قبل از همه بایستی این واقعیت را در نظر گرفت که پیروزی اصلی این انتخابات از آن حزب حاکم: “حزب عدالت و توسعه” AKP و”حزب صلح و دموکراسی” BDP/PKK و متحدین اصلی و بین المللی آنها آمریکا و اتحادیه اروپاست!
AKP در این انتخابات توانست نسبت به انتخابات عمومی سال ۲۰۰۷، ۲% و انتخابات محلی ۲۰۰۹، ۱۰% به آرای خود اضافه کند.
الف: دلایل پیروزی AKP
۱- یکی از دلایل مهم پیروزی AKP که احزاب دیگر از آن محروم بودند، استفاده وسیع و همه جانبه از امکانات دولت، شهرداری ها، قوه قضائی تحت کنترل، شورای عالی انتخابات YSK، رسانه های وابسته و در این میان Think Tank ها بود که در مورد شکل دادن افکار عمومی نقش مهمی بازی کردند. همچنین”تحلیل”های نشریات خارجی مانند “فاینانشل تایمز”، “وال استریت جورنال”، “مرکز تحقیقات استراتژیک بین المللی” CSIS در نتیجه انتخابات موثر بود. تحقیقات و نظرخواهی هائی که کارشان مهندسی اجتماعی و از این طریق کنترل و هدایت جامعه در جهت سیاست های استراتژیک خاصی است.
۲- “بازی ملی گرائی” که AKP، از ابتدای کارزار تبلیغاتی برای به دست آوردن آرای “ملی گرایان محافظه کار” “حزب حرکت ملی” MHP و ملی گرایان لائیک و طرفدار آتاتورک CHP اجرا کرد. در کنار این کارزار، “ویدئوهای سکس”رهبران MHP که توسط AKP به بازار انتخاباتی عرضه شده بود، حداقل در میان بخش هائی از آرای ملی گرایان محافظه کار موثر افتاد، چنانکه، آرای مناطق شرق میانه، از جمله شهرهائی مانند “یوزقات” Yozgat و “ارسینجان” Ersincan که از قلعه های قدیمی MHP و ملی گرایان محافظه کار به شمار می روند به صندوق AKP ریخته شد.
آرای AKP در مناطق پیشرفته و صنعتی ترکیه نیز، مانند شهرهای “آدانا”، سواحل “دریای سفید” (مدیترانه) و سواحل دریای”اژه” (غرب) که پایگاه های سنتی “حزب جمهوری خواه خلق CHP محسوب می شوند در مجموع بیشتر شد. در واقع AKP که یک حزب به اصطلاح “اسلامی میانه رو” است توانست با بازی “ملی گرائی” آرائی که در انتخابات محلی ۲۰۰۹ و رفراندوم ۲۰۱۰ در این مناطق از دست داده بود دوباره به دست آورد.
۳- نمایش “قدرت” AKP در مقابل ارتش. وقتی AKP با طرح آمریکائی “ارگنه کن” به بهانه “قصد کودتا” برعلیه مقاومت ارتش در برابر شرکت در “پروژه خاورمیانه بزرگ” وارد عمل شد (این عملیات از سال ۲۰۰۷ برعلیه ارتش آغاز و تاکنون نیز ادامه دارد) شعار CHP و MHP به جای دفاع از افسران میهن پرست و مخالف ناتو و مخالفت با پروژه خاورمیانه بزرگ، “جدا کردن حساب کودتاگران از بی گناهان” بود. در حالی که “ارگنه کن” از ابتدا طرحی حساب شده برای تسویه مخالفان آمریکا بویژه در ارتش و سایر نهادهای دولتی از جمله قوه قضائی است، در این میان فرماندهان ارتش نیز از سر تسلیم طلبی و دغدغه مقام، افسران خود را تاکنون در پای توطئه ارگنه کن قربانی کرده اند.
