همچو آن وقتی که خواب اندر شوی/ تو ز پیش خویش به پیش خود شوی
بشنوی از خویش و پنداری فلان/ با تو اندر خواب گفتست آن نهان
تو یکی تو نیستی ای خوش رفیق/ بلکه گردونی و دریایی عمیق
آن تو زفتت که آن نهصد توست/ قلزم است و غرقه گاه صد توست
و آدمی محکوم به دانایی است و هیچ فضیلتی را نمی توان ارجمندتر و والاتر از بینش و بصیرت و شناخت از خویشتن خویش یافت، چه آزادی و آزادگی آدمی در گرو میزان شناخت از “خود” و دنیای درونی اش می باشد. میل و هوس آدمی به درک و تجربه آزادی را پایانی نیست و رها شدگی هماره تاریخ دغدغه ی عظیمی است که بر گرده هایش استوار بوده و رها شدن از این مهم به اعتبار و در گرو دست یازیدنش به ژرفنای خویش است. چنین است که تب و تاب راه یافتن به دنیای درونی را هرگز خاموشی نیست، و شوق فهم “خود” آرام نمی گیرد مگر به موانست و صمیمیت با عمیق ترین لایه های وجود روانی. چنین مهمی هرگز میسور نمی گردد الا دل سپردن به سئوال عظیم و سترگی که آدمی را به خود وانهاده و همیشه ی تاریخ وی را به خود درگیر کرده است و لحظه ای به خود فرو نگذاشته تا دلهره جاودانه ای را شکل دهد که تمامیت و یکپارچگی اش در گرو آنی باشد که دردانه نظام خلقت است، “من کیستم”؟
کیستی و چیستی آدمی به لحاظ فلسفی، الهیاتی و جامعه شناختی، یک طرف مهم قضیه است ولی جانب مهمتر آن، درک و فهم “خویشتن” از جنبه ی روانشناختی آن از اعتبار و اهمیت بس بالایی برخوردار است چرا که تا زمانی که “من ” و عناصر تشکیل دهنده آن شناسایی نشود و آگاهی لازم میسور نگردد، هیچ تبیین علمی از آن شکل نخواهد شد، چرا که شناخت از “خود” زیر بنای تمامی حرکتهای آدمی در جهان هستی بوده و “چگونه بودن” و “چگونه شدن”ش را تبیین و تعریف می کند و وضعیت روانی وی را ترسیم می نمایاند، بدین معنی تا زمانی که فرد توانایی شناخت و آگاهی از دنیای درونی خود را نداشته باشد، پی افکندن نظامی متناسب با خواسته های خود و عاری از هر گونه عوامل مداخله گر مرضی را نمی تواند داشته باشد چرا که تفکیک و تمیز عوامل انگیزشی سالم از بیمارگونه زمانی میسر می گردد که فرد بدانها آگاهی و اشراف لازم را پیدا کرده و بصیرت داشته باشد.
چنین است که راه یافتن به دنیای نهصد توی خویشتن بس صعب و سخت می نمایاند و مواجهه با آن اراده ای خلل ناپذیر، خواستی قوی، انگیزشی استوار و دردی نامیرایی را می طلبد که بی محابا و بی هراس دل به دریای بیکران درون زد و در آن تا به بی هیچ حد و مرزی غوطه ور شد تا با سلاح معرفت و شعور و آگاهی به آرایش و پیرایش آن پرداخت، بدیهی است که بی ابزار شناخت هیچ پالایشی سرانجامی مبارک و میمون نخواهد داشت.
حال اگر مانوس بودن با خود یک ضرورت است، اگر شناخت تنها ابزاری کارآمد در راستای درک خویشتن است، اگر برای انسان وار زیستن هیچ گذر مطمئنی نیست الا فهم خود، اگر میزان یکپارچگی، توحید یافتگی، وحدت و تعالی آدمی منوط به صمیمیت و آشنایی با دنیای درونی است و اگر رسالت و تعهدی بر گرده های آدمی نهاده شده تا به مقصدی منتهی شود و… تنها راه آن از “خودشناسی” می گذرد. حال چه چیزی را باید در “خویشتن” به جستجو نشست؟ چه نشانه هایd را باید شناسایی کرد؟ به چه منابعی باید دست یافت که رگه های مستور و عمیق خویشتن را بنمایاند؟ و دنبال چه چیزهایی باید بود که کشف، دسترسی و شناخت آنان ضرورت محسوب می شود؟ و مهمتر اینکه نقش و عملکرد عوالم ناشناخته در رفتار و عواطف ما تا کجاست که ضرورت دارد تا به ریشه رفتارهایمان دسترسی داشته باشیم. و کدام بخش از وجود روانی را باید بیشتر برای شناسایی محتوای آن تمرکز کرد.
