلوپز،در راه ایران !

آقای رحیمی رئیس پلیس گفته است تهران امن ترین شهربرای زنان است و جنیفرلوپزبه محض شنیدن وخواندن این خبر بابای کنان راه افتاده و گفته اینجورباشه منم میرم تهران زندگی می کنم. بذار یه مدت هم درامنیت زندگی کنیم !

نویسنده ۱۹۵۰کتاب!

اینکه چرا خداوند تبارک وتعالی هیچکدام از ۱۲۴ هزارپیامبرش را به آمریکا یا کشورهای اروپائی نفرستاده، همیشه مورد سئوال وموجب حدس وگمان و حرف وبحث بوده است.

شاید یکی ازدلایل این کار این بوده که تا یک شرقی را ولش کنی و بگوئی درخانه بمان، بیرون کرونا بیداد می کند، می نشیند به کلماتی را سرهم کردن درمورد چشم وابروی یار، و یک غربی می نشیند به سرهم کردن چند تا پیچ ومهره وساختن وسیله جدیدی برای زندگی .

درکتاب ارزشمند ازصبا تا نیما، ازشاعری یاد می شود بنام غواصی یزدی که به نوشته استاد آرین پور، محقق برجسته، روزی پانصد بیت شعرمی گفته !

این خدا بیامرز۹۰ سال زندگی کرده وچهل سال قبل ازمرگش تعداد کتاب های خود را ۱۹۵۰ عدد ذکرکرده است . (بعدش دیگه چند تا کتاب نوشته، حسابش ازدست خودش هم دررفته! )

زشعرم آنچه اکنون درحساب است

هزارونهصد وپنجه کتاب است

ازاین شاعرشهیر! حتی یک بیت باقی نمانده است که اگر کسی شب ونصف شب دندانش درد گرفت وبی خوابی زد به سرش، به عنوان دوا مورد استفاده قراردهد! اما از کسی که این پیاز خرد کن را ساخته و پیازخرد کردن به اندازه دلخواه را راحت کرده، هزاران نفر هر روز به نیکی یاد می کنند .

هرعصائی عصای موسی نیست !

یک هفته ای می شود که به توصیه پزشک، با عصا راه می روم تا زانو دردم خوب شود. یادتان هست که نوشته بودم زمین خوردم؟  شاید آن روزو پس ازخواندن آن نوشته، توی دلتان گفته باشید این دوستمان هم زمینخوارازآب درآمد! ولی زمینی که من خوردم با زمین چند هزارمتری دونبش توی لواسان که دیگران خورده اند یا درحال خوردن آن هستند، فرق می کند !

روزاولی که با عصا ازخانه بیرون رفتم شوخی شوخی هوس کردم ببینم این عصا هم مثل عصای موسی معجزه ای می کند یانه که متاسفانه نکرد !

انداختمش زمین که اژدها شود، نشد و با چه زحمتی دولا شدم و برش داشتم. ازکنار جویبارخانه مان هم که رد می شدم ته آن را گذاشتم توی آب ببینم قدرت آن را دارد که جویبار را بند بیاورد یا آب آن را به دونیمه تقسیم کند؟ که عرضه آن را هم نداشت وفقط ته عصا خیس شد. با لبخند راه افتادم وفهمیدم هرعصائی عصای موسی نیست !

قیمت عصا درآلمان چند است وبا بیمه چند حساب می کنند نمی دانم، اما بابت آن پانزده یورو ازمن گرفتند وگفتند بیمه تمام هزینه را قبول نمی کند. حداکثرمعجزه ای که این عصا کرده این است که فشارکمتری به زانوهایم وارد می شود، همین .

عصای موسی برایش چند تمام شده بود، نمی دانم وازکدام اورتوپدی گرفته بود خبرندارم، ولی این را مطمئن هستم که آن وقت ها بیمه درمانی وجود نداشت که مقداری ازقیمت عصا را تقبل کند وحضرت موسی تمام پول آن را نقد پرداخته است !