بزرگترین تظاهرات روسیه در۲۰ سال اخیر به خاطر عدم محاسبه صحیح، و ندانستن یک ضرب و تقسیم ساده، به خشونت چندانی کشیده نشد.

 مردم روسیه که از تقلب در انتخابات مجلس، و برنده شدن حزب پوتین، خشمگین شده بودند، تقاضای برگزاری تظاهرات کردند و دولت با برگزاری یک تظاهرات ۳۰ هزار نفره، موافقت کرد.

 وقتی پنجاه هزار نیروی انتظامی مامور حفاظت از نظم این تظاهرات  شدند، همه گفتند ای داد بیداد، روسیه شد سوریه!

اندکی پس از آغاز تظاهرات نیز بزن بزن و بگیر بگیرطبق معمول و در گوشه وکنار آغاز شد، اما نه آنچنانی که ما سابقه اش را داریم و لازمه برخورد با یک تظاهرات است.

تظاهرات در روسیه

چند روز پس از برگزاری این تظاهرات، آگاهان علت ناچیز بودن درگیری ها را عدم محاسبه صحیح در اعزام نیروی انتظامی کافی، و ضعیف بودن ضرب و تقسیم مسئولان روسیه  تشخیص داده اند.

در کشورهائی که همه چیزش حساب و کتاب دارد، مثل کشور ما، یا سوریه، برای ۵۰ هزار تظاهرکننده، ۱۵۰ هزار نیروی انتظامی درنظرگرفته می شود. یکی پشت سر هر شخص می ایستد، یکی طرف راست او و یکی طرف چپش، بعد باتوم های برقی شان را به طرف شخص می گیرند و می گویند حالا مردی تظاهرات کن!

روس ها اما معلوم می شود ضرب و تقسیم شان خوب نیست. آنها  این حساب ساده سرانگشتی را نکرده و نفهمیده بودند که ۳۰ هزار تظاهرکننده، ۹۰ هزار چماق به دست می خواهد نه پنجاه هزار تا. چون اگر بخواهی ۵۰ هزار نیروی انتظامی را تقسیم بر۳۰ هزار تظاهرکننده بکنی، به هر تظاهرکننده یک مامور و خرده ای می رسد و آن خرده ها، یعنی آن نصفه آدم ها، داخل آدم حساب نمی شوند که بتوانند جلوی سیل جمعیت را بگیرند!

در نتیجه و چون به هر تظاهرکننده یک مامور و خرده ای می رسید، اوضاع قاراشمیش شد، نظم و ترتیب از بین رفت اما کشت و کشتاری که در اینگونه تظاهرات انتظار می رود روی نداد.

در فیلم های تلویزیونی دیده می شد که برخی از ماموران بلاتکلیف بودند و نمی دانستند باتومشان را توی سرکی بزنند و همین بلاتکلیفی باعث می شد که مردم فرصت پیدا کنند و ازمهلکه بگریزند.

اگر بی انصافی نکنیم باید بگوئیم برخی از ماموران انتظامی، خدا وکیلی، و به قصد کشت مردم را می زدند، اما آنطوری که باید و شاید نتیجه ای حاصل نشد و متاسفانه خیلی از مردم جان سالم بدر بردند!

برخی از مفسیرین البته دلیل سالم ماندن اینهمه آدم را نتیجه دستوری می دانند که با بی سیم رسید.

نیروی سرکوبگر که هرکدامشان یک هیکل داشتند دو تای یک فیل، اول به تصور اینکه دارند گل لگد می کنند، برخی از تظاهرکنندگان را می انداختند زمین و سعی می کردند با لگد کردن، آنها را مثل یک ورقه کاغذ صاف صاف کنند، اما با بی سیم به آنها خبر دادند که بابا اینها مثلا آدمند و نیروهای سرکوبگر کوتاه آمدند.

یکی از مقامات کشورمان می گفت اصولا روس ها بعد از درگذشت نابهنگام و تاثرانگیز استالین، دیگر در خشونت ورزی پیشرفت چندانی نکرده اند و گویا استعداد هایشان در اینمورد پرورش نیافته است؟

او می گفت ما به آنها کلی آموزش دادیم و گفتیم شما هم مثل ما بگوئید مردم روسیه از خارج تحریک شده بودند که البته آقای پوتین لطف کرد و این نکته را گفت و حتی مشخص کرد که خانم کلینتون روس ها را تحریک کرده! ولی به طور کلی ماموران روسی بی عرضگی کردند. اینهمه نیروی سرکوبگر غول پیکر، حریف سی هزار تا آدم معمولی نشدند در حالی که ما بعد از انتخابات سه میلیون نفر را مثل آب خوردن مچاله کردیم و گذاشتیم کنار.

یکی از مفسرین اما نظر دیگری دارد. او می گوید اینکه این تظاهرات کشته و مرده نداشت، به خاطر یک شوخی پوتین بود.

