سخن پایانی
غیرخودی شمردن بابیان و بهائیان که با انتشار «یادداشتهای کینیازدالگورکی» آغاز شده بود با تأسیس کشور اسراییل در۱۳۲۷هش/۱۹۴۸م اوج بیشتری یافت. آئین بهائی، که پیش از پیدایش جنبش صهیونیسم در ۱۸۹۰م/۱۳۱۰ه ق مرکز جهانی خود را در فلسطین بنا نهاده بود، پس از تأسیس آن کشور عامل صهیونیسم قلمداد شد. بدین ترتیب احساسات سیاسی ضد صهیونیستی در دفاع از آوارگان فلسطینی با یهودی ستیزی و بهائی ستیزی در هم آمیختند. با نزدیک شدن دولت ایران به کشور اسراییل، که در تحلیل های سیاسی دست نشانده دولت آمریکا شناخته می شد، احساسات ضد دولتی و ضد امریکائی نیز بر زنجیره بهائی ستیزی افزوده شد و آنرا مفهومی کاملاً سیاسی داد. در این زنجیره غریبه سازی، هویت ایرانی بهائیان و علقه آنان به فرهنگ و کشور ایران جائی نداشت.
بهائیان ایادی صهیونیسم، عامل استعمار، و دشمن ایران و اسلام شناسانده شدند. در روند تاریخ زدایییی که بهائیان را ایادی صهیونیسم برمی نمود، از یاد برده شد که میرزا حبیب الله آل رضا (هویدا)، یکی از کارمندان بهائی وزارت امور خارجه، نخستین ایرانی بود که از کوشش صهیونیست ها برای «ازدیاد نفوسشان در فلسطین»، حتی بیشتر از سیاستمداران عرب، ابراز نگرانی کرده بود. او در نامه ۱۷ صفر ۱۳۴۱ ه ق/ ۱۹۲۲م به وزارت امورخارجه گزارش داد که یهودیان ایرانی «فوج فوج از ایران هجرت کرده به فلسطین آمدهاند. . . و هرگاه اقدام عاجلی برای این مسئله نشود، بلا شبهه تمام یهود ایرانی قطره وار در دریای صهیونیست مندمج می شوند.»۱۰۴ جالب است که علمای ایرانی تنها در طی بحران های دهه ۱۳۲۰ که به تأسیس کشور اسرائیل انجامید به اهمیت «ازدیاد نفوس» یهودیان در فلسطین پی بردند.
با اوج بهائی ستیزی در دهه ۱۳۲۰، فرضیات نژاد پرستانه ای که برعلیه یهودیان به کار گرفته می شد به بهائیان نیز نسبت داده شد. برای مثال، عبدالحسین آیتی در شهریور۱۳۲۵ در پرچم اسلام نوشت:
مدتی در شگفت بودم که چرا بابی ها یهودی ها را بیش از تمام مردم دوست دارند و سعی در تبلیغ ایشان دارند و پس از تصدیق، به اعلی درجه باهم یگانه می شوند تا آنکه دانستم که در روش و منش، مابه الاشتراکی دارند که از طرفی امر مذهب را بی نهایت ملعبه و بازیچه قرار داده و به تصنع و سخن سازی میگرایند و از طرفی به بافته های خود که می دانند تعبیرات مصنوعی و ناروائی است که خود ایجاد کرده اند بقدری تعصب بروز می دهند که می توانم گفت هیچ طبقه ای در دنیای امروزی به قدر بهائی به تعصب جاهلانه و حمیت ابلهانه متصّف نیست و از طرفی بابی و یهودی در هرکشوری باشد در خیانت بی اختیار است.۱۰۵
همانگونه که تهمت خیانتِ یهودیان به جنبش یهودی زدایی در اروپا انجامید، کاربرد تهمت هاییاینگونه درباره بهاییان، جنبش ضدبهائی را بخش لاینفک نهضت اسلامگرا برای پی انداختن آینده ای تک مذهبی در ایران ساخت. تحریم اقتصادی بهائیان بخش مهمی از نهضت اسلامگرا بود که با تحریم «نوشابه امپریالیستی» پپسی کولا در ۱۳۳۴ آغاز شد. این تحریم اقتصادی را که نقش مهمی در شکل گیری گفتمان سیاسی اسلامی داشت در فرصت دیگری بررسی خواهم کرد.
