در پاسخ به اظهارات آقای عزیزى بنى طُرف
مسعود شیر محمدى
در چند شماره اخیر هفته نامه وزین شهروند شخص محترمى به نام عزیزى بنى طُرف به طور یکطرفه مطالب دور از واقعیت و نفرت آورى بیان فرموده اند که جاى پاسخگویى دارد.
ایشان دلش هوس حکومت ملى عربى انگلیسى ى شیخ پررو و ایران فروش به نام شیخ خزعل در خوزستان را کرده است. ناگفته نماند که ایشان معتقد است که نباید بگوییم خوزستان، باید بگوییم عربستان چون تعدادى عرب زبان هم در خوزستان زندگى می کنند. ایشان هرجا که به ضرورت مجبور به ذکر نام خوزستان می شوند آَنرا در پرانتز می گذارند که یعنى این اسم قلابى است. به خرمشهر هم می گویند محمره و اهواز را هم می گویند الاهواز.
اصل علت دست به قلم شدن اینجانب آشنا کردن جوانان هم وطن به شخصیت شرم آور شیخ خزعل است که در بین ماموران و عوامل خودفروخته استعمار انگلیس مقام اول را در ننگ و نفرت در بین ایرانیان فارس زبان و حتى اکثر عرب زبانان دارا می باشد. آقاى بنى طرف از حکومت ملى شیخ خزعل (خوب شد معنى ملى را هم فهمیدیم) در فاصله سال هاى ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۵ در خوزستان یاد می کنند و معتقد هستند که ای کاش همان حکومت ادامه پیدا می کرد و خوزستان به عربستان انگلیس تبدیل می شد. دست شما درد نکند آَقاى بنى طرف. انقلاب بى نظیر و شکوهمند ضد سلطنتى ى مردم ایران که توسط خمینى و دارو دسته اش به هرز رفت و متعاقباً آَنهمه جنایت و قتل عام جوانان ایران را در پى داشت باعث آَن شد که جنایات و کثافت کاری هاى استبداد قبلى قابل توجیه جلوه کند و اکنون بعید نیست که اینگونه اظهارات پان عربى مآبانه ى امثال آقاى بنى طرف باعث شود که آدمکشی هاى پاسداران و سردمداران جمهورى جهل و جنون اسلامى را نیز توجیه پذیر کند.
و اما شیخ خزعل کى بود و از کجا پیدا شد؟
ایران در فاصله سال هاى ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۵سیاهترین و شرم آورترین و مخرب ترین روزهاى حیات خود را می گذرانید. مملکت به تمام معنى بى صاحب بود. از مظفرالدین شاه که به سختى مریض دم مرگ بود گرفته تا پسربچه احمق، بیسواد ولى پررو و ضد آَزادى او به نام محمدعلى شاه و بعد هم باز پسربچه خنگ و تن پرور و بى لیاقت او به نام احمد شاه همگى درگیر مشکلات شخصى و بازى با زنان حرمسراى سلطنتى بودند. احمد شاه با برادرش محمدحسن میرزا مسابقه دختر بازى با دخترهاى انگلیس و فرانسه گذاشته بود. نصایح مردى دلسوز و وطن پرست به نام مستوفى که به او می گفت”… مملکت را رها نکن. مملکت در حال از هم پاشیدن است و تو هر چندگاه به خاطر موهاى طلایى دختران فرنگ راهى آَن دیار می شوى و بیم آَن دارم که این کار تو مملکت را به باد فنا دهد….” به گوشش نمی رفت که نمی رفت.
در چنین اوضاع و احوال در هر گوشه از ایران اشخاص صاحب نفوذ سر به طغیان برداشته بودند و هر کدام به نسبت امکانات خود تشکیل یک حکومت داده بودند و تفنگچى و قراول و یساول براى خودشان ترتیب داده بودند. بعضى از آَنها هنوز هم در اذهان عمومى خوشنام مانده اند، مانند کلنل محمدتقى خان پسیان در خراسان و شیخ محمد خیابانى در آذربایجان.
در گیلان میرزا کوچک خان یک احمق مذهبى بیش نبود که مثل همین حکومت جهل و جنون اسلامى تعدادى چماقعلى به دور خودش جمع کرده بود. نایب حسن کاشى هم گرد و خاک زیادى در کاشان کرده بود و به کمک چندتا تفنگدار شبیه چماقعلى در آنجا حکومت می کرد. قوام شیرازى، حاج آَقا محسن اراکى، قاضى محمد کردستانى و چند صاحب نفوذ دیگر در استان هاى دیگر که بعضاً شاید از راه دلسوزى براى وطن در حال از هم پاشیدن با ابتکار شخصى خود دست به تشکیل حکومت زده بودند.
