اشاره: از اول دسامبر (شهروند شماره۱۳۶۲)، شروع به بررسی سلامت روانی از دیدگاه روانشناسان کردیم و نظرات یونگ، کارل راجرز و گوردن آلپورت بررسی شد. این هفته به ویکتور فرانکل و ویلیام بلاتز می پردازیم.

ویکتور فرانکل و انسان متعالی

 ویکتور فرانکل۱ روانشناس هستی گرا و نظریه پرداز رویکرد “معنی درمانی”۲، با تجربه های عمیق و مشاهدات عینی که از زندان های”آشویتس”۳ و “داخائو”۴ به دست آورده بود، به این مهم دست یافت که انسان ها در هر وضعیت و شرایطی در انتخاب عمل ممتازند، بدین معنی که حتی در تاریکترین لحظه ها می توانیم نشانه هایی از آزادی و استقلال خود را حفظ کنیم. وی معتقد است که انسان می تواند هرچیز ارزشمندی را از دست بدهد مگر بنیادی ترین حق بشری یعنی آزادی انتخاب را.

ویکتور فرانکل

جرالد می نویسد که فرانکل انسان را موجودی آزاده و مسئول در قبال شکوفایی و تحقق ارزش ها و معنای هستی اش می داند. زندگی چیزی است که همیشه پویایی دارد و هرانسانی همواره درصدد تحقق ارزش های خلاقانه خود، در مسیری پر تکاپو می بالد  و در تحقق ارزش های عملی خود به واسطه ی لذت بردن از زیبایی ها و خوشی هایی که مطلوب و ایده آل زندگی هستند، می کوشد.

به اعتقاد فرانکل، سه عامل، جوهر وجود انسان را تشکیل می دهد: معنویت، آزادی و مسئولیت. اگر بخواهیم سلامت روانی داشته باشیم، آزادی انتخاب رفتار خود را داریم  و باید این آزادی را به کار ببریم. کسانی که این آزادی را تجربه نمی کنند، متعصبانه به جبر معتقدند یا به شدت روان نژند هستند و روان نژندها راه تحقق استعدادهای بالقوه  و در نتیجه رشد و پرورش کامل انسانی خویش را می بندند. در نهایت کافی نیست احساس کنیم که آزادی انتخاب داریم، بلکه باید مسئولیت انتخابمان را هم بپذیریم.

اشخاص سالم به رغم طبیعت کوتاه و گذرای زندگی، با به کارگرفتن خردمندانه وقت و عمر خویش ـ که مبادا کارشان ناتمام یا(زندگیشان) کمال نیافته بماند ـ مسئولیت عظیم کارشان را به عهده می گیرند. اگر پیش از آنکه ساختن قالب زندگیمان را به پایان برسانیم، بمیریم، آنچه کرده ایم منتفی است. معیار سنجش معنادار بودن زندگی، کیفیت آن است نه کمیت آن و آغاز کار زندگی و ادامه ی آن در سطحی عالی، بیش از به انتها رساندن آن اهمیت دارد.

به نظر فرانکل، انگیزش اصلی ما در زندگی، جستجوی معنا نه برای خودمان که برای معنا است و این مستلزم فراموشی خویشتن است. شخص سالم از مرز توجه به خویشتن می گذرد و فراتر می رود. انسان کامل بودن یعنی با کسی یا چیزی فراسوی خود پیوستن. انسان سالم از نظر فرانکل از خصایص زیر برخوردار است:

ـ در انتخاب عمل آزاد است.

ـ شخصاً مسئول هدایت زندگی و گرایشی است که برای سرنوشت بر می گزیند.

ـ معلول نیروهای بیرون از خود نیست.

انسان سالم به آینده می نگرد و به اهداف و وظایف آنی عمل می کند. این ویژگی انسان سالم است که با نگرش به آینده می تواند زندگی کند. غرقه شدن در کار از خصایص دیگر انسان سالم  است. این یکی از جنبه های زندگی است که ما را با جامعه، در رابطه ای یکجا قرار می دهد تا کار خود را به شیوه ای انجام دهیم که هیچ گاه توسط دیگری انجام نشده و بدینسان، دین مهمی به جامعه ادا می شود. جنبه مهم کار محتوای آن نیست، بلکه شیوه ی انجام آن است. این چیزی است که به زندگی معنا می دهد. چون ما از راه “کار” معنا می یابیم نه در آن، پس تقریباً در هر شغلی می توان معنا پیدا کرد.