موقعیت اجتماعی و اقتصادی بالنسبه ممتاز بهائیان نیز بر نگرانی علما و مراجع تقلید نسبت به آینده اسلام در ایران می افزود. لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، خصوصاً قرار دادن “کتاب آسمانی” به جای “قرآن مجید” در سوگند رسمی که در۱۶ مهر ۱۳۴۱ در هیئت دولت به تصویب رسید، این نگرانی ها را دو چندان کرد. علمای شیعه این تصمیم و دیگر اصلاحات مدنی را کوشش هایی برایتغییر هویت اسلامی ایران قلمداد کردند. آنها که پس از واقعه حظیرهالقدس از شاه ناخشنود شده بودند، با تصویب این لایحه مستقیماً به رویاروئی با دربار کشیده شدند. همچنان که نامه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۲ آیت الله شریعتمداری به علمای کرمان حاکی است، بسیاری از علماء براین باور بودند که دولت «با وسایل مختلف در تقویت بعضی از فرق ضاله و منحرف و ضد اسلامی و دخالت دادن آنها در شئون مختلف مملکتی و سپردن بعضی از مقامات حساس به آنها میکوشد.»۱۰۶پیرو این نامه، شریعتمداری متذکر شد که «ایران میدان فعالیت حزبی که عامل استعمار و دلال اسراییل و عنوان مذهبی دروغی را دارد قرار گرفته است.»۱۰۷ آیت الله خمینی نیز در اعلامیه ای خطاب به وعاظ و گویندگان و هیئت های دینی در خرداد ۱۳۴۲ هشدار داد:
آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست، دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضاله و مضله) همراهی می کند، دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده و در دربار دست آنها باز است، در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه ها برای آنها جا باز نموده و شغل های حساس به آنها داده اند. خطر اسرائیل و عمال آنها را به مردم تذکر دهید، در نوحه های سینه زنی از مصیبت های وارده بر اسلام و مراکز حقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید، از فرستادن و تجهیز دولت خائن، چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن برای شرکت در محفل ضد اسلامی و ملی اظهار تنفر کنید. سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است [تأکید در اصل].»۱۰۸
«جامعه روحانیت ایران» نیز در خرداد ۱۳۴۲ اسراییل را «بزرگ ترین پایگاه دشمنان اسلام و عامل درجه اول استعمار در خاور میانه» معرفی و پیش بینی کرد: «بهاییان که دلالان اسراییل در مملکت ما هستند (فراموش نکنید حیفا و عکا مرکز بهاییان و از شهرهای معروف اسراییل است) در دستگاههای حساس مملکت رخنه کرده و روز به روز بر نفوذ آنها در تمام قسمت ها مخصوصاً دستگاه های تبلیغاتی حتی گفته می شود در هیئت دولت زیادتر می گردد.» در ادامه این بیانیه که «هدف روحانیون از مبارزه اخیر» را نشان می داد، تأکید شد که «روحانیت هرگز نمیتواند این ننگ بزرگ را برای مسلمانان ایران بپذیرد و نفوذ عُمّال صهیونیسم و دلالان آنها یعنی بهاییان را در مملکت خود تحمل کند.»۱۰۹ آیت الله سید محمد صادق روحانی نیز در نامه ای در تحریم انتخابات دوره ۲۱ مجلس شورای ملی در شهریور۱۳۴۲، مجلس را مأمور سرپوش گذاردن برکودتای سیاهی دانست که قصد دارد «یکباره اساس دین و مشروطیت را دگرگون کند.»
