آیت الله خمینی جنگ را “برکت الهی” می دانست. در رفتار و گفتار او، پیش از حمله تجاوزکارانه عراق به خاک ایران که دقیق شویم، نشانه هایی از رفتن به جستجوی این “برکت الهی” را می توان یافت. گروگان گیری کارکنان سفارت امریکا و بیان تحریک آمیز “امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند” یکی از این نشانه هاست. خمینی را می توان دوست نداشت و با آنچه گفت و کرد مخالف بود، اما نمی توان به او نسبت کودنی و کم هوشی داد. ضریب هوش او بالاتر از آن بود که درک نکند با گروگان گیری، دولت امریکا به اقداماتی از جمله تحریک صدام حسین برای حمله به ایران دست خواهد زد. پس می توان پذیرفت که خمینی خواسته و دانسته به جستجوی جنگ رفت.
نشانه ی دیگر، تیتر اول روزنامه کیهان در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۳۵۹ – ۵ ماه پس از گروگان گیری و ۵ ماه پیش از حمله صدام حسین به ایران – است. در این تیتر با حروف درشت در بالای صفحه اول نوشته شده: «امام ارتش عراق را به قیام دعوت کرد» و در سرخط کوچکتر آن هم از قول خمینی آمده: «دولت عراق از اول دولتی نبود، اینها مجلس هم ندارند، حالا خیال می کنند اینها دولت هستند»!
آیا انتشار چنین مطالبی از جانب رهبر یک کشور نسبت به کشور همسایه را می توان جز به اقدام خصمانه و جنگ طلبانه تعبیر کرد؟!
نشانه ی دیگر، که جایی برای تردید در مورد نیات جنگ طلبانه خمینی و “برکت الهی” دانستن آن باقی نمی گذارد، ۱۹ ماه پس از آغاز جنگ رخ داد. در خرداد ۱۳۶۱، نیروهای ایران عراقی های متجاوز را از خاک ایران بیرون راندند و خرمشهر را بازپس گرفتند. همزمان با این رویداد، صدام حسین خواستار متارکه جنگ شد و کشورهای عرب حامی او نیز اعلام کردند که با تشکیل یک صندوق حاضرند خسارت های وارده به ایران را جبران کنند. فرصت بسیار مناسبی بود تا ایران هم آبرومندانه شرّ یک جنگ تجاوزگرانه را از خود دور کند، هم غرامت خسارت های وارده را دریافت نماید و هم از تلفات چندصدهزارنفره ناشی از ادامه جنگ جلوگیری نماید. خمینی به جای بهره گیری از این فرصت طلایی، با شعارهای بدون محتوایی چون: “جنگ، جنگ تا رفع فتنه از عالم” و “راه قدس از کربلا می گذرد” آن فرصت طلایی را سوزاند و آنقدر به جنگ فرسایشی بی حاصل و پرتلفات و خسارت ادامه داد که به گفته هاشمی رفسنجانی خسارات جنگ به هزار میلیارد دلار رسید و صدهاهزار نفر دیگر قربانی جنگ طلبی او و جنایتکاری صدام حسین شدند و سرانجام نیز خود ناگزیر شد “جام زهر” را سر بکشد بی آن که توانسته باشد “فتنه” را از “عالم” که هیچ، حتی از ذهن بیمار خود رفع کند!
خمینی ضریب هوش بالا امّا منحرفی داشت و دلیل این که جنگ را “برکت الهی” می دانست این بود که به یاری آن بتواند بر مشکلات فزاینده داخلی غلبه کند و این کار را هم – اگرچه به بهای جان صدها هزار انسان و هزار میلیارد دلار خسارت مالی – کرد.