نهایتا، تمایل رای دهندگان به سوی آلترناتیو “قدرتمند” نقش خود را بازی کرد. سالها تبلیغات منفی و مخرب به وسیله حکومت AKP علیه ارتش که گویا تمام مشکلات ترکیه ناشی از ارتش است تمایل رای دهندگان را بسوی قدرتی که بتواند ارتش را مهار کند موثر افتاد، بویژه اینکه ارتش به عنوان یک نهاد لائیک و طرفدار ملی گرائی آتاتورک در اذهان عمومی جا افتاده است و این نه با مذاق “اسلام میانه رو” و نه با مذاق “ملی گرایان محافظه کار” سازگار است.(۱)
ب: دلایل شکست CHP
“حزب جمهوری خواه خلق” به عنوان “حزب مخالف اصلی” بازنده اصلی انتخابات بود و توانست تنها ۲۶% آراء را به دست آورد. آرای CHP، زمانی که “ویدئوهای سکس” علیه رهبر آن “دنیز بایکال” در انتخابات محلی ۲۰۰۹ توسط حزب حاکم “افشاء” شد و سبب استعفای او گردید تا ۲۷% بالا رفته بود و این روند سیر صعودی داشت، زیرا برای مردم و بویژه طرفدارانCHP آنچه بی اهمیت جلوه می کرد توطئه ویدئوهای سکس حکومت برای به زمین زدن “مخالف” و جلوگیری از رشد محبوبیت آن بود. برای ملی گرایان لائیک و طرفداران آتاتورک آنچه مهم تلقی می شود، چاره اندیشی برای فقر و بیکاری روز افزون، مخالفت با خصوصی سازی و فروش دارائی های ملی ترکیه به شرکت های خارجی و افزایش روزافزون فشار و سرکوب مخالفان، و به خطر افتادن یک پارچگی و وحدت ملی مردم ترکیه و مداخلات نظامی ترکیه به نام آمریکا و پیمان ناتو در لیبی و سوریه است. یعنی شعار استراتژیک سیاست خارجی ترکیه در زمان آتاتورک: “صلح در میهن، صلح در جهان”.(۲)
CHP زمانی که مردم و توده های طرفدار خود از هر زمانی بیشتر به دفاع از این اصول نیاز داشتند قدم به قدم آن اصول را ترک و سنت های مترقی آنرا زیر پا گذاشت و حمایت خود را از سیاست “گشایش فضا” ی حزب حاکم Açılım در هر زمینه ای اعلام کرد و از این طریق به AKP امکان داد تا حداکثر سوء استفاده را از “گفتمان ملی گرائی” کرده و شعارهای وی را تصاحب کند. CHP درجریان انتخابات محلی ۲۰۰۹ تا آنجا پیش رفت، که برای جلب آرای AKP ، با دست خود “توربان” (روسری) پخش کرد! در حالی که حزب حاکم تاکنون جسارت نکرده است که حتی یک کاندیدای زن “توربان” پوش معرفی کند. یعنی CHP به جای پایبندی به اصول بنیادین خود ترجیح داد تا در زمین AKP و با گفتمان های متعلق به AKP با AKP رقابت کند!(۳)
باید در نظر داشت آرائی هم که به CHP داده شد آرائی بودند که از ترس AKP به آن داده شده است. CHP با دنباله روی از سیاست های “بازگشائی” Açılım حزب حاکم در هرزمینه ای (طریقت های مذهبی، جماعات، توربان، خود مختاری، قبرس، ارمنستان، اژه ….) نه تنها نتوانست آرای AKP را جلب کند بلکه سبب مخدوش شدن اصول اساسی حزب و تقویت گفتمان رقیب خود گردید. به نظر صاحب نظران ترک اگر CHP تنها علیه لایحه ی دخالت در لیبی حکومت رای می داد آرای وی به راحتی بالای ۳۰% می رسید، و اگر MHP هم در مجلس علیه لایحه رای می داد مجموع آرای آنها به راحتی از مرز ۴۵% می گذشت. جالب است در مناطق تحت نفوذ CHP ،MHP تعدادی از آرای خود را به AKP باخت ولی توانست تعدادی از آرای CHP در همین مناطق را جلب کند. در واقع آرائی که به CHP داده شد نه بیشتر از روی اعتقاد رای دهندگان به آلترناتیو بودن وی ، بلکه برای متوقف کردن و ترس از AKP بوده است، زیرا بخشی از رای دهندگان به هرحال امیدشان به حزب مخالف اصلی و اقبال آن در رسیدن به قدرت را از دست نداده بودند.