بدترین و ننگین ترین آنها همین قهرمان آَزادى مثلاً عرب به نام ننگین شیخ خزعل بود که به میل و اراده نداشته خودش به عامل استعمار امپراتورى انگلیس مأمور جدایى خوزستان از ایران، تبدیل شده بود. حساب انگلیس به خیال خودش درست بود. موقعیت بسیار مناسبى گیرش آَمده بود که خیال خود را از جنوب ایران راحت کند و قرارداد دارسى را هم که در سال ۱۹۰۱ به امضاء رسیده بود باطل شده بداند. قصر نسبتاً بزرگ ساخت بریتانیا در خرمشهر بنا بر ابتکار و اراده ژنرال انگلیسى که گمان می کنم اسمش آَیرون ساید بود به نام قهرمان داستان هاى آَقاى بنى طرف یعنى همان شیخ خزعل نامگذارى شد. همان قصرى که به فاصله کوتاهى جوانان وطن پرست ایران که اکثرشان سربازان خوزستانى بودند بر فرق شیخ خزعل خراب کردند.
کلمه ممالک محروسه ایران که مورد استناد و خوشایند آقاى بنى طرف واقع شده است تراژدى دیگرى است که ننگ و نفرت ابدى را براى مبتکر آَن یعنى وثوق الدوله که در همان سال هاى سیاه بی صاحبى و مشخصاً سال ۱۹۱۹نخست وزیر ایران بود به بار آورد.
زمانى بود که دولت مردان ایرانى چاره اندیشى می کردند که شاید با روش خودشان بتوانند وطن را از آن بلاتکلیفى نجات دهند، مانند غریقى که به هر علف هرزه اى متوسل می شود.
وثوق الدوله برادر همان قوام الدوله معروف چاره را در آن دید که مملکت را به دست دو ابر قدرت جهانى بسپارد تا شاید ایران بتواند آَن بحران را از سر بگذراند و لذا قراردادى را که به قرارداد ۱۹۱۹ معروف شد به خیال خودش ابتکار کرد. جان کلام این بود که شمال ایران را به روس ها و جنوب را به انگلیس ها که در همان سال هر دو فاتح جنگ جهانى اول شده بودند بسپارد تا از آَن حراست کنند و به همین خاطر گفتند”ممالک محروسه ایران”.
مملکتى که یک روز قسمت اعظمى از این کره خاکى زیر فرمانش بود از بد روزگار باید در آَن زمان به حالت محروسه اداره می شد و حالا یک مثلاً ایرانى ى عرب زبان به آَن استناد کند.
خوب است روزهاى تاریخى زیادى را به یاد بیاوریم که در زمان حسن البکر و بعداً صدام حسین خیل عظیمى از عرب زبانانى که متهم به داشتن نژاد ایرانى بودند از عراق سوار کامیون هاى بارى می کردند و سر مرز ایران در بیابان ها رها می کردند و مردم ایران نهایت کوشش را در پناه دادن اینگونه رانده شده ها به کار می بردند.
۲۸ آپریل ۲۰۱۱
در جواب دوستانی که می گویند رضاشاه خوزستان را اشغال کرد….مگر زیر گوش دولت قدرتمند بریتانیا رضاشاه می توانست دست روی خاکی بگذارد که پالایشگاه ایران و انگلیس در آن قرار داشت؟ مگر اینکه حتی بریتانیا اذعان داشته باشد که حاکمیت از آن ایران بوده است….
دوستانی که انتظار جدایی و تشکیل حکومت خلق و…را دارید توجه داشته باشید دنیای امروز دم از دموکراسی می زند ولی دموکراتیک اداره نمی شود….حکومت های کوچک و ضعیف تنها منافع خود را در همسویی با قئرت های بزرگ منطقه ای یا فرا منطقه ای بدست می آورند که تغییر این سیاست ها از بین رفتن حقوق و منافع ایشان را به همراه خواهد داشت مانند سرنوشت قبرس ، هنگ کنگ و غیره
در شرایطی که دنیای توسعه یافته در پی یافتن بستر هایی برای همگرایی بیشتر هستند مثل اتحادیه اروپا و یا آ-س-آن در شرق آسیا ، دنیای توسعه نیافته مایل به واگرایی و یافتن سرنوشت خود در آینده دیگران است.
نوشته شما مرا به یاد تاریخ نوشته های دولتی می اندازد. یوسف عزیزی بسیار درست نوشته است و خوزستان طبعا یک نام مجعول است و نام قبلی عربستان بوده است. این اتهامات هم به انگلستان که انگلستان خواسته عربستان را از ایران جدا کند بی دلیل است. من یک دلیل ساده می آورم: شما تصور کنید اگر بریتانیای کبیر آن زمان واقعا می خواست به قول شما عربستان را از ایران قاجاریه و رضا شاه جدا کند، نمی توانست؟ این خودش نشان می دهد که چقدر نوشته های شما و دیگرانی که بریتانیا را متهم می کنند سطحی است. دلیل اینکه شما ها بریتانیا را در این مساله تاریخی وارد می کنید البته سیاسی است و آن این است که شما حاضر نیستید واقعیت تاریخی را قبول کنید که عربستان منطقه مستقلی بوده است و در سال ۱۹۲۵ توسط رضا شاه اشغال می شود. بعد نویسنده های همفکر شما بریتانیا را با حکومت صدام و بعث جایگزین کردند و گفتند در عربستان هیچ مشکلی وجود نداشته غیر از اینکه حکومت عراق تحریک کرده است. همه این تلاشها برای انکار و نادیده گرفتن واقعیت تاریخی اشغال اهواز و قیام های ملی مردم عرب اهواز تا به امروز می باشد. بهرحال جعل تاریخ و سیاسی نوشت تاریخ اصل تاریخ را تغییر نخواهد داد.
