شماره ۱۲۱۶ ـ پنجشنبه  ۱۲ فوریه ۲۰۰۹

در دوران معاصر و در دنیای سیاست شاید هیچ واژه ای به اندازه ی دموکراسی قربانی نگرفته است و اتفاقاً دیکتاتورها هم به بهانه ی همان دموکراسی آنهمه کشتار کرده اند. دموکراسی مفهومی بسیار ساده وروشن دارد: حکومت مردم بر مردم. به همین سادگی. اما آیا همه ی دولتمردان دنیا و مفسران سیاسی را تاب تحمل آن هست؟ واژه ی دموکراسی با خود طنزهای تلخی را یدک می کشد. مثلاً لشکرکشی به یک کشور و کشتن هزاران انسان و آواره کردن میلیونها نفر به بهانه ی کشف و تخریب اسلحه های کشتار جمعی و آنگاه که یافت نشد چه دستاویزی بهتر از ایجاد دموکراسی، همه ی آن تجاوزات، ویرانگری ها و کشتار انسانها توجیه می شود. چه هزینه ی سنگینی خاورمیانه پرداخت برای این دموکراسی. حیرت آور است در همین بحبوحه، چند صد کیلومتر آن طرف تر ملتی با پای خود و زیر نظر ناظران بین المللی به پای صندوق رای می رود و برخلاف پیش بینی قدرت طلبان حزبی را نماینده ی خود معرفی می کند که اشغالگری را آنهم بنا به خواست ملتی که انتخابش کرده تاب نمی آورد. دنیای غرب از این انتخاب کف بر دهان می آورد، نعره می کشد و قوانین بازی را بهم می زند. تصمیم می گیرد انتخاب کنندگان را به سزای عملشان برساند. آنها طبق نسخه ی غرب و تحت نظارت غرب پای صندوق رفته بودند، گناهی مرتکب نشده بودند که مستوجب چنین ددمنشی باشند. از فردای همان روز محاصره شدند، تهدید شدند، تحقیر شدند. مردم فلسطین انگشت حیرت به دندان گرفته حیرت زده از این بازی غرب دوران غم انگیز دیگری را شروع کردند. بله مفهوم دموکراسی بسیار ساده و روشن است، اما اگر نتایج آن دلخواه متجاوزان نباشد هزینه ی سنگینی دارد.

آقای رضا علوی در مکتوب ۲۵ ژانویه ی خود بدون ذکر هیچ دلیلی و یا استناد به مدرکی مدعی شده اند که حماس نماینده ی خلق فلسطین نیست. طرفه این که با همین ادعای بی پایه می خواهند معمای حماس را هم بازگشایی کنند، اما ببینیم واقعیت چیست.


۱ـ رئیس جمهور سابق آمریکا، جیمی کارتر در مصاحبه ی  مورخ پنجشنبه ۲۹ ژانویه ی ۲۰۰۹ با رادیو سی بی سی در برنامه ی کرنت (۱) صراحتاً اعلام می داردکه انتخابات سال ۲۰۰۶ فلسطین که در آن حماس در هر دو بخش فلسطین اکثریت آرا را به دست آورد یکی از دموکراتیک ترین انتخابات بوده است و بدون هیچگونه خدشه ای برگزار شده است. انتخابات مزبور نه تنها از طرف بنیاد کارتر مورد تائید قرار گرفت، بلکه تا کنون هیچ مورد خلافی در رابطه با آن گزارش نشده است. کارتر در همان مصاحبه می گوید مذاکراتی با رهبران جناح های ذینفع داشته است و رهبران حماس که او با آنها مذاکره کرده صرفاً مذهبی نبوده،  بلکه افراد تحصیلکرده و قابل انعطاف از قبیل پزشک و فیزیکدان بوده اند. کارتر در ادامه اظهار می دارد که حماس قرارداد آتش بس شش ماهه را کاملاً رعایت کرد، اما اسرائیل در ۴ نوامبر آتش بس را نقض کرده از طرف دیگر در جهت بازگشایی راه ورود غذا و دارو و سایر نیازهای اولیه ی مردم غزه کارشکنی میکند.