CHP در این انتخابات نتوانست حتی آرای “نه” ی (۴۲%) رفراندوم ۲۰۱۰ را جلب کند. دلیل آن این بود که این حزب در کل ترکیه با گفتمان متعلق به AKP و در جنوب شرق ترکیه با گفتمان BDP/PKK به مصاف آنان رفت. از دست دادن رای در مناطق سنتی و قدرتمند این حزب (دریای سفید، اژه و غرب) بزرگترین شکست این حزب محسوب می شود. هدف این حزب از ابتدا نیز، نه دست یافتن به قدرت سیاسی بلکه “بازی کردن نقش اپوزیسیون خوب” بود لذا هرگونه سیاست ائتلاف با احزاب دیگر را رد کرد. CHP تقاضاهای مکرر “اتحاد نیروی جمهوری” CGB برای تشکیل جبهه واحد در انتخابات و معرفی کاندیداهای مشترک مورد توافق را رد و امکان پیروزی AKP را فراهم کرد.
پ ـ “حزب حرکت ملی” MHP
از آغاز کارزار انتخاباتی، استراتژی این حزب روی عبور از حد نصاب۱۰% برای ادامه حضور در مجلس قرار داشت و اصولا نمی توانست ادعائی برای دست یافتن به حکومت در سر داشته باشد. MHP در انتخابات توانست با کسب ۱۳% آراء، ۵۴ نماینده به مجلس روانه کند. MHP حزب ملی گرای محافظه کاری که دارای رگه های اسلام گرائی محافظه کارانه ای نیز است و تاکنون توانسته است با گفتمان “ترکی – اسلامی” (سنتز ملی گرائی ترک و اسلام گرائی) ده ها پایگاه اجتماعی ثابت به وجود آورده و نیروی سیاسی قابل توجهی را سازماندهی کند و این نیرو را در مبارزه علیه نیروهای مستقل و ضد امپریالیست ترکیه به کار گیرد و در این جهت از حمایت های آمریکا برخوردار شود. ولی وقتی آمریکا به تدریج (از اوایل دهه ۲۰۰۰) حمایت خود را ازMHP دریغ و تمام امکانات و توان خود را در حمایت از AKP قرار می دهد لاجرم بخشی از پایگاه اجتماعی آن به سرعت از این حزب دور و تسلیم نیرو و مدعی بزرگتر “ترک گرائی – اسلامی گرائی” AKP می شود که مورد حمایت بی دریغ آمریکا نیز هست.
MHP که با شعار عمده خود در انتخابات: “یا الله، بسم الله، الله اکبر” به میدان آمده بود نتوانست در مقابل ویدئوهای “ناموس” و “اخلاق” AKP علیه رهبران اش مقاومت کند و رای دهندگان حداقل در بعضی از مناطق به صاحبان اصلی آن شعارها یعنی AKP روی آوردند، در حالی که قربانیان آن ویدئوهای اخلاق و ناموس یکی پس از دیگری تسلیم شده و از صحنه خارج شدند. اگر این حزب برای جلب آرای AKP به جای غلظت بخشیدن به رگه های اسلامی خود، سیاست نزدیکی با طرفداران ملی گرائی آتاتورک را پیشه می کرد، می توانست نتایج بهتری در انتخابات به دست آورد.
