زنی میانسال به نام طیبه که باغبان و نظافتچی گورستان تهران است، سالهاست در همان گورستان زندگی می کند. او فرزندی ندارد و شوهرش نیز مرده است. طیبه در ازای کار در گورستان دستمزدی می گیرد و در همانجا باقی عمرش را سپری می کند. گورکنی مایل است با او که سالها پیش شوهرش مرده ازدواج کند، اما طیبه روی خوش به گورکن نشان نمی دهد. او مدتی است با زنی به نام فریبا آشنا شده که از نظر او یک استثنا است،


شهروند ۱۱۷۹-۲۹ می ۲۰۰۸
آرامش در میان مردگان
نویسنده، تدوینگر و کارگردان: مهرداد فرید
مدیر فیلمبرداری: غلامرضا آزادی
موسیقی: نیما ایوبی
بازیگران: گلاب آدینه، نیلوفر خوش خلق، محسن حسینی، نورا هاشمی، مهسا مهجور

خلاصه داستان:
زنی میانسال به نام طیبه که باغبان و نظافتچی گورستان تهران است، سالهاست در همان گورستان زندگی می کند. او فرزندی ندارد و شوهرش نیز مرده است. طیبه در ازای کار در گورستان دستمزدی می گیرد و در همانجا باقی عمرش را سپری می کند. گورکنی مایل است با او که سالها پیش شوهرش مرده ازدواج کند، اما طیبه روی خوش به گورکن نشان نمی دهد. او مدتی است با زنی به نام فریبا آشنا شده که از نظر او یک استثنا است، زیرا از میان هزاران عزاداری که مرده شان در قبرستان دفن شده، تنها کسی است که هر روز بر مزار مرده اش حاضر شده و برای آمرزش روحش دعا می خواند. طیبه این زن را که به نظر متمول نیز می آید، استثنا می داند. در یکی از این روزها فریبا، طیبه را به خانه مجللش دعوت می کند. این دعوت برای طیبه یک حادثه است، چون برای مدتی او را به میان زندگان می آورد. چند روز بعد طیبه از گورستان خارج می شود، پیرزنی بی سواد، در شهری شلوغ، با اقیانوسی از ماشین، دود و سر و صدا. او به علت ناآشنایی با مسیر و مشکلات راه و نوع برخورد شهروندان، راه را گم می کند و ساعتها در ترافیک و اتوبوس و مترو و …وقت می گذراند تا اینکه شب می شود و نشانی را هم گم می کند…

آرامش در درون جهانی پر شتاب!

واژه مرگ و گورستان از واژه هایی است که بسیاری از مردم از شنیدن آن به هراس می افتند و اصولا آن را تلخ و دلسرد کننده می دانند، اما از سویی عده ای با تکرار آن و بررسی آن از نگاه های متفاوت سعی در عادی و طبیعی جلوه دادن آن میکنند. این نگاه البته به جهانبینی آن دسته از هنرمندان که آثاری با استفاده از دستمایه مرگ خلق می کنند، نیز بستگی دارد. برای مثال می توان به نوع نگاه فیلمسازانی مانند اینگمار برگمن با مهر هفتم، آندره تارکوفسکی با سولاریس، یا از ایرانی ها به محسن مخملباف با توبه نصوح، حسن هدایت با سایه روشن و خیلی های دیگر اشاره کرد. این دیدگاه می تواند فلسفی، عرفانی، مذهبی و مادی گرایانه باشد. اگر چه پرداختن به این موضوع هیچگاه تاریخ مصرف ندارد، اما در دهه شصت هجری شمسی و در سینمای پس از انقلاب به اوج خود رسید. این بار مهرداد فرید برای اولین ساخته بلند سینمایی اش به سراغ موضوع مرگ رفته است. طیبه پیرزنی است که به زندگی ساکت و ساکن فضای گورستان عادت کرده و با شستن قبرها و گلکاری در آنجا زندگی را می گذراند، اما یک دعوت از سوی زن جوان و ناشناس او را به فضای پر هیاهو و شتابان شهر می کشاند. اگر چه فرید می توانست به اتفاقاتی که برای پیرزن در شهر می افتد عمیق تر و با ظرافت بیشتری بپردازد ـ برای مثال مشاجره زن و شوهر جوان در مترو به بهانه آدرس اشتباهی که مرد به پیرزن می دهد و یا به اشتباه سوار شدن در اتوبوسی که خلاف جهت آدرس مورد نظر او می رود، کمی غلو شده و نچسب از کار درآمده است ـ در عوض سکانسی که طیبه با پیرزنان آسایشگاه روبرو می شود و گویی آینده خود را می بیند و از حال می رود معنادار و هدفمند درآمده است.
آرامش…اگرچه فیلمی کشدار است، اما با این وجود قادر است تماشاگر را با خود تا انتها همراه سازد. سکانس آخر و پلانهای مرگ طیبه که به نوعی به خاطر فضا و شخصیتهای موجود یادآور سکانس معروفی از فیلم هامون (داریوش مهرجویی) است، به گونه ای کلیشه ای از کار درآمده و نتوانسته پایان خوبی برای فیلم رقم بزند. آرامش .. در کل فیلم متوسطی است که با کمی دقت و خلاقیت می توانست به فیلم بهتری تبدیل شود. در این میان باید به بازی گلاب آدینه اشاره کرد که یک تنه بار قصه را به دوش کشیده و با هنرمندی از پس آن برآمده است. فیلم با فروش بیست میلیونی خود جزو فیلمهای ناموفق در گیشه بوده که به هرحال یک شکست در گیشه و جذب تماشاگر محسوب می شود.

