فریبرز رئیس دانا
بخش دوم و پایانی
مشخصات عمومی کارگران کشاورزی را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
کارگران شناسایی شده در شهرها در هر ۵ ردهی ناماهر، نیمه ماهر ، ماهر، کارکنان ماشینآلات، دهقانان و خویشفرمایان، از درآمد و حقوق و مزایای بالاتری نسبت به همردههای خود در روستاها برخوردارند. وضع بیمهی اجتماعی آنان مناسبتر از کارکنان روستایی است به ویژه کارکنان و کارگران ماشین آلات موقعیتی مناسبتر و بالاتری از متوسط کارگران شهری دارند.
بیش از نیمی از کارگران شناسایی شده در روستاها، افغان و مابقی ایرانیاند: این کارگران به ویژه افغانها، از فقیرترین ساکنان روستاها هستند. اکثر آنها دارای قرارداد موقت یا فصلیاند. در حال حاضر چیزی در حدود روزانه ۱۸ تا ۲۵ هزار تومان و به طور متوسط ۲۰ هزار تومان به آنان پرداخت میشود. روزهای کاری ایشان به طور متوسط ۲۰۰ روز است و بنابراین دریافتی متوسط روزانه ایشان نه ۲۰ هزار تومان که فقط حدود ۱۱ هزار تومان است و معمولا عیدی و پاداشی نیز به ایشان تعلق نمیگیرد. بنابراین دریافتی ماهانهی ایشان کمتر از حداقل دستمزد تعیین شده یعنی ۳۵۳۵۰۰ تومان (مساوی ۳۰۳۰۰۰ * (۱۴ / ۱۲) تومان) است. وضع بیمه و سایر امتیازهای محدود شغلی برای آنان محدودتر است. آنها صاحب خانه، مغازه، زمین، باغ و دام نیستند (شاید چند تایی دام کوچک و مرغ ، احیانا یک یا دو دام بزرگ داشته باشند، آن هم برای کارگران بالاتر از ۴۰ سال سن. کمبود درآمد این کارگران با کارهای فصلی و ساختمانی و متفرقه در این روستا – آن روستا و این شهر و آن شهر جبران میشود) شمار متوسط اعضای خانوار این کارگران ۳/۳ است، زیرا شمار زیادی از آنان جواناند. سالمندها را برای این فعالیت استخدام نمیکنند. امید شمار زیادی از آنان خروج از روستا و مهاجرت به شهر به امید یافتن شغل است.
کارگران نیمه ماهر و ماهر و کارکنان بر روی ماشین آلات کشاورزی و چاههای عمیق و نیمه عمیق طبعاً وضع مساعدتری دارند. دستمزد آنان از کارگران هم در شهرها کمتر است و به حدود ۶۵ درصد آن میرسد که آن نیز به بالا بودن هزینههای زندگی شهری مربوط میشود. کارکنان ماهر و متخصص که در دام پزشکی و مراقبتهای دامی و برای کشاورزی و فعالیتهای تخصصی مشابه و مهندسی ماشین آلات کار میکنند، شمارشان در روستاها بسیار محدود است. آنها معمولا کارکنان گردشیاند و حق الزحمهشان بالاتر از هم ردههای شهری است.
کارگران نیمهماهر و ماهر معمولا در مرغداریها و دامداریهای نیمه صنعتی و صنعتی یا در مزارع کشاورزی بزرگ و گلخانهای کار میکنند. شرایط شغلی ایشان دشوارتر و نابهداشتیتر از هم ردههای شهر و دستمزد و دریافتیشان معمولا کمتر است؛ زیرا آنان بیشتر ساکن در روستا هستند و با دستمزدهای رقابتی آنجا کار میکنند.