MHP یا از دنباله روی از سیاست های آمریکا در ترکیه درس خواهد گرفت و با نیروهای مترقی، طرفداران ملی گرائی آتاتورک، که هم نیروهای مستقل، و هم لائیک اند متحد خواهد شد و یا تسلیم حملات AKP و طرفداران “فتح الله گولن” شده و از صحنه سیاسی ترکیه کنار زده خواهد شد. درس گرفتن از گذشته به معنای نجات پایه های میهن پرست آن از افتادن در دام ملی گرائی- اسلام گرائی مورد حمایت غرب است.
MHP تاکنون در تمام مسائل عمده و حیاتی سیاست در ترکیه، از کمک به ریاست جمهوری عبدالله گل تا رای به مداخله در لیبی، طرفداری از سیاستهای “بازگشائی ” تا خصوصی سازی ها، از توطئه ارگنه کن تا سیاست های نئو لیبرالیسم اقتصادی در کنار حکومت AKP قرار گرفته و در مجلس به آن سیاست ها رای داده است، و در این زمینه تفاوت زیادی با مواضع CHP از خود نشان نداده است.
MHP در این انتخابات برای اولین بار از گفتمان دشمنی با کردها که یکی از گفتمان های اصلی این حزب در تمام دوران موجودیت اش بوده است حذر و از دامن زدن به دشمنی ترک و کرد دوری کرد، لذا چهره مثبتی در این زمینه از خود به نمایش گذاشت.(۴)
ت ـ “حزب صلح و دموکراسی”و”حزب کارگران کردستان” BDP/PKK:
حزب کردی BDP که بازوی سیاسی PKK محسوب می شود برای عبور از حد نصاب ۱۰% با کاندیداهای مستقل در انتخابات شرکت کرد و توانست ۳۶ نماینده به مجلس بفرستد. این یک پیروزی بزرگ برای PKK محسوب می شود، زیرا در انتخابات محلی سال ۲۰۰۹ آنها مجموعا ۵.۵% آراء را به دست آورده بودند ولی در این انتخابات توانستند ۷% آراء را به خود اختصاص دهند.
باید روی این واقعیت تاکید کرد که PKK دارای اراده ی مستقلی نیست، و ادعاهائی که برای ایجاد کردستان مستقل در ترکیه می کند تماما وابسته به حضور نظامی آمریکا در منطقه و پشتیبانی همه جانبه اروپا است. PKK ادعاها و تهدیدهای خود را روی دو فاکتور فوق بنا کرده است، و به تپانچه ای می ماند که توسط آمریکا بر شقیقه ترکیه گذاشته شده است. از طرف دیگر آمریکا با طرح “ارگنه کن” توان ارتش ترکیه برعلیهPKK را نیز کنترل می کند. بدین معنی، آمریکا هرزمان خواست های خود از نیروهائی که ترکیه را اداره می کنند تامین کند اجازه عملیات محدود علیه PKK را می دهد، ولی هیچوقت به طور استراتژیک نمی خواهد که ارتش ترکیه کار PKK را تمام کند. زیرا آمریکا و اسرائیل می خواهند بر سر کردستان بزرگ، (که بخش مهمی از پروژه خاورمیانه بزرگ است) PKK را بنشانند، لذا PKK از لحاظ آمریکا یک عامل استراتژیک محسوب می شود.