شناخت حوزه آگاهی که بخش بسیار کوچکی از وجود روانی ما را شکل می دهد، با توجه به محتوی و عناصر تشکیل دهنده آن، به دلیل بیشتر عینی و قابل فهم بودنش سخت نمی نمایاند. آنچه را که باید شناخت و از محتوی و عملکرد آن آگاهی داشت “حوزه ناخودآگاه” است که نه تنها بخش عظیم ذهن و وجود روانی را در بر می گیرد، بلکه در اغلب مواقع عامل اساسی انگیزشی رفتار های ما است. بنابراین آنچه را که باید شناخت محتوی ناخودآگاهی است و یکی از مهمترین و مطمئن ترین راه های کشف و دریافت مواد و محتوی ناخودآگاه درک و تحلیل رویا است. به تعبیر فروید رویا شاهراه رسیدن به ناخودآگاه است، جایی که تکانه های واپس رانده و پنهان که برای ذهن خودآگاه غیر قابل پذیرش بوده اند مدفون شده است. بنابراین جایی که باید شناخت، انباری است که از سالیان دور محل تجمع تمامی موادی بوده که سرکوب شده و ارضا نشده است و نیز خواسته ها، نیازها، آرزوها و علایقی که از دوران کودکی تا به حال به دلیل اعتبار و اهمیتشان محفوظ مانده، اما به خاطر اضطراب زا بودنشان، به وسیله مهارها و مکانیسم های مختلف، جلو ابراز، بیان و ظهور و بروزشان گرفته شده است، رویا بهترین امکان و زمینه ی ممکن را برای رشد و نمو و جولان آنها ایجاد می کند. همچنین دنیای ناخودآگاهی محل نگهداری تجربه ها و ضربه های روانی است که به دلیل فشارزا بودنشان به فراموشی سپرده شده اند. چنین است که شناخت ناخودآگاهی مهم می نمایاند، چرا که می تواند منبع اصلی رفتار ما باشد و برای شناخت ریشه رفتارها شناخت آن ضرورت تام دارد.
در زندگی روزمره افکار، هیجانات، عواطف و رویاپردازی هایی داریم که ممکن است در طی روز بدانها توجه و تمرکز داده نشود و این عوالم پرداخته نشده می تواند مواد لازم برای رویاها باشد و توجه لازم بدانها می تواند اطلاعات خوبی از عمق نیازها و آرزوهای برآورده نشده و یا احساسات سرکوب شده را در اختیار ما بگذارد، علی الخصوص از یکسری نیازها و خواست هایی که مورد قبول آگاهی نیست مثل تجربیات ناخوشایند، خواسته های غیراخلاقی، تمناهای رد شده، خیال پردازی هایی که ارضا نشده اند، مسائل و مشکلات حل نشده، که خود را به وسیله رویا بازگو و درصدد تشفی خاطر برمی آیند. چنین است که رویاها نقش و تأثیر بسیار مهمی در تنظیم، تلطیف، آرایش و پیرایش عواطف و احساسات ما دارند. رویاها این امکان را ایجاد می کنند که با تخلیه ی عاطفه، هیجان و افکار بیمارگونه و غیر قابل قبول در رویا، از شدت آنها بکاهیم و از طرف دیگر رویاها به نوعی به تحقق آرزوهای ما کمک بسیار شایانی می کنند که اگر توان درک آنها را داشته باشیم می توانیم عمیقا به خود در راه درک و فهم نیازهایمان کمک کنیم.
رویاها از مکانیسم های متعددی بهره می گیرند تا خود را نشان داده باشند. مهمترین آنها “سمبلیک” بودن محتوی رویاهاست که استفاده از عناصر سمبلیک فردی و جمعی در رویا می باشد که نیاز به تحلیل و بازخوانی دارد و مثل رمزی است که نیاز دارد دوباره خوانی شود. به عنوان مثال: دیدن اسبی که از دست صاحبش رم می کند، می تواند سمبلی از دست دادن اقتدار فرد باشد و یا ترس از کاهش میل جنسی و یا فرد در تلاش است اقتدار و قدرت از دست رفته را دوباره به دست آورد، که تحلیل هر سمبلی در ارتباط با رویا و فرد خواب بین است که از فردی به فرد دیگری می تواند متفاوت باشد.
