نامی پتگر نقاش معروف ایرانی و یکی از اعضای خانواده پتگر که در میانشان چند نقاش معروف دیده می شود، بر اثر سکته قلبی در آتلیه شخصی اش در حال کشیدن نقاشی درگذشت.
شماره ۱۱۸۹ ـ ۷ آگوست ۲۰۰۸
نامی پتگر نقاش ایرانی درگذشت
بی بی سی: نامی پتگر نقاش معروف ایرانی و یکی از اعضای خانواده پتگر که در میانشان چند نقاش معروف دیده می شود، بر اثر سکته قلبی در آتلیه شخصی اش در حال کشیدن نقاشی درگذشت.
نامی پتگر یکی از فرزندان علی اصغر پتگر نقاش معروف ایرانی بود که دیگر برادرش نیما پتگر نیز از نقاشان مشهور ایران است و برادر دیگرش مانی پتگر در زمینه سینما و عکاسی فعالیت دارد .
عموی او جعفر پتگر نیز از نقاشان معروف دوره خود بود. پدرش در کنار نقاشی روابطی نزدیک با اهل ادب ایران داشته در خیابان منوچهری تهران کارگاهی افتتاح کرد که محل دیدار بسیاری از شاعران و نویسندگان، از جمله شهریار، نیما، صادق هدایت و بزرگ علوی شد. رفت و آمد با چهره های برجسته ادبیات در زندگی نامی پتگر نیز تاثیرگذار بوده و او نیز از نقاشانی است که رابطه ای نزدیک با اهل ادبیات داشت.
نامی پتگر سال ۱۳۲۴ در تهران به دنیا آمد و نقاشی را از پدرش آموخت. او اگرچه تا لحظه آخر عمرش نقاشی می کرد، اما بیش تر شهرتش را مدیون حضور پیگیرش در آموزش نقاشی است.
نامی پتگر از سال ۱۳۴۴ با تاسیس آموزشگاهی در زمینه آموزش نقاشی فعالیت داشت. حضورش در آموزش نقاشی آن قدر پر رنگ بود که حتی جنبه نقاشی او را تحت تاثیر قرار داده بود و در میان نقاشان برجسته ایرانی از این نظر یک استثنا است.
او تنها در آموزشگاه خصوصی اش به امر آموزش نمی پرداخت و با تدریس در دانشگاه و حتی حضور در تلویزیون به این امر می پرداخت. او هم چنین در زمینه تالیف مقالات آموزشی و نظری فعال بود.
آثار نامی پتگر متاثر از فضاهای ایرانی است و در نقاشی های او رنگ و بوی ایران کاملا به چشم می خورد . او که تحت تاثیر پدر از نقاشی واقع گرا آغاز کرده بود و به آثار کمال الملک متمایل بود، در سال های اخیر به نقاشی های انتزاعی علاقه پیدا کرده بود و در آثارش موضوعات تجریدی پر رنگ شده بود، با این همه نشانه های ایرانی در نقاشی اش برجسته بود و به راحتی از کارهای غیر ایرانیان آثارش متمایز می شد.
نامی پتگر در سفرهایی به رم، واتیکان، فلورانس، و پاریس، از هنر کلاسیک و مدرن اروپا بسیار آموخت، با این حال همه کارهایش هم چنان ایرانی ماند و تاثیر از هنر غربی در او به گونه ای نبود که آثارش کاملا رنگ و بوی ایرانی اش را از دست بدهد.
حضور موثر او در امر آموزش نقاشی باعث شده بود که توجه کم تری به نقاشی های او بشود و بخصوص آثارش در مطبوعات بازتاب چندانی نداشت.
کنسرت موسیقی آذربایجانیها در تهران
ایسنا: کنسرت موسیقی آذربایجان – باکو – با گروه "آفدانول" در تهران برگزار میشود.
در کنسرت موسیقی گروه آفدانول، سازهای تار، کمانچه، قارمان، ناغارا، قانون و ساز عاشقی خوانندگان آن را همراهی میکند.
این برنامه ۲۳ و ۲۵ مردادماه جاری، ساعت ۲۱:۳۰ در تالار وحدت اجرا خواهد شد.
کانون هنرمندان آذربایجان به مناسبت ایام نیمه شعبان، کنسرت یادشده را تدارک دیده است.
برگزیدگان نهایی کارگاه تخصصی آموزش آواز شجریان
مهر: اسامی برگزیدگان نهایی کارگاه تخصصی آموزش آواز استاد محمدرضاشجریان اعلام شد و از روز یکشنبه ۲۰ مردادماه دور پایانی کارگاه تخصصی آواز در فرهنگستان هنر واقع در مجتمع فرهنگی آسمان برگزار می شود.
استاد شجریان از میان ۶۷ هنرجوی منتخب آواز در مرحله دوم ۲۵ نفر را در دو گروه برای حضور در مرحله سوم آموزش آواز برگزید.