BDP/PKK از شکاف های ملی، دینی و مذهبی ایجاد شده در ترکیه جسارت یافته و تمام سیاست خود را روی عمیق تر شدن این شکاف ها و جدائی ها بنا نهاده است. شکاف هائی که در نتیجه سیاست های دنباله رویAKP از آمریکا تعمیق یافته و سیاست های نادرست MHP و CHP به آن دامن زده است، لذا تهدیدهای عبدالله اوجالان بعد از انتخابات شدت یافته است و آنها مسلما برای دست یافتن به اهداف خود قیام های جسته گریخته ای در شرق ترکیه سازماندهی خواهند کرد، ولی دگمه آغاز قیام ها در دست آمریکا و در واشنگتن است و با طرح مداخله در سوریه ارتباط تنگاتنگ دارد.(۵)
ج ـ سرنوشت احزاب کوچک:
احزاب کوچک در این انتخابات به آخر خط رسیدند. “حزب سعادت” SP (متعلق به نجم الدین اربکان) که در انتخابات عمومی ۲۰۰۷، ۵.۶% رای آورده بود، در این انتخابات با دو حزب متفاوت: “حزب سعادت” SP و “حزب صدای خلق” HASP در انتخابات شرکت کردند و توانستند به ترتیب ۱.۲% و ۰.۸% آراء را به دست آورند، یعنی مجموعا ۲%. “حزب دموکراتیک چپ” DSP، ۰.۲۴% به دست آورد که اکثر آرای آن به CHP و MHP رفت.
احزاب دیگر مانند: DP ، YP، ÖDP، HDP، BBP، HEPAR، TKP هر کدام بسیار کمتر رای آوردند و برای بسیاری از این احزاب شاید این انتخابات آخرین انتخابات برای آنها باشد.
د ـ “اتحاد نیروی جمهوری” CGB
CGB که بیشترین نیروی خود را در شهرهای “ازمیر”، استامبول”، “آنکارا” و “آدانا” گذاشته بود نتوانست کاندیداهای مستقل خود را به مجلس بفرستد. در منطقه ۲ شهر ازمیر جائی که رهبر “حزب کارگر” IP “دوغو پرینچک”خود را کاندید نمایندگی از CGB کرده بود ۳۵.۵۱۰ هزار رای، باطل اعلام شد. زیرا بیشتر از ۳۰ هزار رای این حوزه همزمان به دو کاندیدای CGB و CHP داده شده بود! “دوغو پرینچک” کاندیدای CGB ، ۱۲.۹۳۶ رای آورد، با نظر داشتن به تعداد آرای وی، و خطای رای دهندگان و در نتیجه باطل اعلام شدن آرای آن حوزه او می بایستی ۴۰ هزار رای می آورد و انتخاب می شد. در برخی از صندوق ها همزمان به دوغو پرینچک و کاندیدای حزب حرکت ملی MHP رای داده شده که آنها هم آرای باطله حساب شد.
در منطقه ۱ ازمیر همچنین ۱۶ هزار رای کاندیدای CGB “یاشار موژده جی” به همان دلیل باطل اعلام شد.
در منطقه ۲-۳ استامبول نیز بیش از ۳۰ هزار آرای کاندیداهای CGB “چتین دوغان” و “اومید اولگن” باطل اعلام شد. همچنین در منطقه ۱ استامبول بیش از ۱۰ هزار رای کاندیدای CGB “تونجای اؤزکان” باطل اعلام شد.
در کمپین انتخاباتی، “اتحاد نیروی جمهوری” CGB توانست دوغو پرینچک رهبر حزب کارگر را با “چتین دوغان” فرمانده سابق نیروی زمینی ترکیه (که هردو در زندان اند) و “حسام الدین جین دوروک” رهبر حزب دموکرات DP (سلیمان دمیرل پدر معنوی این حزب محسوب می شود) و توده های وسیعی از هنرمندان، روشنفکران، روزنامه نگاران برجسته ترکیه را در یک جبهه متحد کند. عدم توانائی آنها در انتخاب شدن کاندیداهای شان نه پیروی از سیاست نادرست، نه کم کاری و نه عدم اراده لازم برای مبارزه بود، بلکه وضعیت ابژکتیو ترکیه سبب شکست در سطح انتخابات پارلمانی آنها شد.