ویژگی دیگر انسان از خود فرارونده و سالم، توانایی ایثار و دریافت عشق است. عشق هدف نهایی انسان است. رستگاری از راه عشق و در عشق است. زمانی که دوستمان می دارند، یعنی ما را برای هستی یکتایمان پذیرفته اند و در این صورت برای کسی که دوستمان می دارد موجودی ضروری و بی جانشین می شویم، اما رابطه عاشقانه وجه دیگری هم دارد، ایثار عشق. با ایثار عشق به دیگری (یا عاشق بودن) می توانیم خصایل و ویژگی های ممتاز او، حتی آنهایی که هنوز تحقق نیافته اند را ببینیم. با عشق خویش می توانیم محبوب خود را از استعدادهای بالقوه ی عیان نشده اش و از آنچه که می تواند باشد، آگاه کنیم. در عشق دو جانبه، هر دو نفر از توفیقی بزرگ و تحقق استعدادهای بالقوه شان برای تبدیل به انسانی کاملتر بهره مند می گردند.

در سیستم فکرى فرانکل تنها یک انگیزش بنیادى وجود دارد و آن “اراده معطوف به معنى” است و این انگیزش آن چنان قوی و نیرومند است که مى تواند همه انگیزش هاى انسانى دیگر را تحت الشعاع قرار دهد. اراده معطوف به معنى براى سلامت روان حیاتى است. هرگاه معنای یگانه ی زندگی را درنیافته باشیم، در شرایط حاد، دلیلى براى ادامه نمی یابیم. معناى زندگى براى هر کس، یکتا و ویژه ی تفکر اوست، در افراد مختلف و از لحظه اى تا لحظه دیگر تفاوت پیدا مى کند. هر وضعیتى تنها یک پاسخ دارد.

 ویژگیهاى شخصیت سالم

 فرانکل فهرست ویژگی‌هاى شخصیت سالم را به دست نمى دهد، ولى چنان که شولتس (در روان شناسى کمال، الگوهاى شخصیت سالم) نظریه او را خلاصه کرده است، مى توان فهرست ویژگی‌های انسان های سالم را چنین برشمرد:

ـ در انتخاب عمل آزادند.

ـ شخصاً مسئول هدایت و زندگى و گرایشى هستند که براى سرنوشت خود برمى گزینند.

ـ معلول نیروهاى خارج از خود نیستند.

ـ در زندگى، معنایى مناسب خود یافته اند.

ـ بر زندگى شان تسلط آگاهانه دارند.

ـ مى توانند ارزش هاى آفریننده و تجربى یا گرایشى را نمایان سازند.

ـ از توجه به خود فراتر رفته اند.

ـ به آینده مى نگرند و به هدف ها و وظایف آتى توجه مى کنند.

ـ به کار تعهد دارند و در آن غرقه می شوند. (جنبه مهم کار، محتواى آن نیست، بلکه شیوه انجام آن است و این به زندگى معنى مى بخشد. از راه کار، معنى مى جوییم  نه در آن.)

ـ عشق می ورزند و عشق دریافت می کنند. هدف نهایى انسان، عشق، مورد محبت قرار گرفتن و عاشق شدن است.

به اعتقاد (فرانکل) سه عنصر، جوهر وجود انسان را تشکیل مى دهد: معنویت، آزادى، و مسئولیت. حصول و کاربرد معنویت، آزادى و مسئولیت با خود ماست، بدون اینها، یافتن معنا  و منظور زندگى میسر نیست. و نتیجه نیافتن معناى زندگى چنانکه از پیش آوردیم، بیمارى روانى است.

 ***

 ویلیام بلاتز و امنیت مستقل

 ویلیام بلاتز۵ از روانشناسان معاصر و بنیانگذار موسسه مطالعات کودکان۶  در دانشگاه تورنتو۷ است. او ابداع کننده ی نظریه ی “امنیت”۸ می باشد و در حوزه انسان سالم به مفاهیم مهمی اشاره می کند. دیدگاه وی حاصل مشاهده ی شیوه ی رشد کودکان و روشی است که بزرگسالان در جهت پیشرفت یا متوقف ساختن فرایند رشد کودکان به کار می برند. به اعتقاد او انسانها با نیازهای اساسی متولد می شوند که او، آنها را “اشتها” (میل)۹ می نامد. این نیازها شامل گرسنگی، تشنگی، استراحت و نیازهای جسمانی می شود.