فلذا با همکاری بهاییان و عمال اسراییل و سازمان امنیت و زنان و مردانی که عفت قلم مانع از شرح حال آنهاست، به نام مردم متینگ راه می اندازند، کنگره تشکیل می دهند، کمیته درست می کنند که غلامان خانه زاد و جیره خواران استعمار را به کاندیداتوری از طرف مردم معرفی کنند. البته نه مردم این کشور بلکه مردم ماوراء بحار و مردم اسراییل.۱۱۰
قطعنامه ۲۱ فروردین ۱۳۴۲ «حوزه علمیه قم» نیز از «مراجع عالیقدر مخصوصاً حضرت آیت الله العظمی خمینی» خواست که در «تامین مستدعیات» ۱۰ گانه ای که بند ۵ آن خواهان «قطع ایادی استعمار و عمال صهیونیسم از مملکت» بود بکوشند.۱۱۱ همچون بسیاری از نوشته های اسلامگرا بیوگرافی پیشوا، که در۱۹۶۹ تنظیم شده بود، بهاییان را «عمال سازمان ضد بشری صهیونیسم و آژانس یهود» معرفی کرد.۱۱۲بدین سان، در گفتمان انقلابی «ایادی استعمار و عمال صهیونیسم» برابرهایی برگزیده برای بیگانه سازی “بهاییان” شد. از آن جهت که دولت اسراییل دشمن سرسخت اسلام به شمارمیآمد، پیشرفت بهائیان در گستره سیاست، اقتصاد، و فرهنگ ایران دلیلی برتضعیف اسلام فرض میشد. بنابراین بسیاری از سخنگویان و مبارزان اسلامی در دو دهه پیش از انقلاب بیش از هرچیزی تکیه برآن داشتند که «اسلام در موقعیت خطرناکی قرار گرفته» است. به عنوان نمونه، محمدجواد باهنر در هیأت مکتب حسین در ۱۷ شهریور ۱۳۴۶ هشدار داد که «دین در معرض خطر قرار دارد. تبلیغات بهائیان روز به روز بیشتر می شود. کمی به خود آئید و در فکر دین باشید. . .»۱۱۳ در این پنداشتِ فراگیر تمامی برنامه های فرهنگی دولت از جشن هنر شیراز تا تغییر تقویم هجری کوشش های «فرق ضاله و منحرف» و «ایادی استعمار و اعدای اسلام» «برای تغییر شخصیت اسلامی مملکت» دانسته شدند.۱۱۴ دراین نگرش “انقلابی” حتی مسئولیت سرکوبی های خشونت بار ساواک نیز به دوش بهاییان گذاشته میشد.۱۱۵ به دیگر سخن، گفتمان انقلابی و اسلامگرا بهاییان را در تمامی سیاست های ناسنجیده رژیم شاه سهیم می دانست.
جنبشضدبهاییکه از دهه ۱۳۲۰ باتبلیغات اسلامی درآمیخت نقش مهمی در تبدیل «ایمان اسلامی» به «مبارزه سیاسی» داشت. بجای بررسی مبانی ایمانی آئین بهائی، مبارزان اسلامی از آن پس تأکید داشتند که آئین بهائی «مذهبی سیاسی» است که دولتهای استعماری برای تضعیف اسلام برپا ساختهاند. بنابراین شرکت کنندگان در جلسات هیئتهای اسلامی و انجمن های ضد بهائیت بیش از پیش نگران آینده اسلام می بودند. تشدید این نگرانی وسیله ای برای تبدیل زهد و ایمان به «آگاهی سیاسی» و تشویق به مبارزه برایحمایت از اسلام بود. بدین دلیل جلسات هیئت ها و انجمنهای ضدبهائی مکان های مناسبی برای جلب افراد به سوی سازمان هایی همچون مجاهدین خلق، امت واحده، حزب ملل اسلامی، و هیئت مؤتلفه بودند.۱۱۶ با درهم پیوستن جنبش ضدبهایی با جنبشهای ضد صهیونیستی، ضد استعماری، و ضد امپریالیستی، مبارزه برای پاکسازی بهائیان به مبارزه برای سرنگونی سلطنت پهلوی، تبدیل گردید. در جنبش «آزادی خواهانه مردم ایران» آزادی مدنی بهائیان اسارت «ملت مسلمان» پنداشته شد و در نتیجه جامعه مدنی ایران در نیمه دوم قرن بیستم دچار تناقضی شد که همچنان ادامه دارد.*
——————–
پانوشت ها:
۱۰۴. علیاکبر ولایتی، ایران و مسئله فلسطین بر اساس اسناد وزارت امورخارجه ۱۸۹۷-۱۹۳۷م، تهران: دفترنشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶،۹۸، سند ۱۷.
