نگاهی به کتاب کارنامه و تأثیر دگراندیشان ازلی در ایران تالیفِ منوچهر بختیاری

این نوشته‌ را با عبارتی از سهراب سپهری شروع کردم که از پیام‌هایِ اصلیِ کتاب است و در متنِ کتاب، بختیاری از زبانِ شخصِ دیگری هم آن را آورده است.  شکایت‌نامه ‌ی من است از سکوتِ جامعه‏ی ایران در داخل و خارج درباره ‏ی کتابِ “کارنامه و تاثیرِ دگراندیشانِ ازلی در ایران” تالیفِ منوچهر بختیاری.  به قولِ آرامشِ دوستدار «دین‌خوییِ» نهادینه شده در جامعه‌ی ایرانی – در داخل و خارج از ایران- هرگز به ما اجازه نمی‌دهد تا با تلاشِ فکری و تحقیق درباره‌ ی آن ‌چه به ظاهر آن ‌را «دانسته»ی خود می‌دانیم کنکاشی کنیم؛ شاید سوالی برایمان پیش‌آید و به دنبالِ یافتنِ پاسخ به خواندنِ چند مرجع و ماخذ پرداخته و اعتبارِ مطلبِ خوانده و یا شنیده شده‌مان را با محک دیگری ارزیابی کنیم.  این همه به قولِ مولفِ کتاب ازلیان با ذهنِ «قهرمان‌خواه» و «ناجی‌طلبِ» ما هم‌آهنگی نداشته و ما راحتیِ خود ‌را به مشکلات و دردسرهایش ترجیح داده‌ایم.  اما این همه‌ی مشکل نیست؛ اگر  چه در تولیدهای قلمی برخی از دست‌اندرکاران از قبیل مقاله‌نویس‌ها، رساله‌های دانشجویان در مقاطعِ مختلف و آوردن آن‌چه او در تهیه و تدارکش سال‌ها زحمت کشیده، در کارهای‌شان بعد از تغییرِ کلماتی چند و یا پس و پیش‌کردن موضوع‌ها، از نوشته‌های او به‌کار برده، «سوءِ» استفاده کرده و می‌کنند، بی آن‌که به پژوهش او اشاره‌ای داشته باشند،  منوچهر بختیاری انتظارِ تایید و تمجید دیگران را پشتِ سر گذاشته و به پژوهشِ تاریخِ جامعه‌شناختیِ معاصرِ ایران پرداخته است.

بر روی جلدِ کتاب، تصویری از سقراط، میرزاآقاخانِ کرمانی و سر درِ مجلسِ شورای‌ملی آمده که سقراط نمایی از نخستین دگراندیشانِ تاریخِ بشری، آن‌که “جامِ شوکران” را سرکشید تا افکارش بمانند، میرزا آقاخانِ کرمانی از نخستین کشته‌شده‌گانِ دگراندیشِ ازلی و نمای مجلس، یادگاری از تلاش‌های بی‌مانندِ ازلیان در برپاییِ حکومتِ قانون و گذار از جامعه‌ی سنتی و پیشا مدرنِ ایرانِ زمانِ قاجار است.

نخستین تجربه‌ی ‌من از نوشته‌های بختیاری به سال‌ها پیش و به روزنامه‌ی «شهروند» که با تلاش‌های خسته‌گی ناپذیرِ جمعی از ایرانیان در کانادا چاپ می‌شود باز می‌گردد.  در شهروند، من با تک‌نگاری‌های وی درباره‌ی “تاریخچه‌ی روزنامه نگاری در ایران” و بررسیِ مطبوعاتِ دوران منتهی به جنبشِ مشروطه که در داخل و خارج از ایران چاپ می‌شده‌اند آشنا شده و با توجه به سبک او، علاقه‌مند شدم.  روشِ مسولانه‌ی او در طرحِ مسایلِ ریشه‌ای و عللِ اهمیت شناخت و تاثیر آن‌ها در روی‌دادهای گوناگونِ تاریخِ معاصر و امروزینِ ایران، توضیحِ شیوه‌ی برخوردش با شخصیت‌ها، روی‌دادها، و مراجع و منابعِ بعضاً مورد قبول و احترام جامعه‌ی ایرانی اعم از مردمِ عادی و یا روشن‌فکران- او را در زمره‌ی معدود کسانی می‌گذارد که در این میدانِ پرخطرِ «جامعه‌شناسیِ تاریخیِ» ایران یا “پر حذر”به‌قولِ خودش کار کرده‌اند.  او در این راه برای سرفرازیِ ایران، قدم‌های بسیار پرباری برداشته است. 

