شهروند ـ فرح طاهری: در روزهای شنبه و یکشنبه، چهارم و پنجم فوریه، نشستی با عنوان “اتحاد برای دموکراسی در ایران” ازسوی مرکز بینالمللی “اولاف پالمه” در استکهلم برگزار شد.
در این نشست بیش از پنجاه نفر از فعالان سیاسی و حقوق بشری ایران شرکت داشتند و طی دو روز، علاوه بر بحث و گفتوگو میان شرکتکنندگان، سه کارگاه آموزشی نیز در مورد دموکراسی و پیشبرد بحثهای دموکراتیک برگزار شد.
در این همایش فقط افراد دعوت شده میتوانستند شرکت کنند. لیلی پورزند، فعال حقوق بشر از تورنتو یکی از دعوت شدگان بود. او پس از بازگشت از سوئد در دفتر شهروند به پرسش های ما در این زمینه پاسخ داد.
پورزند در مورد چگونگی دعوتش به این همایش گفت:
من روز اول فوریه متوجه شدم که جزو شرکت کنندگان هستم. دعوتنامه من به آدرس ایمیل اشتباهی ارسال شده بود و عدم پاسخ من به دعوتنامه حمل بر عدم تمایل من برای شرکت در نشست قلمداد شده بود. روز اول فوریه با من تلفنی تماس گرفتند تا دلیل عدم حضور و یا عدم پاسخم به دعوتنامه را جویا شوند که من از دریافت چنین ایمیلی اظهار بی اطلاعی کردم. پیگیری کردند و متوجه اشتباه اولیه شدند و عذرخواهی کردند همچنین از من خواستند که اگر می توانم در نشست حاضر شوم. فرصت کوتاه بود و تنظیم کارها برای عازم شدن سخت بود ولی به چند دلیل تصمیم گرفتم حتما در این نشست شرکت کنم. دلیل اول اینکه معتقدم برای ما فعالان مدنی، سیاسی و یا حقوق بشری که در خارج ایران در قاره های مختلف پراکنده هستیم و به ندرت فرصت دیدار یکدیگر را پیدا می کنیم، هر فرصت دیداری غنیمت است. بخصوص که خبردار شده بودم که پنجاه نفر از عزیزان فعال از طیف های مختلف از سراسر جهان به این نشست می آیند و برای من چه فرصتی بهتر از این بود تا کسانی را که به نام و برمبنای کارهایشان از دور می شناسم حال از نزدیک ملاقات کنم. دلیل دوم این بود که حرف و حدیث های بسیاری حول و حوش این نشست در رسانه ها و فضاهای مجازی اینترنتی منتشر می شد که البته کمی با روحیه سازنده نقد فاصله داشت و بیشتر شباهت به ناسزاگویی و یا تهمت زنی داشت هم نسبت به برگزارکنندگان و هم نسبت به شرکت کنندگان. از این رو من مصر شدم حال که شانس شرکت در این نشست را دارم، این فرصت را از دست ندهم و با حضور خود از نزدیک و از درون به کم و کیف آن نگاه کنم و بعد در مورد آن صحبت کنم. چراکه باور دارم برخی از قضاوت های ما در مورد یکدیگر بر پایه های چوبین است. پس تصمیم گرفتم علی رغم جوسازی های موجود به استکهلم بروم و این حضور را تجربه کنم و چنانچه نقدی هم بر آن دارم، با اطلاعات کافی این نقد را به روش صحیح مطرح کنم. باید بگویم که امروز بسیار از تصمیم خودم و از راهی شدن به استکهلم خوشحالم.
