نگاهی به فیلم فرزندان The Descendants

 یکشنبه شب، فیلم The Descendants در مراسم گلدن گلوب، برنده دو جایزه مهم شد.  بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد.  فیلم درباره عشق و مرگ و خیانت، کنار آمدن با احساسات و قبول مسئولیت است.داستان فیلم در هاوایی می گذرد. وقتی اسم هاوایی را می شنویم، ناخودآگاه تصویری از بهشتی بکر و خارق العاده جلوی چشممان می بینیم. برای من که اینطور است و فیلم نیز دقیقا با اشاره به این موضوع  آغاز می شود. صحنه هایی از افراد بی خانمان و خیابان های شلوغ و مردم گرفتار را می بینیم و بعد صدای مردی که می گوید: “دوستانم فکر می کنند چون ما در هاوایی زندگی می کنیم، زندگیمان بهشت است. همه از صبح فقط می نوشیم و قر می دهیم و موج سواری می کنیم. دیوانه اند؟ فکر می کنند ما در برابر زندگی مصون هستیم؟ مشکلات خانوادگی مان کمتر است؟ سرطان مان، سرطان نیست؟ دلشکستیگی هامان دردش کمتر است؟” 

و بعد مرد را در اتاق خاکستری و دلگیر بیمارستان می بینیم. مت کینگ، وکیل و پدر دو دختر هفده و ده ساله است که همیشه خودش را در کار غرق کرده و از زندگی خانواده اش غایب است. بعد از اینکه همسرش در یک سانحه قایق موتوری به کما می رود و دکتر به مت می گوید که به زودی باید به زندگی همسرش پایان دهند، او مجبور می شود که با مشکلات زندگی اش رو به رو شود و اولین کار در جریان قرار دادن دختر بزرگ و سرکشش، الکس می باشد.

 مت می داند که الکس و مادرش چند وقتی بود باهم قهر بودند و دعوا داشتند. الکس هنوز هم از مادرش عصبانی است ولی مت به او می گوید که مادرش چند روزی بیشتر زنده نیست و بهتر است دست از دلخوری اش بردارد و الکس می گوید دلیلی که با مادرش دعوا داشته این بوده که مادرش به مت خیانت می کرده.

نمایی از فیلم فرزندان ـ جرج کلونی برای بازی در این فیلم جایزه بهترین هنرپیشه مرد را از گلدن گلوب گرفت

دنیای مت از هم می پاشد و وقتی از دوست صمیمی همسرش می شنود که او قصد طلاق داشته، برایش باورنکردنی است و فکر می کند اصلا او را نمی شناخته. خشمش را هم نمی تواند خالی کند، چون مسبب خشم و دردش، ساکت و بی جواب، روی تخت بیمارستان دراز کشیده و صدها سیم و لوله بهش وصل است. تمام ذهنش درگیر پیدا کردن مرد دیگر زندگی همسرش می شود و الکس هم با یکدندگی همراهی اش می کند و در راه رسیدن به همین هدف است که پدر و دختر برای اولین بار با هم احساس نزدیکی می کنند و خانواده کوچکشان، کم کم دوباره شکل “خانواده” می گیرد.

خیلی مطمئن نیستم که با قسمت بهترین فیلم و بازی سال موافق باشم (البته به نظرم Shailene Woodley در نقش الکس بازیش واقعا عالی بود)، ولی در اینکه فیلم خوبی بود شکی نیست. کارگردان فیلم، داستان مرگ و خیانت و نابود کردن محیط زیست و مشکلات خانواده ای بهم ریخته را تبدیل به فیلمی بسیار سرگرم کننده کرده، فیلمی که درگیری های روزمره آدم های معمولی را مطرح می کند: مسائل مالی و کاری بین چند فامیل، مشکلات زناشویی، رفتار وقیحانه نوجوانان امروزی ـ و خیلی ساده نشان می دهد که فقط به خاطر اینکه کسی در “بهشت” زندگی می کند معنی اش این نیست که زندگی اش بی نقص و کامل است.

* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.