از نکات آمده در مقدمه‌ی کتاب توضیحِ بختیاری درباره‌ی علت نام‌گذاری کتاب و مفهوم آن است که از جمله می‌نویسد:

… ازلی‌گری، برخلاف تأکید مخالفان آیین بابی، نه وجود داشته و نه رهروان صبح ازل خود را به چنین عنوانی شناخته‌اند.  صبح ازل هم هیچ‌گاه ادعای دعوی جدید متفاوت از آن‌چه سید باب عرضه کرده نداشت.  بهره‌گیری به‌ناچارِ متن از این واژگان به این معنا نیست که میرزا یحیی صبح ازل مدعی آیین جدیدی بوده و کسانی که زعامت او را بر پیروان سید باب پس از اعدام پیشوا و بنیان‌گذار بابیه تأیید کرده‌اند، به کیشی متفاوت از آن‌چه در کتاب «بیان» آمده گرویده‌اند،لذا هر جا در متن کتاب به آیین، کیش و دین‌ بابی و ازلیان اشاره آورده‌ام، غرض همان کیش بیان است، آیینی که سید علی‌محمد شیرازی آورده است.  واژه‌ی ازلی و ازلیان هم صرفاً برای سادگی فهم عمومی و علامت شناسایی اهل بیان و پروردگان آن‌ها به کار رفته است.  (مقدمه، ص ۱۲، پاراگرافِ دوم)

یکی از مهم‌ترین ویژه‌گیِ‌ نوشته‌های بختیاری آوردنِ منابع و ماخذِ دقیق و مرتبط با هر مطلب در پایان کتاب‌هایش برای راه‌نمایی و گشودنِ در بر آنانی است که در راه شناختِ مشکلاتِ ایرانِ امروز دل‌ می‌سوزانند و سعی و کوشش می‌کنند تا به دور از هیاهو و روزمره‌گی‌های افیون‌وار -که ما همه‌گی تا گردن در آن‌ها فرو رفته‌ایم- گوشه‌هایی از تاریخِ رنج‌های این مردم را در معرض خورشید واقعیت قرار دهند.  شیوه‌ی او در آوردنِ یادداشت‌ها در انتهای هر فصلِ کتاب‌هایش مانعی است در مقابلِ گسستنِ فکرِ خواننده در هنگامِ خواندنِ متنِ اصلی و از دست دادنِ رابطه‏ ی ارگانیکِ میانِ مطالب.

به روایتِ بختیاری، ازلیان به ظاهر شیعه بودند و در واقع مخالفِ آن در عمل، و نسل‌های بعدیِ آن‌ها ظاهرِ خود را نیز تغییر دادند.  نمونه‌ی این حفظِ ظاهر «میرزا یحیی دولت‌آبادی» است که تصویرهای او در پوششِ مذهبی و معمولیِ آمده در پایانِ کتاب نمایان‌گرِ این گرایشِ آنان بوده است.  وقتی تمامیِ کتاب خوانده می‌شود، در بخش‌ها و صفحه‌های بسیاری می‌بینیم اگرچه نهضتِ مشروطه از سوی ازلیان رنگ و بویی مذهبی هم داشت اما در عمل سرانِ شیعه‌ی ایرانِ زمانِ قاجار و هم‌راهانِ بازاریِ آنان هیچ علاقه‌ای در سوی هم‌راهی با انقلاب نداشتند و با تحلیل‌های خود در بسیاری از آن‌چه در اصطلاحِ جامعه‌شناسی، “نقاطِ چرخش” و “بزنگاه‌ها”ی جنبش، آن‌ها از هم‌راهی باز ایستاده و یا هم‌چون رهبرِ اصلی‌شان “شیخ فضل‌الله نوری” تا توانستند چوب لای چرخ گذاشتند تا آن‌که دیدیم در ادامه‌ی کارِ جنبش چه بر سرِ او آمد.  نمونه‌های دیگری از این دست در کتاب زیاد است و می‌توان از “سید عبداللهِ بهبهانی”،(که اسنادِ هم‌کاریِ پسرش در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در اینترنت در اختیارِ همه است) و یا “مجتهدِ آشتیانی”، “حاج کاظمِ ملک‌التّجار” و … که همه‌گی برای حفظِ ظاهر و تا حدی که منافع‌شان به خطر نیافتاده بود، هم‌راهی کردند ولی در آن‌جا که احساسِ خطر نموده و بوی کوچک‌ترین حرکتِ لاییک را استشمام کردند، پا کنار کشیدند و حتی در موردی مثلِ “شیخ فضل‌الله نوری” به مخالفتِ علنی با جنبش پرداختند.