پورزند درباره عدم اطلاع قبلی از مکان و افراد شرکت کننده در نشست گفت:
برای من هم مانند بسیاری دیگر این سئوال مطرح بود که چرا اسامی شرکت کنندگان پیش از نشست منتشر نشده است و یا چرا محل برگزاری نشست حتی به خود شرکت کنندگان هم اعلام نشده است. البته این برایم عجیب نبود چرا که بر این امر واقفم که در دنیای سیاست و حتی آکادمیک بنا به تصمیم برگزارکننده ممکن است نشست ها بسته و یا باز برگزار شوند ولی خوب دوست داشتم بدانم چرا برگزارکننده این تصمیم را گرفته است. پس از حضور و طرح این سئوال، پاسخی قانع کننده دریافت کردم و آن این بود که برخی از شرکت کنندگان به دلیل ملاحظات خاص خود ترجیح می دادند که به دلیل مسائل امنیتی محل نشست به اطلاع عموم نرسد. من نمی دانم کدام یک از عزیزان چنین ترجیحی داشتند ولی می دانم حتی اگر یک نفر هم در مورد امنیت جانی خود نگران باشد، این میزبان برنامه است که مسئول خواهد بود و بنابراین برگزارکننده تصمیم گرفته است برای احترام به خواسته آن دسته از شرکت کنندگان نشست را بسته برگزار کند. محل برگزاری جلسه نیز به همان دلیل ذکر شده در بالا قبل از نشست به شرکت کنندگان اعلام نشده بود. من بعد از رسیدن به استکهلم همراه با چند تن دیگر که تقریبا همزمان به فرودگاه رسیده بودیم با سه تاکسی به محل منتقل شدیم. این مکان تقریبا سی کیلومتری شهر استکهلم بود و بیشتر شبیه به یک هتل با امکانات برگزاری کنفرانس و یا کلاس بود که البته علیرغم برف و سرمای منهای سی درجه از زیبایی طبیعی عجیبی برخوردار بود. در این خصوص کنجکاوی کردم و متوجه شدم که مکان در مالکیت حزب سوسیال دموکرات سوئد است و به نام استراحتگاه شناخته می شود. این مکان و مکان های مشابه را حزب خریداری می کند تا کارگران در دوران تعطیلات خود از این امکان برخوردار باشند تا با هزینه ای بسیار کم امکان استفاده از اقامت در یک مکان زیبا و مفرح خارج از شهر را داشته باشند و در واقع به این ترتیب برای کارگران با درآمدهای پایین نیز امکان تفریح به بهترین نحو فراهم گردد. بنیاد اولاف پالمه این مکان را از جمعه (سوم فوریه) تا دوشنبه (ششم فوریه) برای برگزاری این نشست اجاره کرده بود. اتاق ها دارای تلفن خط مستقیم بودند. اینترنت برای همگان قابل استفاده بود و آدرس محل در همه اتاق ها موجود بود. برگزار کنندگان از ما خواستند برای احترام به شرکت کنندگانی که دوست ندارند محل اقامت آنها علنی اعلام شود، آدرس را در اختیار دیگران قرار ندهیم.
لیلی پورزند در پاسخ به چگونگی روند برگزاری نشست در این دو روز اظهار داشت:
هر دو روز سخنرانی ها و کارگاه های آموزشی به سه زبان فارسی، انگلیسی و سوئدی بود. چندین مترجم همزمان مجرب در جلسات حضور داشتند. البته سخنرانی ها به زبان فارسی و یا انگلیسی بود و مترجمان در گوشه های اتاق برای کسانی که احتیاج به ترجمه داشتند، مستقر بودند. روز اول با معرفی مرکز اولاف پالمه توسط آقای اوربک رییس مرکز و معرفی کوتاه هرکدام از شرکت کنندگان و اهداف برگزاری نشست که همانا تمرین گفتمان دموکراتیک بود آغاز شد و سپس با سه پنل ادامه یافت. پنل اول در مورد وضعیت کنونی ایران و انتخابات پیش رو بود که طی آن سه سخنران هر کدام در ده دقیقه به این موضوع پرداختند و بعد بحث آزاد صورت گرفت. در این گفتگو مسجل شد که همه شرکت کنندگان