به طور کلی سطح سواد و آگاهیهای فردی کارگران کشاورزی بسیار پایین و چیزی هم ردیف کارگران ساختمانی است. دسترسی آنها به اطلاعات و آگاهیهای اجتماعی محدود به رسانههای دولتی است. فرزندان آنان خیلی کمتر از سایر خانوادهها به ردههای تحصیلی بالاتر دست مییابند و معمولا کارگرزادههایی هستند که کارگر باقی میمانند و اگر شانس بیاورند به کارگران نیمه ماهر شهری تبدیل میشوند. وضع خانوادگی از حیث رفاه، بهداشت برخورداری فرهنگی، سفر، فراغت و آموزش کاملا اسفبار است. آسیب پذیری جوانان در این خانوادهها به طور نسبی بالا است. ازدواج آنان و فرزندانشان، به ویژه افغانها، بسیار دشوار و نیازمند برقراری روابط اجتماعی خاص و پیچیده است.
آگاهی طبقاتی، مگر در مورد کارکنان بر روی ماشینآلات در واحدهای بزرگ و در همسایگی شهرها، آن هم به استثنا، بسیار پایین است. آنها چیزی به نام تشکل و ضرورت آن را نمیشناسند. پراکندگی بسیار زیاد در سرزمین پهناور یک مانع اساسی برای تشکل است. ضمن آن که ناهمگونی شغلی برای آنان که بر روی زمین، در کنار دامها و بر روی ماشینآلات و واحدهای خدماتی کار میکنند بر این مانع میافزاید.
به نظر میرسد شمار کارگران کشاورزی در روستاها (دستمزدبگیرانی که کار اغلبشان در فعالیتهای کشاورزی در روستاهاست و صاحب زمین هم نیستند) برآورد شده است. رقم ۳۰۰ هزار نفر به ظاهر رقمی کمتر از واقعیت است. اما در توضیح بگویم که:
یکم: کمبود نیروی کار تا حد زیادی توسط کارکنان فامیلی بدون مزد جبران میشود، که کارگران مزدبگیر نیستند.
دوم: بخشی از مالکان زمینهای خرد و بیشتر دهقانان نیروی کار خود را مستقیما در جریان تولید به کار میبرند.
سوم: آنچه به عنوان کارگران ساده شهری مطرح میشود در واقع ساکنان شهرهای کوچک و نزدیک به فعالیتهای کشاورزیاند.
چهارم: به این ارقام باید کارگران نیمهماهر و کارگران ماشین آلات را نیز افزود که در واقع از حیث تخصصی نیمه ماهرند یا از نیمه ماهر هم پایین ترند.
و اما در مورد کارکنان فامیلی بدون مزد که شمارشان به ۴۴۵۰۰۰ نفر میرسد باید تحلیل ویژه ای را که دربردارنده حقوق اجتماعی زنان باشد باز کنیم. درست است که بخش قابل توجهی از اینان همسران دهقانان، و شریک تولید و زندگی ایشاناند، اما کارشان هم ویژگی دارد و هم اثربخش است و باید در محاسبات مربوط به تولید، بخشی از ارزش افزوده به حساب آنان گذاشته شود. در غیاب ایشان تولید کشاورزی مجبور بود چیزی در حدود دو سوم این نیرو، یعنی در حدود ۲۷۰ هزار نفر را در روستاها و ۲۲ هزار نفر را در شهرها به استخدام درآورد. گرفتاری نیروی کار فامیلی بدون مزد، بجز فقر غالب در میان اکثریت ایشان، تبعیض جنسیتی و سنی (به زیان زنان، کودکان و نوجوانان) است.
آشنا کردن این بخش از نیروی کار به حقوق اجتماعی و ضرورتهای اقتصادی زندگیشان و آگاه کردن آنان به مسایل عمدهی جامعهی محلی و مسایل جهانی کار دشواری است. این کار از روشنفکران روستاها و شهرهای کوچک به ویژه از معلمان، محصلان سنین بالا، پرستاران، پزشکان، کارکنان خدماتی و لایههای آگاهتر کارگران صنعتی برمی آید. برای این کار تعارض با حوزههای فکری و دینی و باورمندیهای معین میتواند نتایج وخیم داشته باشد. مثلا فمنیست شهرنشین ایران با دستمایههای کاملا ویژه خود، چه میتواند برای زنان کارگر، همسران کارگران کشاورزی یا زنان کارکن فامیلی بدون مزد تبلیغ کند؟ آنها اولین اثرشان ایجاد بدنیتی در این زنان نسبت به اساس خانواده، اخلاق و باورهای دینی است.
