سه شنبه گذشته تظاهرات میلیونی در میدان التحریر قاهره بوده است و از اخبار این روزها این است که نوال السعداوی و البرادعی به مصر بازگشته اند و هر دو عنوان می کنند که در تظاهرات تاکنون هیچ شعار اسلامی داده نشده است، اما وقتی یک قوم زیر فشار پمپ آب قامت می بندند و نماز می گزارند یعنی چه؟ و من چه حرف راستی دارم از البرادعی بشنوم؟ از او که به ایران رفت و روی لاریجانی و جنایتکاران دیگر را بوسید، آیا امثال البرادعی قرار است آزادی و دموکراسی را برای مردم مصر به ارمغان ببرند؟
سفرم به مصر در زمستان ۲۰۰۸ کوتاه بود و عربی نمی دانم، یعنی همان چند کلمه از دوران دبیرستان و نمی دانم چرا شعر “خروس” را از حفظم پس فقط رفتار آن مردم را به خاطر سپرده ام. آن مردم فقیر که برای یک یورو حاضر بودند خود را جلوی ماشین یا قایق بیندازند، همان مردم فقیر که با اسلام و جامعه بی طبقه و شعارهای صلواتی می شود آنها را فریفت. همان مردم فقیر که میراثدار فرهنگ ملتی هستند که کاغذ را اختراع کرد و اکنون پر از بیسوادی و فقر فرهنگی است.
مراکش نرفته ام، می گویند در مراکش مرتب گدایی می کنند و پول می خواهند. در تونس این طور نبود، اما به زور می خواستند کالای خود را با بالاترین قیمت بفروشند. در مصر اوضاع طور دیگری بود، دزدی ندیدم ولی کلاهبرداری و حقه بازی و دروغ گویی کاملاً عادی بود و مگر در ایران چگونه است؟ کم هموطنان از راه دور و نزدیک سرت کلاه گذاشته اند؟
در اسوان به زور می خواستند اجناس خود را بفروشند، علتش را بعد فهمیدم، مسلمانان بنیادگرا بر این اعتقادند دزدی گناه دارد ولی هل دادن توریست و پیچاندن دستش و مثل کنه جنسی را به ده برابر به او فروختن هیچ گناهی ندارد و نوعی تجارت و کسب حلال محسوب می شود.
درآمد اصلی مصر از راه توریسم است. دیدن همان بازمانده فراغنه و مقبره هایشان، برایشان ممر درآمد است. درآمد هر مصری را به دو دلار در روز تخمین زده اند. این یعنی چی؟ یعنی فقر بسیار و قانون جنگل! دندان سوسمار نداشتند اما مثل کروکودیل آدمخوار به نظر می رسیدند و پول خوار. کروکودیل هایشان را بیشتر دوست داشتم تا مردمش را، چراکه کروکودیل ها دروغ نمی گویند و با آن همه دندان، به اندازه نیاز خود می درند.
دوستی تلفن زد و گفت ببین مردم مصر نمی ترسند و روی تانک می روند. گفتم نگاه کن اینها بیشترشان هوادار گروه اخوان المسلمین اند. آنها در مساجد تعلیم دیده اند، فدایی اسلام اند. شستشوی مغزی داده شده اند. اینها حاضرند نارنجک به خود ببندند و جایی را با خود منفجر کنند. اینها زن و بچه خود را جلو می اندازند و می خواهند به قدرت برسند یا قدرت بیفتد دست اسلام گرایان منطقه. مگر می شود به حرف کسی که لاریجانی را بوسیده است اعتماد کرد؟ مگر خمینی در پاریس نگفته بود وقتی برگردد همه مسجدها را تبدیل به صحنه تئاتر می کند و وقتی برگشت همه صحنه های تئاتر تبدیل شد به مسجد. اینها از افعال معکوس استفاده می کنند. دروغ مصلحت آمیز در اسلام حلال است و اینها مدام دارند بنا به مصلحت دروغ می گویند.
گفتم سیاستمدار نیستم ولی تعویض هیئت حاکمه کشورهای مسلمان پس از سی سال و واگذار کردنش به دست اصلاح طلبان نامش انقلاب نیست. باز دارند از مردم به عنوان سیاهی لشگر تاریخ استفاده می کنند.