هر گاه هر یک از این نیازها به ناکامی منجر شود “نا امنی”۱۰ ایجاد می شود. چنین احساس ناامنی برای انسان، طبیعی و غیرقابل اجتناب است. هنگامی که فرد با چنین وضعیتی رو به رو می شود، می تواند با تمسک و اتکا به دیگران ـ یعنی به گونه ای وابسته ـ بر این حالت غلبه نماید. تا زمانی که فرد اطمینان داشته باشد افرادی که به آنها وابسته است و اتکا دارد، یعنی همان هایی که نیازهای او را ارضا می کنند و تصمیمات لازم را برایش می گیرند، همیشه در دسترس و آماده ی خدمت هستند، حالت “امنیت وابسته”۱۱ به وجود خواهد آمد. از این نقطه نظر هرچه رشد فرد به سوی پختگی بیشتر باشد حالت “امنیت وابسته بالغ”۱۲ در حدی مطلوب رشد خواهد کرد.

 هر چه رشد فرد به سوی پختگی بیشتر باشد حالت “امنیت مستقل” در او بهتر گسترش می یابد. امنیت مستقل، مستلزم یادگیری مهارت های تازه به منظور ارضای نیازها یا حل مشکلات خود فرد است.

مرز رشد شخصی، “امنیت مستقل”۱۳ است. یعنی اگر فرد همچنان که در جریان زندگی، با مشکلات و مسایل جدیدتر برخورد می کند برای حل آنها به اکتساب مهارت های تازه تر روی آورد، بیشتر به “امنیت مستقل” دست خواهد یافت.

 اگرچه بلاتز ” اعتماد به خود۱۴” را عامل مهم موفقیت قلمداد می کند، ولی به ارزش این نکته واقف است که هیچ انسانی نمی تواند بدون کمک و پیوند با دیگران با زندگی مواجه شود. وی امنیت مستقل را هدفی می داند که تلاش ها و کوشش های والدین و مربیان را برای نفوذ در رشد جهت می دهد. وی بین “امنیت وابسته غیرمستقل” در والدینی که اتکا به الگوهای وابستگی خود دارند و “امنیت وابسته غیر وابسته”، که متأثر از  جایگاه والدین بر زندگی فرد است، تفکیک قائل می شود.

 امنیت وابسته ناپخته را می توان در یک ارتباط عاشقانه دو طرفه یافت. جایی که  طرفین بر دیگری تکیه می کنند تا بتوانند نیازهایی که به تنهایی یا بدون کمک دیگری قادر به ارضا آن نیستند را  برطرف سازند  و ارضا کنند. مانند رضایت خاطر در روابط جنسی.

به نظر بلاتز، امنیت مستقل حالتی از هوشیاری است که به افراد در تصمیم گیری و اعمال آنها کمک می کند. این احساس امنیت فقط از طریق کسب مهارت و  یادگیری به دست می آید. هر گاه فرد در وضعیتی قرار گیرد که امکانات آن ناکافی باشد، باید یکی از این دو راه را انتخاب کند، یعنی یا همان شرایط را بپذیرد و یا آن شرایط را بازسازی نماید. چنانچه فرد بخواهد از خودش حکایت کند، باید از حالت امنیت وابسته بیرون آمده،  ناامنی را بپذیرد. البته که حمایت از خود، منتج به یادگیری های جدیدی خواهد شد. در این فرایند فرد می آموزد که در صورت تغییر شرایط، هجوم ناامنی،  غلبه اضطراب و بروز ناملایمات، در وضعیتی ناایمن  قرار خواهد گرفت  و نیز تجربه می کند که در حین یادگیری به حالتی از امنیت مستقل دست می یابد.

تداوم فراگیری مهارت ها منجر به احساس امنیت می گردد، همچنین اساس و پایه ای برای اتکا و اعتماد به خود محسوب می شود که اراده ی  آدمی را در رویارویی با ناشناخته ها و مقابله با تعارض های موجود در روند تصمیم گیری ها محک می زند.

 تاکید “بلاتز” بر اهمیت مهارت ها و فنون، هشداری معتبر  است بر این که تکنولوژی، خطری جدی برای شخصیت سالم است. اتکاء اکثر مردم به ماشین، امکانات الکترونیکی و وسایل و تجهیزات، به معنای وابستگی روزافزون انسان ها به ماشینی شدن است.

 

 

۱-Viktor Frankl

۲-Logotherapy

۳-Auschwitz

۴-Dachau

۵-Wiliam Blatz

۶-Institute of Child Study

۷-University of Toronto

۸-Security Theory

۹-Appetites

۱۰-Insecurity

۱۱-Dependent Securit

۱۲-Mature Dependent Security

۱۳- Independent Security

۱۴- Self- Reliance  

*دکتر محمود صادقی موسس سازمان مشاوره و بهداشت روان “آتنا” است.