امیر نادری(۱۳۲۴ – آبادان) از آن دست کارگردانانی است که گویا به دنیا آمدهاند تا فیلمساز شوند. سینما در خوناش جریان دارد. از کودکی در سینما و تئاتر کار کرده است از آب و جارو کردن سینما تا راه رفتن روی فرش قرمز بزرگترین جشنوارههای جهانی. سینما را با گوشت و پوست و استخواناش لمس کرده است. این که او را میتوان نابغهی شهودی سینما نامید دلیل نمیشود که چون دانشگاهیان سینما را مو به مو نیاموخته باشد. اگر تنها فیلم تنگسیر (۱۳۵۲- ایران) را ملاک قرار دهیم و به نخستین فیلماش خداحافظ رفیق (۱۳۵۰ – ایران) و فیلم دیگرش تنگنا (۱۳۵۲- ایران) اشارهیی نکنیم کافی است تا او را در قامت استاد تمام عیار سینمای کلاسیک داستانگو بشناسیم. اما با این حال امیر نادری فیلمسازی پیشرو است. فیلمسازی که از زلالترین چشمههای سینمای جهان نوشیده است به بار و بر نشسته است و خود به عنوان سینماگر مولف صفحات زرینی بر آن افزود است.
امیر نادری با ساختن دونده(۱۳۶۳ – ایران) نشان داد در اوج تسلط بر سینمای کلاسیک داستانگو میتواند به جا و درست آنجا که لازم باشد قوانین را شکسته و در قالبی نو خود را عرضه کند. همپا با امیرو در دونده میجنگد و شوق پرواز در وجودش موج میزد. با هر حرفی از الفبا که در جاناش حک میشود پَر تازهیی میرویاند پُر میشود تا گامی بلند به جلو بردارد. امیرو جنگنده و مقاوم سهم خود را از دنیا طلب میکند برای زندگی بهتر و این سهم را به دست میآورد. او الفبا را میآموزد و اوج گرفتن را و پرواز را و به آب و باد و خاک(۱۳۶۴ – ایران) که رسید پر میکشد به آمریکا میآید و فیلم میسازد.
امیر نادری پایاش که به منهتن میرسد و کمی که پای سفت میکند منهتن از روی شماره (۱۹۷۳ – آمریکا) را میسازد و این گامی به عقب است. شاید گامی به پس برای برداشتن گامهای بزرگ. ساختن آ، ب، ث، منهتن (۱۹۹۷ – آمریکا) نشان میدهد که او دارد نفس میکشد چون ماهی بر شنزار بالا و پایین میپرد اما هنوز با امیرو دونده فاصله دارد. حرف و حدیثها شروع میشود:«دیدی فیلمسازی که جلای وطن کند فرو میکاهد و حذف میشود.» اما وطن امیر نادری سینما بود و سینما تا جایی که هنر است مانند تمام هنرها، وطن ندارد، زبان مشترک انسانی است. او همانقدر هنرمند است که نقاشان غار لاسکو(Lascaux) هنرمند بودند.
امیرو جنگید و فیلم ساخت، فیلم ساخت و جنگید تا سرانجام به ژاپن رسید و بر مزار آکیرا کورساوا(۱۹۱۰ – ۱۹۹۸) فریاد زد: میخواهد فیلم بسازد از همان فیلمهایی که زمانی کورساوا میساخت و اکنون رو به موت است. روز بهروز کمفروغتر میشود. در جهانی که هر روز صدها فیلم در سراسر جهان ساخته میشود اما سینما در حال نابودی است. او از جسم و جان خود مایه میگذارد تا سینما را نجات دهد. سینمایی که سینماست چیزی شبیه غارهای لاسکو تا آدمیان در تاریکی گرد هم آیند و هنر ببینند. سینما دانلود کردن فیلم و تماشای آن تنهایی در پشت کامپیوتر نیست، سینما فیلهوا کردن برای تماشاچیانی که پاپکورن میبلعند و نوشآبه سرمیکشند تا کرکر بخندند یا هقهق گریه کنند، نیست. سینما هنر است. سینما مخدر نیست به کار گرم کردن سَر نمیخورد سینما هنر است کار دل است و وقتی سرو کارش با سرَ میافتد به کار داغ کردن و پکاندن آن میخورد. چیزی شبیه مشت.
امیرو از آبادان راهی سینما شد و پرواز کرد به منهتن و از آنجا با کولهباری از فیلم راهی پشتبامی در توکیو شد تا در روح شوجی حلول کند و چون کورساوا فیلم بسازد و سینمایی را که «کات» شده است «اکشن» بگوید.