۲ـ تام سگو(۲) دارای درجه ی دکترا در تاریخ و ستون نگار روزنامه ی هاآرتص(۳) در تاریخ ۲۹ دسامبر ۲۰۰۸ می نویسد، حماس یک سازمان تروریستی نیست که مردم غزه را به گروگان گرفته باشد. به اعتقاد او حماس یک جریان ملی ـ مذهبی است و اکثریت مردم غزه به این جریان اعتقاد دارند.


۳ـ جرارد کافمن(۴) نماینده ی یهودی پارلمان انگلیس در نطق تاریخ ۱۶ ژانویه ی ۲۰۰۹ چنین می گوید: من از خانواده ای یهودی ارتدکس می آیم و صهیونیست بار آمده ام. از سال ۱۹۶۱ به بعد مرتباً به اسرائیل رفته ام. بیشتر نخست وزیران اسرائیل را می شناسم از جمله دیوید بن گوریان بنیانگذار اسرائیل و گلدا مایر که دوست من بود. بیشتر افراد خانواده ی مهاجر لهستانی من توسط نازیها در هولوکاست کشته شده اند. مادر بزرگ من در بستر بیماری توسط یک سرباز آلمانی با شلیک گلوله به قتل رسید. مادربزرگ من کشته نشد تا پوششی برای کشته شدن مادربزرگهای فلسطینی توسط سربازان اسرائیلی باشد. حکومت کنونی اسرائیل با سوءظن و ادعای ضد یهود بودنِ فلسطینی ها کشتن ظالمانه ی آنها را توجیه می کند. این به آن معنی است که جان یهودیان با ارزش است، اما جان فلسطینی ها به حساب نمی آید. در اثنای جنگ ۲۲ روزه اسکای نیوز از زیپی لیونی در مورد کشته شدن ۸۰۰ فلسطینی تا آن زمان سئوال می کند. او بلافاصله جواب می دهد، پانصد نفر از آنها جنگ طلب بوده اند. این می تواند همان جواب یک افسر نازی باشد. به این ترتیب به گمان من یهودی هایی که برای نجات زندگی خود در گتوها می جنگیدند را هم می توان به بهانه ی جنگ طلب بودن نابود کرد. وزیر خارجه ی اسرائیل زیپی لیونی مذاکره با حماس را به دلیل تروریست بودن این گروه رد می کند. پدر زیپی لیونی، ایتان لیونی، افسر ارشد اجرایی گروه تروریستی ایرگون(۵) بود که هتل کینگ دیوید در اورشلیم را منفجر کرد. در طی این عملیات ۹۱ نفر کشته شدند که ۴ نفر آنها یهودی بودند. کشور اسرائیل توسط تروریسم یهودی ها متولد شد و ادامه پیدا کرد. آنها در سال ۱۹۴۸ در دهکده ی دیریاسین ۲۵۴ نفر را قتل عام کردند. رئیس جمهور اسرائیل اعلام کرده با پیش شرطهای تعیین شده از طرف اسرائیل حاضر به مذاکره با محمود عباس رهبر الفتح می باشد. باید به او گفت برای این کار دیر است. آنها می توانستند با رهبر قبلی الفتح یاسر عرفات مذاکره کنند. در عوض او را که یکی از دوستان من بود در انباری در رام الله محاصره کردند که من به ملاقاتش رفتم.  به سبب شکست الفتح در مذاکرات صلح بعد از عرفات بود که حماس انتخابات فلسطین را در سال ۲۰۰۶ برد. حماس تشکیلاتی عمیقاً نامطبوع است، اما به شکل دموکراتیکی انتخاب شده است. آنها تنها نمایندگان مردم فلسطین هستند. بایکوت کردن حماس که انگلیس هم آن را اعمال می کند اشتباهی قابل سرزنش و محکوم است که این نتایج سیاه را به بار آورده است.  وزیر امور خارجه ی اسرائیل، ابا ابان که من با او در زمینه های مختلف کار کرده ام می گفت: صلح در مذاکره با دشمنان است که به دست می آید. هر تعداد که اسرائیلیها از فلسطینها بکشند به صلح نخواهند رسید. هر زمان و هرگونه که این حمله پایان پذیرد هنوز یک و نیم میلیون نفر فلسطینی در غزه و دو و نیم میلیون فلسطینی در کرانه ی غربی زندگی می کنند که با آنها  مانند آشغال رفتار شده است. آزار آنها توسط پستهای بازرسی و انکارشان به وسیله ی هجوم استقرار شهرک های یهودی نشینِ غیرقانونی به ستوهشان آورده. انگلیس باید رفتار غیر قابل قبول اسرائیل را به او گوشزد نماید و این کشور را مورد تحریم کامل تسلیحاتی قرار دهد.  اکنون زمان صلح رسیده، یک صلح واقعی و نه آن چیزی که هدف اصلی اسرائیل می باشد و عبارت از تصرف کامل است که هرگز در آن پیروز نخواهد شد. اسرائیل باید بداند که تنها جنایتکار جنگی نیست، بلکه احمق هم است.