در ازمیر CGB توانست در عرض دو ماه از ۱۴ حزب مختلف ۴۱ کادر برجسته را به صفوف خود جذب کند. CGB توانست ۱۷۹ افسر ارتش بازنشسته که در میان آنها تعدادی ژنرال و دریادار هستند، و نیز ۷۰ سرهنگ ارتش را در صفوف خود متحد کند. بیش از ۵ هزار نفر از فعالان احزاب مختلف حتی از حزب حاکم AKP در فعالیت های انتخاباتی آن به شکل فعال شرکت کردند. شهر ازمیر الگوئی از اتحاد ملی در سطح کشور را به نمایش گذاشت و سبب یک حرکت وسیع در سرتاسر کشور شد. اتحاد عمل بین احزاب مختلف در CGB راه اتحادهای تشکیلاتی آینده را گشود و CGB را به مثابه یک سازمان جبهه ای به ترکیه شناساند.
CGB یک آلترناتیو خارج از سیستم سیاسی ترکیه محسوب می شود که با برنامه ای مشخص و مدون وارد انتخابات شد. این جبهه معتقد است که ترکیه با احزاب سنتی و سیستم سیاسی کنونی قادر نیست هیچکدام از مشکلات اساسی جامعه ترکیه را حل کند، از این رو ترکیه در مسیر یک سراشیبی جدی قرار گرفته است. به نظر این جبهه راه حل را باید در خارج از سیستم کنونی جستجو کرد.(۶)
جهت گیری ترکیه بعد از انتخابات
از سال ۱۹۹۱ انتخابات در ترکیه جنبه اتنیک، مذهبی و دینی به خود گرفته است و به دنبال هر انتخاباتی خطوط تجزیه جغرافیائی ترکیه برجسته تر شده است. عده ای آنرا “دموکراسی” می نامند، ولی آنچه در ترکیه به نام دموکراسی شناسانده می شود، دموکراسی “آتلانتیک” است. دموکراسی که تضمین کننده منافع استراتژیک غرب در ترکیه است. رژیم حاصل از دموکراسی آتلانتیک، رژیم مافیا- طریقت ها – گلادیوی تحت حمایت و هدایت آمریکاست. تحت رژیم سیاسی کنونی، درکنار فروپاشی اقتصادی و انحطاط اخلاقی جامعه، تجزیه جغرافیائی، دینی، مذهبی نیز از مناطق حاشیه وارد شهرها شده و سنگرهای جدائی نه تنها در شهرها که در محلات شهرها نیز سنگر بندی کرده است.
دوران بعد از انتخابات ۱۲ ژوئن ۲۰۱۱ را از هم اکنون دوران “فطرت”می نامند. دوران تسجیل شکاف در جامعه ترکیه براساس ملیت، مذهب، و دین. در ۱۲ژوئن جامعه ترکیه آغاز یک عقب گرد به سمت گذشته را تجربه خواهد کرد. این به معنای نیرو گرفتن طریقت های مذهبی، نهادهای قرون وسطی ای و جدائی هرچه بیشتر ترک و کرد خواهد بود و در نتیجه ملت ترکیه از ملت بودن فاصله خواهد گرفت. در جامعه ای که اتنیک های گوناگون، عشیرت ها و طریقت های مذهبی در مقابل هم صف آرائی کنند دموکراسی هم وجود نخواهد داشت و جالب این که این همه، به نام “دموکراسی” انجام و صحنه گردانی می شود.
پیروزی AKP به معنای پیروزی”پروژه خاورمیانه بزرگ” آمریکا و پیروزی اروپا یعنی حامیان اصلی وی است. انتخابات ۱۲ ژوئن همچنین پیروزی BDP/ PKK نیز محسوب می شود. آنهائی در این انتخابات پیروز شدند که موجودیت خود را به موجودیت آمریکا در منطقه و مشخصا به حضور نظامی آن در منطقه گره زده اند.
