برهنگی به عنوان ابزار اعتراض

 عکس های نیمه برهنه ی گلشیفته بازیگر جوان ایرانی مقیم فرانسه، بهانه ای به دست داد تا نگاهی به حافظه ی برهنگی و اعتراض در ایران بیندازیم. برهنگی به عنوان اعتراض در ایران با گلشیفته شروع نشده و با او نیز خاتمه نمی یابد. بن مایه ی این یادداشت تجزیه و تحلیل حرکت این بازیگر ایرانی نیست، بلکه نگاهی تاریخی ست به برهنگی به عنوان ابزار اعتراض.

افزون برآن باید یادآور شد که برهنگی به عنوان اعتراض فقط مربوط به زنان و تنها مربوط به ایران نیز نیست. در تاریخ معاصر یوشکا فیشر وزیر امور خارجه آلمان در دوران جوانی از این ابزار برای اعتراض به جنگ ویتنام استفاده کرد. علیاءماجده المهدی دختر ۲۰ ساله ی مصری، دانشجوی رشته ی علوم ارتباطات در دانشکده ی آمریکایی قاهره، از ابزار برهنگی برای اعتراض بهره برد و اقدام خود را دفاع از آزادی بیان و اعتراض به سانسور عنوان کرد. او به افزایش نفوذ بنیادگرایان و فشار آنها بر زنان برای رعایت حجاب اسلامی معترض است و علاوه بر تصویر خود، عکس های برهنه ای از کریم عامر دوست پسرش را نیز در اینترنت منتشر کرده. او تا به آنجا پیش می رود که می گوید «نگاه کنید! من برهنه هستم. همان طور که هستم قبولم کنید. آزادی دادنی نیست، گرفتنی ست و مصر نه عربی ست نه اسلامی. فقط مصریست».

 حالا اگر به ایران و به حدود صدوپنجاه سال پیش برگردیم، با زنی به نام فاطمه زرین تاج برغانی قزوینی مشهور به طاهره قرهالعین روبه رو خواهیم شد. او در قزوین و در سال ۱۲۳۰ قمری به دنیا آمد. در مورد تاریخ تولد طاهره بین مورخان چند سال اختلاف وجود دارد. 

مریم پورمحمدی در مورد او می نویسد:

«طاهره نه تنها شاعر، بلکه اولین زنیست که موضوع تساوی حقوق زن و مرد را در سال ۱۸۴۸ میلادی یعنی چهارسال پس از گرویدن به آیین بابی مطرح نمود. در سال ۱۸۴۸ و همزمان با محاکمه ی باب در آذربایجان، جمع بزرگی از طرفداران باب در بدشت گرد آمدند. طاهره با حاضر شدن بدون نقاب، یعنی روبنده، حاضرین را شوکه نمود. در این دوران بنابه دلایلی سر بانوان دچار بیماری های قارچی شده بود و استفاده از چادر این امر را تشدید می کرد. لذا طاهره در این روز موهایش را با تیغ از ته تراشید و بدون نقاب و روبنده در جمع حاضر شد. وی ضمن اجرای فرمان کشف حجاب، جدایی دین بابی از دین اسلام و نسق احکام و سنن قدیم را نیز اعلام نمود.»

پروانه حمیدی، طاهره قرهالعین، گلشیفته فراهانی

 ریچارد فولترز می نویسد:

«این کار طاهره بیشتر سمبل القای قوانین اسلامی توسط باب بوده است. این اتفاق باعث افزایش نگرانی های دولتیان و علما در آن زمان شد. در نتیجه طاهره در قلعه ی طبرسی یکسال به دستور محمودخان، کلانتر تهران زندانی شد. در سال ۱۸۵۲ به دنبال سوءقصد نافرجام به ناصرالدین شاه، کشتار عمومی بابیان آغاز گشت و طاهره یکی از قربانیان این کشتار بود. وی بالاخره به فرمان ناصرالدین شاه در سال ۱۸۵۲ به قتل رسید».

 منابع بهایی آخرین کلام طاهره را چنین ثبت نموده اند:

«می توانید به زودی هرگاه که اراده کردید، مرا به قتل برسانید. اما جلو پیشرفت و مبارزه ی زنان برای آزادی را که روزگارش به زودی خواهد رسید، نمی توانید بگیرید. اگرچه مردان بابی در ملاءعام به طرز وحشیانه ای کشته شدند، اما طاهره را در خفا به باغی بردند و با دستمالی او را خفه کردند. سپس در چاهی افکندند و سر آن چاه را با خاک و سنگ پر کردند».

