رضا با موتور مسافرکشی می کند. او در نگاه اهالی، شیرین عقل است، لیکن در باطن جوانی با عاطفه و مهربان و برخوردار از سلامت کامل ذهنی است.
شماره ۱۲۱۶ ـ پنجشنبه ۱۲ فوریه ۲۰۰۹
خدا نزدیک است
کارگردان: علی وزیریان
فیلمنامه: علی وزیریان
مدیر فیلمبرداری: محمد تقی پاک سیما
تدوین: حسن حسندوست
موسیقی: بردیا کیارس
بازیگران: بابک حمیدیان، الناز شاکردوست، سعید نیک پور، مینا جعفرزاده…
خلاصه داستان:
رضا با موتور مسافرکشی می کند. او در نگاه اهالی، شیرین عقل است، لیکن در باطن جوانی با عاطفه و مهربان و برخوردار از سلامت کامل ذهنی است. در نزدیکی محل زندگی رضا، روستای کوچکی است که بخشی از جاده آن در مسیر سیل ویران شده است. اهالی برای تردد به آنجا ناچارند با موتورهای مسافرکش و از راه جنگلی عبور کنند. در همین ایام، لیلا معلم جدید روستا از راه می رسد و برای رفتن به مدرسه ناچار می شود با موتور سفر کند. رضا دلباخته لیلا شده، رفته رفته احوالاتش به گونه ای تغییر می یابد که مادرش او را برای شفا به امامزاده می برد.
***
"خدا نزدیک است"، اولین ساخته بلند علی وزیریان است که پیش از این فیلم کوتاه "باز باران" را در کارنامه خود داشت. فیلمی خوش ساخت و دارای تصاویری جذاب که در فستیوالهای جهانی نیز به طور فعالی شرکت کرد. "خدا نزدیک است" به هنگام نمایش در فستیوال فیلم فجر در گروه سینمای معناگرا قرار گرفت. این واژه اولین بار در بیست و سومین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۳ به عنوان بخشی تازه با موافقان و مخالفان متعددی روبرو گشت و مورد بحث و جدل قرار گرفت. احمد طالبی نژاد منتقد با سابقه سینما طی یادداشتی اعتراض آمیز نسبت به پیدایش این بخش در فستیوال فجر چنین نوشته بود: "من از روزی که شنیدم چنین ماجرایی (سینمای معناگرا) در جریان است ، هم با خودش و هم با عنوانش مسئله پیدا کردم و هنوز هم نتوانستم با آن کنار بیایم. چون فکر می کنم اگر ما بخشی از سینمای جهان یا ایران را با عنوان معناگرا جدا کنیم به این معنا است که بقیه آثار هیچ معنایی ندارند، و این توهین به بخشی از سینماست که بنای آن بر این است که مسائل اجتماعی یا سیاسی را مطرح کند که همه اینها دارای معنا هستند." (ماهنامه فیلم نگار/ شماره ۲۹) اما با وجود مخالفت هایی اینچنین، سینمای معناگرا تا به امروز همچنان به عنوان بخشی فعال ادامه دارد. قبل از اینکه مروری اجمالی بر فیلم "خدا نزدیک است" داشته باشیم، تأملی در واژه سینمای معناگرا که شبهه هایی را در شباهت آن با سینمای دینی و عرفانی به وجود آورده، ضروری می دانم.
با جستجو در مطالب و یادداشتهای موجود در سایتهای اینترنتی و در ارتباط با این واژه به تعریفی از این واژه برخوردم که نسبت به مطالب دیگر از جنبه های قابل توجهی برخوردار بود.
در حقیقت "سینمای معناگرا" اصطلاحی بود که ابتدا توسط معاونت سینمایی وزارت ارشاد، آقای محمد مهدی حیدریان مطرح شد. در نظر او ، وسعت این سینما به حدی بود که مفاهیم متنوع و قابل اعتنایی را شامل می شد.
