در گرامیداشت سی امین سالگرد اعدام او

سعید سلطانپور شاعر و نمایشنامه نویس مبارز، پدر تئاتر مدرن ـ مستند ایران، به دلیل بدعت گزاری، ویژگی های عقیدتی و رفتاری اش جایگاه ویژه ای در جامعۀ هنری ایران دارد. او تبلور شور، صداقت و شجاعت قهرمانان نمایش هایی است که خود انتخاب و کارگردانی کرده است. قهرمانانی که زلال گونه، برنده و به طور لجوجانه ای حقیقت گو هستند. قهرمانانی که نه همچون گالیله زندگی را بر مرگ ترجیح داده اند، بلکه قهرمانانی که خطر می کنند و خطر کردن را ذات تغییر می دانند. معمولاً خطر کردن مترادف است با قربانی شدن و نهایتاً مرگ. سلطانپور راه دیگری غیر از این نمی بیند. او معتقد است که رهبری، نوعی فدا کردن خود برای ایجاد عدالت در جامعه ناعادلانه است. او خود را با شخصیت سیمون ـ در نمایشنامه “رویاهای سیمون ماشار” اثر برتولت برشت، یا دکتر استوک مان در نمایشنامه ی “دشمن مردم” اثر ایبسن و قهرمان نمایشنامه ی “انگل ها” اثر ماکسیم گورکی همذات پنداشته و آرمان هایش را در صدای درونی سیمون (فرشته) جستجو می کند. چرا که با آتش افروزی و آشوبگری علیه طبقه ستمگر و مقاومت علیه جباریت و فساد دشمن، و قربانی شدن سیمون/ ژاندارک است که فرانسه آزاد می شود.

سعید سلطانپور شاعر و نویسنده، در حال سخنرانی برای جمع بزرگی از هواداران سازمان چریک های فدایی خلق

فرشته: … بیمی به خود راه مده

هیچکس یارای مقابله با تو را نخواهد داشت

تو هر کجا که باشی، فرانسه همانجاست

و دیری نخواهد گذشت

که سربلند خواهد ایستاد(۱)

نمایشنامه ی “رویاهای سیمون ماشار” درباره ی دختر ساده، تهیدست و با وجدانی است که در زمان اشغال فرانسه به وسیله ی آلمانی ها، صدای فرشته ای را می شنود که برگردانی از صدای درونی او و برادر سربازش در جبهه ی جنگ است. او خود را ژاندارک زمان می پندارد و برای رهایی فرانسه و کمک به تهیدستان و آوارگان مبارزه می کند. وی نماینده ی طبقه ی زحمتکش فرانسه ی اشغالی قلمداد می شود.

 شجاعت، قدرت و برندگی تئاتر سیاسی، شعاری، آموزشی سلطانپور است که رژیم اسلامی را می ترساند، به طوری که او را در جشن عروسی اش دستگیر کرده و بعد از دو ماه در ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ اعدام می کنند. بهمن سقایی(۲) اعدام بدون محاکمه ی او را با ماجرای تیرباران گارسیا لورکا شاعر و نمایشنامه نویس اسپانیایی توسط جوخه های مرگ فرانکو مشابه می داند و پروانه سلطانی، بازیگر و کارگردان تئاتر با ترور جولیانو مرخمیس، کارگردان عرب ـ اسرائیلی و بنیان گذار تئاتر آزادی در فلسطین اشغالی.

نمایش مستند عباس آقا کارگر ایران ناسیونال برای کارگری که زندگی اش به صحنه آمده بود، دردسرساز شد

و اما مشخصه های تئاتری سلطانپور و کارنامه ی هنری اش قابل تأمل و مطالعه است و می توان ویژگی های آن را در سه دوره مشخص کرد:

۱ـ دیدگاه سلطانپور از تئاتر مبارز در دوره ی پهلوی که در وجوهی تأثیرش را بر جامعه می توان قابل مقایسه با تأثیر صمد بهرنگی در حیطه ی ادبیات انقلابی کودکان دانست.

