شهروند ۱۱۵۶ ـ پنجشنبه ۱۳دسامبر ۲۰۰۷
نمایش واژه روایت صد سال داستان نویسی

واژه این بار سراسر یک نمایش به هم پیوسته بود که از خلال آن سیر داستان نویسی صد سال گذشته روایت شد.
نمایش از همان بیرون سالن، یعنی جایی که من و آقای زرهی ایستاده بودیم و حرف می زدیم شروع شد. سینا گیلانی یکی از بازیگران این بار واژه، در پاسخ ما که چرا برنامه دیر شروع میشود، با دلخوری گفت: پدر بازیگری که باید با من بازی می کرده، جلوی او را گرفته و به پلیس خبر داده و گفته نباید بازی کند. ما هم گفتیم عجب آدمهایی پیدا میشوند.

ونوس بیدلی هم در آغاز برنامه گفت میخواستیم سر موقع شروع کنیم ولی نشد، چون دختربچه ای گم شده و پدرش از ما خواست اعلام کنیم اگر کسی میداند اطلاع دهد. آقای مراد الان رفته اند پلیس و اسم دخترشان هم گوهر است.


برنامه با پیانوی ساسان قهرمان شروع شد و با خواندن اوراد مذهبی تورات توسط بهرام بهرامی ادامه یافت. این بخش مرا یاد مراسم آئینی فیلم Eyes Wide Shot استنلی کوبریک انداخت.


در آغاز واژه بود و واژه نزد خدا بود…


دو بازیگر جوان واژه سینا گیلانی و فواد اویسی گفت وگویی را بر سر چگونگی آغاز روایت شروع کردند و سینا به کتاب “ویژگیهای رمان” اثر فورستر اشاره کرد. بهرام بهرامی بخشی از کتاب درباره ساختار رمان را خواند.

نیاز سلیمی و لوون هفتووان در نقش ملکه و شاه روی صحنه چند نمونه از “پلات” یا طرح و توطئه را بازی کردند.

فواد اصرار داشت که با شروع مذهبی مخالف است و سینا می گفت، من هم با لائیسیته موافقم، ولی همین متن عهد عتیق دویست سال است که از ترجمه فارسی اش می گذرد. یک نویسنده هندی گفته اگر مذهب را دور می اندازید اسطوره را دور نیندازید چون در این صورت بچه و گهواره را باهم دور انداخته اید. در ضمن من فکر می کنم در داستان های مذهبی هم نکته های ظریفی وجود دارد.

در خلال بازیها، به راوی، روایت، ساختار رمان، خواننده و … اشاره شد و از کتاب هایی چون بوف کور (هدایت) و آزاده خانم و نویسنده اش(براهنی) مثال آوردند.

آنها گفتند که به اندازه نویسنده های جدی جهان سبک و شیوه وجود دارد.

بهرامی گفت: در شاخه داستان های مذهبی باید به دو اثر اشاره کنیم؛ کمدی الهی (دانته) و ارداویرافنامه که میگویند این کتاب دوم را کلیسای کاتولیک در اختیار دانته گذاشته بوده، و او کمدی الهی را از روی آن نوشته است.

نیاز سلیمی در نقش دانته بخشی از کمدی الهی (ترجمه فرید مهدوی دامغانی) را به شهادت خواند.

بهرام بهرامی نیز بخشی از ارداویرافنامه را به ترجمه خودش از پهلوی خواند. و ساسان قهرمان، نیاز سلیمی و شیرین در اجرای بخشی از متن بهرامی را همراهی کردند.

ونوس بیدلی در نقش لئوناردو اتخاتا احضار شد تا قصه خوانی کند.


شاهد بعدی مدیر هیئت تحریریه شهروند در نقش نسرین الماسی به جایگاه احضار شد.

نسرین الماسی بخشی از داستان بلند “عجب” را خواند.

در ادامه اسلایدشویی نمایش داده شد. صدای بهرام بهرامی “باغ ایرانی” فرشته مولوی را بر روی تصاویر کتاب می خواند.