بر سر تحریم و یا عدم حضور در انتخابات پیش روی مجلس در ایران توافق نظر دارند و این شروع خوبی بود چراکه این جمع پنجاه نفری با باورهای متنوع پس از دو ساعت متوجه شدند که بر سر یک موضوع اجماع دارند و آن بی فایده بودن انتخابات و به عبارتی بایکوت کردن آن است. در پنل دوم نقش اپوزیسیون خارج از کشور و امکان همصدایی آن در موارد خاص بررسی شد. در این پنل شرکت کنندگان بیشتر زمان را به مبادله نظرات و تجربه های خود اختصاص دادند و در کنار سه سخنران که هرکدام در ده دقیقه صحبت کردند، بیشتر زمان به بحث آزاد اختصاص داده شد. از دید من گرچه این پنل بیشتر به بحث های تئوریک در مورد تفاوت های موجود در اپوزیسیون گذشت ولی در لابه لای این تبادل نظرات پروژه چند پیشنهاد عملی برای همصدایی اپوزیسیون به طور مقطعی مانند همصدایی در بایکوت کردن انتخابات و یا مخالفت با حمله نظامی به ایران نیز مورد بحث قرار گرفت. در پنل سوم سه سخنران در مورد راه های ارتباط ایرانیان مقیم خارج از کشور با سیاستمداران کشورهای محل اقامت شان و همچنین بهترین راه های ایجاد رابطه با سازمان های حقوق بشری محلی و بین المللی صحبت شد. من نیز در این پنل یکی از سه سخنران بودم و در مورد تجربیات کامیونیتی فعال ایرانی در تورنتو برای دیدار با سیاستمداران و طرح خواسته هایمان در مورد ایران صحبت کردم. همچنین تجربه جوانان ایرانی مقیم تورنتو برای ایجاد پایگاه در دفتر عفو بین الملل مستقر در این شهر را با دیگر حاضران به اشتراک گذاردم. بعد از سخنرانی ها بحث آزاد در این خصوص صورت گرفت و بسیاری از شرکت کنندگان در مورد اقدامات موفق و یا ناموفق خود در شهرهای محل اقامت خود صحبت و بحث کردند.
در روز دوم، دو کارگاه برگزار شد. کارگاه اول درباره “گفت و گوی ملی پیرامون ارتقاء گفتمان دموکراتیک” بود که با حضور آقای حمدی حسن به عنوان سیاستگذار ارشد سازمان بین المللی ای. ده. آ
The International Institute for Democracy and Electoral Assistance (International IDEA)
برگزار شد. بعد از صحبت های ایشان بحث آزاد بود و حاضران پرسش هایی را در این خصوص مطرح کردند. محور کارگاه بیشتر حول محور ارتقاء گفتمان دموکراتیک در سطح ملی بود که به نظر من همین نشست یک تمرین ساده در این راستا بود. کارگاه دوم بعداز ظهر روز دوم برگزار شد که عنوان آن “گفتمان بین المللی و چگونگی تاثیرگذاری بر جامعه بین المللی” بود. این کارگاه سه سخنران داشت. اول خانم لنا هلم والن، وزیر سابق امور خارجه سوئد که از تجربیات خود در مورد رابطه با گروه های اپوزیسیون کشورهای مختلف در سمت وزیر امور خارجه صحبت کرد. او توصیه های ساده ولی مهمی به حضار ارائه داد. از جمله ساده نگاری و ساده گویی در زمان ارتباط با سیاستمداران کشورها و طرح خواسته های ساده و مستقیم و نه پیچیده و طولانی. او همچنین اضافه کرد که برای دستیابی به مقصود همیشه دیدار با مقام های عالیرتبه سیاسی بهترین راه نیست، بلکه گاه دیدار با کارمندان و دستیاران آنها کمک بیشتری به شما می تواند بکند. همچنین در خصوص استراتژی تجمعات اعتراضی نکاتی ذکر کرد از جمله آنکه برای رساندن صدای تان به گوش مقامات و رسانه های خارجی بهتر است تجمعات را در روزهای غیر تعطیل و به زبان های رسمی کشورهای محل اقامت برگزار کنید. بعد از این سخنرانی نیز بحث آزاد