از رویدادهایی که در چند ماه اخیر در خاورمیانه عربی اتفاق افتاد می توان به این نتیجه رسید که ایران آبستن حوادث غافلگیرانه  ای است.

سقوط حکومت های خودکامه در تونس و مصر و سپس لیبی ـ بدون آن که بخواهیم وارد ماهیت نیروهای جایگزین و میزان دخالت قدرت های غربی در این ماجراها شویم ـ و ادامه شرایط رو به وخامت سوریه نشانگر ادامه فصل تازه ای است که به «بهارعرب» معروف  است، امّا آنچه برای ما ایرانیان مهم است این است که روند سقوط دیکتاتوری ها آیا به ایران هم خواهد رسید و در صورت پاسخ مثبت، چگونه و در چه زمانی؟

سقوط بشاراسد، بی شک باعث کاهش نفوذ جمهوری اسلامی و افزایش نفوذ ترکیه در منطقه خواهد شد.

با وجود تهدیدهای بشار اسد(مبنی براین که اگر از سوی نیروهای خارجی به سوریه حمله نظامی شود خاورمیانه به آتش کشیده می شود) و نیز مخالفت چین و روسیه با تکرار وقایع  لیبی در سوریه که هم پیمان سنتّی روسیه است، می بینیم که بشار اسد در آستانه سقوط قرار گرفته است، که این خود به منزله آغاز شمارش معکوس سقوط جمهوری اسلامی می تواند باشد.

با پایان یافتن مأموریت سربازان آمریکائی در عراق، تا آخر سال ۲۰۱۱، امکان هرگونه واکنش انتقام جویانه توسط سپاه پاسداران نسبت به منافع آمریکا در عراق عملاً منتفی می گردد.

افزایش شمار نظامیان ایالات متحده آمریکا در امارت نشین های جنوب خلیج فارس و عربستان سعودی به قصد مراقبت از این منطقه نفت خیز و واکنش بهنگام نسبت به حملات احتمالی سپاه پاسداران به منافع این کشورها، اخطاری است به جمهوری اسلامی که با آتش بازی نکند.

چراغ سبز آمریکا به عربستان برای اعزام نیرو به بحرین، بیشتر برای جلوگیری از نفوذ جمهوری اسلامی در این کشور است که همواره بخشی از ایران بوده و اکثریت مردم آن، خود را ایرانی می دانند.

طرح سناریو اقدام عوامل سپاه پاسداران برای ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا که از دید بسیاری از مفسران آمریکائی و غربی از منطق به دور است و عنوان کردن برنامه حمله به سفارت اسرائیل در واشنگتن پس از ترور سفیر عربستان، همه نشانگر آن است که زمامداران آمریکا در مسیر آماده کردن افکار عمومی مردم کشور خود برای برخورد نظامی احتمالی با جمهوری اسلامی می باشند.

اساساً در کشورهای صاحب دمکراسی که مردم صاحب اختیار کشورند هیچ زمامداری بدون آگاهی، رضایت و حمایت افکار عمومی نمی تواند اقدام به یک درگیری نظامی نماید. طرح این سناریو دولت مردان عربستان را نیز بیش از گذشته متقاعد کرده است که سران جمهوری اسلامی در پی ضربه زدن به منافع و اعتبار آن ها در خارج از عربستان هستند، اعتقادی که می تواند شرایطی پدید آورد تا در صورت برخورد نظامی آمریکا یا اسرائیل با ایران عربستان پایگاه های نظامی خود را در اختیار این دو کشور قرار دهد. و همچنین در صورت قطع صدور نفت ایران، عربستان برای جلوگیری از افزایش بهای نفت، با بالا بردن تولید صادرات نفت خود از ایجاد یک بحران اقتصادی جهانی جلوگیری نماید.

تندروهای حکومت اسرائیل که همواره در تدارک حمله هوایی به مراکز اتمی جمهوری اسلامی و پایگاه های نظامی سپاه پاسداران بوده و هستند، با دریافت بمب هایی که  به تازگی از سوی  آمریکا در اختیار ارتش آن کشور قرار داده شده و می توانند تا اعماق زمین و دیوارهای بتنی نفوذ کرده و آن ها را متلاشی کنند، آمادگی آن را یافته اند که هر گاه شرایط زمانی ایجاب نماید حمله هوایی خود را به ایران انجام دهند.