۴ـ تری میسان(۵) روزنامه نگار مشهور فرانسوی در سایت ولتر در تاریخ اول فوریه ی ۲۰۰۹ اعلام می دارد که طرح جنگ غزه که در هونولولو به تائید بوش رسید و در تاریخ تعیین شده به اجرا درآمد شامل پرداخت هزینه های جنگ توسط عربستان سعودی و تدارکات مصر و عملیات اجرایی به وسیله ی اسرائیل بوده است که با افشا شدن مدارک آن در عربستان موج عصبانیت مردم برانگیخته شده است، زیرا این اولین باری است که دولت عربستان وارد جنگ علیه یک کشور سنی عرب می شود و نیز اولین باری است که در یک جنگ با اسرائیل هم پیمان شده است.

همانگونه که ملاحظه گردید نگارنده در جهت اینکه جریان حماس تا چه اندازه نماینده ی مردم فلسطین است به منابعی استناد نمودم که شائبه ی طرفداری از جریان فوق را نداشته باشند، اما معمای حماس چندان پیچیده نیست که گشودن آن مشکل باشد. آنچه که درکش مشکل است استدلال و جهت گیری بخش قابل توجهی از اپوزیسیون خارج کشور به این مسئله است که نه تنها چشم به روی واقعیتها بسته، بلکه تحلیلها جملگی عاری از انصاف و تعقل است. اینکه صراحتاً و بدون هیچگونه دلیلی اعلام شود حماس نماینده ی مردم فلسطین نیست، ناشی از همین موضع گیری ها و تحلیل ها است. به راستی معیار ما برای اینکه حزب و یا دسته و گروهی نماینده ی ملتی باشد چیست؟ آیا حسنی مبارک رئیس جمهور مادام العمر مصر که در انتخابات نمایشی خود تنها نامزد انتخاباتی است نماینده ی مردم کشورش است؟ یا ملک عبدالله نماینده ی مردم عربستان است؟ به راستی این افراد مشروعیت خود را چگونه به دست آورده اند؟ آیا کاخ سفید چنین مشروعیتی را به رهبران این کشورها  می بخشد؟