در خصوص تجربیات حاضران از فعالیت هایشان در شهرهای محل اقامت خود شکل گرفت و سئوال هایی از سخنران شد. سخنران بعدی خانم ژنیو عبدو بود که ژورنالیست مقیم واشنگتن و متخصص مسائل ایران است. او سال ها به عنوان خبرنگار خارجی در ایران اقامت داشت و من به یاد دارم که او را بارها در دفتر مادرم، مهرانگیز کار، سال ها پیش در ایران ملاقات کرده بودم. او در خصوص سیاست های اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا در مورد ایران و چگونگی واکنش سیاستگذاران به موقعیت های بحرانی سخن گفت. او طی صحبت هایش به مساله تحریم ها و احتمال حمله نظامی سخن گفت. در زمان بحث آزاد و پرسش و پاسخ، حاضران نظرات مختلفی در خصوص مساله تحریم ها را به بحث گذاشتند و تقریبا همه به اتفاق بر عدم حمایت و محکوم کردن حمله نظامی احتمالی به ایران پای فشردند. سخنران آخر آقای یوهان گرمندیت، رییس بانک مرکزی سوئد بود. وی در مورد تاثیرات تحریم های اقتصادی بین المللی در روابط بین الملل سخن گفت و همچنین در مورد چگونگی کار برای بازسازی اقتصاد و روابط بعد از رفع تحریم ها تجربیات و نظرات خود را طرح کرد. در زمان بحث آزاد، حاضران سئوال های بسیاری در این خصوص مطرح کردند و به نکاتی از جمله دست داشتن غیرمستقیم برخی شرکت های خارجی مثل نوکیا زیمنس و اریکسون در سرکوب جنبش آزادی خواهی مردم ایران اشاره کردند. در آخر نیز شرکت کنندگان در جلسه متن کوتاهی را به عنوان گزارش کار این دو روز نشست برای اطلاع عموم تهیه و امضا کردند که من اکنون در اختیار شما قرار می دهم. این متن به امضای چهل و چهار نفر از شرکت کنندگان رسید. دو تن از حضار به دلایل شخصی آن را امضا نکردند و دو تن دیگر از حضار به دلیل معذوریت رسانه ای متن را امضا نکردند و پس از اعلام موافقت خود از جمع خواستند که معذوریت آنها را بپذیرند.
پورزند همچنین به پرسش در مورد زنان شرکت کننده در نشست، تعداد و ترکیب سنی آنها پاسخ داد: حدود یک سوم شرکت کنندگان زن بودند ولی ترکیب سنی زنان شرکت کننده برای من قابل توجه بود. به نظرم تنها زن نسبتا جوان (از نسل میانی و یا نسل بعد از انقلاب) من بودم. البته من با برگزار کننده در این خصوص صحبت نکرده ام و نپرسیدم آیا آنان از زنان نسل من و یا جوان تر از من دعوت به عمل آورده بودند و آنها شرکت نکردند و یا نه. ولی دوست دارم اینجا این موضوع را هم طرح کنم که ظاهرا این یک معضل همه گیر است چراکه ما خودمان در تورنتو نیز با این مشکل مواجه هستیم. زنان از نسل انقلابی هنوز حضور فعال تری در نشست ها دارند و حال آنکه در نسل جوان تر شاهد حضور مردان جوان فعال هستیم و کمتر زنان جوان را در صحنه سخنرانی ها و نشست ها می بینیم. دوست دارم جدی تر به این موضوع بپردازیم و مشکل را پیدا کنیم و درصدد رفع آن برآییم. نمی دانم آیا زنان جوان از این صحنه ها گریزانند و یا این فرصت به آنها داده نمی شود. به عنوان فعال در شهر تورنتو می دانم که از آنها دعوت به عمل می آید ولی باید موشکافی کرد که چرا آنها علاقه ای به حضور ندارند. من به عنوان تنها زن نسبتا جوان جمع در نشست استکهلم فرصت مساوی برای حرف زدن، شرکت در بحث های رسمی و غیر رسمی خارج از سالن داشتم و هیچگاه احساس نکردم زن بودن و یا جوان تر بودنم از دیگران مانعی در راه ابراز عقیده ام ایجاد کرده است.
