این نگرش توطئه آمیز تنها کارِ افرادِ ناآگاه به فن تاریخنگاری نبود. چندی پس از انتشار «یادداشت های دالقورکی» فریدون آدمیت، روایت دیگری عرضه کرد که در آن ملاحسین بشرویه ای مأمور برانگیختن سیدعلی محمد شده بود. وی در امیرکبیر و ایران، که نخستین بار در ۱۳۲۳ش منتشر شد، گزارش داد که ملاحسین بشرویه ای «ملائی بود تیزهوش، زباندار، و دلیر و از سال ۱۲۴۵[ه.ق/۱۸۲۹م] که در مشهد اقامت داشت به صحنه سیاست وارد گردید و به عمّال انگلیس راه یافته نزدیک شد.» به قول آدمیت، آرتورکونولی (Arthur Conolly) انگلیسی که «به انجام ماموریت مهمی در صفحات خراسان و افغانستان و ترکستان وارد مشهد گردید با بعضی از علمای آنجا مثل ملاحسین و آخوند محمد جواد و ملا احمد آخوندزاده دوستی و یگانگی ریخت و با ایشان، که محرم اسرار و تنها کسانی بودند که از مأموریت او آگاهی داشتند، راه هرات پیش گرفت و به انجام کار خود پرداخت.» ملاحسین “بازیگر” که «مدتی در کوفه اقامت داشت و بساط ملائی و روحانیگری را در آنجا گسترده بود» برای انجام وظیفه به شیراز آمده «با سید علی محمد طرح دوستی ریخت و پس از چند روز مباحثه و گفت و شنود مقدمات ظهور امام زمانی را چیدند.» پس از ذکر اختلاف بین بهاءالله و صبح ازل، آدمیت نوشت: «چنان که ملاحظه می گردد، ازلیان (بابیان) به حمایت انگلیس پشت گرم و روس ها نیز میرزا حسین علی و بالنتیجه بهائیان را زیر حمایت گرفته بودند و به همین جهت است که ادوارد براون بطبع نقطه الکاف که جانشینیصبح ازل را ثابت کرده و مقاممیرزا حسین علی را غصبی مینماید، دست یازیده. . .» او درباره ادوارد براون که با برخی از ازلیان رفت و آمد داشت نوشت «انسان وقتی که کتاب یک سال در میان ایرانیان تالیف ادوارد برون را مطالعه می کند. . . آن وقت می فهمد این «افسر آزموده» انگلیسی چقدر خدمت بزرگی به دولت خود کرده است.» به پیروی از خبرنگاری انگلیسی که «کاپیتان تومانسکی»(Capitain Toumansky) روسی را عامل انتشار آثار بهائیان پنداشته بود، آدمیت نیز میگوید «ما هم با همین سنخ استدلال ادوارد برون انگلیسی را از کسانی می دانیم که ماموریت های رسمی در اشاعه این مذهب سیاسی داشته است.» در شرح این روایت، آدمیت نوشت: « اصولاً دین بابی و بهائی، اگر رنگسیاسی نگرفته بود، و دست بیگانه ریشه آن دو را تغذیه نمی کرد، مسلماً مثل هزاران فرقه دیگر، که در گوشه و کنار ایران، هرچند یکبار، می روید و می بالد و میخشکد، در زوایای تاریک و قَفْرِ این پهن دشت مدفون می شد و این آتشها، سرو صداها و جنجال ها از آن بر نمی خاست.» در پایان این نوشته آدمیت دیدگاهی که گزارش تاریخی او و نویسنده “یادداشت ها” را شکل داده بود، بدین سان بیان کرد: « تمام این فسادها از شاهکارهای پرآشوب سیاست بازان ماهری میباشد که از غفلت و سادگی ملت ایران سوء استفاده نموده، و رگ خواب و نبض جامعه را در دست گرفته و آهنگ خواب آوری در گوش او ساز کرده، تخم نفاق و جدائی را میان ایشان پراکنده، امنیت و آرامش ایران را بر باد داده اند.»۱۹ این پیش فرض زمینه ساز تئوری های توطئه آمیزی بود که کیش بهائی را “مذهب سیاسی” و ساخته و پرداخته دشمنان ایران و اسلام قلمداد میکرد. در این نگرش اراده و انتخاب آگاهانه مردم نقش تعیینکننده ای نداشت.