قبل از اعلام استراحت، ونوس بیدلی از حامیان برنامه تشکر کرد. از شب شعر و هنر، شهروند، کتابفروشی پگاه و کتابفروشی سرای بامداد. این دو کتابفروشی یک کتاب به واژه هدیه دادند که با قرعه کشی به برندگان داده میشود.


پس از استراحتی کوتاه بخش دوم برنامه آغاز شد.


بهرام بهرامی از غلامحسین ساعدی گفت:

غلامحسین ساعدی که با نام مستعار گوهر مراد می نوشت، در مصاحبه ای میگه “نام گوهر فرزند مراد را روی گور کودکی در گورستان طوبایی تبریز دیده و آن را برای نام قلمی خود برگزید” شهادت فواد اویسی درباره گم شدن، گم شدن ما که اینجا هستیم، به یک شکلی گم شده ایم، گممان کرده اند، آنجا که بودیم که نیستیم، که خیلی هامان هم پیدا نخواهند شد آنجا دوباره، باری شهادت ما، شهادت رمان زمانه ما، شهادت نسل های ماست؛ نسل هایی که یکی پس از دیگری می نویسند.


شاهد بعدی “آزاده خانم” احضار شد، او نبود، نویسنده اش احضار شد: دکتر رضا براهنی.

دکتر براهنی بخش هایی از “روزگار دوزخی آقای ایاز” را خواند.


شاهد بعدی ساسان قهرمان در نقش راوی کافه رنسانس احضار شد. او گفت اینجا که نشسته بودم احساس خوبی به من دست داد. دیدم واژه پس از ۱۶، ۱۷ سال قصه خانه ای است که در یک سوی آن رضا براهنی ایستاده و یک سوی دیگر سینا و فواد دو نویسنده جوان و این افتخاری است برای واژه.

قهرمان بخشی از رمان کافه رنسانس خود را به احترام گوهر مراد خواند.

او سپس داستان خوانی خود را کوتاه کرد و ترجیح داد که نامه انصافعلی هدایت، روزنامه نگار تبریزی که بیش از یک سال است به تورنتو آمده، بخواند. این نامه بخشی از خاطرات زندان هدایت در زندان تبریز است و دیدن کودکانی که به دلیل فقر و بی سرپرستی سر از زندان درمی آورند و در آنجا مورد سوءاستفاده جنسی و آزار و اذیت های دیگر قرار می گیرند.

تبریزی های مقیم تورنتو بنیاد خیریه ای به نام یاشیل راه انداخته اند، که حال، هدایت هم به آنها پیوسته و این بنیاد حدود ۱۴ کودک فقیر و بی سرپرست را در تبریز سرپرستی می کند.

ساسان قهرمان گفت، من زیاد به بنیادهای خیریه اعتماد نداشتم ولی به هدایت و بنیاد یاشیل(سبز) بیش از خودم اعتماد دارم. من خودم قول همکاری دادم و شما می توانید با ماهی ۳۰ دلار یک بچه را سرپرستی کنید و با او گفت وگو کنید و به ایران که می روید به دیدنش بروید.

(نامه انصافعلی هدایت را در همین شماره شهروند می خوانید. )

در ادامه فواد برای شهادت احضار شد. او بخشی از داستان “دکل” را خواند.


بنا بود شهادت ها پایان بگیرد که نیاز گفت، شما شهرزاد قصه گو را فراموش کردید. او گواه گواهان، شاهد شاهدان است، او که هزار و یکشب شهادت داده است تا زندگی کند. و امروز ما به جای او شهادت می دهیم تا زندگی کنیم. در مورد هویت شهرزاد روایات زیادی ست ولی در همه آنها یک نکته مشترک است و آن اینکه شهرزاد زن بوده.

سپس نیاز مقدمه ای از جلال ستاری در مورد شهرزاد را خواند.


و با شهرزاد قصه گو، نمایش واژه پایان گرفت.

واژه این بار اول دسامبر در سالن کتابخانه نورت یورک برگزار شد.