با نگاه به گذشته، رابطه بین “برکت الهی” و “مشکلات فزاینده داخلی” ناشی از مطالبات مردم را به وضوح می توان مشاهده کرد. به نظر می آید که مجموع شرایط داخلی و بین المللی یکبار دیگر دارند نظام ولایت فقیه را دست به دامن “برکت الهی” می کنند و تاریخ در شرف تکرار شدن است. بنابرگزارش تارنمای “بالاترین” در ۱۷ ژوییه، سخنگوی حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) خبر از درگیری بین نیروهای این حزب و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی می دهد: «این درگیری ها پس از آن شروع شد که در دو روز گذشته نیروهای جمهوری اسلامی وارد خاک کردستان عراق شده و نیروهای ما را مورد حملات سنگین توپخانه هایشان قرار دادند». او شمار تلفات نیروهای سپاه پاسداران را در یک نقطه مرزی ۳۳ و در نقطه دیگر ۲۲ کشته و زخمی عنوان کرد و گفت: «چهار نفر از نیروهای ما کشته و دو نفر دیگر در این درگیری زخمی شدند». او این حملات را طرح مشترک بین ترکیه و جمهوری اسلامی می داند و می گوید طبق اطلاعاتی که به دست ما رسیده است، شماری از افسران ترکیه در بین نیروهای جمهوری اسلامی دیده شده اند.
به گزارش صدای آلمان یک هفته پیش از این تاریخ، ۱۱ ژوییه، یک مقام نظامی جمهوری اسلامی که نامش در رسانه ها ذکر نشده بود، مسعود بارزانی، رییس دولت خودمختار کردستان عراق را “خائن” نامیده و گفته بود که این دولت ۳۰۰ هزار هکتار زمین را در کردستان عراق به “پژاک” واگذار کرده است. این فرمانده نظامی اعلام کرده بود که به “تروریست ها” اجازه داده نخواهد شد که با حمایت امریکا یا اسراییل در خاک عراق لانه کنند. این فرمانده سپس تأکید کرده بود که “علیه تروریست ها اقدام خواهد شد” و این حق برای جمهوری اسلامی “محفوظ است تا مراکز تروریستی را در نواحی مرزی” مورد هدف قرار داده و آنها را “سرکوب و نابود” کند. ناظم دباغ نماینده کردستان عراق در گفت وگو با خبرگزاری “ایسنا” خبر واگذاری سرزمینی به مساحت ۳۰۰ هزار هکتار به “پژاک” را نادرست خواند و گفت: «بارزانی خود نسبت به واگذاری زمین به گروه پژاک حساس است و نمی پذیرد که زمین های اقلیم (کردستان) را این گونه تقسیم کنند».
گزارش منابع خبری کردستان عراق حاکی است که جمهوری اسلامی از ساکنان مناطق مرزی خواسته است تا محل سکونت شان را ترک کنند. حسن عبدالله، فرماندار منطقه بشدر گفته است نیروهای جمهوری اسلامی به ساکنان گفته اند ۷۲ ساعت فرصت دارند تا این مناطق را ترک کنند و در غیر این صورت خودشان مسئول جان و مال خود خواهند بود. وی گشایش کنسولگری امریکا در شهر اربیل را یکی از دلایل این حملات می داند.
در همان روز ۱۷ ژوییه، خبرگزاری جمهوری اسلامی “ایرنا” به نقل از روابط عمومی سپاه پاسداران اعلام کرد “بزرگ ترین مقر” پژاک در ۵۰ کیلومتری شهر سردشت در نقطه صفرمرزی به دست نیروهای سپاه افتاده است. شیرزاد کمانگر سخنگوی پژاک می گوید: «ما در منطقه سردشت درگیری با سپاه پاسداران نداشتیم، اما نیروهای ما روز ۲۲ تیرماه در شهر سوما در ارومیه با سپاه پاسداران درگیرشدند». او درگفت و گو با بی بی سی فارسی با اشاره به این که نیروهای پژاک جای ثابت و مستقری ندارند می گوید: «حملات نیروهای سپاه پاسداران از سوی مرزشمال عراق و جنوب حکومت اقلیمی کردستان عراق است و سپاه پاسداران در تلاش است تا از مرز عراق عبور کند».