۲ـ تحول و دگرگونی وی بعد از انقلاب ۱۳۵۷، و گسترش و شکوفایی تئاتر مستند ـ شعاری ـ آموزشی او

۳ـ روند و تداوم فرم های تئاتری سلطانپور بعد از اعدامش

سلطانپور تئاتر را موثرترین زبان هنری در تغییر جامعه دانسته است و معتقد است که تئاتر به دلیل طبیعتش، “متشکل است. انسانی است و ملموس است و می تواند مستقیماً به امکانات تجمع، تشکل، حرکت و مبارزه شکل دهد. و به دلیل ارتباط مستقیم، حساس ترین پایگاه شناخت و درمان زخم های سوزان و عمیق مردمان جوامع محروم است. و باید در برابر مردم، زنده و متحرک، به تفسیر روابط جابرانه ی طبقاتی بپردازد.”(۳) این دیدگاه، اثرپذیری عمیق او را از تئاتر ایبسن، برشت و پیسکاتور نشان می دهد. تئاتری که عریان و حقیقت گوست و بر تضادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دلایل اختلافات طبقاتی انگشت می گذارد. به جای موضوعات شخصی، به موضوعات اجتماعی می پردازد. تفکر و تحلیل را بر غرق شدن در احساسات مقدم می دارد و واقعیت گرایی را بر دنیای فانتزیک و رویایی…

او در کتاب “نوعی از هنر، نوعی از اندیشه”، هنرمند را موظف می داند که وجدان سیاسی خود را در جهت نجات حقیقت بیدار نگاه بدارد و معترضانه هشدار می دهد:” ما سکوت کرده ایم. باید خطر کنیم. همه از تاکتیک حرف می زنیم و من چنین دریافته ام که جای کلمه ی “ترس” را با “تاکتیک” عوض کرده ایم… هنر و ادبیات ما، هنر و ادبیاتی ترسوست.”(۴)

او با زبان اعتراضی نمایش ایران و جامعه ی تئاتری دوره ی پهلوی را سرسختانه به باد انتقاد می گیرد و بر طیف های گوناگون فعالیت های تئاتری ایران چشم می بندد. برخوردش نیز نسبت به تئاتر غیر ایرانی گاه یک سویه گرا و سکتاریستی می شود. او نمودهای تئاتری را در بسترهای اجتماعی جوامع غربی با یک نوع نظرگاه ایدئولوژیک ارزیابی می کند. و تئاتر گروتفسکی، آرتو و حتی پیتر بروک را تئاترهای متافیزیکی و بیمارگونه می نامد.

می گوید:” گروتفسکی نمونه مشخص هنرمندی است که با گرایش به ارزش های هنر بورژوایی و با تمام تمایلات متافیزیکی، از متن مارکسیسم سر برداشته است.”(۵)

از آنجایی که تئاتر او را تئاتری شعاری می نامند، او تفکیکی قائل می شود بین دو نوع شعار : شعار ارتجاعی و شعار مترقی. او معتقد است که این دشمن است که در تمام زمینه ها “شعار” می دهد و دولت ها شعاری ترین تئاترهای رذیلانه و کاذب خود را روزانه به مردم حقنه می کنند. “و این شعارها به علت وجود زمینه ی وسیع مبانی ایده آلیستی جامعه، بر مردم تأثیر می گذارند.”(۶) او این مسئولیت آموزشی را برای افشای شعارهای دولتی، کار فرهنگ مبارز و مترقی می داند. و شعار مترقی را اینگونه معنا می کند:” شعار مترقی، عمیق ترین و بارزترین اعتقاد انسان معاصر و شریف ترین تجلی آرمانی یک ملت است. هنر و ادبیات مبارز می باید با اتکاء به نیازها و خصلت های تازه ی خویش، مبانی زیبایی شناسی دیگری را در قلمرو هنر و اندیشه کشف نماید و بدان تشکل و تکوین بخشد.”(۷)

سلطانپور تحت تأثیر فضای دموکراتیک آغاز انقلاب و ویژگی های انقلابی و مبارزاتی مردم در صحنه ی زندگی، کاملاً متحول می شود و با توده ها به طور وسیع تر و ملموس تری پیوند برقرار می کند. در اینجاست که به تئاتر مستند ـ شعاری ـ آموزشی با ویژگی های ایرانی اش روی می آورد. و با استناد به حقیقت عریان زندگی محرومان، به آنان قدرت می دهد و در نهایت هدفش اینست که آنان را متحد و متشکل سازد در جهت آفرینش یک فرهنگ پیشرو تئاتری و در جهت آزادی سازی شان از چنبره ی استثمار … او بدینگونه شکاف بین روشنفکران و توده ها را تقلیل می دهد. نمایش “عباس آقا کارگر ایران ناسیونال” اولین تجربه ی او در این زمینه است که با موفقیت بیشماری روبرو می شود.