از طرف دیگر شاید معیار ما برای مشروعیت نمایندگی یک ملت قطب نمایی است که آقای احمدی نژاد به دست ما داده  که به نظر می رسد از کارایی بالایی هم برخوردار است. عمده ی  تحلیل ها و موضع گیری های مخالفان پس از حذف حاشیه ها آنگاه که عریان می شوند جوهره ی خود را نشان می دهد و آن چیزی نیست جز ترس از همسویی با عقربه ی آن قطب نما. سیاست بدانگونه که فرهیختگان و پایه گذارانش تعریف کرده اند همواره از عنصر منطق، دانش و دوراندیشی برخوردار است. یک تحلیلگر سیاسی باید با اتکا به خرد و بی طرفی به تجزیه و تحلیل بنشیند. اینکه ما قطب نما به دست منتظر باشیم که آن گروه و یا افرادی که مورد تائید ما نیستند چه موضع گیری ای می کنند، آنگاه  بلافاصله برداشتمان را درست در نقطه ی مقابل آن قبض و بسط دهیم حکایت آن تابوت سازی را تداعی میکند که تابوتهایش هم یک اندازه بود. اگر مرده در آن جا می گرفت که فبها در غیر این صورت دست و پای مرده را می برید و آن را درون تابوت جا می داد. درست است  هر جریانی که فریاد مرگ بر آمریکا سر داد لزوماً اصیل نیست و نمی توان به آن پیوست که از این حیث اتفاقاً جریان واپسگرای طالبان نمونه ی خوبی است چرا که به راحتی درون تحلیلهایی از این دست می گنجد و احتیاجی به دست و پا بریدن ندارد. از طرف دیگر زمانی که مورالس در انتخابات بولیوی برنده می شود و مورد لطف آقای احمدی نژاد قرار می گیرد، اپوزیسیون مذکور به همان اندازه نفرت خود را متوجه ی او می نماید به این ترتیب مورالس جیره خوار می شود. به راستی با اینگونه تحلیل ها اپوزیسیون راه به کجا می برد؟ کار بعضی از این افراد که این قطبنما را در دست گرفته اند به جایی رسیده که مثلاً آغاز تهاجم گسترده و بیرحمانه ی اسرائیل به غزه را  به سرانگشت ولایت فقیه ربط می دهند و سبب همه ی آن وحشیگری ها را حماس و  حامیان آن می دانند. اگر تحلیل شما بر اساس اطلاعات صادقانه و بی طرفانه است، منابع معتبر اعلام کرده اند که اسرائیل نزدیک به یک سال ونیم است  تدارک این تهاجم را می بیند و بارها این حمله توسط ماکت تمرین شده و هنوز هم زیپی لیونی می گوید امکان حمله ی مجدد زیاد است. در این کارزارِ اطلاعاتی و قلبِ واقعیات کار به جایی می رسد که از جمله دلایل آغاز این تهاجم را ترفند احمدی نژاد برای رهایی وزیر کشاورزی خودش از استیضاح در مجلس عنوان می کنند. این روش تحلیل تاسف انگیز است. باید این قطب نما را رها کرد و به جای این شاخص و شاقولِ کینه و نفرت گزینه ی دیگری را انتخاب کرد. بی شک اگر در موضع گیری های سیاسی خود میزان درستی نداشته باشیم سردرگم می شویم، اما چه میزانی درست تر از خرد و عدالت است. آنجا که ناگهان نخست وزیر یک کشور لائیک در مقابل آنهمه پرده دری به اعتراض برمی خیزد و متجاوزینِ دروغگو را رسوا می کند و به این ترتیب مورد استقبال گرم مردم کشورش قرار می گیرد. شاخص او خرد و عدالت  بود نه کینه ی کورکورانه. توجه داشته باشید که در کشوری مثل ترکیه با داشتن ژنرالهای چند ستاره چنین موضع گیری هایی بدون هزینه نخواهد بود. توطئه گرانی که پشت پروژه ی کودتای ارکنون بوده اند این سرکشی را از خاطر نمی برند تا هرگاه روزی توان آن را یافتند حساب خود را با حزب عدالت و توسعه تسویه نمایند.

تعصب به معنی جدایی از خرد تنها مختص به برخی از افراد مذهبی نیست، بلکه هرگونه اجتناب در التفات به واقعیات و خردورزی ما را در چنبره ی تعصب گرفتار نگه می دارد.




www.cbc.ca۱- Current,

۲- Tom Segev

۳- Ahaarets

۴-

Gerard Kaufmam,
UK Jewish MP:

Israel acting like Nazis in

Gaza

www.youtube

۵-Theirry Meyssan                                                                                                                            www.voltairenet.org