اولین بهائیان تبریز

 

چنین نگرشی شالوده ساخته های بهائیت در صحنه دین و سیاست (۱۳۲۶ش) تالیف انور ودود را فراهم ساخت. این کتاب که با مقدمه یی از آیت الله ابوالقاسم کاشانی به چاپ رسیده بود، مبارزه با بهائیت را به عمده ترین هدف جامعه روحانیت شیعه تبدیل کرد. با واقعی پنداشتن «یادداشت های کینیاز دالقورکی»، انور ودود نتیجه گرفت که «میرزا علی محمد باب زائیده سیاست روس ها بود.» بدین روایت، پس از کشته شدن باب و در«دنباله نقشه قبلی»، «روس ها به میرزا حسین علی (بهاءالله) کمک کردند.» دراین تاریخ پردازی رابطه های خیالینی رویدادهای برگزیده را به یکدیگر وصل می کرد و گزارشی شبه تاریخی اما باور کردنی را برمیساخت که کارآیی بخصوصی در مبارزات سیاسی ایران داشت. این روایت همچون دیگر روایت های توطئه محور به سادگی دولتهای روسیه، عثمانی، و انگلیس را در کار پی افکندن آئین باب و بهاء همدست ساخت. در این روایت، «عثمانی ها در اثر فشار و یا خواهش انگلیس ها میرزا حسین علی را در خاک خود نگاه داشتند و آن فشار و یا خواهش هنگامی آشکار شد که مدال را به عباس افندی دادند.» با چشم پوشی از زمینه تاریخی و دینی یی که به برآمدن اهل باب و بها انجامید، ودود ادعا کرد که «بهائیت ساخته هائی است که سیاست آن را به صورت دین درآورد.» نتیجه اخلاقی این تاریخ پردازی آن بود که «بهائیت ویران کننده اجتماع» قلمداد شد و «رجال مجلس و دولت» برای مبارزه با «ترویج دهنده آن» فرا خوانده شدند. در پاسخ به این فراخوان، آیت الله کاشانی در مقدمه کتاب نوشت:

دینی به نام بهائیت که زنا، قمار، رباء، خیانت، دروغ، تزویر و انواع منهیات و مفاسد اخلاقی را که نتیجه اش برهم ریختن نظامات بشری و بهم زدن مبانی نوامیس و اخلاق و ترویج دروغ و خرافات و نازل نمودن انواع مزخرفات خنده آور به نام وحی بر اغنامالله و به منظور سیاست بیگانگان که بدست سیاست بیگانه به وجود آمده بسیار خنده آور است و لازم نیست کسی در اطراف قوانین سخیفانه و سفیهانه آن که حتی عوام آن را تمسخر می کنند چیزی بگوید.

 از آن پس نیز مخالفان بهائیان، برخلاف پیشینیان، کمتر به مبانی و قوانین آئین بهائی پرداختند و بیشتر به اشاعه این باور برخاستند که آئین باب و بهاء مرامی سیاسی است که «یگانه منظور آن شیاطین سوق مردم به اسم دین به بیدینی ولامذهبی می باشد.»۲۰

مرتضی احمد آ. نویسنده (مستعار) تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهائی (۱۳۴۴ ه ش/۱۹۶۵م) نیز گمان داشت که «آئین ساختگی» بهائیت فقط برای گمراهی و تفرقه بین افراد این مملکت پی ریزی شده است. به گمان وی، رهبران بابی و بهائی نخست «سرسپرده دولت بهیه روس» سپس به «تایید دولت عثمانی» و پس از آن «به نفع حکومت انگلستان مشغول به فعالیت جاسوسی گردیده بودند.» در ادامه این گزارش رمان وار که ایرانیان پیش از سلطنت ناصرالدین شاه را «ملتی یکدل و هم پیمان» می شمرد، بابیان و بهائیان مسئول «کشمکش های داخلی» شناخته شدند زیرا:

از آنجا که آنها که ظلم می کنند با آنان که به ظلم راضی باشند و کسانی که بدان تن در دهند در پیشگاه خرد و وجدان یکسانند، می توانیم ایشان را هم در زمره استعمارگران بدانیم و حقاً هم چنین است. علاوه برآنکه مزدور اجانب بوده اند و آلت دست جاسوسان بشمار رفته اند گروه بسیاری را مستعمره خویش قرار داده و عقل آنها را استعمار کرده اند و بزرگ ترین سرمایه انسانیت را از آنها گرفتهاند و در پرتو این رفتار جان و مال و عرض و ناموس همگی را تحت فرمانروائی خود قرار داده اند. اگر استعمارگران دیگر برای چند صباحی از منابع درآمد کشورهای ضعیف استفاده کرده اند ایشان برای مدت ها یوغ استعمار را به گردن پیروان خود افکنده اند.