“نمایشی کردن”از مکانیسم های دیگر رویا است، که واقعیت ها را بزرگ و اغراق آمیز جلوه می دهد.”روزنتال” آن را مسخره آمیز و کاریکاتوری کردن می داند. به عنوان مثال “بونی” خواب مردی را دید که آلت تناسلی اش آنقدر بزرگ بود که مضحک و خنده دار می نمود. این خواب واقعیتی را در قالب رویای خنده دار نشان می دهد و اینکه وی به کیفیت جنسی مرد بسیار تاکید داشته و اهمیت زیادی قائل بوده که ممکن است در زندگی روزمره انکار و یا طرد شود.
“ترکیب و دگرگون سازی تصاویر” از دیگر ابزارهای رویاها است که آگاهی از این دو ویژگی رویاها می تواند هنگامی که رویاها مغشوش هستند به کمک آیند. برای مثال یک چهره می تواند خصایص متعددی داشته باشد که جنبه های متفاوت خواب بیننده را نشان دهد و یا ابعادی از وجود وی که با فرد دیگری اشتراک دارد. رویای خانمی را ملاحظه فرمایید: خانمی با موی خاکستری مثل موی خودم، ولی وی موهایش را مثل بچه ها آرایش کرده بود، در دستش کیفی بود و در دست دیگرش اسباب بازی داشت. وی در حال پوشیدن یک لباس شیک و تجملی مثل سوداگران بود، اما جنس آن خیلی شفاف و پر رنگ است مثل چیزی که لباس بچه ها را آرایش می کنند. مغایرت و عدم همخوانی بین خانم مسن تر و شباهت با سوداگران از یک سو و چهره های کودکی از سوی دیگر، بازگو کننده ترکیب چند نفر در رویا است که خواب بیننده در زندگی واقعی اش مثل یک دختر بچه کوچک می باشد.
رویاها صادق ترین و راست ترین نداهای درونی ما هستند و ما را آنطور که هستیم و می خواهیم باشیم نشان می دهند نه آنچنان که در عالم آگاهی دوست داریم دیده شویم. حتی اگر نخواهیم در عالم آگاهی باورشان داشته باشیم، آنها کارکرد مستقل و به دور از تحریف خود را دارند و دائما درصدد نمایاندن فرد به خودش هستند اگر چه به شکل غیرمستقیم و رمزآلود. برای مثال از کتاب لی لی وایس نمونه ای را می آورم. لورن رویای زیر را به یاد دارد: در یک وسیله نقلیه هستم و متوجه می شوم قسمتی از زنجیرم را گم کرده ام و مجبورم برای پیدا کردنش جلوتر روم. این رویا به شرایط و موقعیت لورن اشاره دارد که روابطش با دیگران مختل شده و اینکه نیاز است روابطش را محکمتر کند به جای اینکه به جلوتر رود.
این است که رویاها ما را به سوی فهم و درک حقایق ژرف و نیزآگاهی از لایه های عمیق روانی راهنمایی می کنند. مسلم است که زمانی ندای آن را خواهیم شنید که متعهدانه دل سپرده باشیم و درصدد ایجاد ارتباط مستمر با آن باشیم، در این صورت خواهد بود که پیغام مستتر در آن را دریافت خواهیم کرد که نزدیکتر از ما به خودمان است. در اینجا رویایی از همان کتاب نقل می کنم که مال مردی است که احساس نا امیدی داشت: سعی دارم به درون مغازه ای روم اما درش قفل و بسته است. نمی دانم چکار باید کرد. مایک با من است و متوجهم می کند که کلید دارم، در حقیقت همواره آن را داشته ام که می تواند هر دری را باز کند. رویابین ناامید است، اما بعداً به یادش می آید که کلید حل مشکلش را دارد و مهمتر اینکه همیشه آن را به همراه داشته است. پیغام این رویا این بود که وی برای حل ناامیدی هاش همواره راه حل از خودش داشته، تحلیل بیشتر رویا می تواند روشن کند که راه حل چه بوده است.