در میان تمام خبرهای ناگواری که در مورد درگیری ها انتشار می یابد، هیچ خبر و اثری از دستگاه های دیپلوماتیک و نقشی که باید در زمینه تنش زدایی بین دو کشور همسایه داشته باشند نیست. انگار نه انگار که دو کشور وزارت امورخارجه و در خاک یکدیگر سفیر و کاردار و وابسته نظامی و… دارند و وظیفه این ارگان ها است که تنش ها را مهار و از وخامت اوضاع جلوگیری کنند!
رحیم رشیدی، روزنامه نگار کرد و عضو فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران در گفت وگو با صدای آلمان می گوید: «هیچ مدرکی دال بر واگذاری زمین به گروه پژاک در اقلیم کردستان (عراق) وجود ندارد… جمهوری اسلامی از جمله تلاش می کند که کردستان عراق را به منطقه ای ناامن برای سرمایه گذاران اروپایی و امریکایی تبدیل کند و نیز به مقابله به مثل با نیروهای غربی بپردازد که اسنادی را دال بر کمک نظامی جمهوری اسلامی به شبه نظامیان شیعه عرضه کرده اند».
او همچنین تأکید می کند که: «جمهوری اسلامی در شرایط کنونی می خواهد با وانمود کردن این مسئله که گروه های مسلح کرد وجود دارند و ناامنی ایجاد می کنند، منطقه را بیشتر میلیتاریستی کند. درحالی که اپوزیسیون واقعی جمهوری اسلامی اکثریت مردم ایران هستند که در داخل ایران و در شهرها و نقاط مختلف زندگی می کنند و از عملکرد و سیاست های این رژیم ناراضی اند».
تارنمای بی بی سی فارسی هم با سوران خدری سخنگوی پژاک در اروپا گفت و گویی کرده که حاوی نکات جالبی است. او می گوید: «پژاک یک حزب سیاسی است که با هدف ایجاد تغییرات اساسی در جامعه ایران، بخصوص جامعه کردهای این کشور تأسیس شده است. اگر کردها تحت قانون اساسی جمهوری اسلامی و یا عرف بین المللی از حقوق قانونی خود برخوردار بودند، دلیلی وجود نداشت که برای دفاع از موجودیت خود در برابر سبعیت جمهوری اسلامی دست به اسلحه ببرند». او اقدامات مسلحانه گروه پژاک را نتیجه ی عدم تحمل حکومت اسلامی نسبت به وجود یک نظام چند حزبی، آزادی بیان و آزادی تجمعات در این کشور می داند.
حرف های سخنگوی اروپایی پژاک اگرچه به ظاهر موجه و معقول به نظر می آیند، امّا دربن مایه ی خود چند اشکال بزرگ دارند: نخست این که کاش سخنگوی پژاک در اروپا فقط یک نمونه از “نظام چند حزبی، آزادی بیان و آزادی تجمعات” که درپی مبارزات مسلحانه به وجود آمده را نشان می داد تا بقیه گفته هایش باورپذیر می شد. دو دیگر، “اگر” حکومت آخوندی به حقوق قانونی و اساسی شهروندان خود پایبند بود که دیگر “جمهوری اسلامی و نظام ولایت مطلقه فقیه” نبود! سه دیگر، توقع وجود “نظام چند حزبی، آزادی بیان و آزادی تجمعات” از نظام ولایت مطلقه فقیه مانند انتظار نورافشانی از ظلمت، نسوزاندن از آتش و خیرخواهی و نیکوکاری از اهریمن است!
و سرانجام این که برخلاف نتیجه ای که سخنگوی پژاک در اروپا از گفته های خود می گیرد، شمار بزرگی از ایرانیان در عین توافق با صفاتی که او برای نظام ستمگر و آزادی کش ولایت فقیه برمی شمارد، روآوردن به خشونت را ریختن آب به آسیاب این حکومت و زمینه سازی برای دستیابی اش به “برکت الهی” دانسته و خودکامگی و نبود آزادی بیان و… را جوازی برای مبارزه مسلحانه نمی دانند!
* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.