پس از اشاره به «تماس های سری آنان[بهائیان] با استعمارگران» نویسنده بدین نتیجه رسید که «استعمارگران به وسیله این ایادی همواره نقشه های خود را اجرا داشته و می دارند و از طرفی حس دینی افراد را از بین می برند تا بهتر بتوانند به آمال خود نایل گردند.»۲۱

این گونه تاریخ پردازی و واقعیت سازی بجای آنکه پدیده های تاریخی را برآیند تأثیر متقابل عوامل درونی و برونی (محلی و جهانی) داند، علت ها و انگیزه های خارجی را تعیین کننده می پنداشت. بدین ترتیب نقشی را که پروردگار در چرخش ایام در تاریخنگاری کهن ایران برعهده داشت، در تاریخنگاری نو«قدرت های استعماری» برعهده گرفتند. آیت الله ناصر مکارم شیرازی، در یکی از نخستین نوشته هایش که در ۱۳۳۳ه ش/۱۹۵۴م به چاپ رسید، این پدیده فکری را این گونه شرح داد:

به عقیده من، این روحیه عجیبی که در بسیاری از ما ایرانیان پیدا شده که حتی وزش باد و باریدن باران را از سیاست انگلیس ها می دانیم، بعید نیست که خودش از سیاست انگلیس ها باشد؛ که به کمک عمال آنها انتشار یافته و به وسیله آن هر جنبش اصلاح طلبانه ای را نیز لکه دار می سازند! چه سیاستی از این بهتر که امروز در جامعه ما در هیچ طبقهای کسی بهکسی اعتماد ندارد، و همه به همه بدبینند. بدیهی است که این حس بدبینی و عدم اعتماد، روح یأس و نومیدی از اصلاحات را در افراد میدمد و بالنتیجه قدرت اراده و تفکر را از همه سلب میکند. ملتی که اراده و تفکر ندارد هرگز استقلال سیاسی و اقتصادی هم نخواهد داشت [تأکید در اصل].۲۲

این نگرش “عجیب” در تاریخ نگاری که با گفتمان های سیاسی معاصر ایران عجین است پیامد روندی دگرستیز و دگرزدا بود که تحولات داخلی در ایران را به کل زائیده نقشه و اراده ای خارجی قلمداد می کرد. بدین سان معماران ایرانی این شگرد در پی آن بودند که حریفان “وابسته” خویش را از گستره همگان بِزِدایند. این روش که نخستین بار علیه بابیان و بهائیان به کار گرفته شده بود، گفتمان و سامان سیاسی ایران را به سوی نفرت پروری، خشونتستائی، و خودکامگی گسیل داد.

 

بهائی ستیزی و حوزه همگان اسلامی

 کناره گیری رضا شاه از سلطنت در شهریور سال ۱۳۲۰ صحنه سیاسی را برای شکوفایی نیروهایی که در دوره حکومت او سرکوب شده بودند گشود. در دهه ۱۳۲۰ هیئت ها و سازمان های اسلامی بسیاری در سراسر ایران برای مقابله با بهائیان، مادیگرایان، و هواداران کسروی تشکیل شد. در کنار احزاب سیاسی و هیئتهای محلی، تشکّلاتی همچون انجمن تبلیغات اسلامی، جمعیت مبارزه با بیدینی، اتحادیه مسلمین۲۳جمعیت فدائیان اسلام، جامعه مسلمین، جامعه تعلیمات اسلامی، جمعیت مروجین مذهب جعفری، انجمن اسلامی دانشجویان، و کنگره جوانان اسلام۲۴به سازماندهی تبلیغات و آموزش اسلامی پرداختند. در کنار این سازمان های سراسری، نیروهایی همچون کانون انتشارات اسلامی رشت و بابل، انجمن پیروان قرآن و کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، ۲۵ جمعیت دعوت اسلام گیلان، جمعیت برادران اسلامی کرمانشاهان، انجمن مبارزه با خرافات اصفهان، و کانون تبلیغات اسلامی شیراز تشکیلات گسترده ای را در حوزه فعالیت های خود فراهم ساختند. این تشکّل ها، مسجدها، حسینیه ها و محله ها را به حوزه به هم پیوسته ای برای تبلیغات و تعلیمات اسلامی تبدیل کردند. آنچه که این گردهماییهای تعلیماتی را از جلسات روضه خوانی و نمازگزاری مجزا می کرد اهداف آیندهساز آنها بود که برای مقابله با “لَجِنه های بهائی”، احزاب سیاسی و کانون های مدنی شکل گرفته بود. از طریق آموزش و نشر اسلامی این تشکیلات در پی آن بودند که مانع از پیشرفت بهائیان و اندیشه های غیردینی در آینده شوند. بدینسان، با ائتلاف و پیوستگی مساجد، منازل، و کانون های اسلامی مبارزه پیگیری برای ساختن آینده ای اسلامی آغاز شد. در این چالش ها نشریاتی چون آئین اسلام، پرچم اسلام، دنیای اسلام، وندای حق نقش مهمی در اسلامی کردن حوزه همگان داشتند.