بختیاری توضیح می‌دهد که جنبشِ ازلیان و در ادامه‌ی آن مشروطه، حرکتی “خلق‌اُلسّاعه” نبوده و ریشه در بسیاری جریان‌ها و حرکاتِ قبل از خود داشته که به شکلی در تمامیِ شهرهای بزرگِ ایرانِ زمانِ قاجار و حتی قبل از آن و به آهسته‌گی ولی عمیق به رشدِ خود ادامه داده تا به امضای حکمِ مشروطه از سوی مظفرالدین شاه رسیده و بعدها در زمانِ پهلویِ اول و حتی دوم ادامه یافته است.  در این میان باید از شهرِ دردکشیده‌ی کرمان و روایاتِ این درد و رنج‌ها از زمانِ آغامحمدخان در تاسیسِ سلسله‌ی قاجار تا برآمدنِ جنبشِ “شیخیه” و در ادامه‌ی آن گسترشِ خیزشِ باب و ادامه‌ی کارِ او توسطِ ازلیان یادکرد که از نکاتِ پر رنجِ کتاب است و دلِ هر ایران‌دوستی را به درد می‌آورد.  این جنبه از برداشتِ بختیاری از حرکاتِ “ایران‌زاد” بایستی قابلِ توجهِ همه‌ی کسانی باشد که سعی در تغییرِ جامعه‌ی امروزیِ ایران دارند و هنوز هم به‌دنبالِ بیش‌تر کارِ سیاسی هستند تا کارِ فرهنگی که با شناختِ مردمی که برای‌شان سینه چاک می‌کنند باید شروع شود. 

مهم‌ترین پیامِ بختیاری در این کتاب در نامِ آن آمده است و آن دگراندیشی و تاثیرِ دگراندیشان در روی‌دادها و تاریخِ میهنِ همیشه بلا زده‌ی ماست.  خودکامه‌گی و استبدادِ حاکمِ بر میهنِ ما هرگز اجازه نداده تا مخالفینِ عقیدتیِ جریانِ حاکم اعم از مذهبیِ حاضر یا مثلن غیرِ مذهبیِ قبل از این، بتوانند آرا و نظراتِ خود را بدون ترس از داغ و درفش و زندان بیان کرده و در برخوردِ این اندیشه‌های متفاوت، راه‌کاری برای برون رفتِ از مشکلاتِ بی‌پایانِ جامعه‌ پیدا شده و همآنندِ جوامعِ آزادتر قدمی رو به تعالی برداشته باشیم.  مطالعه‌ی تاریخِ آراء و عقاید در این سرزمین نشان می‌دهد که ما هیچ نوع گذشتی در شنیدنِ صدای مخالف نداشته‌ایم.  آنان‌که خواسته‌اند تا از این دایره پایی بیرون نهند راهی به‌جز روی‌ آوردن به تغییراتِ مذهبی در پیشِ پای‌شان نمانده و در این تنها راه هم چیزی جز سنگلاخ و سختی و آواره‌گی و مرگ برای ره‌روانش نداشته‌ایم و هنوز هم نداریم.  اما در کتاب پیامِ دیگری می‌بینیم مبتنی بر این‌که راهِ دین و تفکراتِ مذهبی برای بابیانِ ازلی، تنها راهِ یافتنِ حقیقت نبوده و جدا از دین و ایدئولوژی‌های ۲۰۰ ساله‌ی اخیر، راهی بسیار واقع‌بینانه‌تر و زیباتر نیز بوده که پرداختن به خودِ جامعه‌ی ایرانی با همه‌ی خصوصیات و مشکلاتِ موجودِ آن بوده تا به زیرکی، تامل و شکیباییِ فراوان، یافته شده و با درهم آمیزی با آن‌چه در خارجِ از ایرانِ سده‌ی نوزدهم مطرح بوده، موردِ استفاده‌ی آنان در رسیدن به اهدافِ پیش‌رویِ‌شان شده است. 

