“بدین گونه

در سرزمین بیگانه که در آن

هر نگاه و هر لبخند

                     زندانی بود،

لبخند و نگاهی آشنا یافته ایم”(۱)

 کوتاه زمانی است که نه تنها در اینجا که مائیم، بلکه در سراسر جهان، نسیمی که بوی آشنایی می دهد، نسیمی که با تمام لطافت درصدد است که زنجیرها را پاره کند، وزیدن گرفته.

جوانان دیروز و امروز دست در دست هم در صدها شهر در سراسر جهان سرود “عشق عمومی”(۲) سر داده اند. چرا که:

 …”در دریا آشوب بود

         در دریا توفان“(۳)

 این آشوب و این توفان را همه ما بویژه آنهایی که هنوز به آرمان های انسان دوستانه مان وفادار مانده ایم، می شناسیم، با این همه هر از گاهی از آغاز این جنبش که با همه ی جنبش های آزادیخواهی و عدالت طلبی دست در دست هم دارند، به دوستانی برمی خوریم که می پرسند: این جنبش چه هدفی دارد؟ خواسته هایش را در کدام مانیفست (مرامنامه) تدوین کرده و یا می کند؟

پاسخ درست به این سئوال عبارتی است که اگر کاملا بیانگر نباشد، اشتباه نیست: مرامنامه و هدف این جنبش بازآفرینی انسانیت فراموش شده و بیدار کردن وجدان خفته ای است که در سیستم های سرمایه داری طرح ریزی و به کار گرفته می شود و بدون شک آنچه در این مرامنامه به گونه ای اصولی دنبال خواهد شد، اعتراضی به تقسیم ناعادلانه ثروت در سراسر جهان است که ریشه ی تمامی گرفتاری های بشری است.

حالا شاید این سئوال اساسی که چه اندازه موفق هستند یا خواهند بود باید پاسخ گفته شود. این سئوالی است که یک یک ما از خودمان باید بکنیم.

ـ گروه هایی که با تلاش و پشتکار و تحمل بسیاری سختی ها پیشرو این حرکت هستند از همه ی ما، از ما که اعضای ۹۹درصدی هستیم و از آنهایی که در شمار یک درصدی ها هستند، از همه دعوت کرده اند:

 

“… اگر می توانستی بیایی، ترا با خود می بردم.

تو نیز ابری می شدی

و هنگام دیدار ما

از قلب ما آتش می جست

و دریا و آسمان را روشن می کردی”(۴)

 

و من چند شب پیش خوابی نه که کابوسی آشفته دیدم که در آن کسی به من می گفت:

 

“… تو نمی توانی بیایی، نمی توانی

تو نمی توانی قدمی از جای خود فراتر بگذاری”

و من فریاد می زدم:

“می توانم! می توانم!” (۵)

 

و نازنینی که در زمره ی دیگر دوستان قدیم و جدیدش در یکی‌ از این چادر‌ها زندگی‌ می‌کند و هر روز و هر هفته به تلاش انسانی اش ادامه می دهد، می گفت:

“ما سر دشمنی با هیچکس نداریم. ما امیدوار هستیم که حتی آن یک درصدی را که دارای روحی [است] که شقاوت های نادانی آن را از هم دریده”(۶)  به چادر “عشق عمومی” خود هدایت کنیم. ما امیدواریم که جرقه هوشیاری که در اذهان عمومی ایجاد کرده ایم به شعله ای عظیم تبدیل شود که نادانی را بسوزد و خاکستر کند.”

و من از خود می پرسم: آیا قادر هستم که پاسخگوی “نگاهی که عریانی روح مرا از مهر جامه ای کرد”(۷)

باشم؟

 

پانویس ها:

۱ـ در بسته سروده شاملو

۲ـ نام قطعه ای سروده شاملو

۳، ۴، ۵ـ رکسانا، سروده شاملو

۶، ۷ـ هوای تازه سروده شاملو