«انجمن تبلیغات اسلامی» از فعال ترین سازمان های ضد بهائی بود که در آغاز دهه ۱۳۲۰ تأسیس شد. عطاءالله شهاب پور، «بانی انجمن تبلیغات اسلامی»، در دهه ۱۳۱۰ از نویسندگان دایمی نشریه فاشیستی ایران باستان بود. شهاب پور با بازنگری به پیشینه خویش، اعتراف کرد که «من چند سال از درک حقیقت کور بودم. . . در عین حال که مغرور این همه عجب و کبر بیهوده بودم عامل سعادت به من روی آورد و در عرض چند ساعت آن همه کبر و ناز فرو ریخت. . . فهمیدم که خوشبختی در دین اسلام است و بس.» پس از دیدن «منظره حقیقت»، شهاب پور در فروردین ۱۳۲۱ به نشر جزوه ای به نام «آئین گشایش راه نو درعالم حقیقت» پرداخت.۲۶ این جزوه نخستین اثر منتشره از سوی انجمن تبلیغات اسلامی بود، و درآن «فهماندن اهمیت دینداری» و «فهماندن حقانیت دین اسلام به دنیا» از اهداف انجمن تبلیغات اسلامی معرفی شد. انجمن در پی “اثبات” این باور بود که «ادیان موجوده امروزه جز اسلام همگی کهنه و منسوخ و خرافی یا ساختگی هستند و دین حقیقی که باید پیروی کرد دین اسلام است.»۲۷ جلال آل احمد، نعمت جهانبانویی (سردبیر هفته نامه فردوسی)، علی اکبر شهابی، و محمدعلی و محمدحسن و عبدالرحیم و علی اکبر علمی (گردانندگان نشر علمی) از جمله “یاران” سرشناس انجمن تبلیغات اسلامی در سال ۱۳۲۲ بودند.۲۸ شهاب پور به منظور پیشبرد اهداف انجمن، همکاری نزدیکی با علماء برقرار کرد و آنها را به نگارش کتاب هایی ساده فهم، «خودآموز فقه»، تشویق نمود. مجتهد کمره ای، هبهالاسلام شهرستانی، و محمود طالقانی از جمله همکارانی بودند که انجمن تبلیغات اسلامی نوشته هایشان را به چاپ رساند.۲۹ برای جلب همکاری علماء انجمن به بسیج نیرو برای اجرای «اصل دوم متمم قانون اساسی و ورود پنج نفر از علمای طراز اول به مجلس شورای» پرداخت. انجمن تبلیغات اسلامی خواهان بود که در این بسیجِ «برادران اسلامی» «دولت و مجلس را وادار نمائید این اصل مهم را که نجات ایرانیان و مسلمانان بسته به آن است اجرا نمایند.»۳۰برای پیشبرد تبلیغات اسلامی، انجمن در ۱۳۲۶ به تأسیس «دارالعلوم دینی وعربی»،۳۱ انتشار مجله هفتگی نوردانش (مهر۱۳۲۶)، و ایجاد «آسایشگاهی برای زوار درکربلا» اقدام کرد.۳۲ درکنار جزوه های تعلیماتی که از فروردین ۱۳۲۱ تا آبان ۱۳۲۳ در ۰۰۰،۱۲۸ نسخه چاپ شدند،۳۳ انجمن به نشر سالنامه نور دانش نیز پرداخت. این سالنامه که از سال ۱۳۲۴ منتشر شد اغلب شامل معرفی نامه بهائیانی بود که درآن سال به اسلام گرویده بودند. این معرفی نامه ها معمولاً با ندامت نامه ای همچون متن زیر که در ۱۳۴۵/۱۹۶۶ به چاپ رسیده بود همراه بود:

 اینجانب رهبر زمانی فرزند مرحوم محمدتقی دارای شناسنامه شماره ۹ متولد ۱۳۱۸ بهائی زاده اهل و ساکن همت آباد آباده پس از تجربه حقیقت واقعی و تماس با افراد روشنفکر مسلمان به بطلان و پوشالی بودن مرام ضاله واقف نفرت و انزجار شدید خود را نسبت به این مرام اعلام می دارم و دین مبین اسلام و شریعت مقدس اثنی عشری را یگانه راه درست و آئین جاودانی دانسته به ختمیت رسالت و نبوت حضرت محمد بن عبداللهص واقف حضرت علی بن ابیطالبع و یازده فرزندش را راهنمایان و پیشوایان و امامان بحق و اوصیاء پیغمبر اسلام می شناسم.

 این ندامت نامه پیش نوشته شده همانند ندامت نامه شخص دیگری بود که خود را «اهل و ساکن ده بیدآباد» معرفی کرد.۳۴

انجمن تبلیغات اسلامی در دهههای ۵۰-۳۰ از فعال ترین سازمان های ضد بهایی در ایران بود۳۵در دو دهه پیش از انقلاب این انجمن به «انجمن ضد بهائی» و «انجمن حجتیه» معروف شد و سران آن از چهره های با نفوذ جمهوری اسلامی شدند.