رویاها می توانند همچون نزدیکترین دوستان خیرخواه، هدایت کننده و راهنما باشند، و نیز منبع عظیمی از توانایی ها هستند که می توانیم جهت فراگیری درباره وجود خودمان از آنان بهره ببریم و بسان خزانه ی بی پایانی است که در اختیار داریم. مثال: در یک بزرگراه هستم. در تلاشم که به “تولیزون” بروم، اما به نظر می رسید که نمی توانم به آنجا برسم. در مسیرم کانالی وجود دارد و بزرگراهی با اتوموبیل هایی که سریع در حرکتند. محتوی اصلی رویا بدان اشاره دارد که خواب بیننده در تلاش است به مکانی رود، اما مسیر وی مسدود است، تحلیل رویایی وی می تواند مشخص کند که به کجا می خواهد برود و چرا مسیرش مسدود است.
رویاها موجب تعدیل اضطراب می شود، بدین معنی که داشتن نگرانی و اضطراب از پدیده ای و یا مسئله ای که فرد با آن درگیر است، در صورتی که خود را در رویاها نشان دهد از میزان اضطراب کاسته و فرد راحت تر می تواند با آن مواجه شود. مطالعه سه گروه از زنان باردار نشان می دهد که زنهایی که رویاهای بیشتری در ارتباط با تولد نوزاد داشتند، کمترین درد زایمان را داشتند. زنهایی که در مدتی کمتر از ده ساعت درد زایمان وضع حمل می کردند، در نقل رویای خود هشتاد درصد اضطراب نشان می دادند در حالی که زن هایی که درد زایمان آنها تا بیست و چهار ساعت به طول می انجامید، تنها وجود اضطرابی در حدود بیست و پنج درصد را در رویاهای خود نشان می دادند. زنهایی که نقل اضطراب رویا هایشان بین این دو بود، حد متعادلی از درد زایمان داشتند. در این تحقیق معلوم شد که هر چه زن اضطراب بیشتری را در ارتباط با تولد نوزاد خود تجربه کرده باشد، در طی زایمان می تواند راحت تر و کاراتر باشد.
طبق نظر فروید، رویاها امیال تغییر شکل یافته دوران کودکی اند. او به کنش رویاها در تحقق آرزوها تاکید داشت. فروید رویاهای آشکار که شخص آن را به یاد می آورد و رویاهای نهان که معنایی در لوای آن نهفته است را از یکدیگر متمایز می کند. رویاهای آشکار طوری تغییر شکل یافته اند که محتوی آن به شخص تکانی را وارد نمی آورد که از خواب بیدار شود. معنای پنهان رویاها با فرایند معینی تغییر شکل یافته و نیازمند تحلیل می باشد. در حالیکه فروید تحقق امیال جنسی را به عنوان نقش اصلی رویاها می دید فروم بر کنش های حل مسئله تاکید داشت. از نظر آدلر، رویاها وحدت شخصیت را بیان می کنند، رویاها تجارب مشکل گشا و تجاربی رو به آینده اند و عواطفی را تولید می کنند که قابل انتقال به زندگی دوران بیداری اند. پرلز معتقد بود که اجزای متفاوت رویا بخش های شخصیت ما هستند و این که بخش ها برای تبدیل شدن به یک کل، نیاز دارند در کنار هم قرار گیرند. اریکسون، رویا را به عنوان بازتابی از سبک زندگی بیننده آن می دید. یونگ معتقد است که رویاها استقلال غریبی از خودآگاه ما دارند بسیار هم محل اعتماد و اعتبارند، زیرا صاحبش را فریب نداده و هیچوقت تقلب نمی کنند. از آنجایی که رویاها ریشه در ناخودآگاهی دارند پس سعی در نشان دادن چیزی دارند که از دیدگاه خودآگاه پنهان مانده است. به عنوان مثال؛ ممکن است در خواب ها کارکرد راهنمایانه و تلاش برای حل مسئله دیده شود و نیز زوایای پنهان و یا تمایلات پنهانی که به طور خودآگاه انکار یا سرکوب می کنیم. نباید اجازه داد که محتوی ناخودآگاه شخصی در تاریکی و دور از آگاهی ما باشد. هر کس باید از تمایلات، نیازها، علایق و انگیزه خود و نیز از چرایی و چگونگی ارتباط با دیگران اطلاع داشته باشد. آگاهی از ناخودآگاه شخصی یعنی شناخت خود.