سعید سلطانپور در عروسی اش می رقصد و دقایقی بعد دستگیر و به زندان برده می شود تا اینکه چندی بعد اعدام شود

تئاتر مستند در جهان قدمتی طولانی دارد. به سالها پیش از میلاد مسیح برمی گردد. نمایشنامه هایی چون “ایرانیان” اثر اسکیلوس نمایشنامه نویس دوران یونان باستان، نمایشنامه های شکسپیر در دوره الیزابتن، نمایشنامه های برتولت برشت و اجراهای خلاقه اروین پیسکاتور از نمونه های این نوع نمایش اند که براساس منابع و سندهای تاریخی نگاشته شده و به صحنه آمده اند. تئاتر مستند در اندیشه و در نهادهای اجتماعی و سیاسی شان ایجاد چالش می کند برای انسجام آنان در تفکر و عمل. و برای نتیجه دهی سریع تر و مؤثرتر از المان های موجود اعم از فیلم، اسلاید، ویدئو، متن، سند، عکاسی، ضبط صدا، مصاحبه و غیره استفاده می کند تا برگردانی نوین از اصل به مردم تقدیم کند.

سلطانپور با وقوف بر اینکه نمایش های سنتی ـ مذهبی ـ اخلاقی (چه در زمان حاکمیت کلیسا در دوران قرون وسطا و چه در دوران معاصر در جوامعی با پایه های سنتی) نمایش های شعاری بوده اند در اهداف ویژه ایدئولوژی های مذهبی، سعی می کند که با بازنگری این عناصر نمایشی شناخت نوینی از فرم های تئاتری مردمی به دست بیاورد تا در تکوین کارش به شکل مدرنی به کار ببرد.

در روند این اکتشاف، سلطانپور می گوید:”برای آنکه تئاتر مستند بتواند به عنوان یک شکل نمایشی در میان مردم حرکت کند، باید حرکت های نمایشی مردم را به کار گیرد. حرکت هایی که با حال و هوا و شکل مخصوصی، از کودکی با فرهنگ و آداب و سنن انسان ایرانی بافته شده باشد و بخشی از سلیقه هنری جامعه را تشکیل داده باشد.

نمایش روحوضی یا سیاه بازی، نمایش دینی یا تعزیه، شبیه گردانی و پرده خوانی، شامورتی بازی و نمایش پهلوانی، نقالی و خیمه شب بازی … و بازی ها و مراسم دیگر سنتی و دینی می توانند چشمه های جوشانی برای سیرابی و سرزندگی نمایش مستند باشند. نمایش عباس آقا کارگر ایران ناسیونال، اولین قدم در راه ایجاد نمایش مستند است.”(۸)

دومین نمایش مستند وی بعد از “عباس آقا”، نمایش “مرگ بر امپریالیسم” است که حالتی کارناوال گونه دارد. روی یک تریلی اجرا می شود و از عناصر “تئاتر سیار” سود جسته است.

سومین نمایش مستند او، نمایشی که مقدمات آن آماده شده بود و قرار بود که به صورت پرده خوانی اجرا شود، درباره ی معضلات بهداشت در ایران بود که گروه تحقیقاتی تئاتر به همراه بازیگران، ماه ها در درمانگاه شبانه روزی غلامحسین ساعدی به گفت وگو با پزشکان، پرستاران، بیماران، معتادان، معلولان و روسپیان پرداخته بودند که با اعدام وی، کار ناتمام ماند.

سومین بخش: تداوم و روند حرکت تئاتری مستند ـ سیاسی ـ آموزشی سلطانپور است بعد از اعدامش.

این که تجربه ی تئاتری او چه تأثیری در جامعه ی تئاتری ایران از جمله تئاتر اسلامی برجای گذاشت. اما این بخش نیاز به پژوهش فراوان دارد.

با این پرسش تخیل آمیز آغازی را می گشایم که: اگر سلطانپور زنده می ماند، با توجه به شرایط اجتماعی، سیاسی ایران ـ و یا اگر در تبعید به سر می برد، کارش چگونه ادامه می یافت و سیر تحولاتی کارش به کجا می انجامید؟

 

منابع:

۱ـ تفنگ های خانم کارا، رویاهای سیمون ماشار، برتولت برشت، ترجمه فرامرز بهزاد، انتشارات خوارزمی، ص ۲۰۴.

۲ـ صدای آمریکا ـ سی امین سالگرد تیرباران سعید سلطانپور، مشابهت تیرباران دو شاعر، بهمن سقایی.

۳ـ نوعی از هنر، نوعی از اندیشه، سعید سلطانپور، تایپ و تنظیم مجدد از کتاب نمایش، ۲۸ خرداد ۱۳۴۹، سایت اینترنتی.

۴ـ همانجا

۵ـ همانجا

۶ـ همانجا

۷ـ همانجا

۸ـ نام ایران (سایت اینترنتی)، سعید سلطانپور، سناریوی تئاتر عباس آقا.