«جامعه تعلیمات اسلامی» سازمان دیگری بود که با اشاعه آموزش اسلامی در صدد پیشگیری از گسترش آئین بهائی بود. این جامعه که در اوایل ۱۳۲۲با پیشنهاد عباسعلی اسلامی واعظ و«کمک شش نفر از فضلا» به وجود آمد و به این نتیجه رسید که بهترین وسیله اصلاحات دینی و اجتماعی آموزش و پرورش دینی بدون دخالت در سیاست روز است. در پایان سال ۱۳۲۳ این جامعه هفت آموزشگاه شبانه علوم دینی تاسیس کرد. در خرداد ۱۳۲۵ تعداد این آموزشگاه ها در شهر تهران به ۲۴ و تعداد دانش آموزان آن ها به ۲۳۳۷ رسید. در پایان ۱۳۲۶ تعداد مدارس شبانه به ۴۵ و مدارس روزانه به ۱۶ شعبه افزایش یافت. بنا به گفته عباسعلی اسلامی در طی ۲۵ سال فعالیت، جامعه تعلیمات اسلامی «بیش از ۱۷۰ مؤسسه فرهنگی توأم با تعلیمات دینی و اخلاقی» بنیان نهاد.۳۹ در کنار شعبه های تهران، آموزشگاههای جامعه در شهرها و روستاهایی برپا شد که در آن ها بهائیان فعالیت های آموزشی داشتند.

جامعه تعلیمات اسلامی، «برای خدمت به میهن و فداکاری در راه دین مبین اسلام»، توجه خاصی به خبرپراکنی داشت. به عنوان نمونه، حسین عبداللهی در نامه ای به «حجج اسلام و مراجع تقلید» گزارش داد که در سفری به دهات اطراف اصفهان، واعظ تهرانی آقای غلامرضا فیروزیان شاهد آموزش بهائی در قهوهرخ اصفهان بود:

یک نفر بهائی چندین سال است بچه های مسلمان را بجای بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله الابهی و بجای تعلیمات و دستورات اسلامی تعلیمات بهائیت و حتی قبله را به طرف دیگری . . . به این نونهالان اسلامی نشان می داده است و حتی چند نفر دختر مسلمان در این مکتب نیز بوده اند که کاملاً از روی کتاب های مخصوص تعلیمات پوشالی بهائیت را به آنها یاد می داده است. آیا علت این خرابی ها چیست؟! و مسئول کیست؟!

در ادامه این گزارش عبداللهی خاطرنشان ساخت که «به عقیده ما تمام این مفاسد و خرابی ها در اثر نبودن مربیان دینی در این محل های مختلف است و هرگاه در راه چاره بیش از این غفلت شود طولی نخواهد کشید که این یک مشت مسلمان ساده لوح دهات که دسترس به وعظ و خطابه های دینی ندارند یک مرتبه تغییر ماهیت خواهند داد!!» این «نماینده مطبوعات اسلامی[و] خبرنگار جراید دینی» راه حل این مشکل را آن دانست که «آقایان مراجع مخصوصاً آیت الله بروجردی و آقایان حجت و فیض کثر الله امثالهم هرچه زودتر یک عده طلاب روشنفکر و جدی را که بتوانند از عهده تبلیغات لازمه و تذکرات مفیده برآیند مامور دهات اطراف شهرستان ها نموده که بوسیله تبلیغات دینی سد پیشرفت این افراد بیدین و بی بها شوند» در ادامه، گزارشگر از «حاج شیخ عباسعلی اسلامی مدیر و مؤسس جامعه تعلیمات اسلامی که مردی جدی و روشنفکر هستند» خواست که «عده ای را مأمور نمایند که در تمام شهرستانها شعبات زیادی از کلاس های درسی جامعه را تشکل داده و مخصوصاً دهات و قراء دور از دست را بیشتر تحت نظر داشته باشند؛ بلکه به خواست خدا و کوشش مسلمانانِ بیدار سدی در مقابل راهزنانِ دین فراهم آید و یک مشت کشاورز بیسواد از چنگال این پیشوایانِ فتنه و فساد محفوظ و مصون بمانند.»۴۰ در پی انتشار این نامه، مهدی صدیقی در اطلاعیه ای مژده داد که «بحمدالله در اثر چند شب سخنرانی از طرف شیخ غلامرضا فیروزیان آموزشگاه شماره ۶ شبانه جامعه تعلیمات اسلامی شعبه اصفهان درآن محل تشکیل و پس از یک سلسله مذاکرات دینی با معلم بهائی مزبور مشارالیه در عقیده خود متزلزل و مکتب خود را بهم زده و فعلاً هم از آن ده خارج شده است.» در این زنجیره خبرهای تبلیغاتی که در روزنامه دنیای اسلام منتشر شد، غلامرضا فیروزیان هم منبع اصلی خبرِ تبلیغات ِ بهائیان و هم بانی تأسیس آموزشگاه تعلیمات دینی در قهوه رخ بود.