۱۲ ژوئن از لحاظ سرنوشت احزاب سیاسی ترکیه نیز یک نقطه عطف است. AKP و BDP/PKK بازیگران اصلی در صحنه سیاسی چهار سال آینده خواهند بود بدین معنی که ترکیه از یک طرف به سمت گذشته با تمام تعلقات قرون وسطائی آن جهت گیری خواهد کرد و از طرف دیگر صحنه سناریوها و طرح های امپریالیستی خواهد شد. AKP و BDP/PKK هردو، احزاب این دوران، احزاب قرون وسطی و طرح های امپریالیستی اند. اکثر رهبران AKP پیروان سفت و سخت طریقت نقشبندی و تعقیب کنندگان راه “سعیدی نورسی” هستند. “فتح الله گولن”ها نیز در این حزب متشکل شده اند، و متحدا علیه دستاوردهای انقلاب جمهوری آتاتورک آغاز به کار کرده اند.
در عصر کنونی که نمایندگان قرون وسطی در حسرت گذشته (عثمانی گرائی نو) Yeni Osmanlılık در تب و تابند، در کشوری مثل ترکیه فقط با تکیه به امپریالیسم قادرند روی پای خود بایستند، زیرا آنها صد سال پیش، در کنار امپریالیسم انگلیس، در کنار “خلافت عثمانی” و در کنار “جمعیت تعالی اسلامی” علیه انقلاب جمهوری و علیه آتاتورک موضع گرفتند و اکنون بعد از صد سال ادامه دهندگان راه آنان در کنار آمریکا و همدست آمریکا هستند و دنیای اسلام را در آتش و خون غرق کرده اند.
بازیگر اصلی صحنه سیاسی خاورمیانه، آمریکاست. رجب طیب اردوغان همصدر پروژه خاورمیانه بزرگ است و با تکیه به نیروی نظامی آمریکا، هم در ترکیه و هم در منطقه سیاست ورزی می کند و تا آمریکا در منطقه است نقش او نیز ادامه خواهد یافت.
PKK بعد از مداخله آمریکا در عراق، به هر زبانی و در هر فرصتی گفته است که حاضر به بازی کردن هر نقشی است که آمریکا به او محول کند و تا به امروز وظایف خود را در این زمینه اجراء کرده است. PKK نیز مانند AKP خواهان حضور آمریکا در منطقه و تداوم سیاست های وی در ترکیه است.
بحران های بزرگ اقتصادی، افزایش روزافزون فشار و سرکوب، قانون اساسی جدید که به معنای تیر خلاص به حاکمیت ملی جمهوری ترکیه است، مداخله در کشورهای منطقه به نیابت از آمریکا، AKP را هرروز بیشتر از پیش در مقابل جنبش های توده ای و جنبش های زحمتکشان قرار خواهد داد و او را بیش از پیش به غرب محتاج خواهد کرد، لذا صف بندی های مصنوعی بعد از انتخابات به زودی از هم خواهد گسست.
زیرا در صحنه سیاست وقتی اوضاع به سوی تسویه حساب می رود احزاب دوران استقرار به حاشیه رانده شده و از صحنه خارج خواهند شد. همچنان که در طبیعت در جامعه نیز هر موجودی با ضدش وجود دارد و معنی پیدا می کند، لذا در یک طرف آمریکا – اروپا و PKK – AKP ، و در طرف دیگر جبهه صلح در میهن، صلح در جهان، و برادری و وحدت بر پایه انقلاب جمهوری و دستاوردهای بزرگ آن صف آرائی خواهند کرد، در این نقطه برنامه و ایده آل های جبهه CGB برجسته خواهد شد.
توضیحات:
۱- اصول شش گانه آتاتورک (کمالیسم): ملی گرائی، خلق گرائی، انقلاب گرائی، دولت گرائی (در اقتصاد)، جمهوری خواهی، لائیسیسم.
۲- در نظرخواهی که Reuters Research Centre (RRC) قبل از انتخابات ۱۲ ژوئن در سراسر ترکیه انجام داده بود ۱۰ سئوال برای مصاحبه شوندگان مطرح شده بود، سئوال سوم این بود:”به نظر شما بزرگترین مشکلی که انتظار راه حل خود را دارد چیست”؟ معدل جوابی که داده شده چنین است:”بیکاری، فقر، ترور- جدائی طلبی و ازهم پاشیدن اصول اخلاقی.