آن همه نقوش باستانی و آن همه کتیبه را به یاد آوردم که ملت همیشه دارد چون مورچه ای بنای عظیم کاخ فراغنه را می سازد و یا دارد ماهیگیری و یا کشاورزی و یا پاسداری می کند و از آن طرف شاه چون شیر جنگل، قبله عالم، خورشید روی زمین متجلی می شود، آیا چیزی عوض شده؟
رئیس جمهوری که مثل کرگدن می ماند به زور اسلحه و سپاه سی سال در قدرت مانده و تازه مصری ها مثل سی و دو سال پیش ایران می گویند “مبارک باید برود” آنها هیچ پروژه و برنامه ای جز رفتن او ندارند و فقط احزاب مخالف با هم هماهنگ کرده اند و متحد شده اند، اما اتحاد برای چه؟
“بحث بعد از مرگ شاه” و دیدیم که شاه هم رفت و مرد و هیچ بحثی درنگرفت. همه قلع و قمع شدند و ملایان در اریکه قدرت باقی ماندند و سی سال گذشت و حالا گربه های عابد و زاهد شده اند، همه شان صفرکیلومتر و دموکراسی خواه و بشردوست و از جامعه مدنی و مبارزه بدون خشونت حرف می زنند.
مگر تشکیل “جنبش ملی برای تغییر” هم همان سناریو نیست؟ تظاهراتی که موسوی و مهاجرانی و لاریجانی و امام جمعه تهران در موردش نظر بدهند و تفسیرش کنند دموکراسی خواهانه و آزادیخواهانه نمی تواند باشد. باز دارند از مردم به عنوان سیاه لشگر تاریخ استفاده می کنند.
البرادعی آنقدر دروغگو است که می گوید:”ترس از اخوان المسلمین بیمورد است. آنها بنیادگرا نیستند، در پنجاه سال گذشته هر خشونتی را رد کرده اند و به روشنی گفته اند که خواستار یک حکومت سکولار هستند. علاوه بر این، بهرغم برخورداری از اعتماد خیابان، از پشتیبانی اکثریت مردم مصر نیز برخوردار نیستند” دروغ از این گنده تر؟
این که حسنی مبارگ گفته دیگر در انتخابات شرکت نمی کند هیچ اهمیتی ندارد. او هشتاد ساله است و باید بازنشسته شود، اما چه کسی جایگزین او خواهد شد؟ آیا انتخابات سالم در مصر صورت خواهد گرفت؟ یا دروغگویان همه پست ها را قبضه خواهند کرد؟ تظاهرات روز جمعه چگونه خواهد بود؟ آیا تروریست های اسلامی با حقه و نیرنگ، حکومت جدید مصر را منحصر به خود خواهند کرد؟
دلم گرفته. برای آن مردم گرسنه و بیسواد و خشمگین، دلم برای تمساح ها تنگ شده. پیش از این، گاهی در پاریس به دیدن کروکودیل های توی موزه دریایی (پورت دوره) می رفتم. سه کروکودیل داشت که در طبقه زیرزمین بودند و روزهای تعطیل همیشه پس از دیدن ماهی های آکواریوم (به قول آقای مسکوب”آبخانه”) به آنها سر می زدم. ماهی ها هیچ ربطی به کوسه ها و تمساح ها ندارند، اما همه شان را دوست دارم. آنها جزیی از خانواده پاریسی ام بودند تا این که یکی از سه تمساح مرد.
یکی از این روزها باید سری به کوسه ها و تمساح ها بزنم، آنها بی آزارتر از سیاستمدارانی با لبخند کلگیت و حرفهای پوک و زیبا هستند. ماهی ها را هم خواهم دید، همان توده انبوه ساکت که خوراک مناسبی هستند برای هر جانور دندان دار دیگر. البته هیچ جانوری مانند نوع بشر به فکرش نرسیده است که از ماهی کنسرو بسازد.
پس از دیدن فیلم ها و عکس های خبری تظاهرات روزهای اخیر در مصر، هنوز در فکرم که در سرزمین کلئوپاتر چرا کمتر زنی بی حجاب مانده است؟ پس زنان مدرن و آزاده مصر کجا هستند؟