پسران آجری
نویسنده و کارگردان: مجید قاری زاده
مدیر فیلمبرداری: اصغر رفیعی جم
تدوین: حسن حسندوست
موسیقی: آندره آرزومانیان
بازیگران: ابوالفضل پورعرب، بهنوش طباطبایی، پوریا پورسرخ، فرزاد فرزین، شراره دولت آبادی، مارال فرجاد، مهران ضیغمی، تیرداد کیایی، امید زندگانی

خلاصه داستان:
امید و محسن و صفا پسران سر راهی هستند که در محله ای به نام آجری و با حمایت آقای اتابکی بزرگ شده اند. امید به ماهور دختری که به او درس زبان فرانسه میداد دل می بازد. پس از مدتی که از رابطه این دو می گذرد امید برای خواستگاری نزد خانواده ماهور می رود و با مخالفت پدر ماهورـ مهندس اعتمادی ـ روبرو می شود. اعتمادی مخالف است چون امید پدر و مادر مشخصی ندارد و در عین حال قول ازدواج ماهور را به مهندس یکتا که در کانادا زندگی می کند داده است. ماهور و امید در حال کشمکش با مهندس اعتمادی هستند که محسن به قصد فرار از کشور دست به دزدی از نمایشگاهی می زند که در آنجا کار می کند، اما توسط صاحبکارش دستگیر و زخمی می شود. صفا هم با دختری به نام مریم نامزد کرده و در حال تلاش برای گرفتن مجوز برگزاری کنسرت و انتشار آلبومش است. امید و ماهور تصمیم می گیرند که به تنهایی به محضر بروند و ازدواج کنند. ولی ماهور در آخرین لحظه به دلیل اینکه خانواده اش او را طرد کرده اند پشیمان می شود. کنسرت صفا در بم برگزار می شود که امید هم در آنجا حضور دارد در پایان ماهور با هواپیما می آید و به امید می پیوندد…

سوپراستارها گیشه را تضمین می کنند…

پسران آجری از گونه فیلمهای جوان پسند است، اما فیلم از ابزار و عناصر این نوع سینما نتوانسته به خوبی استفاده کند. اگرچه در این آشفته بازار تولید فیلمهای سطحی با قصه های بسیار پیش پا افتاده نمی توان به داستان کلیشه ای پسران آجری ایراد گرفت، ولی چرا در همین سینمای موجود با قصه هایی ضعیف تر از فیلم پسران آجری فیلمهایی پرفروش می شوند، ولی پسران آجری نمی تواند به فروش قابل توجهی دست یابد و با شکست تجاری روبرو می شود؟
با کمی تأمل در مورد فیلمهای پرفروش همین دو سال اخیر می توان به یک نکته اساسی پی برد. پرفروشترین فیلمها متعلق به سه بازیگر عمده در این سینما شده. مثلث محمدرضا گلزار، امین حیایی و مهناز افشار. پس یکی از عوامل فروش زیاد فیلمهایی با قصه های ضعیف، سطحی و کلیشه ای حضور سوپر استارهایی است که مورد علاقه نسل جوان هستند و گیشه را تضمین می کنند. اگرچه مجید قاری زاده تلاش کرده از پوریا پورسرخ و بهنوش بختیاری به خاطر چهره و تیپ خوبشان و از فرزاد فرزین به خاطر صدایش برای فروش در گیشه استفاده کند، اما در این جهت شکست خورده و شاید قاری زاده برای کار بعدی اش راضی به پرداخت دستمزد بیشتری برای جذب یک سوپر استار در بحران سینمای موجود پر از محصولات ضعیف و تجاری کم رنگ بشود. پسران آجری هیچ ایده تازه و جذابی ندارد. همان قصه همیشگی دختر پولدار و پسر سرراهی و مخالفت پدر دختر و حضور یک خواستگار متمول و غیره. جا دارد که مجید قاری زاده پس از سالها کار در زمینه فیلم کوتاه و بلند اندیشه ای نو در سر بپروراند و یا حداقل اگر با فیلمها و کتابهای روز در ارتباط نیست، این ارتباط را برقرار کند. قاری زاده در دهه شصت سینمای ایران فیلمساز شناخته شده ای بود و خیلی ها با فیلمهای پدر بزرگ و سرزمین آرزوها او را به یاد می آورند. دورانی که به هرحال تعداد فیلم ها و فیلمسازان کم و جا برای مطرح شدن ضعیف ها و متوسط ها در سینما چه از لحاظ بازیگری و چه فیلمسازی زیاد بود.