همچنین استاد آواز ایران ۲۱ نفر از هنرجویان آواز را به عنوان اعضای مستمع در گروه سوم و چهارم جای داده که این افراد با حضور در مرحله سوم کارگاه تخصصی آواز صرفا امکان استفاده از نظرات و تجربیات استاد را خواهند داشت.
لازم به ذکراست نخستین روز از کارگاه آموزش آواز استاد محمد رضا شجریان با حضور بیش از ۳۰۰ هنرجوی آواز در اسفندماه ۱۳۸۵ در آمفی تئاتر مجتمع فرهنگی آسمان برگزار شد که به مباحثی پیرامون تکنیک، صدا سازی و شیوه های مختلف آوازی اختصاص داشت و پس از آن آزمون عملی هنرجویان راه یافته به دومین کارگاه آموزش آواز شهریور ماه سال ۸۵ برگزار شد و هم اکنون برگزیدگان به مرحله پایانی کارگاه آموزش آواز استاد محمد رضا شجریان راه یافتند.
نمایشگاه آثار پرویز تناولی در باغ- موزه هنر ایرانی
بی بی سی: همه چیز در بعدازظهر تب کرده اول مرداد، عادی به نظر میرسید. درختهای کهنسال باغ موزه هنر ایرانی سعی میکردند سایهای هر چند کوچک بر سر آنهایی بیندازند که روی صندلیها نشسته بودند. بیشتر افرادی که در باغ میچرخیدند منتظر بودند تا صندلیهای کافیشاپ باغ خالی شود و آنها جایی برای نشستن پیدا کنند. در انتهای باغ هم چند مجسمه برنزی از پرویز تناولی، ردیف در کنار هم ایستاده بودند.
درست در مقابل ایوان خانه قدیمی وسط باغ که حالا تبدیل به گالری شده است، "یادبودی برای کوهکن عزیزم" قرار گرفته بود؛ مجسمه ای برنزی که سال ۱۳۵۴ خلق شد و در آن مردی دیده میشد که انگار در زندانی اسیر شده و فقط دو دستش بیرون از میله ها مانده اند. در یک دست چکشی دارد و در دست دیگر تیشه.
روبروی مجسمه کوهکن و در میان میزهای رزرو شده کافه، یکی از مجسمه های برنزی مجموعه "عشاق" ایستاده بود. تقریبا در سراسر سطح مجسمه نوشتههایی از جنس همان فلز دیده میشد. تناولی که این مجسمه را در سال ۱۳۵۷ ساخته، در آن سالها از بسیاری از نمادهای فرهنگ قدیمی ایران در آثار مدرن خود استفاده میکرد که یکی از آنها همین خطنوشته های شبیه به دعا و کتیبه های قدیمی بود.
روی مجسمههای "جایی برای آسودن فرهاد" و دو "دیوارهای ایران" هم همین خطنوشته ها حک شده بود؛ آثاری که در آخرین سال های پیش از انقلاب خلق شده بودند و سالیان سال خبری از آنها نبود و در انبارها نگهداری می شدند. تا اینکه تناولی آنها را برای برپایی موزه ای از آثارش در اختیار شهرداری تهران قرار داد. موزهای که با تغییر مدیریت و بر سر کار آمدن محمود احمدینژاد در شهرداری کاملا به فراموشی سپرده شد.
اما مجسمه ها و نقاشیهای تناولی در انبارها ماندند تا شهردار تهران، رئیس جمهور شود و سردار نیروی انتظامی، شهردار تهران. گروهی که همراه با محمد باقر قالیباف به شهرداری تهران آمدند ۵۴ اثر از آثار این هنرمند را از انبارها بیرون آوردند تا نمایشگاهی از آن برپا کنند؛ نمایشگاهی که خود تناولی با برپایی آن مخالف است.
شاید تاثیر همان نوشته های روی مجسمهها بود که چنان گرد و خاکی در روز افتتاح نمایشگاه به پا کرد. در آن بعداز ظهر تابستانی که حتی برگ درختها هم نای تکان خوردن نداشتند، ناگهان صدای رعد و برق از آسمان بلند شد. هنوز نمایشگاه افتتاح نشده بود و تریبونی که روی ایوان خانه قدیمی آمده کرده بودند، خالی مانده بود.
بعد از رعد و برق نوبت به باد رسید. باد شاخه های خشک درختان را مقابل پای مجسمههای برنزی ایستاده در حیاط میانداخت و خانمی که مسئول آن بخش از نمایشگاه بود، خم میشد و شاخهها را برمیداشت. اما هنوز شاخه اول را در سطل آشغال نینداخته بود که شاخه ای دیگر از آسمان فرود میآمد.
رگبار که شروع به باریدن کرد و گرد و خاک داخل باغ غیر قابل تحمل شد، بالاخره بعد از مدتها تاخیر درهای گالری را باز کردند تا نمایشگاه بدون هیچ تشریفاتی افتتاح شود و تریبون روی ایوان، همان طور بیکار بماند.