نیروهای آگاهیبخش باید خود در سطح بالایی از آگاهی باشند و نسبت به چند موضوع معین، اما اساسی، عام و چند موضوع محیطی و مربوط به جوامع محلی مشابه و همسایه آن، در این تنوع جغرافیایی و شغلی گسترده حرف و راه حلهای شدنی داشته باشند ، نه راه حل های رادیکال گریزاننده و نه راهحلهای سطحی، آبکی و بی ثمر.
آنها چه کسانیاند و از کجا برنامه خود را به دست میآورند و با منطق و روح درونی آن آشنا میشوند؟ این نقطه شروع بحثهای بعدی است.
آبان ۱۳۸۸
پیوست: برخی آمارها
- · برآورد جمعیت ایران در سال ۱۳۸۹: ۷۵ میلیون نفر، ۵۱ درصد مرد و ۴۹ درصد زن
- · نرخ رشد جمعیت از ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹ در حدود ۵۸/۱ درصد
- · جمعیت زیر ۱۴ سال ۲۵ درصد، جمعیت بالای ۷۰ سال ۳ درصد
- · جمعیت ساکن در نقاط شهری ۷۰ درصد، جمعیت ساکن در نقاط روستایی و غیرساکن ۳۰ درصد
- · میانگین افراد خانوار در نقاط شهری ۸۹/۳، در نقاط روستایی ۳۶/۴
- · مهاجران وارد شده به کشور در ۱۰ سال گذشته ۲/۱۷ درصد (عمدتا در جستجوی کار به پیروی از خانوار)
- · از جمعیت شهرها ۳۷ درصد متولد جای دیگر بودهاند، از جمعیت روستاها ۲۱ درصد متولد جای دیگر بودهاند. ۳/۲ درصد از ساکنان ایران تابعیت خارجی دارند.
- · جمعیت ۱۰ سال و بیشتر کشور ۸۴ درصد از کل جمعیت است.
- · جمعیت فعال یعنی جمعیت ۱۰ سال و بیشتر که یا شاغل یا در جستجوی کار بودهاند و شامل زنان خانه دار و محصلان نمی شود) معادل ۴/۲۵ میلیون نفر، شامل:
۶۵/۴ بیکار (که شامل در حدود ۷۵/۰ میلیون نفر زنان بیکار است که به عنوان خانه دار شمارش شدهاند و شامل در حدود ۵/۰ نفر جوانان بیکار که محصل شمارش شدهاند)
۷۵/۲۰ شاغل (شامل سربازان که درواقع نباید شاغل به حساب بیایند)
- · نرخ بیکاری= ((۴/۶۵ / ۲۵/۴۰) * ۱۰۰ = %۱۸.۳)
- · نرخ بیکاری زنان (برآورد بدون محاسبهی زنان خانه داری که اساسا خانه دار بودهاند) ۲۷-۲۴%
- · نرخ بیکاری جوانان (برآورد بدون محاسبه محصلان واقعی) در حدود ۲۲%
- · نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی در حدود ۲۱%
شاغلان برحسب نوع فعالیت
کشاورزی و جنگلداری |
۸/۳-۶۰/۳ میلیون نفر |
ماهیگیری |
۸۰-۷۵ هزار نفر |
معدن |
۱۷۰-۱۵۰ هزار نفر |
صنعت ساخت |
در حدود ۵/۳ میلیون نفر |
تأمین آب و برق و گاز |
۲۴۰-۲۲۰ هزار نفر |
ساختمان |
۸/۲-۵/۲ میلیون نفر |
خدمات عمده فروشی ـ خرده فروشی، تعمیرات انواع وسایل نقلیه، کالاها و لوازم منزل شخصی و کامپیوتر و الکتریکی و… |