 درکنار تبلیغات خبری، جامعه در تدوین متون درسی نیز دست داشت. همزمان با کوشش آیت الله بروجردی برای افزودن تعلیمات دینی به دروس دبستانها و دبیرستان ها، حسنعلی گلشن، مدیرکل مدارس جامعه تعلیمات اسلامی، اخلاق گلشنی را برای تدریس در مدارس شبانه و روزانه آن جامعه تألیف کرد و امیدوار بود که «وزارت فرهنگ نیز تدریس این کتاب را دردبستان ها و دبیرستانهای مربوطه تحت عنوان تعلیمات دینی مقرر دارند.»۴۲در ماه های آخر حکومت دکتر مصدق این شایعه که دکتر مهدی آذر وزیر فرهنگ قصد دارد جامعه تعلیمات اسلامی را تعطیل و مدارس بهائی را تقویت کند نقش مهمی در بسیج احساسات دینی علیه دولت وی داشت.۴۳

 

 پانوشت ها:

۱۹ـ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران یا ورقی از تاریخ سیاسی ایران، مقدمه محمود محمود، تهران: بنگاه آذر، ۱۳۲۳، نقل قول ها به ترتیب از صص ۲۴۳، ۲۴۴،۲۵۶،۲۵۸ و ۲۵۹. ارتباط ادوارد براون با ازلیان را پیش از آدمیت، مُبلغ نامی بهائی ابوالفضل گلپایگانی به تفصیل درکشف الغطاء عن حیل الاعداء (۱۳۳۳هق/۱۲۹۴ه ش) گزارش داده بود. این کتاب در واقع ردیه ای بر نقطه الکاف حاجی میرزا جانی و مقدمه آن که به نام ادوارد برون انتشار یافته می باشد. دراین مقدمه که گویا به یاری محمد قزوینی نوشته شده بود، نویسنده از ازلیان به نیکی یاد کرده بود. گلپایگانی در «کشف اغراض پروفسور عالیجناب» نوشت: «باید دانست که حمایت و رعایت مستر براون از ازلیان و ضدیت و سعایت او نسبت به بهائیان بر یک سبب اساسی عمومی و بعضی اغراض شخصی خصوصی استناد دارد.» او«رقابت مذهبی و عصبیت دینی» را مسبب عمومی این ضدیت برشمرد و برآن بود که «مُبلغین نصرانیت» در ایران مزاحم و رقیبی «بزرگ تر و قوی تر از ملت بهائیه نداشته و ندارد.» برای از پای درآوردن این حریف، به روایت گلپایگانی، امثال ادوارد براون به حمایت از ازلیان پرداختند: «لکن ازلیان چون از دعوت ناس به علت خوف و هراس عاجزند لذا محض پیدا کردن اشخاص هم نفس در بی دین ساختن مردم سعی بلیغ مبذول می دارند و برای پاشیدن تخم نصرانیت اراضی سخت ناهموار را به جهت پروتستانیان نرم و شیار می سازند و بالبدیهه نفرت و ضدیت با رقیب و مزاحم وانس والفت با مساعد و معاون طبیعی هر قوم و ملت است.» ن.ک.به: میرزا ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء، مرو شاهجهان: مهدی بن ابوالقاسمالعلوی، ۱۳۳۴ه.ق.، صص ۴۳۷ و ۴۳۵. دکتر حشمت مؤید در یادداشتی یادآوری کرده اند که ۱۲۳ صفحه از کشف الغطاء را میرزا ابوالفصل گلپایگانی نوشته و بقیه را پس از مرگ او خواهر زاده اش سید مهدی گلپایگانی تکمیل کرده است.

 ۲۰ـ انور ودود، ساخته های بهائیت در صحنه دین و سیاست، با مقدمه سیدابوالقاسم کاشانی، تهران: چاپخانه شرکت مطبوعات، ۱۳۲۶ه. ش. انور ودود که پدر جدش، میرزا محمود کلانتری کاشی، و خاله زاده پدرش، عین الملک هویدا، نقل قول ها به ترتیب از صص ۲، ۱۸،۲۱، ۱۳۹،۱۴۰،۱۴۱. از بهائیان سرشناس بودند، این کتاب را نخست به زبان عربی، محازل البهائیه علی مسرَح السیاسیه و الدین، (۱۹۴۷) نوشته بود.