شرایط زمانی به ویژه در سال پایانی دوره چهار ساله ریاست جمهوری اوباما از هر وقت دیگری مناسب تر می تواند باشد.

نیاز شدید اوباما به منابع مالی و دستگاه های تبلیغاتی که بیشتر در اختیار یهودیان آن کشور است، نه تنها نمی تواند با واکنش مخالفت آمیز از سوی او روبرو شود، بلکه چه بسا اوباما را  به حمایت از اسرائیل وادارد.

هر نوع حمله هوایی یا یورش نظامی به ایران در شرایطی که مبارزه کسب قدرت در درون حاکمیت نظام تا حد حذف یکدیگر  شدت گرفته، ارکان قدرت جمهوری اسلامی را بهم خواهد ریخت تا تاب مقاومت در برابر خیزش و قیام مردم به پا خاسته ایران را نداشته باشد. مردم زجر کشیده، کشته داده، از زندگی ساقط شده ای که آماده گرفتن انتقام است.

روند پیکار کسب  قدرت که میان جناح های حاکمیت به اوج خود رسیده و تردیدی نیست که پس از انجام انتخابات مجلس اسلامی، میان باند احمدی نژاد ـ اگر تا آن زمان در پست ریاست جمهوری باقی مانده باشد ـ و خامنه ای شدت بیشتری خواهد یافت، شرایط و احتمال حمله هوایی اسرائیل را بیشتر خواهد کرد.

تهدیدهای توخالی و ادعاهای پوچ سردار پاسدارهای ناآگاه از نحوه جنگ های متکی بر پیشرفته ترین فن آوری ارتباطی ـ اطلاعاتی، از عمق فاجعه ای که ممکن است در آینده نزدیک اتفاق بیافتد نخواهد کاست.

حمله هوایی اسرائیل به ایران و واکنش جمهوری اسلامی پای آمریکا و به امکان زیاد پیمان ناتو را به منطقه و ایران باز خواهد کرد و درگیری هایی را پدید می آورد که جمهوری اسلامی قادر به پیش بینی و مهار آن نخواهد بود.

سردمداران ناآگاه اسلامی نمی توانند درک کنند که در جنگ آنهم از نوع امروزی آن،کشوری پیروز می شود که از پشتوانه عظیم ثروت ملی برخوردار بوده و کارخانه های آن توان تولید فراورده های مدرن نظامی را داشته باشند.

سران رژیمی که اقتصاد کشور را بهم ریخته اند، فساد مالی تا عمق وجودشان ریشه کرده و تنها منبع درآمدشان از صادرات نفت و گاز است که ۷۰% آنهم صرف کسری بودجه مملکت می گردد و چنانچه صادرات نفت و گاز قطع شود حکومتشان یک ماه هم دوام نخواهد آورد، چگونه ممکن است تصور کنند که در رویارویی نظامی با قدرت های برتر جهان پیروز می  شوند؟ آن ها ظاهراً پس از جنگ افغانستان، دو جنگ عراق و اخیراً جنگ در لیبی هنوز از خواب خرگوشی خود برنخاسته اند. تردیدی نیست در صورت حمله هوایی به ایران و خیزش سراسری مردم، فروپاشی نظام اسلامی حتمی است. ولی پرسش اساسی این است که در آن صورت واکنش قدرت های غربی چه خواهد بود؟ و آیا منافع آن ها با خواست و آرمان های مردم ایران همراه و همسان است؟

اظهارات وزیر خارجه آمریکا در اشاره به این که ما آماده کمک به مردم ایران بودیم ولی آن ها(موسوی وکروبی) نپذیرفتند، گویای آنست که از مدت ها پیش از انجام انتخابات ریاست جمهوری اسلامی میان آن ها و شبکه مالی ـ تبلیغاتی رفسنجانی و نیز اصلاح طلبان نظام ارتباط برقرار بوده است.