توجه به نکاتی که اشاره می شود در فهم رویاها می تواند سودمند باشد. نباید در تحلیل و فهم رویا تمر کز اساسی بر حل مسئله باشد، باید گوش به پیغام رویاها داد که مطمئنا حرف هایی برای گفتن داشته و می تواند از خزانه وسیعش اطلاعات لازم را برای مواجهه با مسائل گذشته و حال ارائه نماید. با فهم رویا در واقع گامی برای حل مسئله ای که درگیریم برداشته ایم. اصل درگیر شدن با رویا است که بخش اعظم و مهم وجود روانی ماست که همیشه طالب توجه و فهمیده شدن است. رویاها همیشه صادق و درست هستند، اما معنی آنها همیشه آنی نیستند که ما دریافت می کنیم. بعضی وقتها رویاها به ما آگاهی از خطری و یا موقعیت بدی می دهند، اما اگر به پیغام آن گوش دهیم و راهمان را عوض کنیم، الزاما این نیست که آن اتفاق نخواهد افتاد، بلکه این آگاهی در ما رشد کرده که چگونه با آن مورد مقابله کنیم. در اغلب مواقع رویاها تغییر شکل دارند. مثلا در رویای زنی که شوهرش پیشنهادی برای روابط جنسی دریافت کرده است، این نیست که واقعاً این اتفاق افتاده یا خواهد افتاد، بلکه این احساس را وی درباره شوهرش به هر دلیل ممکن دارد که وی ممکن است خیانت کند. رویاها ممکن است کاملا مخالف آنی باشند که به رویابین نشان داده می شود. یعنی کاملا برعکس آنی باشد که دیده می شود. برای مثال، اگر در رؤیا شخصی ببیند که بسیار شرمگین از بدون لباس بودن در جمع عمومی است، معنی اش این است که فرد نیاز عمیق ناخودآگاهانه ای برای آشکار ساختن بعضی از جنبه های پنهان شده ی خودش دارد. تصویرها و رویاهایی با مضامین جنسی بسیار کمتر از عشق حکایت می کنند، بدین معنی که عشق خودش را در رویا با سمبل های دیگری نشان می دهد و تمایلات جنسی در رویا دلیل بر وجود رابطه عاطفی روانی نمی تواند باشد. و یا داشتن رابطه جنسی با محارم می تواند نشانگر خواست و تقاضای جنسی با محارم باشد، بلکه به شکل نمادین فرد در تمنای داشتن یک رابطه عاشقانه ی بی قید و شرط است. بنابراین تأمل در رویاهایی با مایه های جنسی لازم است. فراموش کردن رویاها بسیار راحت است. بنابراین یادداشت برداری بعد از بیداری روش مناسبی است در یادآوری کامل رویا. ممکن است فرد از یادآوری رویا به خاطر اضطراب زا بودنش اجتناب کند. هرشب رویاهای متعددی به خاطر رفتن دفعات مکرر به مرحله چهارم و عمیق خواب دیده می شود. معمولا خواب های نزدیک صبح در خاطرمان می ماند. خواب اگر مهم باشد در یاد می ماند، از طرف دیگر اگر فرد اهمیت به خواب هایش بدهد در یادش خواهد ماند. همه رویاها مهم بوده و حرفی برای گفتن دارند. اگر آمادگی لازم برای شنیدن پیغام رویا را داشته باشیم و بتوانیم ارتباط برقرار کنیم مسلما گام به محدوده ای خواهیم گذاشت که برای “خودشناسی” ضرورت دارد. چرا که رویاها دروازه ی گشوده شده ی مطمئنی هستند که ما را به خویشتن خویش دعوت می کنند، حال هر چه میزان مسئولیت و تعهدمان نسبت به خودمان بیشتر باشد، میل پایان ناپذیری برای آشنا شدن و فهم دنیای ناخودآگاهی را خواهیم داشت، از آنروست که رویاهایمان از اهمیت بیشتر برخوردار شده و می توانیم رویاهایمان را مشاوری امین، دانا، نزدیکتر و آگاهتر از خودمان به خودمان دانسته و از آن بهره ها ببریم.
*دکتر محمود صادقی موسس سازمان مشاوره و بهداشت روان “آتنا” است.