آیا تا به حال فکر کرده اید شما چند روز خوشبخت بوده اید؟ چند روز از عمرتان را از تشویش و نگرانی و احساس قبل از وقوع یک حادثه و ترس فارغ بوده اید؟ باید گفت وقتی یک بار در را به روی ترس گشودیم بسیار سخت است آن را مجددا ببندیم. برخی از افراد آنچنان طعمه این دیو بوده اند که ترس در طبیعتشان لانه کرده و هر عملی از آنان سر می زند تحت کنترل این موجود شوم است. تاسف آور اینکه گاه آنقدر در این حس فرو می رویم که جزیی از وجودمان می شود و کم کم بدنمان را نادیده می گیریم آنقدر که حتی متوجه واکنش جسممان نمی شویم. بعضی از ما از این فراتر می رویم و حس گسیختگی را آرام آرام تجربه می کنیم.
گسیختگی، اختلال حادی است که در چگونگی پندار، احساس و کنش آدمی اثر می نهد. فرد رنجور از این پریشانی شدید، از تشخیص آنچه که واقعی و خیالی است درمی ماند، امکان دارد بی واکنش یا گوشه گیر و سرد رفتار باشد و در موقعیت های اجتماعی از عهده بیان عواطف بهنجارش برنیاید.
به رغم ادراک و دریافت همگان، روان گسیختگی، شخصیت چندگانه یا تعدد شخصیت نیست. اکثریت به اتفاق اسیران بند روان گسیختگی، خشن نیستند و دیگران را به کام خطر نمی افکنند. روان گسیختگی از تجربه های دوران کودکی، تربیت غلط، ضعف اراده ناشی نمی شود و نیز نشانه هایی که برای هم یکسان اند، در این میان نقشی ندارند. در آمار امریکا، روان گسیختگی نزدیک به ۵/۲ میلیون نفر بیمار مبتلا دارد. هیچ گونه عامل نژادی، فرهنگی یا اقتصادی، سد راه آن نیست. معمولا علامت هایش بین سنین ۱۳ و ۲۵ سالگی هویدا می گردد، ولی اغلب در مردان زودتر از زنان رخ می نماید. این بیماری را باید بیماری جوانان در نظر گرفت، چرا که بیشترین سن شروع بیماری در مردان بین ۱۵ تا ۲۵ سال و در زنان بین ۲۵ تا ۳۰ سال است و در حال حاضر حدود ۲۴ میلیون نفر به این بیماری مبتلا هستند. علم پزشکی می گوید: علایم این بیماری بسیار متنوع است. هذیان گویی، داشتن توهم های مختلف از قبیل دیدن اشیا یا افراد غیرواقعی، اختلال در تکلم، رفتارهای حرکتی عجیب و بالاخره سرکوب شدن عواطف و احساسات فرد به طوری که در نهایت دچار مشکل در عملکرد اجتماعی یا شغلی و اختلال در روابط با دیگران شود، بیمار مبتلا به روان گسیختگی ممکن است یک حالت کاملا برآشفته و پرخاشگر داشته و یا ممکن است به کلی ساکت و بی حرکت گوشه ای نشسته باشد.
خیلی از روان گسیختگان می توانند به یاری معالجه صحیح، زندگی پرثمر و رضایت بخشی داشته باشند. با استفاده از خدمات درمانی گوناگون، مشتمل بر برنامه های توان بخشی و مصرف دارو، که می تواند تحت پوشش اهیپ نباشد، بهبود مریض امکان پذیر است. مانند همیشه، نقش بیمه در چنین مواقعی کمک بسیار مهمی در روند درمان شخص بیمار دارد. بیمه می تواند در روزهای عدم توانایی کار، ذهن او را از نگرانی مسائل مالی دور سازد. همانقدر که نمی توانیم بگوییم ما حتما در معرض بیماری هایی از این دست قرار خواهیم گرفت، نمی توانیم بگوییم قطعا این ما نیستیم.
هیچ یک از ما با ترس روبرو شدن با روزهای عدم توانایی کار زندگی نمی کنیم، بلکه اندیشیدن به آینده را زیباتر و قوی تر از نگرانی می دانیم. وحشت مشورت با ترس های بیهوده را به نوشتن برنامه ای صحیح برای فردای سبز خود مبدل کنیم.
خورشید که دوباره طلوع کند، دوباره فرصت خنده خواهیم داشت. مگر نه؟
*محمد رحیمیان کارشناس ارشد بیمه و سرمایه گذاری و عضو انجمن رسمی مشاورین متخصص بیمه و امور مالی کانادا است.
www.insufin.com
www.youtube.com/ sherkatbime