کات (۲۰۱۱ – ژاپن) ساختهی امیرنادری داستان سادهیی دارد. مرد جوانی که عاشق سینماست و در ایوان خانهی محقرش پرژوکتوری دارد و سینما کلوپ کوچکی را اداره میکند میخواهد فیلم بسازد. فیلمهایی از آن دست که کورساوا میساخت. برادرش توسط مافیای قدرتمند ژاپنی در حالی که چند میلیون ین بدهکار است به قتل میرسد و او خاکستر برادر به همراه بدهی او را به ارث میبرد و اگر نتواند تا دو هفته این پول را جور کند کشته خواهد شد و او میخواهد زنده بماند تا فیلم بسازد. شوجی خود را کیسهی بوکس میکند تا کتک بخورد و پول جمع کند و زنده بماند و بدهی را بپردازد و فیلم بسازد. کتک میخورد آش و لاش میشود مقاومت میکند با پرتوهای نور فیلمهایی که هنرند زخمهایاش را ترمیم میکند. نمیزند تنها کتک میخورد. کتک میخورد و نام فیلمها را فریاد میزند. شب به خانه میرود تا سینما درمانی کند و صبح دوباره به توالت مردانهیی که قتلگاهاش شده است میرود و کتک میخورد و پول جمع میکند…
اگر امیروی دونده میجنگد تا سهم خود را از زندگی طلب کند و الفبا بیاموزد و پرواز کند، شوجی تنها کتک میخورد تا مایوسانه سینما را از مرگی که انتظارش را میکشد نجات دهد. شوجی کتک میخورد تا کتکزنندگاناش سرگرم شوند و پول بپردازند و او فیلم بسازد و زندگی کند. ظاهرا رئیس بزرگ، لقبی که بومیان آمریکا به رئیس جمهور آمریکا داده بودند، آنقدر بزرگ است که نمیتوان با او جنگید فقط میتوان مقاومت کرد، کتک خورد و به زندگی ادامه داد. شاید روزی هنر انسانها را از شر هر چی رئیس کوچک و بزرگ است نجات داد. شوجی خطی میشود بر پردهی سینما. خطی که با خون نگاشته شده است با عشق، عشق به هنر. به سینمایی که هنر است.
امیر نادری با ساختن کات نشان داد بومی تمام جهان است. شوجی همانقدر ژاپنی است که امیرو آبادانی بود و امیر نادری همانقدر ژاپنی است که کورساوا ژاپنی بود و این بیمرز و زبان بودن سینما را نشان میدهد. کات را میتوان رستاخیز امیرو و قلهیی در تاریخ سینمای جهان دانست و این فیلم نشان داد امیر نادری ایرانی یا آمریکایی یا ژاپنی… نیست او متولد سینماست.
فیلمشناسی
۲۰۱۱ – کات Cut
۲۰۰۸ – وگاس: براساس داستانی واقعی. Vegas: Based on a True Story
۲۰۰۵ – دیوار صوتی Sound Barrier
۲۰۰۲ – ماراتون Marathon
۱۹۹۷ – آ، ب، ث مانهتن A, B, C… Manhattan
۱۹۹۳ – منهتن از روی شماره Manhattan by Numbers
۱۹۸۴ – برنده.
۱۹۸۱- جستوجو ۲
۱۹۸۰- جستوجو ۱
۱۹۸۴ – آب، باد خاک
۱۹۸۵ – دونده
۱۹۷۸ – مرثیه
۱۹۷۸ – ساخت ایران
۱۹۷۴ – انتظار (فیلم کوتاه)
۱۹۷۴ – سازدهنی
۱۹۷۴ – تنگسیر
۱۹۷۳ – تنگنا
۱۹۷۱ – خداحافظ رفیق
جوایز
* جایزه بهترین کارگردانی برای فیلمهای تنگنا و تنگسیر از ششمین جشنواره فیلم سپاس ۱۳۵۳
* جایزه برای فیلم انتظار از جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان کن ۱۳۵۳(۱۹۷۴)
* جایزه بهترین فیلم برای فیلم دونده از جشنواره فیلم سه قاره نانت در سال ۱۳۶۵ (۱۹۸۶)
* جایزه منتقدان بینالمللی برای فیلم دونده از جشنواره فیلم ملبورن در سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۷)
* جایزه ویژه هیئت داوران برای فیلم آب، باد، خاک از جشنواره فیلم سیدنی در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰)
* جایزه برای فیلم آب، باد، خاک از جشنواره فیلم جیفونی در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰)
* جایزه برای فیلم آب، باد، خاک از جشنواره فیلم فوکودا در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱)
* جایزه برنز برای فیلم آب، باد، خاک از جشنواره فیلم دمشق در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱)
* جایزه تورناژ برای فیلم آ، ب، ث… منهتن از جشنواره فیلم آوینیون در سال ۱۹۹۷
* جایزه منتقدان روبرتو روسلینی برای فیلم دیوار صوتی از جشنواره فیلم رم ۲۰۰۵
* جایزه عصای سفید برای فیلم دیوار صوتی از جشنواره فیلم تورین ۲۰۰۵
* نامزد دریافت جایزه شیرطلایی از شصت و پنجمین جشنواره فیلم ونیز برای فیلم وگاس ۲۰۰۸
* تقدیر ویژه منتقدان فیلم کاتولیک SIGNIS، برای فیلم وگاس: بر اساس یک داستان واقعی، جشنواره فیلم ونیز، ۲۰۰۸
* جایزه بهترین فیلم، انجمن فیلمسازان جوان ایتالیا، برای فیلم وگاس: بر اساس یک داستان واقعی، جشنواره فیلم ونیز، ۲۰۰۸