همه چیز حکایت از آغاز یک پروژه تازه در بازار سیاسی – مافیایی جمهوری اسلامی دارد. پروژه ای داستانی که بر حسب اتفاق – یا هدفمند – راوی و بازیگر اصلی آن در فضای مجازی و رسانه های اجتماعی، تا به امروز، زنی است که ” شهرزاد” نام دارد. قصه گوی این ماجرا نام کاملش شهرزاد میرقلی خان است. ظاهرا در رفته از چنگ سیستم و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی که البته کلام و رفتارش در مقابل دوربین(بخصوص در دو ویدئو اول)، نه تنها هیچ شباهتی به آدم های کار کرده در آن نظام ندارد، بلکه پوزیشنش چنان رقت بار است که از همان ابتدا پذیرش حداقلی ادعاها و ” افشاگری” اش سخت ناکارآمد می نماید. از نداشتن منش سیاسی و متانت سخن گویی یک اندیشمند سیاسی در شخصیت این فرد بگذریم، سرو وضعش  بخاطر استفاده ابزاری از احساسات زنانه و عشوه گری نابجا، لحن و گفتارش  نیز مملو است از ادبیاتی نازل و شبه لمپنی. و همین ویژگی چنان در او برجسته است که نمی گذارد در همان گام اول مخالف خوانی، کسی جدیش بگیرد.

در پایان ویدئو اول که رو در رو به قول خودش با “علی بابای خامنه ای” حرف می زند وقتی مدعی می شود “کم کم ش عرضه رهبری زنان ایران رو که دارم”(!)، به میزان زیادی ماسک بازی اش پس می رود و از میان توهم اغراق آمیز مسخره اش “هخای مونثی” رخ می نماید که به رغم هخای اولیه، از درون نظام حاکم آمده و نمی توان بازی و نقش آفرینی اش را بخصوص با گفته اش در مورد رهبری زنان، نادیده گرفت.

اما به واقع ماجرای این زن چیست؟ او کیست که “دکتر سرافراز” که زمانی نفر اول دستگاه انتصابی “صدا و سیمای جمهوری اسلامی” بود به دیدارش در یکی از کشورهای خلیج فارس می رود و یک “آغوش” مدارک کاغذی، بنا به گفته میرقلی خان، مدارک اصل را به او می دهد؟! او کیست و با کدام پشتوانه امنیتی پس از فیلم رودررویی با سرافراز، در یک ویدئو مستقل- هر چند به شیوه ی گفته شده – با خامنه ای و پسرش مجتبی، حرف می زند و هر دو را متهم به حمایت و شریک ” دزدان تهران” می کند و با نشان دادن یک فلش مموری، چنان می نماید که گویی شیشه عمر نظام را در دست دارد و هر آینه که بخواهد آن را به زمین خواهد زد!

لحن غیرسیاسی و عشوه گری ابزاریش یک طرف؛ خودشیفتگی اش حاکی از عدم تعادل روحی او دارد، اما همه ی این ها پاسخی نیست که بتواند موضوع خروجش از کشور، ملاقات با رئیس پیشین صدا و سیمای جمهوری اسلامی که خود البته به حکمش ” بازرس ویژه ” آن اداره عریض و طویل بوده و در نهایت افشای فسادهای اقتصادی نهاد رهبری و فرزندش مجتبی خامنه ای  را پوشش دهد.

موضوع هر چه هست فراتر از انتقام شخصی از همسر قبلی اش “محمود سیف” از چهره های آلوده به فساد در جمهوری اسلامی است. بازی بی تردید بزرگتر از سیف و افشای جاده صاف کن های مسیر تحریم و بیداری وجدان ایران دوستی “شهرزاد کوچولو” و خود اوست. چه بسا  او آغازگر این بازی باشد، ادامه اش با دیگران باشد!

در ویدئو دوم با نشان دادن یک فلش مموری می گوید تا پایان آخرین جمعه ماه رمضان، که روز قدس می خوانندش – یعنی کم تر از یک ماه – به علی خامنه ای فرصت خواهد تا رهبر خود در افشاء و دستگیری عوامل مخرب مالی و سیاسی اقدام کند، وگرنه، بخاطر “ایران”،  شیشه عمر نظام را به زمین خواهد زد.

هر چند در غوغای حوادث روزانه مربوط به ایران، پروژه شهرزاد از اهمیت چندانی برخوردار نیست، می شود به بازی رسانه ای و خبر سازی جعلی جهت وقت خریدن برای نظام و انحراف افکار عمومی از مواردی حساس و محتمل وقوع نیز اشاره داشت.  اما هر چه هست او از جایی قدرتمند برای “زدن” خامنه ای و پسرش در مرحله بحران رهبری نظام، حمایت می شود. آیا غیر از حلقه ای قدرتمند از درون سپاه پاسداران، نیروی  متنفذ دیگری  را می توان در فضای امروز ایران  تصور کرد که از چنان  قدرت و نفوذی برخوردار باشد؟!