سینمای معناگرا سینمایی است که توجه به واقعیتهای جاری زندگی بشری را، عطف به رموز باطنی آن مورد نظر قرار میدهد به این معنی میکوشد از «صفات به ذات پدیدهها» از «صورت به معنای آنها»، از «ظاهر به باطن»، از «ماده به جان»، از «جسم به روح» و از «شهود به غیب» گذر کند و هیچ یک را نادیده فرو نگذارد و هیچ کدام از این دو سوی واقعی بودن را از هم جدا نکند و به هیچ کدام بیتوجه نباشد. و البته چون معنای هستی، روی داشتن به کمال است، لذا سینمای معناگرا، پرداختن به واقعیت رمزآلود هستی را با گرایش به کمال وجهه همت خود قرار میدهد. پس ذات و جوهر ارزشهای تمدن بشری، به نحوی که مورد اقبال همه تمدنهای جهان باشد، موضوع کار سینمای معناگرا است.
عبدالله اسفندیاری از مدیران سابق وزارت ارشاد در بخشی از کتابی منتشر شده در این باره می نویسد: "سینمای معناگرا سینمایی است که «صفات را از ذات پدیدهها» جدا نداند و در عین دیدن صفات به ذات آنها نیز توجه کند. در عین حال که به «صورت» متوجه است، «معنا» را درمییابد و بدون این که «ظاهر» را نفی کند، «باطن» را بنگرد و بی آنکه ماده را هیچ انگارد، «جان» آن را جستجو کند. در سینمای معناگرا نشانه ها و اشارات به طور جدی مورد استفاده قرار می گیرند، به نحوی که "نشانه گذاری" و "آیات شناسی" و استفاده از "نمادها" ویژگی عمومی و گاه غالب سینمای معناگراست.
حال با توجه به این تعاریف نگاهی کوتاه به فیلم "خدا نزدیک است" می اندازیم. یکی از مشکلات عمده سینماگرانی که در سینمای ایران به ژانرهای دینی یا معنوی می پردازند، عدم خلاقیت و نوآوری در بیان سینمایی و همانا اسیر کلیشه های معمول شدن است. سالهاست که عشق مجنون وار پسری به دختری در سینما به گونه ای تکراری بیان می شود و "خدا نزدیک است" نیز از این قاعده مستثنا نیست. اگر چه کارگردان تلاش دارد با تکیه بر المانها و نمادهای مذهبی شخصیت اصلی فیلم را با گذر از عشق زمینی به عشق آسمانی برساند، اما در این راستا نتوانسته در مجموع اثری جذاب و قابل تامل ارائه کند. اگر نخواهیم قیاس ناهمگونی کرده باشیم با قرار دادن آثار فیلمسازانی چون برگمن، برسون، درایر و تارکوفسکی در ردیف سینمای معناگرا می توان به تفاوتهای عمده این گونه آثار با آثاری کلیشه ای "چون خدا نزدیک است" پی برد. شاید یکی از دلایلی که فیلمهایی چون "خیلی دور خیلی نزدیک" (رضا میر کریمی) را با سایر آثاری از این قبیل در سینمای ایران متفاوت می سازد، همانا غیر متعارف بودن آن در بیان و ساختار سینمایی اش باشد. به عقیده من وزیریان در فیلم کوتاه خودش "زیر باران" در غنای تصویری و ساختار سینمایی موفق تر از فیلم بلند و معناگرایش "خدا نزدیک است" بوده. گویا دومین اثر بلند این فیلمساز با نام "یک وجب از آسمان" نیز با توجه به اسم آن باز هم گونه ای از این نوع سینما را در بر می گیرد.
امیدوارم که وزیریان در این فیلم از خلاقیتهای سینمایی و ساختار بدیع استفاده کرده باشد تا بیشتر از این از توانایی هایی که در فیلم کوتاه "زیر باران" از خود نشان داد فاصله نگیرد.
ایمیل نویسنده:
aref35@yahoo.ca