اقای شیر محمدی
لازم نکرده شما به جای عربهای اهوازی نظر بدین
اولا شما با کدام دلیل ما رو از هویت خود جدا کرده وعرب زبان می نامید؟
دوما اقای رضا خان که خود سرسپرده انگلیس واستعمار می باشد !!
ثالثا عربستان از نام قدیمی و تاریخی این اقلیم میباشد البته این نامی است که خود فارسها بر ان گذاشته اند
در نهایت تهمت انگلیسی بودن بیشتر لایق رهبران نژاد پرست شما می باشد نه شیخ خزعل
شخصیت محبوب عرب
شما برید افکار پوسیده و نژاد پرستانه خود را اصلاح کنید!
جناب شیرمحمدی نوشته اند”شیخ خزعل است که در بین ماموران و عوامل خودفروخته استعمار انگلیس مقام اول را در ننگ و نفرت در بین ایرانیان فارس زبان و حتى اکثر عرب زبانان دارا می باشد.” سوال اینجاست که در مورد ایرانیان فارس زبان مساله می تواند صادق باشد اما در مورد اعراب از کجا به این نتیجه رسیده اند که شخصی ملی چون شیخ غزعل که گناهی جز دفاع از حقوق اعراب الاهواز نداشته محبوب ملت عرب نیست؟ نکته جالب اتهام عامل انگلیس بودن به این شیخ مردمی است در حالی که زمین و زمان می دانند که رضاخان عامل انگلیس بوده است و حتی خود طرفداران وی نیز به آن اذعان دارند اما چون رضاخان با سرسپردگی به دستگاه انگلستان ناسیونالیسم فارسی آریایی را گسترد هرگز اشاره ای به عامل انگلیس بودن وی نمی کنند.به هرحال الان مردم عرب احواز بیدار شده اند و تا به حقوق اولیه انسانی خود نرسند دست از مبارزه نخواهند کشید
Thanks very much for your article.
Mr. Banitorof has shown his radical hate toward Iran and Persia. He seems to hate anything that is not Arab actually. He has favoured English policy in Persian Gulf.
He has gone forward to even criticize Ferdowsi, saying why he has abhorred Arabs; considering about centuries before Ferdowsi’s time Arabs were killing man and women and raping all the girls they could get!
What a shame such hatred should be spread out
آقایان چقدر دشوار است عرب بودن وعرب زندگی کردن بین یک عده شوینیست عرب ستیزمانند زمانی یهودی بودن در اروپا یا افریقایی بودن در امریکا یا سیاهپوست بودن در افریقای جنوبی علی الخصوص اگر شوینیست هم از راه حرفهای بی ریط ضد عرب نان روزگار خود را دربیاورد فرقی نمی کند که شاهنشاه آریا مهر پرداخت کند یا حضرت ولی فقیه حضرات حضرات عرب بود وهست وخواهد ماند اقلیم اهواز هم از آن عربها بود وهست وخواهد ماند فرقی نمی کند چه نظام سیاسی بر ایران حاکم باشد و روزی ایران فدرال خواهد شد وخلقها به حق تعیین سرنوشت دست خواهند یافت این روز دور نیست.
با عرض سلام وادب ، آقای شیر محمدی چقدر مقاله شما با ارزش و متکی به واقعیت های تاریخی است . آقای یوسف عزیزی بنی طرف ، بر این عقیده است که در راستای سیاست های استعماری ، کشور های تولید کننده نفت در جنوب خلیج فارس را که انگلستان تبدیل به امارات عربی و شیخ نشین کرده است که در آمد حاصل از فروش نفت را ، این شیوخ فاسد دوباره به بانگ های انگلیس ، آمریکا و فرانسه و سویس بر می گردانند ، خوزستان هم شیخ نشین بشود ، باید گفت این فرد ، نه عرق ملی دارد و نه عرق میهنی . متاسفانه امروز این حضرات ، چه در آذربایجان چه در کردستان ،چه در بلوچستان وجود دارند و یک مشت کلمات و جملاتی را که اربابانشان در دهانشان گذاشته اند تکرار می کنند . باید بسیار هوشیار بود و با دلیل و منطق ملت را آگاه کرد که به دام این بی وطنان نیافتند .. با احترام : کاظم رنجبر
ba salam , va zamn tashkor. benitoorof ra man mishnasam. der doran slahat va ba baz shoden fezaye sysi shoro kard be in hafha ra zadan va hala be haman englis penahandeh shode. uo nejadpersti ast ke hamsh in herfha ra tekrar mikonad.