از منظر کارشناسان موسیقی، چه غربی و چه شرقی، یک خواننده، هنگامی موفقیت کامل دارد که صدایش از حجم و طول کافی برخوردار باشد
شهروند ۱۱۷۰- ۲۰ مارچ ۲۰۰۸
آمیزش قلب ایرانی و مغز غربی
افسانه صادقی، در کنسرت “تانگوی شرقی” قلب ایرانی را با مغز اروپائی همخانه می کند، مرزهای تازه ای را می گشاید و گامی دیگر در راه رسیدن به اوج در عرصه موسیقی ترکیبی می پیماید. در جشن هشتم مارس شهر تاریخی و دانشگاهی آخن آلمان، کنسرت او، به مدت دو ساعت، صدای پخته و قدرتمندی را به داوری حدود ۳۰۰ میهمان ایرانی و آلمانی می گذارد که همطراز آن را، تاکنون در کار کمتر خواننده زن ایرانی یافته ام. حجم صدای او زنده یاد دلکش و طول صدایش باربارا استرایسند را به یاد می آورد. برجستگی اصلی صادقی، در مقایسه با سایر خوانندگان، تنها این نیست که با ایجاد نزدیکی میان موسیقی ایرانی و موسیقی ملل، گوش شنونده غربی را با آهنگ مخملین زبان فارسی آشنا می کند. او، در کنار این امتیاز، با توانائی به کار گرفتن صدای سر و سینه و تکنیک های سخت آواز اپرائی نیز، به پدیده ای کم نظیر تبدیل می شود.
کنسرت افسانه صادقی را، برای نخستین بار، حدود ۶ سال پیش، تقریبا همزمان با انتشار نخستین سی دی وی با عنوان “رز سپید”، شاهد بودم و این دومین بار است که صدای او را می شنوم. این بار، در مراسم روز جهانی زن، در آمفی تئاتر یکی از دبیرستان های شهر آخن و با حضور شهردار زن این شهر. این مراسم، به همت انجمن فرهنگی رهاورد آخن برگزار شد، که گروهی از زنان و مردان فرهیخته ایرانی آن را اداره می کنند.
افسانه صادقی، در این سال ها، چند پله دیگر را، در مسیر اوج طی کرده است. در کنسرت اخیر، که اجرای آن از هفته ها پیش در چند شهر آلمان ادامه دارد، او را ولفگانگ وایگل با پیانو و گیتار، “ماوریس آندره ماورر” با ویلون، “میروسلاو تیبورا” با آکوردئون و “تورستن میکاس” با گیتار باس همراهی می کنند. ولفگانگ وایگل در عین حال تنظیم کننده آهنگ ها نیز هست. او، در میان اجرای کنسرت، ترجمه آلمانی برش هائی از چند ترانه را، که بهنام باوندپور به فارسی سروده است، برای حاضران می خواند تا در فضای اثیری کارهای او قرار بگیرند.
عادت زدائی در عرصه ترانه سرائی
ترانه ها، با این که در مواردی مقفی هستند و با وزنی شکسته، اما بدون سکته همراهی می شوند، شباهتی با آنچه که ما در موسیقی ایرانی به آن عادت داریم، ندارند. این ها متن هائی هستند که تکیه شان، بیشتر بر آمیزه ای از اندیشه و احساس شاعرانه است و نه احساسات رقیقی که در ترانه های متداول ایرانی می شناسیم. ترانه های سی دی رز سپید نیز، که در گذشته با صدای افسانه صادقی منتشر شد، کار باوندپور بود. او، بیشتر با شعر آزاد مانوس است، اما برخلاف بسیاری از شاعران نسل خود، بر شعر کلاسیک و نیمائی نیز احاطه دارد و یکی از بهترین مجموعه های فروغ فرخزاد، به وسیله او گردآوری و با مقدمه کارشناسانه او انتشار یافته است.
صدای افسانه در حجم و طول
از منظر کارشناسان موسیقی، چه غربی و چه شرقی، یک خواننده، هنگامی موفقیت کامل دارد که صدایش از حجم و طول کافی برخوردار باشد. حجم صدا، بویژه برای آواز اپرائی اهمیتی ویژه دارد. حجم صدای یک خواننده اپرائی، باید چنان باشد که تمام فضای یک سالن کنسرت را بپوشاند. این بدان معنا است که حاضران ردیف نخست سالن و شنوندگان آخرین ردیف، باید بتوانند صدای خواننده را با کیفیتی یکسان بشنوند. از آنجا که افسانه صادقی در کنسرت خود از میکروفون استفاده می کند، داوری در مورد توانائی های او در این عرصه آسان نیست. این را، باید به زمانی سپرد که شنونده یکی از کنسرت های او بدون میکروفون باشیم، اما آنچه در سالن آمفی تئاتر دبیرستان آخن اتفاق می افتد، اطمینان نسبی می دهد که او از این توانائی به اندازه کافی برخوردار است. با آن که حاضران الزاما و صرفا علاقمندان به کنسرت نیستند، سکوت مطلق حاکم بر سالن، نشان می دهد که در کیفیت ارتباط حاضران با خواننده و کار گروه او، از ردیف نخست تا آخرین ردیف، تفاوتی وجود ندارد.