۱۰۵. آیتی، «بازیگری بنی اسرائیل سبب خواری ایشان است،» پرچم اسلام ۱:۲۸ (۲۸ شهریور ۱۳۲۵)، ص ۲.
۱۰۶. آیت الله شریعتمداری، «حضرات آقایات علما و حجج اسلام (شهرستان کرمان) دامت برکاتهم،» اسناد انقلاب اسلامی، ۵: صص ۵۷-۵۴؛ نقل از ص ۵۵.
۱۰۷. آیت الله شریعتمداری، «حضرات آقایان علمای اعلام و حجج اسلام و وعاظ کاشان دامت برکاتهم،» اسناد انقلاب اسلامی، ۵: صص ۵۹-۵۸، نقل از صر ۵۸.
۱۰۸. روح الله الموسوی الخمینی، «اعلامیه حضرت آیه الله العظمی آقای حاج آقا روح الله دام ظله علی رئوسالمسلمین خطاب به وعاظ و گویندگان دینی و هیئت های مذهبی،» ۱۵ خرداد، ۲۵ (بهار ۱۳۷۶)، ص ۱۲۴.
۱۰۹. جامعه روحانیت ایران، «هدف روحانیون از مبارزه اخیر،» اسناد انقلاب اسلامی، ۴: صص ۷۹-۷۲؛ نقل از ص ۷۵.
۱۱۰. محمدصادق الحسینی الروحانی، «متناعلامیه آقایحاج سیدمحمد صادق روحانی. . .،،» اسناد انقلاب اسلامی، ۵: صص ۸۹-۸۵؛ نقل بر ۸۸. ۱۱۱
۱۱۱. حوزه علمیه قم، «متن قطعنامه حوزه علمیه قم،» اسناد انقلاب اسلامی، ۴: ص ۱۱۷.
۱۱۲. بی نام، بیوگرافی پیشوا، بی مکان: انتشارات پانزدهم خرداد، بی تاریخ، ص ۶۳.
۱۱۳ مهناز میزبانی، «شهید باهنر الگوی مبارزه و آموزش،» ۱۵ خرداد، ۲۷/۲۶ (تابستان و پائیز ۱۳۷۶)، به نقل از گزارش ساواک در جلسه هفتگی هیئت مکتب حسین در ۹ تیر ۱۳۴۶، نقل قول ها به ترتیب از صص ۱۰۰ و ۱۰۷.
۱۱۴. به عنوان نمونه، ن. ک. به: نامه آیت الله محمد رضا گلپایگانی در ۱۷ خرداد و ۲۷ تیر ۱۳۵۷، اسناد انقلاب اسلامی، ۱: صص ۴۷۰، ۴۸۹.
۱۱۵. ن. ک. به: «متن اعلامیه حوزه علمیه قم در باره بسیج جوانان برای مبارزه مسلحانه و شناسایی مزدوران رژیم شاه،» اسناد انقلاب اسلامی ۴: ص ۶۸۳؛ نقل از ص ۶۸۴.
۱۱۶. برای نمونه ن. ک. به: شرح حال غلامحسین صفتی در تارخچه گروه های تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تهران: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ۱۳۵۹، ص ۱۷۲.
* در ویرایش نهائی این نوشته، حشمت مؤید، احمد کریمی حکاک، و افسانه نجم آبادی، راهنمایم بوده اند. از یکایک آنها سپاسگزارم. اما این دوستان مسئول نگرش و لغزش هایم نیستند. برای تسهیل خواندن نقل قولها، در موارد ضروری، در رسم الخط متون اصلی تصرف کرده ام.
* محمد توکلی طرقی پرفسور تاریخ و تمدن های خاور نزدیک و خاورمیانه در دانشگاه تورنتو است.