فعال حقوق بشر و حقوق زنان ساکن تورنتو ضمن ابراز خوشحالی از این تجربه، افزود: من خیلی خوشحالم که به این نشست رفتم. کمتر می توانستم این فرصت را پیدا کنم که با نسل فعالان انقلابی گذشته دو روز و دو شب وقت بگذرانم. هم در جلسات رسمی نظراتشان را شنیدم و هم بعد از آن می نشستیم و تا صبح صحبت می کردیم. دوست دارم برایتان از چیزی که مرا خیلی تکان داد و اشک به چشمم آورد، سخن بگویم، بعد از جلسات روز اول که کمی یخ ها آب شده بود، نیمه های شب در کنجی گردهم آمده بودیم و حرف می زدیم. در یک گفتگوی جمعی بر سر ضرورت وجود دیالوگ بین گروه های مختلف، یکی از دوستان با سابقه مذهبی که سال ها در زندان های زمان شاه بوده به دوست دیگری که با سابقه چپ سال ها در همان زندان بوده، رو کرد و با اشاره به او به جمع گفت: “من و این دوست مان چهار سال از بهترین سال های زندگی مان را نه تنها در یک زندان و در یک بند گذراندیم، بلکه چهار سال روی یک تخت دو طبقه خوابیدیم. من طبقه پایین می خوابیدم و این دوست طبقه دوم. ولی چون من زندانی مذهبی بودم و او زندانی چپ نه تنها در طی این چهار سال یک جمله با هم حرف نزدیم بلکه باهم سلام و علیک هم نکردیم. امروز سه دهه و نیم بعد از آن روزها در مرکز اولاف پالمه سوئد بر سر یک سفره نشسته ایم تا تمرین کنیم گفتمان دموکراتیک را و یک دشمن مشترک داریم و آن جمهوری اسلامی است. او بلند شد و دوست مزبور را در آغوش گرفت و گفت اگر آن روزها ما با هم حرف زده بودیم شاید دچار این اشتباه نمی شدیم و انقلاب اسلامی صورت نمی گرفت و ما و این ملت به این سرنوشت دچار نمی شد. او این را مصداقی دانست بر ضرورت ادامه این گفتگوها در فضاهای دوستانه بین گروه های مختلف اپوزیسیون با گرایش های مختلف. این صحنه چنان مرا تکان داد که با خود عهد کردم تا جایی که در توان دارم از دیالوگ استقبال کنم و از قضاوت های بی پایه که ثمری جز خشنودی نظام جمهوری اسلامی ندارد، بپرهیزم. و همانجا به این فکر کردم که اگر نشست هایی این چنینی هیچ اثری نداشته باشد، تنها یک اثر دارد و آن این که ما با هم حرف می زنیم و آن هم از نزدیک. این نشست باعث شد من بسیاری از فعالان از گروه های مختلف سیاسی و قومیتی (یا به ترجیح برخی دوستان ملیتی) را از نزدیک ببینم و دو روز با آنها زندگی کنم. این برای من بسیار ارزشمند بود و بسیار از آن آموختم.
لیلی پورزند در مورد انتقادهایی که به این کنفرانس شده، گفت: بیشتر انتقادها این بود که شفاف نبوده و یا پشت درهای بسته بوده که من در مقام یک شرکت کننده در مورد برداشت خود توضیح دادم. توضیحات بیشتر را باید از برگزار کننده بپرسید ولی بگذارید با شما رو راست باشم. اکنون که از آنجا بازگشته ام احساس می کنم چه خوب بود که ما دو شبانه روز بدون وقفه را با هم زیستیم، باهم خوردیم و آشامیدیم و در جلسات بحث کردیم و حتی مخالفت کردیم. این دو روز باعث شد حداقل پنجاه نفر از نزدیک یکدیگر را لمس کنند و امیدوارم این اتفاق در آینده در جمع های بزرگ تری با تنوع بیشتری رخ دهد. خیلی احساس دلپذیری است برای من. یکی از انتقادها هم این بود که چرا این جمع رفته اند آلترناتیوسازی کنند. راستش را بخواهید من شخصا به عنوان کسی که شاید در طول این دو شبانه روز فقط دو یا سه ساعت خوابیدم و سعی کردم در همه بحث های رسمی و گفتگوهای غیر رسمی شرکت کنم، حتی یک بار هم کلمه آلترناتیوسازی را از زبان شرکت کنندگان و حتی برگزارکنندگان نشنیدم و در عجبم که این اطلاعات از کجا آمده و در عجب ترم از اینکه چرا بر مبنای اطلاعات تایید نشده تیرها را از کمان هایمان رها می کنیم و بر فضای اتهام زنی که منفعتش تنها به جیب جمهوری اسلامی می رود، دامن می زنیم. آیا جز این است که کیهان شریعتمداری از همین فضاسازی ها بهره می برد؟ آیا ما هرکدام یک کیهان کوچک هستیم؟ کاش به این موضوع کمی بیشتر فکر کنیم.