گرچه پس از آن که میرحسین موسوی اعلام کرد حضور میلیونی مردم در خیابان ها «برای اجرای قانون اساسی و برگشت به دوران طلایی امام است»، پشتیبانی مردم از او کاهش یافت و سرانجام به سردی گرائید، با این وجود دستگاه های تبلیغاتی دولت های غربی، به ویژه بخش فارسی رادیو و تلویزیون های آنان، هنوز به پشتیبانی  از آنان و نمایندگان خودخوانده شان ادامه می دهند. بسیاری از ما شاهد«دوران طلایی امام »بوده ایم. دورانی که با غارت دارایی های مردم، اعدام افسران میهن پرست و تلاش در جهت متلاشی کردن ارتش ملی، بازداشت و اعدام آزادیخواهان و میهن پرستان همراه بود.

 

آمریکا به چند  دلیل آغازگر برخورد نظامی با جمهوری اسلامی نخواهد شد.

نخست آن که، روسیه و چین به شدت به مخالفت با آن برخواهند خاست.

شگفتا! «کمربندسبز جمهوری اسلامی» را که آمریکا و غرب برای مقابله با نفوذ روسیه شوروی در آن روزگاران  طرح ریزی کرده بودند، امروز پایگاهی در رویارویی با آمریکا و غرب شده است!

دوم، آن که آمریکا و اصولاً غرب در پی اسلامی کردن منطقه  از نوع معتدل(مانند ترکیه) می باشند و برای پیشبرد هدف های کاربردی خود که عبارت است از غارت منابع زیرزمینی کشورهای منطقه و بازدارندگی کشورهایی مانند چین، هند، برزیل و… ، هنوز با برگ اسلام بازی می کنند. از این رو در پی ساقط کردن نظام اسلامی نخواهند بود.

سیاست کاربردی آنان حذف اصل ولایت فقیه و جابجایی قدرت در رأس هرم نظام است.

هدف غرب در به قدرت رساندن جناحی دیگر از حاکمیت به جای جناحی است که اهرم های قدرت را به دست دارد، در صورتی که مخالفت مردم ایران با کلیت نظام است و نه با یک جناح خاص.

مردم ایران جناح های قدرت در حاکمیت اسلامی را شریک جرم در همه جنایت ها، کشتارها و غارتگری ها و چپاول هایی می دانند که در سی و سه سال گذشته بر ملت ایران تحمیل شده است.

غربی ها به اشتباه تصور می کنند که مردم ایران  جمهوری اسلامی را قبول دارند و تنها با جناحی در حاکمیت مسئله دارند!

این خطای محاسبه را هاشمی رفسنجانی باعث شد که چند ماه پیش از انجام انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، تمام امکانات شبکه مالی ـ تبلیغاتی خود را برای تشویق و کشاندن مردم به پای صندوق های رأی گیری بکار برد، با این امید که ضمن آن که یکی از وابستگان خود را به قدرت می رساند به غربی ها هم نشان دهد که مردم نظام اسلامی را قبول دارند.

سوءاستفاده علی خامنه ای این بود که ضمن بر کرسی نشاندن مُهره مورد اعتماد خود، شرکت مردم در انتخابات را به حساب پذیرش نظام اسلامی توسط مردم اعلام کرد. رفسنجانی در هدف خود که پیروزی میرحسین موسوی بود شکست خورد و رقبای او(خامنه ای و احمدی نژاد) حضور مردم را پشتوانه تأیید نظام ولایت فقیه منظور کردند.

حضور میلیونی مردم در خیابان های تهران و شهرهای بزرگ این شبهه سیاستمداران غربی را تشدید کرد که مردم ایران نه خواهان تغییر بلکه خواهان جابجایی در قدرت در چارچوب نظام اسلامی هستند.

اکنون مسئله بسیار مهم و اساسی این است که رهبران سیاسی، جوانان، زنان و دانشجویان پیشگامان رهایی ایران از جهنم ولایت فقیه و خواستارآزادی و مردم سالاری متوجه باشند که نارضایی از شرایط دهشتناک کنونی نباید ما را در دام جناحی از حاکمیت بیاندازد که ماهیتاً تفاوتی با جناح دیگر ندارد و تنها با زد و بندهای سیاسی از حمایت دولت های غربی برخوردار است.

شرایط زمانی و مکانی، ملّت ما را در نقطه حساسی از تاریخ  قرار داده تا با هوشیاری و درایت، ضمن رهائی از مدار بسته استبداد و وابستگی به بیگانه، به آرمان های تاریخی خود برای استقرار آزادی، رفاه و حاکمیت ملی، جامه عمل بپوشاند.