داخل اتاقهای خانهای که پس از بازسازی به کافه- گالری تبدیل شده است، مجموعهای از نقاشیها و مجسمههای پرویز تناولی به نمایش گذاشته شده بود. در میان این آثار هم مجسمههایی از سالهای آغاز فعالیتهای این مجسمهساز به چشم میخورد و هم آثاری که در سالهای پس از انقلاب در ایران یا خارج از ایران خلق شدند.
دو مجسمه "قفس و قفل" و "قفس و قفس" که تناولی آنها را ۳۵ سال پیش از چوب و آهن و پارچه خلق کرد به ماکتهایی شبیه بودند که او بعدها بر اساس آن مجسمههای بسیاری ساخت و موضوع قفس و قفل را در آنها تکرار کرد.
در بخش دیگری از نمایشگاه نیز "دست"های او به نمایش گذاشته شده بود؛ دستهای فلزی که که به هم گره خورده بودند یا اینکه با ظرافت به هم پیوند خورده بودند. در مجسمه "دست کوهکن"، دستان فرهاد کوهکن که از شخصیتهای اسطورهای مورد علاقه تناولی است، به شکل ابزاری برای کندن درآمده است. دو مجسمه از سرامیک نیز در میان مجموعه دستها به نمایش گذاشته شده بود که سال ساخت آنها ۱۳۸۰ بود.
بخش دیگری از نمایشگاه به "هیچ"های معروف او اختصاص داشت. "هیچ"هایی که خلق آنها را از سالها پیش شروع کرد و هنوز هم در حیاط کارگاهی که در تهران دارد میشود آنها را دید که در گوشه و کنار پراکندهاند.
"هیچ"های برنزی کوچک این نمایشگاه یا روی پایهای یله داده بودند یا از درون قفسی به بیرون سرک میکشیدند و یا اینکه روی میزی قرار داشتند. علاوه بر مجسمه هایی که تناولی در سالهای دهه ۱۳۵۰ با مضمون "هیچ" ساخته بود، دو مجسمه نیز در این نمایشگاه وجود داشت که متعلق به سال ۱۳۷۹ بود.
در نمایشگاه آثار پرویز تناولی، تابلوهای نقاشی او نیز روی دیوار جای گرفته بودند. تابلوهایی که در آنها نیز همان عناصر تصویری مورد علاقه او را میتوان دید: شیرهایی که بدنشان از تزئینهای بدوی پوشیده شده است و به طرح دستبافتهای عشایر شباهت دارند، پرندهای که بر منقارش قفل زده شده است، فرهاد کوهکن و یاران شیخ صنعان.
تناولی که این روزها در خارج از ایران به سر میبرد، یک روز پیش از آغاز نمایشگاه اعلام کرد: "زمانی که در تهران بودم از سوی شهرداری با من تماس گرفتند و همانجا مخالفت خود را برای برگزاری چنین نمایشگاهی از سوی ایشان اعلام کردم، چراکه این اموال و آثاری که میخواهند بهنمایش بگذارند، برای موزه خریداری شده بودند، اما بعد از مشکلاتی که پیش آمد و دادگاه رای به برگرداندن خانه داد و معامله باطل شد."
از نظر او این نمایشگاه هیچ نکته مثبتی ندارد: "از سوی شهرداری برای همکاری – در ایران و کانادا – با من تماسگرفته شد و بنده با صراحت اعلام کردم که مخالفم؛ چراکه به جز صدمه حسن دیگری ندارد. این کارها لطف نیستند، ضربهای به من، سابقه و همه کارهایی است که در طول این سالها انجام دادهام."
با وجود تمام این مخالفتها، نمایشگاه آثار تناولی در باغ- موزه هنر ایرانی آغاز شد و مجتبی آقایی، مدیر امور هنرهای تجسمی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در روز افتتاح نمایشگاه گفت: "اظهار نظر تناولی درباره مخالفتش با نمایشگاه بیشتر گلایهمندی است. در این باره ملاقاتهایی داشتیم و هماهنگیها انجام شده است."
او همچنین از تلاشهای شهرداری تهران برای راه اندازی موزهای از آثار تناولی و ژازه طباطبایی خبر داد: "این رویکرد متعلق به تنها آثار تناولی نیست، بلکه ما در شهرداری درحال مذاکره با خانواده و ورثه ژازه طباطبایی نیز هستیم که متعاقب راهاندازی خانهموزهی تناولی، خانه ـ موزهی طباطبایی را هم ایجاد کنیم."
تناولی که تحصیل هنر را از هنرستان آغاز کرده است با وجود آنکه برای ادامه تحصیل به خارج از ایران سفر کرد اما از همان ابتدا در آثار خود عناصری را به کار گرفته است که از فرهنگ عامیانه، هنرهای سنتی و حتی خرافات ریشه میگیرند.
او در سالهای اخیر علاوه بر ادامه فعالیتهای هنری، در حال نگارش مجموعه کتابهایی است که به هنرهای فراموش شده ایران اختصاص دارد و موضوعهایی همچون "طلسم"، "سرمه دان" و "قفل" را شامل می شود.