برداشت من از حضور دو روزه ام در این نشست این بود که هدف اصلی آن بر این محور استوار بود که محیطی فراهم کند برای پنجاه نفر ایرانی فعال در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی، حقوق بشری و قومیتی ـ که قطعا نماینده تمام مخالفان و اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور هم نیستند ـ تا باهم در مورد نقاط مشترک و موارد اختلاف شان صحبت کنند و در این تمرین خود را محک زنند و ببینند آیا می توانند به یک حداقلی از مشترکات برسند یا اینکه همان حداقل هم وجود ندارد. رسیدن به این نقاط حداقلی هم با هدف آلترناتیوسازی نبود بلکه صرفا تمرین بود. من خودم تا به حال در چنین شرایطی قرار نگرفته بودم. در نهایت هم این جمع پنجاه نفری متنوع توانست حداقل چند محور حداقلی مشترک در میان خود را پیدا کند که در گزارش کوتاه مطرح شده از جمله اینکه ما همه مخالف رژیم جمهوری اسلامی هستیم. ما همه بر ضرورت انتخابات آزاد بر اساس استانداردهای بین المللی وفاق داریم. ما همه مخالف هرگونه استبداد و تبعیض و نقض حقوق بشر هستیم و همچنین اینکه ما بر ضرورت ادامه چنین گفتگوهایی در جمع های بزرگتر ایرانیان و با تنوع فکری بیشتری هم عقیده هستیم.
به هر حال انتقاد که حق هر کس است. من هم به عنوان شرکت کننده ممکن است انتقاد داشته باشم به این نشست ولی ناسزاگویی و جوسازی آن هم در این شرایط حساس هیچ فایده ای جز تقویت همان نظام جمهوری اسلامی ندارد. اگر بخواهم از یکی از انتقادات خود به این نشست را طرح کنم باید بگویم من در عین حال که از دیدن و هم صحبت شدن با افراد از گروه های چپ بسیار لذت بردم و آموختم ولی ای کاش به نسبت متناسبی هم از گرایش های میانه راست و یا راست هم در این جلسه حضور داشتند. من فکر می کنم این توازن در نشست رعایت نشده بود و در کنار تعداد نسبتا زیادی از عزیزان فعال با گرایش چپ و تعداد نسبتا زیاد افرادی مانند من که گرایش های سیاسی و یا حزبی خاصی ندارند، شاهد حضور کمرنگ و یا بی رنگ طیف های راست بودیم.
از خانم پورزند در مورد تظاهراتی که در مقابل محل نشست از سوی مخالفان این گردهمایی برگزار شده بود، پرسیدم، پاسخ داد: من شخصا تظاهرات را ندیدم ولی روز یکشنبه، رئیس مرکز اولاف پالمه اعلام کرد که شما باید بدانید تظاهراتی در خیابان با حضور تعدادی از مخالفان این نشست در حال برگزاری است، ولی من خودم ندیدم و از شعارهایشان هم اطلاعی ندارم و اگر فیلمی در این زمینه باشد چون تازه از راه رسیده ام، هنوز فرصت نکرده ام ببینم. به هر حال در یک کشور آزاد تجمع مسالمت آمیز برای ابراز عقیده حق افراد و گروه هاست و این دوستان نیز از حق خود استفاده کرده اند. در خصوص عدم حضور رسانه ها در جلسات نیز نظر شخصی من این است که اگر رسانه ها به طور رسمی در جلسات حضور داشتند شاید بسیاری از شرکت کنندگان فرصت این را نمی یافتند که با راحتی کامل در محیطی امن و دوستانه نظرات خود ولو مخالف را طرح کنند و در بحث ها بدون احساس فشار رسانه ها و افکار عمومی شرکت کنند. در واقع افراد احساس می کردند نظر خود را در یک محیط دموکراتیک نه برای صدها و هزاران و میلیون ها نفر بلکه فقط برای پنجاه نفر مطرح می کنند و به همین دلیل شاید کمتر از قضاوت شدن ابا داشتند و من این را یک قدم مثبت در پیشبرد هدف این نشست که ارتقا دیالوگ دموکراتیک بود می دانم و این را دلیلی برای توهین به دیگران نمی دانم. در ضمن باید اشاره کنم تعداد بسیار زیادی از دوستان رسانه ای در این نشست حضور داشتند و البته در حال ماموریت حرفه ای نبودند و به عنوان شخص حضور داشتند ولی بازهم حضور آنان در این جمع از شک و شبهات قاعدتا باید بکاهد. من مطمئن هستم که هرکدام از آنها نیز به نوبه خود نظر و گزارشی از این نشست تهیه خواهند کرد.