۹۵/۲-۸/۲ میلیون نفر |
هتل و رستوران |
در حدود ۲۰۰ هزار نفر |
واسطههای مالی |
۳۰۰-۲۶۵ هزار نفر |
کسب و کار، اجاره، و فعالیتهای دیگر |
۵۰۰-۴۵۰ هزار نفر |
اداره امور عمومی، رفاه و تأمین اجتماعی |
۸۵/۱-۷۵۰/۱میلیون نفر |
آموزش |
۴/۱میلیون نفر |
بهداشت و مددکاری اجتماعی |
۵۴۰-۵۲۰ هزار نفر |
سایر فعالیتهای خدمات عمومی |
۴۰-۳۵ هزار نفر |
سایر |
در حدود ۴۰ هزار نفر |
نامعلوم |
۵۰۰ هزار نفر |
بر حسب وضع شغلی
|
شاغلان |
شاغلان مرد |
شاغلان زن |
کل |
۷۵/۲۰ |
۲۵/۱۸ |
۵/۲ میلیون نفر |
دولتی |
۲۷/۴ |
۲۲/۳ |
۰۵/۱ میلیون نفر |
خصوصی |
۰/۱۵ |
۶/۱۳-۳/۱۳ |
۷/۱-۳/۱ میلیون نفر |
بدون مزد فامیلی |
۸۰۰-۷۰۰ |
در حدود ۲۵۰ |
۵۵۰-۴۵۰ میلیون نفر |
نامعلوم |
در حدود ۵۰۰ |
در حدود ۳۰۰ |
در حدود ۲۰۰ هزار نفر |
بر حسب گروههای شغلی
کل |
۷۵/۲۰ |
۲۵/۱۸ |
۵/۲ میلیون نفر |
مدیران، عالی رتبهها، سیاست مداران، قانون گذاران و … |
درحدود ۷۰۰ |
۵۸۰ |
۱۱۰ هزار نفر |
متخصصان |
۰۷/۲ میلیون نفر |
۲۵/۱ میلیون نفر |
۸۵۰-۸۲۰ هزار نفر |
تکنیسینها و دستیاران |
۱/۱ میلیون نفر |
۹۰۰ هزار نفر |
در حدود ۲۰۰ هزار نفر |
کارکنان اداری و دفتری |
در حدود ۹۵۰ هزار نفر |
۷۳۰ هزار |
۲۲۰ هزار نفر |
کارکنان خدمات، فروشندگان ، بازار… |
۷/۲ |
۴۵/۲ میلیون |
۲۸۰-۲۲۰ هزار نفر |
کشاورزی، جنگلداری، ماهیگیری |
۳۵/۳ |
در حدود ۳ میلیون نفر |
در حدود ۳۵۰ هزار |
صنعتگران و کارکنان شاغل مربوط |
۰/۴ میلیون |
در حدود ۵/۳ میلیون نفر |
۵۲۵-۵۰۰ هزار نفر |
متصدیان ماشین آلات، اپراتورها، مونتاژ کارها، رانندگان |
۴/۲ |
۳۷/۲ میلیون نفر |
۳۰ هزار |
کارگران ساده |
۶/۲ |
۴۵/۲ میلیون |
۱۵۰ هزار |
نامعلوم |
۲/۱ |
۰۸/۱ میلیون |
۱۲۵ هزار |
کارکنان فامیلی بدون مزد(میلیون نفر)
|
بیکار |
ساده |
تکنسین |
کارگر کشاورزی |
کشاورز خودفرما |
صنعتگران |
کارکنان فامیلی بدون مزد |
جمع |
۶۵/۴ |
۶/۲ |
۱/۱ |
۵/۰ |
۴/۲ |
۰/۴ |
۶% |
مرد |
۰/۳ |
۴۵/۲ |
۹۰/۰ |
۴۵/۰ |
۱/۲ |
۵/۳ |
۲۵% |
زن |
۷۵/۱-۵/۱ |
۱۵/۰ |
۱/۰ |
۰۵/۰ |
۳/۰ |
۵/۰ |
۳۵% |
|
متصدیان ماشین آلات، اپراتور، راننده و… |
معلمان |
کارکنان خدماتی عادی |
کارکنان خدماتی صنعتی |
جمع |
۴/۲ |
۱/۱ |
۷۵/۱ |
۳/۰ |
مرد |
۳۷/۲ |
۶۵/۰ |
۵۵/۱ |
۲۵/۰ |
زن |
۰۳/۰ |
۴۵/۰ |
۲۵/۰ |
۰۵/۰ |
جمع کل |
۴/۲۱ |
مرد |
۲/۱۷ |
زن |
۸/۳ |