۳- AKP در جریان انتخابات تبلیغ می کرد که اگر AKP در انتخابات پیروز نشود دشمنان دین به قدرت خواهند رسید. (منظور CHP است). “محمود اوستا عثمان اوغلو” رهبر “جماعت اسماعیل آغا” که یک جماعت با نفوذ در ترکیه است، در جواب تبلیغات AKP گفته است که: “کسی که این ادعا را می کند هیچ نسبتی با دین ندارد”. او در انتقاد از سیاست های AKP گفته است که این حزب دین را آلت دست سیاست و وسیله استثمار مردم کرده است، و پرسیده است که:”آیا کسی که بزرگترین نشان بزرگترین سازمان یهودی به نام “نشان جسارت” را دریافت کند می تواند مسلمان باشد”؟
۴- گفتمان ضد کردی MHP تاکنون گفتمانی برعلیه هویت کردی و حقوق و خواست های مشروع کردها در چارچوب ترکیه بود. این گفتمان از یک طرف نتیجه تضادهای ملی و از طرف دیگر محصول دوران جنگ سرد بود. بدین معنی که حکومت های ترکیه و نیز خود MHP تحت حمایت غرب و کردها مورد پشتیبانی شوروی بودند. فروپاشی شوروی و لاجرم صف عوض کردن سازمان های کرد و تحت الحمایگی آنها توسط غرب بویژه آمریکا، MHP را در مقابل یک بن بست قرار داده است.
راه خروج از این بن بست، از یک طرف پایان دادن به گفتمان ضد کردی، قبول واقعیت هویت کردی و قبول حقوق مشروع کردها، از طرف دیگر، موضع گیری علیه استراتژی غرب و ناتو، موضع گیری علیه “پروژه خاورمیانه بزرگ” (که هدف تجزیه کشورهای خاورمیانه در راستای منافع دراز مدت خود را دنبال می کند و در این رابطه سازمان های کرد را آلت دست مقاصد خود کرده است) و پیش بردن مبارزه سیاسی علیه سازمان های کردی بر پایه های فوق است. سیاستی که می تواند کردها و ترک ها را بر همین اساس متحد کرده و حقوق برابر کردها در چارچوب ترکیه را تامین، و دخالت های غرب را خنثی کند.
۵- “رمزی کلارک” Ramsey Clark وزیر سابق دادگستری آمریکا گفته است که: “در پشت حمله به نیروهای امنیتی سوریه آمریکا قرار دارد”.
مدرسه علوم اقتصادی- سیاسی لندن در گزارشی که انتشار داده نوشته است که: “ترکیه در بهار عرب نقش مهمی بازی خواهد کرد”.
۶– گزارش آتاشه سیاسی سفارت آمریکا در آنکارا به پنتاگون:”اقدامات ضروری درباره “اتحاد نیروی جمهوری” CGB انجام شده، آنها نخواهند توانست در انتخابات موجودیتی از خود نشان دهند”.
۱۰ جولای ۲۰۱۱
* علی قره جه لو، نویسنده و مترجم مستقل ساکن تورنتو، دارای دکترای علوم سیاسی، در حوزه ی مسائل سیاسی ملیت های ایران بویژه ترک ها و مسائل سیاسی ترکیه و آذربایجان و ارمنستان می نویسد.
One of weakest Articles about Turkey ever , Based upon some nonesense consiperacy theories which do not make any sense .
As a liberal, I could not say it better. But i did not, Mr. Gherejelou, a well known ethno-nationalist striving precisely for what he abhors, said it: در جامعه ای که اتنیک های گوناگون، عشیرت ها و طریقت های مذهبی در مقابل هم صف آرائی کنند دموکراسی هم وجود نخواهد داشت و جالب این که این همه، به نام “دموکراسی” انجام و صحنه گردانی می شود.