در پایان لیلی پورزند متن رسمی گزارش نشست استکهلم به دعوت مرکز اولاف پالمه را برای انتشار در اختیار شهروند گذاشت که به شرح ذیل است:
جمع متنوعی از مخالفان جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ ۱۵ و ۱۶ بهمن ماه ۱۳۹۰ (۴ و ۵ فوریه ۲۰۱۲) به دعوت مرکز بین المللی اولاف پالمه در سوئد گرد هم آمدند و در یک فضای دوستانه، بر ادامه گفتگو و ضرورت وفاق ایرانیان برای نفی استبداد، نفی هرگونه تبعیض و نقض حقوق بشر، برای دموکراسی بر مبنای جدایی نهاد دین از دولت و انتخابات آزاد بر اساس معیارهای بین المللی توافق کردند.
شرکت کنندگان در این نشست، برای تداوم و گسترش این گفت و گوها در جمع هرچه بزرگ تری از نیروهای اپوزیسیون هم صدا شدند.
امضا کنندگان:
- ۱. رامین احمدی
- ۲. فریدون احمدی
- ۳. شهریار آهی
- ۴. هوشنگ اسدی
- ۵. جواد اکبرین
- ۶. نوشابه امیری
- ۷. ناصر بلیده ای
- ۸. جما بورش
- ۹. ناهید بهمنی
۱۰. رامین پرهام
۱۱. مهشید پگاهی
۱۲. لیلی پورزند
۱۳. محمد تهوری
۱۴. آرام حسامی
۱۵. ناهید حسینی
۱۶. محسن خاتمی
۱۷. جواد خادم
۱۸. مهدی خرازی
۱۹. فرشاد دوستی پور
۲۰. نیما راشدان
۲۱. احمد رأفت
۲۲. محسن سازگارا
۲۳. ماشاالله سلیمی
۲۴. گلاله شرفکندی
۲۵. حسن شریعتمداری
۲۶. رضا طالبی
۲۷. شهران طبری
۲۸. مزدک عبدی پور
۲۹. اکبر عطری
۳۰. نادر عصاره
۳۱. خالد عزیزی
۳۲. میرو علی یار
۳۳. شهلا فرید
۳۴. سعید قاسمی نژاد
۳۵. یاسین قبیشی (اهوازی)
۳۶. مهرانگیز کار
۳۷. گیتی کاوه
۳۸. بهزاد کریمی
۳۹. مسعود مافان
۴۰. محسن مخملباف
۴۱. مریم معمار صادقی
۴۲. منوچهر مقصودنیا
۴۳. عبدالله مهتدی
۴۴. علیرضا نوری زاده
به عقیده اینجانب تا زمانی که اپوزیسیون ما بطور محفلی و رفاقتی و باندبازی عمل می کند و برای خودش صفوف خودی و ناخودی (حالا یا واقعی یا خیالی) درست می کند، این اپوزیسیون به جایی نمی رسد. علت اینکه در این سی و اندی سال هم بجایی نرسیده است همین است. نمی دانم این چه مرضی است که دامن اصل و نژاد ما را گرفته و ول نمی کند. این ویروس باندبازی را عرض می کنم! در حرف و حدیث البته همه خانمها و آقایان محترم آزادمنش هستند و در آزاد اندیشی و آزادگی دست هفت هشت تا واتسلاو هاول را از پشت می بندند. ولی در عمل که خوب بنگرید همان قافیه و سلوک خمینی-خامنه ای را ئنبال می کنند. برای ایران و همه ایران دوستان آرزوی خوبی و موفقیت می کنم.
سوال بسیار ساده ای ازخانم لیلی پورزند دارم،شما میفرماید که ۱ فوریه از این کنفرانس مطلع شدید ،آیا سرکار والده محترم (مهرانگیز کار) که انهم شرکت داشتند شما را در جریان قرار نداده بود؟