نامِ تو را تکرار کنم
دو شعله ی لرزان
آن نرگسِ خمیده بر خواب
این رخسارِ خفته در سکوت وبویِ شمع
نامِ تو را مکرر کنم
تا پلک نبندم بر این خوابِ خوش نشسته باشم کنارِ تو
نشسته باشم کنارِ تو
و باران
و ماه
شسته شوم تا بویِ علف
علف و آب
تا بویِ علف و آب
و پلک نبندم بر این خواب
و صدایِ آب بر آید
و نگاه بگوید
نگاه بگوید در سکوت نامِ تو را…
تا پلک نبندم بر این خواب
و این نگاه
صخره در گوشِ آب
باد در گوشِ درخت
من در گوشِ تو
ماه در دریا
ستاره در صحرا
تو در نگاهِ من
بنشین بر این صخره در نگاهِ آب
بنشین بر این صخره در کنارِ درخت
بنشین بر این صخره در تبسمِ ماه
دست ات را بگذار بر این دل
گوش ات را بسپار به این نفس
چشم ات را بگردان به این نگاه
و این نگاه
این نگاه
و آه
آن لبخند
رز که نشکفته کاملا هنوز
نیلوفر که خفته بر خوابِ آب
آن لبخند
این دلِ بی تاب
و عمر که می گذرد از ما به شتاب
و ما که سال هاست تاوان می دهیم
تاوان می دهیم هنوز
تاوانِ چیزی که به یاد اش نمی آوریم
چیزی که نمی دانیم
آن تندیسِ خواهش
این آغوشِ گشاده
و عمر که می سرد بر نشیب
و ما که بدهکارِ جهانیم هنوز
گم میانِ دیوارهایِ گم از چشم
و تو که مرا صدا می زنی
و من که تو را می خوانم
و دویدنی که دورمان می کند از هم
دورمان می کند
دورمان می کند از هم
مثلِ آب
مثلِ باران برایِ علف
مثلِ آفتاب برایِ گیاه
مثلِ برکه برایِ ماهی
مثلِ آب
مثلِ آب
مثلِ خنکایِ درخت و حوض و نسیم
مثلِ حسّ پایانِ قصه هایِ قدیم
مثلِ صدایِ صبح ِ قناری و بویِ یاس و اذان
مثلِ خواب
مثلِ خواب
ماه که می رقصد درونِ آب
موج که می سرد به رویِ شن
باد که می خزد میانِ شاخه هایِ درخت
سر که می خمد بر شانه و بازو
h.zarasvand@yahoo.com