۲۱ـ مرتضی احمد آ، تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهائی، چاپ ۳؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۴۶، نقل قول ها به ترتیب از صص ۳۶،۶۸-۶۶، ۷۵،۷۶ و ۷۹. عنوان روی جلد چاپ سوم این کتاب که در ۱۰۰۰۰ جلد به طبع رسیده بود «پرنس دالقورکی» است.

۲۲ـ ناصر مکارم شیرازی، چاپ ۱۷، تهران: دارالکتاب الاسلامیه، ۱۳۵۷، ص ۲۵۸.

۲۳ـ «برادران دینی متحد شوید،» دنیای اسلام، ۱:۵ (۱۸ آبان ۱۳۲۵)، ص ۲. پس از کشتن احمد کسروی، «جمعیت مبارزه با بی دینی» که به کوشش حاج سراج انصاری، شیخ قاسم اسلامی، و شیخ مهدی شریعتمداری و برخی دیگر از علما برای مبارزه با او تشکیل شده بود به «اتحادیه مسلمین» مبدل شد. یکی از اهداف اتحادیه «مبارزه منطقی با هرگونه بیدینی ها و نبرد قلمی با انتشاراتی که برضد اسلام و و طریقه حقه جعفری شده و می شود» بود.

۲۴ـ سید محمد مهدی موسوی (آل طعمه) دبیرکل کنگره جوانان اسلام، «حقایق آشکار می شود» دنیای اسلام، ۱ (۲۰ مهر۱۳۲۵)، ص ۳.

 ۲۵ـ صدرالسادات، «دو نمونه از فداکاری،»پرچم اسلام، ۶۳ (۲۵ تیر۱۳۲۶)، ص ۳.

۲۶ـ عطاءالله شهاب پور، شهادت علم و فلسفه به اهمیت و خوبی نماز و روزه: فوائد دینی، روحانی، جسمانی، اخلاقی، اجتماعی، چاپ ۳؛ تهران: انجمن تبلیغات اسلامی، ۱۳۲۳، ص ۲۷۴.

 ۲۷ـ عطاء الله شهاب پور، آئین گشایش راه نو در عالم حقیقت : نشریه یکم انجمن تبلیغات اسلامی، چاپ ۴؛ تهران: انجمن تبلیغات اسلامی، ۱۳۲۳.

 ۲۸ـ انجمن تبلیغات اسلامی، یاران ما: شرح مختصری از آغاز یک کوشش بزرگ در راه اسلام، تهران: انجمن تبلیغات اسلامی، ۱۳۲۲، صص ۱۳ و۲۱.

 ۲۹ ـ مجتهد کمره ای، روحانیت و اسلام وفقه اسلام با مدارک و نصوص احکام؛ هبه الدین شهرستان، راهنمای یهود و نصارا؛ محمود طالقانی (مترجم)، راهنمای مناسک حج.

۳۰ـ رمضانعلی رحیمیان، «اعلام به کلیه مسلمانان ایران،» دنیای اسلام، ۳۹ (۱۷ مرداد ۱۳۲۶)، ص ۳.

۳۱ـ «دارالعلوم دینی و عربی،» دنیای اسلام، ۲:۵۷ (۱۹ دی ۱۳۲۶)، ص ۳.

۳۲ـ عطاءالله شهاب پور، «یک پیشنهاد مهم و سودمند: آسایشگاه برای زوار حسینی،» دنیای اسلام، ۳۵ (۲۰ تیر ۱۳۲۶)، صص ۲-۱.

 ۳۳ـ یازده جزوه تعلیماتی انجمن تبلیغات اسلامی از فروردین۱۳۲۱تا آبان ۱۳۲۳ در ۰۰۰،۱۲۸ نسخه چاپ شد. ن. ک. به: عطاء الله شهاب پور، مجموعه انتشارات انجمن تبلیغات اسلامی، تهران: انجمن تبلیغات اسلامی، ۱۳۲۳، ص ۳.

۳۴ـ «اینها ازراه گمراهی بازگشته اند،» سالنامه نوردانش، ۲۱ (۱۳۴۵)، صص ۲۳۱ و ۲۳۱.

 ۳۵ـ سید حمید روحانی، «ریشه اندیشه اسلام منهای روحانیت،» ۱۵ خرداد، ۴:۱۴ (بهار۱۳۷۳)، صص ۲۷-۱۷، به ویژه ص ۲۶، پس نوشت شماره ۱۰.