و اما در مقوله طول صدا، که در زبان فارسی به آن دانگ هم می گوئیم، مهم این است که یک خواننده از عهده پرده های سه گانه بم، متوسط و زیر برآید. در اینجا دیگر تردیدی نیست که افسانه صادقی، سخت کوش است و راه اوج می پیماید. او، نه تنها این سه پرده را، به صورت تفکیکی با مهارت اجرا می کند، بلکه در ساختن ترکیبی پیاپی از آن ها نیز موفق است. صرفنظر از این کیفیت های فنی، یک خواننده خوب، بویژه آنگاه موفق است که بتواند حسی را که ترانه سرا و آهنگ ساز آفریده اند، به خوبی به شنونده منتقل کند. در اینجا، دکلماسیون ها، عمق احساس و حرکات درونی شده و رابطه ژرف افسانه صادقی با فراز و فرودهای ترانه و آهنگ، سبب می شود که او صدا و تصویری جذاب در اختیار شنونده قرار دهد. بیهوده نیست که پس از اجرای هر آهنگ، سالنی که تا لحظاتی پیش سرشار سکوت بوده است، یکباره از طنین کف زدن های ممتد و هورای ناگهانی جمعیت به لرزه در می آید. در تصور همگانی، “صدا” موهبتی طبیعی و مادرزادی است، اما ساختن یک صدا، تا آنجا که بتواند به صحنه ای جدی و حتی جهانی راه یابد، بسیار سخت تر از آموختن یک ساز است. و در این ساختن، تلاش شبانه روزی و تمرین بی وقفه صادقی، در کنار گروهی از بهترین استادان موسیقی آلمان، زمینه توفیق او را فراهم ساخته است. بیشترین علاقمندان کنسرت های صادقی را، تاکنون آلمانی ها تشکیل داده اند. اما در مراسم ۸ مارس آخن، روشن می شود که ایرانی ها نیز، حتی اگر علاقمند حرفه ای اپرا نباشند، با کار او رابطه ای عمیق برقرار می کنند و از شنیدن صدای او و سازهای نوازندگان برجسته و مسلط همراهش غرق شادی و لذت می شوند.
آمیزه درد و شادی
کار افسانه صادقی، از منظری دیگر نیز، قابل تعمق است: او، در تانگوی شرقی، با کمک “متن / ترانه” های بهنام باوندپور، لحظه ای شادی و هیجانی یگانه می آفریند و لحظه ای دیگر، رنج ها و شکنجه های قربانیان خودکامگی را، چنان با احساس منتقل می کند که پرده ای از اشک بر چشم ها و بغض در گلوها می نشاند. کنار دست من، هنگام اجرای کنسرت او، شهردار زن آخن و یکی دیگر از مسئولان بلندپایه شهر نشسته اند. در تمام مدت، پیچ و تاب درون آن ها را احساس می کنم. وقتی کنسرت به پایان می رسد، برقی را، که پس از دقایقی طولانی ابراز احساسات، هنوز در چشم خانم شهردار است می بینم و جمله ای را از زبانش می شنوم که روح مرا نیز، به عنوان هم میهن افسانه صادقی نوازش می دهد: “فوق العاده بود، فوق العاده”.
ایرانی ها، در داوری جامعه آلمان، نسبتا موقعیت ممتازی دارند. آن ها این موقعیت را، مدیون زندگی نسبتا موفق، ظاهر نظیف، توانائی همزیستی با اروپائیان، شهرت خوب پزشکان و موقعیت برتر خیل دانشجویانشان در دانشگاه های آلمان هستند. اکنون، سال ها است، گروهی از هنرمندان مهاجر ایرانی نیز، می روند تا بر پشتوانه اعتبار هم میهنانشان بیافزایند و افسانه صادقی بی گمان یکی از آن ها است.
در کنسرت آخن، افسانه صادقی، ترانه های ایرانی کودکی، راز، میهمان، سال های سخت، آزادی، دادخواست، پرواز، یه صدا می آد، بی حرمت مباد عشق و با ما بخوان را اجرا می کند. ترانه راز از احمد شاملو است و بقیه ترانه ها را بهنام باوندپور ساخته است. آهنگ ها، با بهره گیری از موسیقی کولی ها، سرخ پوستان و اسپانیولی و فرانسوی از نو اجرا شده اند. چند ترانه نیز به زبان اصلی اجرا می شود. به این ترتیب، ما شاهد واریته ای از تانگوهای ملل مختلف هستیم که عمدتا به زبان فارسی اجرا می شوند. شش سال پس از انتشار سی دی رز سپید، افسانه صادقی، در ایجاد آمیزش میان فرهنگ موسیقائی سرزمین مادری خود با فرهنگ موسیقائی جهان، راهی طولانی و پرتلاش را سپری کرده است. حسین سرشار، رهبر ارکستر سمفونیک تالار رودکی، به عنوان نخستین مربی او، حق دارد از کشف خود مغرور باشد. صادقی، که تاکنون کنسرت های زیادی در اروپای مرکزی برگزار کرده، هر روز شایستگی خود را برای شرکت در فستیوال بین المللی موسیقی آتن بیشتر نشان می دهد. برجسته ترین هنرمندان موسیقی کشورهای مختلف جهان، سالی یکبار در این جشنواره بر صحنه می روند و تاکنون تنها تعداد بسیار معدودی از هنرمندان ایرانی به آن راه یافته اند.
معجزه آرشه یک ویلونیست برجسته
در میان کنسرت، دو بار، خواننده ایرانی برای استراحت و تعویض لباس صحنه را ترک می کند. در این فاصله، “ماوریس آندره ماورر” و “میروسلاو تیبورا” با ویلن و آکاردئون قطعاتی شورانگیز را همنوازی می کنند که خاطره آن هرگز فراموش نخواهد شد. به ویژه نوازنده شوخ و شنگ ویلن، با چیرگی کم نظیر خود، اعجاب و تحسین حاضران را بر می انگیزد. ارکستر افسانه صادقی، با چهار نوازنده، بزرگ نیست، اما در هماهنگی، درک مشترک و یکدستی کار، چیزی از یک ارکستر سمفونیک بزرگ کم ندارد.