شوک بازگشت به وطن

همه ما که به کشوری که از نظر فرهنگی، زبان و آداب و رسوم با کشور خودمان متفاوت بوده مهاجرت کرده ایم، به گونه ای شوک فرهنگی را تجربه کرده ایم، اما بدتر از آن شوکی است که افراد هنگام بازگشت به وطن اصلی خود تجربه می کنند. شوک بازگشت به وطن واژه جدیدی است برای نامیدن احساس کسانی که بعد از اقامت طولانی در کشوری متفاوت با سرزمین مادری به کشور خود باز می گردند. معنی شوک بازگشت آن احساس غربتی است که بعد از بازگشت به وطن با آن رو به رو می شویم. اگر شما هم از جمله افرادی هستید که قصد بازگشت دارید، در نظر داشته باشید که شما هم ممکن است با این تجربه رو به رو شوید. بهترین راه برخورد با این مسئله در گام اول آگاهی از آن و در قدم بعدی آمادگی برای رویارویی با آن است. وقتی شما بعد از مدت طولانی دوری، به وطن برمی گردید ممکن است با چند واکنش غیر منتظره رو به رو شوید واکنش ها عبارت است از:

 

۱ـ تجربیات زندگی خارج کشور شما برای کسی اهمیت ندارد:

وقتی با کوله باری از تجربیات و خاطرات جالب، نزد اقوام و دوستانتان بازمی گردید انتظار دارید همانقدر که شما از این تجربیات به وجد می آید و هیجان زده می شوید آنها هم به هیجان بیایند، ولی به زودی متوجه می شوید که این چیزها اصلا برای آنها جالب نیست چه بسا گاهی به شما می گویند تجاربت را نزد خودت نگهدار ما مسایل خودمان را داریم و این اولین شوکی است که با آن رو به رو می شوید.

 

۲ـ دومین ضربه

زمانی که شما هنوز در حال و هوای قبل هستید، نوشیدنی مورد علاقه تان را می نوشید، به موسیقی مود علاقه تان گوش می دهید، دوست دارید غذاهایی را بخورید که به آن عادت کرده بودید و از فروشگاه هایی خرید کنید که نزدیک محل زندگی تان بود و به آنها عادت داشتید و این مسایل از نظر نزدیکانتان اصلا جالب نیست و به آن اهمیت نمی دهند. ناگهان احساس غربت و دلتنگی به سراغ شما می آید. وقتی به این مسئله طرز گفتگوهای مردم و سیستم حمل و نقل که حالا همگی برای شما بیگانه است اضافه می شود اوضاع بدتر می شود.

 

۳ـ دیگران درکتان نمی کنند

با یک دنیا ایده های نو و تجربیات جالب و امیدهای بزرگ آمده اید که تغییراتی ایجاد کنید هم برای خودتان هم نزدیکانتان و گاهی حتی تغییرات اجتماعی. این اندیشه ناشی از زندگی در کشور خارج است که با خود به ارمغان آورده اید انتظار دارید دیگران آن را بفهمند و از آن استقبال کنند و حتی زمینه تحقق این آرزوها را فراهم کنند، ولی با ناباوری متوجه می شوید که اینها اصلا برای دوستانتان اولویت نیست و آنها سبک و برنامه های خودشان را دارند. در این لحظه احساس می کنید کسی شما و اهداف والایتان را درک نمی کند.

 

۴ـ به شما حسادت می ورزند

زندگی در خارج موهبتی است که نصیب هر کسی نمی شود اگر چه ممکن است خیلی ها آرزوی آن را داشته باشند، لذا وقتی شما با شور و هیجان در مورد لذت هایی که برده اید و توفیقاتی که داشته اید صحبت می کنید حسادت برخی را برمی انگیزاند که ممکن است واکنش هایی را نشان دهند که برای شما عجیب و ناخوشایند باشد. حواستان باشد و احتمال بروز این واکنش ها را هم در نظر داشته باشید.

 

۵ـ بدتر از همه این که ممکن است شما گیر افتاده باشید

بازگشت به وطن مانند مهاجرت راهی دشوار است و گاهی با هزینه های زیادی همراه است. شما ممکن است برای بازگشت خود روزها و ماه ها نقشه کشیده باشید، هزینه صرف کرده باشید، املاک خود را فروخته باشید و شغل خود را از دست داده باشید. حال که خود را در وطن ناکام می بینید ممکن است آرزوی بازگشت داشته باشید ولی به سادگی برایتان امکان پذیر نباشد در این صورت احساس می کنید گیر افتاده اید و چاره ای جز ادامه ندارید.

 

چه بایدکرد؟

قدم اول برای عبور از این بحران درک درست از شرایط و آگاهی نسبت به موقعیتی است که در آن قرار دارید و نیز تلاش برای درک اطرافیان. قدم بعدی این است که هرچه سریعتر دوستانی را بیابید که تجربه مشابه شما داشته اند و زبانی را که آموخته اید می دانند این امر به عبور تدریجی شما کمک می کند و مانند یافتن یک هموطن در سرزمین بیگانه است. دیگر اقدام این است که تجارب خود را به گونه ای با کشوری که به آن مهاجرت کرده بودید گره بزنید و به یکباره همه چیز را دور نیفکنید. به خود وقت بدهید همانگونه که در مواجهه با شوک فرهنگی عمل کردید. در آخر اگر باز هم احساس ناراحتی داشتید از یک مشاور متخصص کمک بگیرید.

 

* دکتر نسترن ادیب راد مشاور خانواده و جوانان در ایران و کانادا، مولف و مترجم پنج جلد کتاب در این زمینه است.