۳۶ـ برای گزارشی از فعالیت های انجمن تبلیغات اسلامی در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی در مشهد ن. ک. به: «جمعیت های مؤتلف اسلامی مشهد و سرنوشت انتخابات دره هفدهم مجلس شورای ملی در مشهد،» ۱۵ خرداد، ۴: ۱۴ (بهار۱۳۷۳)، صص ۴۰-۲۸؛ برای گزارشی از همکاری نزدیک این انجمن با ساواک ن. ک. به: سید حمید روحانی، صص ۲۷-۱۷؛ «ساواک و انجمن حجتیه،» ۱۵ خرداد،۱۷ (زمستان ۱۳۷۳)، صص ۱۲۵-۱۲۳. برخی از تاریخنگاران جمهوری اسلامی انجمن تبلیغات اسلامی (انجمن ضد بهائیت) را “استعماری” فرض کردهاند: «دلیل استعماری بودن این فرقه این است که در اوج خفقان پهلوی که ساواک به هیچ نیروی مذهبی اجازه فعالیت نمی داد این ها آزادانه (مانند بهائیت) با آرم و پرچم مشغول تبلیغ بودند. این دو فرقه متضاد؛ درتحقیق اهداف شوم استعماری هماهنگ عمل میکردند. بهائیت دخالت در سیاست را منع کرده بود. انجمن ضد بهائیت نیز دخالت در سیاست را ممنوع اعلام کرده و از افراد انجمن تعهد می گیرد که در سیاست دخالت نکنند. بهائیت حکم جهاد را لغو شده اعلام می کند. انجمن در پوشش یک شعار عوام فریبانه و به ظاهر مقدس یعنی اختصاص حکومت به امام عصرع جهاد و مبارزه را متوقف میکند،» «حربهتکفیر، ۳؛ استعماروتکفیر،» حوزه، ۱۶(شهریور ۱۳۶۵)، صص۱۲۰-۹۳؛ نقلازص۱۱۱.

۳۷ـ «جامعه تعلیمات اسلامی،» پرچم اسلام، ۱:۱۰ (۹ خرداد۱۳۲۵)، ص ۴؛ «جامعه تعلیمات دینی،» پرچم اسلام، ۱۰ (۹ خرداد۱۳۲۵)، ص ۴؛ «جامعه تعلیمات دینی،» پرچم اسلام، ۱۱ (۱۶ خرداد ۱۳۲۵)، صص۴-۳. همچنین ن. ک. به: «بازهم دو شخصیت متضاد،» دنیای اسلام، ۵۳ (۲۱ آذر ۱۳۲۶)، صص ۱ و ۳.

 ۳۸ـ «انجمن تعلیمات اسلامی،» پرچم اسلام، ۲:۴۴ (۲۰ اسفند ۱۳۲۶)، ص ۳.

 ۳۹ـ عباسعلی اسلامی، «طرح نو،» در گفتار وعاظ: مجموعه سخنرانی های جمعی از دانشمندان و وعاظ مشهور ایران، از تألیفات محمد مهدی تاج لنگرودی، چاپ ۹؛ تهران : انتشارات خزر، ۱۳۶۲، صص ۲۶-۱۷، نقل از ص ۲۴.

۴۰ـ حسین عبداللهی،«قابل توجه آقایان حجج اسلام و مراجع تقلید مخصوصاً حضرت آیت الله بروجردی مد ظله العالی،» دنیای اسلام، ۲: ۵۸ (۲۶ دی ۱۳۲۶)، صص ۲-۱، نقل از ص ۲.

۴۱ـ «در خصوص قهوه رخ اصفهان،» دنیای اسلام، ۲:۶۰ (۱۰ بهمن ۱۳۲۶)، ص ۲.

 ۴۲ـ «کتاب اخلاق گلشنی،» دنیای اسلام، ۵۸ (۲۶ دی ۱۳۲۶)، ص ۲.

 ۴۳ـ درباره دستور دکتر آذر وزیر فرهنگ درباره تعطیل کردن جامعه تعلیمات دینی ن. ک. به: علی دوانی، «شیرین کاری آقای دکتر آذر،» ندای حق، ۱۴۸ (۳۱ تیر۱۳۳۲)، صص ۱ و ۴؛ «نقش وزیر فرهنگ در انحلال جامعه تعلیمات دینی،» ندای حق، ۱۴۹ (۷ مرداد ۱۳۳۲)، صص ۲-۱؛ عباس غله زاری، «آقای وزیر فرهنگ اینجا ایران و کشور اسلامی است،» ندای حق، ۱۵۰ (۱۴ مرداد ۱۳۳۲)، صص ۱ و ۴؛ «تقلیل دروس شریعت و ،» ندای حق، ۱۵۲ (۲۸ مرداد۱۳۳۲)، صص ۱ و۴؛ «دکتر آذر چه شد؟،» ، ۱۵۵ (۱۸ شهریور ۱۳۳۲)، صص ۱ و ۴.

 

* محمد توکلی طرقی پرفسور تاریخ و تمدن های خاور نزدیک و خاورمیانه در دانشگاه تورنتو است.