 باید توجه داشت که برهنگی سر طاهره حدود صدوپنجاه سال پیش و ظاهر شدن بدون روبنده او همان اندازه تابو بود که امروز عکس های نیمه برهنه ی گلشیفته. در این میان اما تا آنجا که حافظه ی تاریخی این نسل به یاد می آورد اتفاق دیگری هم افتاد و آن حرکت پروانه حمیدی در کنفرانس برلین در سال ۲۰۰۰ در آلمان بود.

 خود او در مورد چند و چون این حرکت چنین می گوید:

«کنفرانس برلین آپریل ۲۰۰۰ بود. طبیعتاً من هم مثل خیلی از ایرانی هایی که اینجا در تبعید زندگی می کنند خبردار شدم. یکسری طرح هایی برای خودم پیاده کردم. یکسری طرح های انفرادی و کارهای هنری را می خواستم به صورت پلاتفرم انجام دهم که متأسفانه فقط یکی از آنها را توانستم انجام دهم و بقیه نشد، برای این که آن برنامه به هم خورد. آن اجرا بهترین پلاتفرمی بود که آماده کرده بودم. به این ترتیب که لباسم را به تدریج دربیاورم و با شورت و کرست یک روسری سرم کنم و سالن را ترک کنم که خیلی باعث به هم خوردن این کنفرانس شد. اصلاً بعدش دیگر نتوانستند کنفرانس را کنترل کنند. هدفم نیز اعتراض به کنفرانس بود. اعتراض به کنفرانس و اعتراض به جمهوری اسلامی. دلایل زیادی داشت. البته من این کار را فردی انجام دادم و با کسی قبلا مشورت نکردم. خب من سالها کار تئاتر کردم. تصویر برایم خیلی مهم است. تصویر تصویر زیبایی بود. این اخلاق دوگانه در جامعه و حجاب اجباری را به چالش می کشید. یکی دیگر از دلائل نیز اعتراض به اخلاق دوگانه در جامعه بود. اعتراض به حجاب اجباری بود. برای همین هم می خواستم اصلاً روسری هم باشد. دقیقاً می دانستم این چیزیست که خیلی تابو است و فقط صدای جمهوری اسلامی درنمی آید، بلکه صدای بسیاری از هموطنانم هم درمی آید که همین هم شد.»

پروانه با این حرکت بیشتر با تهدید و تحریم روبه رو بود تا با تحسین و تمجید و بسیاری از حلقه ی یاران دیرینه ی خود را در پیوند با این حرکت از دست داد و بسیاری از برنامه های هنری اش نیز لغو گشت. وی ادامه می دهد:

«آن سال یکسری برنامه های تئاتر که از من دعوت کرده بودند، برنامه هایی بود که زمان اجرایش تنظیم شده بود، زنگ زدند و به هم زدند. من یادم هست که سه سال بعد یک برنامه در برلین در پیوند با زهرا کاظمی گذاشته بودند و از من خواستند کابارت (برنامه کمدی ایستاده) اجرا کنم. آقای کریم لاهیجی هم آنجا دعوت شده بود. برنامه ایشان اساسا قبل از کابارت بود و اصلاً ربطی به برنامه ی من نداشت. به خاطر این که من در این برنامه حضور داشتم، ایشان نیامد. یعنی اعتراضات شدید بود. ولی کسانی هم بودند که در این رابطه با من اصلاً تماس گرفتند و دقیقاً متوجه کار من شده بودند. تماس گرفتند، تبریک گفتند. تعدادشان کم بود، ولی این آدمها از نظر کیفیت کسانی بودند که برایم مهمتر بودند.

نکته ی دیگر این که با کنفرانس برلین من دوستان خیلی قدیمی ام را از دست دادم. دوستی های ۳۰ ساله به هم خورد و قطع رابطه شد. ولی دوستان جدید پیدا کردم. یعنی کسان جدیدی وارد زندگی من شدند. این خب تحولی بود. کسانی که من را روی صحنه دیده بودند، هر موقع من را می دیدند خیلی با محبت از کارهایم تعریف می کردند. برخی نیز بعد از کنفرانس برلین تا من را می دیدند، دور می زدند و اصلاً به روی خودشان نمی آوردند که من را دیدند یا از من دوری می کردند. دوران سختی بود. ولی به هرجهت سن و سالی از من گذشته و من به این مشکلات زندگی عادت کرده ام.»