ظاهرن آقای پوتین پس از آنکه کاسه کوزه ها را سر خانم کلینتون شکسته بود، برای دلجوئی از سردمداران ایران در ماجرای هپرو کردن در دریای مازندران، منتی سر آنها گذاشته و در حالی که یک چشمش را بسته بود، گفته بود مردم روسیه برای برقراری جمهوری اسلامی دست به تظاهرات زده اند و همین شوخی محبت آمیز، کار را خراب کرده بود.

یکی از ماموران بزن بهادر روسیه می گفت، ما که جز خوردن و خوابیدن کار دیگری نداریم و از اوضاع با خبر نیستیم. وقتی شنیدیم  که همشهریان ما  نیز مثل مردم آمریکا و سایر نقاط دنیا برای داشتن جمهوری اسلامی قیام کرده اند، برای آنکه  در باغ سبزی به آنها نشان بدهیم و آنها را از هرچه جمهوری است بیزار نکنیم،  آنچنان که باید و شاید و از صمیم قلب آنها را نزدیم وگرنه لت و پارکردن یک مشت پیرمرد پیرزن لق لقو برای ما کاری نداشت!

پاداش عزاداری

در حالی که امام جمعه مشهد فرموده اند سقوط هواپیمای تجسسی آمریکا با مدیریت امام زمان صورت گرفته، امام جمعه موقت تهران فرموده اند، شکار هواپیمای آمریکائی پاداش عزاداری مردم بوده است.

نگرانی ما آدم های معمولی این است که مبادا خدای ناکرده سر این مسائل جزئی، رابطه بین امام زمان با امام سوم به هم بخورد. او بگوید که این کار کار من بود و امام سوم بگوید نخیرکار من بود .

اصولا با این ترتیبی که این آقایان می گویند، سیستم ارزش گزاری عبادات نزد پروردگار کاملا با گذشته تغییرکرده است!

سابقن روز عاشورا که  می رفتیم عزاداری، نوحه خوانی که صحنه گردان بود، ضمن اینکه عزاداران را به خوردن ناهار که معمولا چلو خورش قیمه بود و هست دعوت می کرد، یک وعده پاداش روز آخرت هم می داد و می گفت اجرتون با امام حسین و این خودش کلی دلخوشی بود.

ولی گویا اینطوری که امام جمعه تهران فرموده اند، از امسال خداوند متعال هم سیستم پاداش دادنش را از عبادی به سیاسی تغییر داده.

بنده نمی گویم نفوذ در سیستم های الکترونیکی شیطان بزرگ و به زمین نشاندن هواپیمای دشمن کارکم ارزشی است، اما فقط دیدن فیلم این هواپیما بدون آن چلو خورش قیمه و وعده ثواب آخرتی در کار باشد، یکی کمی دلسرد کننده است.

ترسم این است که پاداش های خداوندی روز بروز کمتر شود و عاشورای سال دیگر، ائمه جمعه چند تا بد و بیراه نثار آمریکا کنند و بگویند اینهم پاداش عزاداری های شما !

شغل جدید

با افزایش تب خرید سکه، ثروتمندان افراد کم درآمدی را که کارت ملی دارند، استخدام می کنند تا برایشان سکه بخرند. به نوشته روزنامه خراسان چنین آدم ها از یک صبح تا ظهر بیش از۲۰۰ هزار تومان کاسبی می کنند.

وقتی آقای احمدی نژاد می گفت به زودی چند میلیون شغل جدید ایجاد می کنیم مردم می خندیدند و خیال می کردند ایشان شوخی می کنند!

خوشبختی مجازی

چقدر ناراحت شدند جوان های ایرانی روزی که سردمداران کشورمان سفارت مجازی آمریکا را باز نشده تعطیل کردند و درهای خوشبختی را به روی آنها بستند!

به مصداق ضرب المثل وصف العیش، نصف العیش، با این سفارت اینترنتی می شد کلی حال کرد.

می شد یک سفر مجازی ترتیب داد. خرید مجازی کرد. ازدواج مجازی نمود و حتی به صورت مجازی بچه دار شد! حتمن می فرمائید این یکی را دیگر نمی شود؟ چرا اتفاقن  می شود. یعنی ما کردیم و شد. یک صدای گریه مجازی را از یوتیوب پخش می کنید و خیال می کنید بچه خودتان است که دارد گریه می کند!

از طریق این سفارت مجازی شما تصور می کردید که به آمریکا رفته اید، با یک دختر آمریکائی ثروتمند ازدواج کرده اید. دختره یک کشتی تفریحی داره به این شیکی، یک هواپیمای شخصی داره به این بزرگی. یک اتوموبیل فِراری داره به این قرمزی. چه خونه ای داره چه کلفت و نوکری چه درآمدی و چه پدرومادری. شما نمی دانید خوشبختی مجازی چقدر بی دردسر است و انسان به چه سادگی می تواند تمام مشکلات زندگی را حل کند. حیف شد مسئولان کشورمان نگذاشتند!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.