محمد رحیمیان
تاریخچه بازنشستگی به سال ۱۸۸۰ میلادی در آلمان برمی گردد، زمانی که بیسمارک، صدراعظم آلمان، با مشکلات و نارضایتی های جمعیت شهری از جمله سالخوردگان و قشرهای مختلف جامعه اعم از کارگران، نیروهای نظامی و ماموران دولتی مواجه بود.
بیسمارک برای حل مشکلات مزبور با ایجاد کمک های دولتی در زمینه بیمه درمانی و بیمه های تصادف و کمکهای مالی برای افراد سالخورده از سن ۷۰ سالگی بنیان بازنشستگی را بنا نهاد. در آن زمان در کشور کانادا، فقر در بین افراد سالخورده شهری بسیار زیاد بود و افرادی که سابقه کاری در کارخانجات و مراکز صنعتی داشتند بعد از سن ۷۰ سالگی مبلغ ناچیزی دریافت می کردند که هزینه زندگی شان را تامین نمی کرد. در سال ۱۹۲۰ دولت اولین برنامه کمکی و حمایتی خود را برای افراد سالخورده شهری بنیان نهاد و در انتخابات سال ۱۹۲۶، مک کنزی قول داد که قانون حمایت از افراد سالخورده را ایجاد و به اجرا درآورد.
در سال ۱۹۲۷، این قانون به اجرا درآمد. به این صورت که تمام افراد سالخورده از سن ۷۰ سال به بالا ماهیانه مبلغ ۲۰ دلار به صورت مقرری دریافت نمایند که معادل ۲۵ درصد حقوق متوسط کارگری بود که در صورت فوت فرد، مشمول این مبلغ شده و به بازماندگان تعلق می گرفت.
این برنامه به مرور زمان تکمیل شد و حتی هر روز شاهد کامل تر شدن آن هستیم به نحوی که امروزه سن بازنشستگی به ۶۵ سال رسیده است.
***
از پدر بزرگها تعاریفی از زندگی ساده و بی پیرایه در ذهن داریم. چهارچوبی که در آن همه افراد فامیل جا گرفته و در زمان نیاز، همه آن گروه به یاری می شتافتند. امروز اندکی این خاطرات، رویا گونه به نظر می رسد. دنیای کوچک محله قدیمی، امروز به اندازه جهان رشد کرده. دیگر برای دیدن عزیزانمان، نمی توانیم پای پیاده، به دیدارشان بشتابیم. امروز در وقت دلتنگی، اگر فرصتی دست دهد ، شنونده صدای آنان خواهیم بود. بسیاری از ما در اینسوی دنیا، بوسیدن روی والدینمان حسرتی است که به آن عادت کردیم. اگر برای فرزندانمان بخواهیم فامیل را معرفی کنیم باید بگوییم یکی در شرق است و دیگری در غرب. بنابراین آنان هرگز روابط فامیلی قدیمی ما را لمس و درک نخواهند کرد. آنان یاد گرفته اند دوستان ما را خاله، عمو و عمه خود صدا کنند و طبیعتا این نمی تواند تداعی کننده حس تجربه شده ما باشد.
شنیده ایم در آن سالها مردم، پزشک را سال به سال نمی دیدند. شاید بگویید امروز هم همینطور است با کمی تفاوت. ما فرصتی برای دیدار پزشکمان نداریم و تا درد ما را صدا نکند معمولا ما نیز خاموش به استقبال روز بعد می رویم. دیروز پدر بزرگ ما خانه ای داشت هر چند کوچک، اما متعلق به خودش. امروز ما اگر خانه ای داریم هر ماه برایش قسط و بهره می پردازیم. در فاصله عمیق بین دیروز و امروز ایستاده ایم. شاید بتوان گفت ما بر خلاف نسل جوان امروز، سخت تر وفق می گیریم، گاه در روزگار گذشته گیر کرده و گاه برای فردا شتاب زده و نسنجیده قدم بر می داریم.
با تعدادی از گروه سنی ۴۰ تا ۵۰ سال به گفتگو نشستیم. آن دسته از کسانی که به سن بازنشستگی نرسیده بودند ولی برای آن دوران برنامه خاصی نداشتند. همه این گروه در طول دوران مهاجرتشان که میانگین عدد ۱۶ سال را داشت مشغول به کار و به اتفاق از یکسره کار کردنشان گله مند بودند. وقتی از آنان سئوال کردیم آیا هر ماه فقط ۵۰ دلار در حسابی برای خودتان گذاشتید یا خیر، جواب منفی بود. طبق سیستم کانادا همگی به کارت های اعتباری شان بدهکار و در سرازیری سن برای نشستن در انتهای این شیب سخت پولی پس انداز نکرده بودند. شاید این سخنان در واژه چندان سخت به نظر نرسد، اما در عمل، کسانی که به این مرحله بدون برنامه ریزی رسیده باشند می توانند معنای این کلمات را بهتر لمس کنند.
دارا بودن حساب پس انداز بازنشستگی، راهکار مناسبی است برای آن دسته از افرادی که مایل به پرداخت مالیات نیستند. همینطور می توان از این حساب، وام برای خرید خانه و یا وام جهت ادامه تحصیل گرفت و البته این پول برداشتی نیز معاف از مالیات می باشد. از سوی دیگر کسانی که به سن بازنشستگی می رسند می توانند پول خود را یکجا و یا به صورت ماهانه دریافت نمایند.
قطعا اگر سالمند برای دوران بازنشستگی اش از قبل برنامه ریزی کرده باشد، این اتفاق پیامدی منفی برایشان نخواهد بود. سالمندی که احساس میکند زندگی گذشته خود را به هدر نداده است با سالمندی که رضایت چندانی نسبت به گذشته ندارد تفاوت بسیاری دارد. سالمند راضی، در خود احساس کمال میکند و زندگی را با خوش بینی و شور و شوق سپری میکند.
با طرح و برنامه ریزی، البته که می توان آسوده خاطر بود، به شرطی که امروز، فکر فردا کنیم.
محمد رحیمیان کارشناس ارشد بیمه و سرمایه گذاری و عضو انجمن رسمی مشاورین متخصص بیمه و امور مالی کانادا است.
www.insufin.com
www.youtube.com/ sherkatbime