شاید شما هم از جمله کسانی هستید که رابطه تان با دیگران با دیواری از سکوت و رازهای ناگفته صدمه دیده است. در روانشناسی ارتباطات ترس از صمیمیت اغلب به تجربیات گذشته فرد برمی گردد. ترس از صمیمیت درست نقطه مقابل رابطه بسیار نزدیک است که شاید فقط بتوان نمونه ی آن را در دوران کودکی جستجو کرد. آن نوع دوستی که نزدیکی در آن بدان حد بود که شما همه چیزتان را با دوستتان تقسیم می کردید. شما شاید اکنون هم آنقدر خوش شانس باشید که یک دوست بسیار نزدیک داشته باشید، ولی مسلما رابطه شما به عمق و حدود دوران کودکی نیست که در همه چیز هم شریک باشید.
ترس از صمیمیت پشت دیوارها و موانع عاطفی پنهان شده است و برمی گردد به گذشته فرد که در آن زمان بی پرده همه رازها و احساسات خود را برای طرف مقابل گشوده است و این که گشادگی بی حد و مرز باعث نوعی صدمه به فرد شده است. به طوری که در آن زمان فرد بدون توجه به این که تا چه حد خودگشودگی می تواند او را آسیب پذیر کند خود را برای دوستان و کسانی که دوستش داشته است بی حد و مرز باز کرده است. بعد از این مسئله احتمالا مطالبی که در میان گذاشته است ممکن برعلیه او به کار رفته باشد. همه ما ممکن است زمانی هزاران مطلب ریز و درشت را در مورد خودمان با نزدیکترین کسی که دوستش داریم به طور تصادفی یا محتاطانه، بدون توجه به عواقب احتمالی آن افشا کرده باشیم و این افشاگری زمانی برعلیه ما به کار گرفته شده باشد، در این صورت طبیعی است که ما در مورد خودگشایی مجدد خود و نزدیک شدنمان به دیگری احساس خطر و آسیب کنیم. این امر خود به خود ما را به ترس از صمیمیت سوق می دهد.
در روانشناسی عشق ترس از صمیمیت با ترس از تعهد متفاوت است. شما می توانید ازدواج کرده باشید ولی با همسر خود صمیمی نباشید، یعنی هنوز شریک زندگی خود را از نظر عاطفی، منطقی و معنوی به رسمیت نشناخته باشید. در این صورت شما کسی هستید که در عین حال این که متاهل محسوب می شوید از نظر روانی مجرد و تنها هستید و بودن در این نوع ارتباط مشکل تر از مجرد بودن و حتی بیوگی است. احساس تنهایی در ازدواج ناشی از ترس از صمیمیت است.
قوی ترین پایه یک رابطه خوب این است که دوستان خوبی برای هم باشید صرف نظر از این که عاشق طرف مقابل باشید و یا این که او دوست صمیمی برای شما باشد.
یک رابطه قوی و سالم سه جزء اساسی لازم دارد که عبارت است از: اصالت، خودگشایی دوجانبه و واقع گرایی.
۱ـ اصالت در رابطه: اصالت در رابطه یعنی این که در ارتباط با فرد مقابل نقش بازی نکنید و سعی کنید خودتان باشید در این صورت احساس های شما با رفتار شما هماهنگ است. اگر احساس خشم می کنید آن را اظهار کنید. در نظر داشته باشید که ۹۰% ارتباطات، غیر کلامی است و دیگران از رفتار شما متوجه احساس شما خواهند شد. بنا براین سعی کنید احساس خود را با ابراز جملاتی مانند: من از این که تو به قرارهای خودت با من بی اهمیت هستی عصبانی هستم را به زبان بیاورید. خودتان را در رابطه رها کنید. از پشت دیوار ترس از صمیمیت قدم بیرون بگذارید تا احساس آسیب پذیری شما کاهش یابد.
۲ـ خودگشایی دوجانبه: این امر زمانی رخ می دهد که هردوی شما به یک اندازه تجارب و احساساتتان را در میان بگذارید. مثلا هر دو در یک سطح در مورد گذشته حرف بزنید. اگر طرف مقابل با شما مرز می گذارد، شما هم همین کار را بکنید. بنا براین تجارب و احساسات خود را با یک وزن و نوع و اندازه افشا کنید. خودگشایی یک جانبه تعادل ارتباط را به هم می زند و احتمال آسیب پذیری شما را بالا می برد. ضمن این که لازم است همیشه بخشی از رازهای شخصی را فقط برای خود داشته باشید این امر به فردیت شما کمک می کند.
۳ـ واقع گرایی: ضمن پذیرش واقعیت در مورد آنچه بر شما گذشته است با یک متخصص مشورت کنید. از احساس ها و افکار خود و آنچه برایتان مهم است صحبت کنید. آنچه را که اعتماد شما را بازسازی می کنند به زبان آورید و از شریک زندگیتان انتظار ذهن خوانی نداشته باشید. انتظار نداشته باشید که او از روی اشاره ها وضع درونی شما را حدس بزند. با او در مورد ترس از صمیمیتتان گفتگو کنید.
سخن آخر این که: هرقدر ترس از صمیمیت بیشتر طول بکشد غلبه بر آن دشوارتر است. اکنون زمان آن رسیده است که بر ترس از صمیمیت غلبه کنید و زندگی عمیق تر و شادتری را آغاز کنید.
* دکتر نسترن ادیب راد مشاور خانواده و جوانان در ایران و کانادا، مولف و مترجم پنج جلد کتاب در این زمینه است.