پروانه حمیدی هرچند امروز به کار تدریس زبان آلمانی مشغول است، ولی حدود دو دهه به کار تئاتر و کابارت، در آلمان، هم به زبان فارسی و هم به زبان آلمانی مشغول بود. از آثار به یاد ماندنی تئاتر او که بازیگری را به عهده داشت، می توان از «گل سرخی در ویرانه» در سال ۱۹۹۵ به زبان آلمانی که در اعتراض به جنگ نوشته شده بود نام برد. ولی مدت طولانی با کارگردان ایرانی مقیم آلمان، نیلوفر بیضایی، همکاری داشت. از آثار به یادماندنی این دوران بازیگری در تئاتر «سرزمین هیچکس» در سال ۹۸ است. از نقاط اوج این همکاری می توان از تئاتر «رؤیاهای آبی زنان خاکستری» نام برد. امروز پس از گذشت ۱۲ سال پروانه در مورد استفاده از ابزار برهنگی برای اعتراض، با همه تحریم ها و تهدیدها، اظهار پشیمانی نمی کند:

«بسیاری از آدمهایی که فکر می کردم اینها اول از همه اعتراض می کنند و شوکه می شوند و فحش می دهند، خیلی خوششان آمد از کار و خیلی تعریف کردند. و آنهایی که فکر می کردم مثلاً در گیومه «روشنفکر» و سیاسی اند، خیلی با این بیشتر مشکل داشتند. اتفاقاً بعد از چند سال از من پرسیدند حالا که به عقب نگاه می کنی، فکر می کنی که کار خوبی کردی یا بهتر بود این کار را  نمی کردی. کماکان رویهمرفته وقتی می نشینم با خودم فکر می کنم، می بینم کار بسیار درستی در آن مقطع بود. برای این که با این کار فقط به جمهوری اسلامی اعتراض نکردم، بلکه یک آینه دست هموطنانم دادم که خودشان را در آن آینه و جمهوری اسلامی را که در خودشان هست ببینند و تفکر سنتی شان را به چالش بکشند.»

 با این پشتوانه و با این حافظه ی تاریخی حرکت گلشیفته قابل توضیح است. اگر واکنش انسان ها را محصول شرایط اجتماعی شان بدانیم، گلشیفته را از این اصل نمی توان جدا نمود. او محصول جامعه ای است که سالها در محدودیت و در میان خط قرمزها زیسته و با آن بزرگ شده است. زمانی که این فشارها باعث شد به ورای مرزهای ایران پرتاب شود، از این ابزار استفاده نمود. عکس های نیمه برهنه ی گلشیفته به همان اندازه عده ای را شوکه کرد که ظاهر شدن بدون روبنده ی طاهره و حرکت نیمه عریان پروانه در کنفرانس برلین.

 گلشیفته می گوید: «یکی از مسئولین وزارت ارشاد به من گفت که ایران به چنین هنرمندان و بازیگرانی نیاز ندارد. شما می توانید خدمات هنری خود را در جای دیگری ارائه دهید». «دیلی تلگراف» همچنین نوشت: «پس ازاین که یک بازیگر ایرانی در مجله ی خبری فرانسوی به نشانه ی اعتراض عکسی برهنه از خود منتشر کرد، به او گفته شده که دیگر در کشورش خوشآمدگویی برای او نیست».

 هر سه این زنان عملی انجام دادند که مورد توهین، تحریم و تهدید قرار گرفتند. عملشان تابوشکنانه بود. چه برهنگی را ابزار اعتراض خود قرار دادند. از آنجا که بدن زن در فرهنگ اسلامی پوشیده و مقدس محسوب می گردد، برهنگی آن، تجاوز به این تقدس به حساب می آید. هر سه این زنان عملی فردی انجام دادند و تحت تأثیر گروه و دسته ای نبودند. عمل هر سه ی آنها در حیطه ی آزادی های فردی نیز تعریف می شود. فردی که از قید و بندهای دست و پا گیر دیگران و حرف دیگران خود را رها می سازد و از برهنگی به عنوان ابزار استفاده می کند.

هر سه به شدت مورد نکوهش و افتراء قرار گرفتند. طاهره به قتل رسید. پروانه مورد تحریم برخی از یاران و دشنام دشمنان، و گلشیفته هم موج ناسزاهای حکومتی و زخم و زبان برخی از دوستان قدیمی را تحمل نمود. اما نکات افتراق این سه زن: طاهره خود را بابی می دانست. پروانه خود را سکولار می نامد. و گلشیفته هم نمی دانم، شاید هنرمند مسلمان! فرقی هم نمی کند. در جامعه ای مثل ایران که انسان دو چهره ای بزرگ می شود و می زیید و اگر مسلمان هم نباشد، باید بگوید مسلمان هستم تا مورد تکفیر قرار نگیرد، بنابراین اظهار می تواند مطابق بر واقعیت نباشد و اهمیتی هم ندارد. 

بن مایه ی حرکت هر سه ی این زنان اعتراض و استفاده ی ابزاری از برهنگی ست. در جامعه ی پرتنش و گونه گون امروز طبیعی ست که این گونه حرکات با واکنش های بسیار متفاوت روبرو گردد. اما این موضوع در اصل شجاعت این زنان، که حرکتی تابوشکنانه و برخلاف جریان آب شناکردن است، تغییری ایجاد نمی کند.