بختیاری در این کتاب هم‌ مانندِ دیگر تالیفات‏اش دارای آموزه‌ها و پیام‌هایی برای ماست؛ از جمله من تا قبل از مطالعه‌ی آن هیچ تفاوتی میان عنوان‌های “بابی”، “ازلی”، “بابیانِ ازلی” و “بهایی” و ماهیتِ آن‌ها نمی‌شناختم و حرفِ بختیاری را در این مورد هرچند سخت ولی واقع‌بینانه قبول دارم که هنوز هم بسیاری میانِ این‌ها تفاوتی نمی‌دانند. (به عنوان مثال: ص ۲۵۲، پاراگرافِ آخر، سطر ۹)  در کتاب توضیحاتِ مدوّن و مستندی در دلایلِ جدا شدنِ بهاییان از بابیان و باقی‏ماندنِ پی‏رُوانِ صبحِ ازل در ادامه‏ی راهِ سیدِ باب و شرایطِ جامعه‌ی ایرانیِ آن زمان آمده که برای روشن شدنِ ذهنِ آنان‌که خواهان شناختِ این مفاهیم و کارکردِ آن‌ها در روی‌دادهای قبل و بعد از مشروطه هستند بسیار آموزنده و مفید می‌باشد.  این بخش به بررسیِ عللِ این انشعاب و برخوردِ دو سوی آن، ازلیان و بهاییان با روی‌دادهای قبل و بعد از آن را به شکلی مستند به بحث گذاشته و بازنگری می‌کند.  در همین بازبینی است که شاهدِ تغییراتِ کیفیِ بهاییان و چرخشِ آنان به سوی نوعی مذهبِ جدید خواهیم بود تا به خواسته‌ی رهبران‌شان بتوانند در شرایطِ آن روزِ ایران باقی بمانند.  در جای‌جای کتاب به برخوردهای ازلیان و بهاییان در دفاع از نظریاتِ خود برخورد می‌کنیم که تا درگیری‌های خانواده‌گی رهبران و وابسته‌گانشان نیز گسترده بود.

در توضیحِ عللِ چرخشِ بابیانِ ازلی به درگیری‌ها و شورش‏های منتهی به جریان‌ها و حوادثِ گوناگونِ تا قتلِ شاهِ قاجار و جنبشِ مشروطه از جمله بختیاری توضیح می‌دهد که:

«بر اساس آراء و آثار سید باب نوشتیم که تفاوت و تعارض ناگزیر دعوی ‏ظهور جدید با معرفت دینی و فضای غالب مذهبی ایران، از همان آغاز که ‏بنیان‏گذار امر بابی دعوی خود را آشکار کننده ‏ی حقیقت خلقت و پیام‏ آور معنای باطنی دین شناساند، در مقابلِ اولیاء مذهب شیعه و بزرگان ‏شیخیِ ایمان نیاورده و اداره کنندگان قاجار سیاسی قرار گرفت.  گرچه سید باب دین‏ آور بود، اما محرک و بسترآفرین تحرک تغییر و تحول وضع موجود گردید.  عناد همه ‏جانبه با دگراندیشیِ دینی تحت عنوان کفر و زندقه و مقابله تا سرحد خشونت‏ فیزیکی در سوی حذف رهروان کیش جدید نیز موجب رادیکالیزه شدن‏ روزافزون تحرک بابیان گردید.  پس از عدم توفیق رهبر آیین در جلب محمدشاه و صدر اعظم صوفی‏مسلکش -میرزا آقاسی- و فرمان دستگیری، تبعید و زندانی نمودن پیشوا، شاهد حضور عنصر و لایه سیاسی توانمندی در آثار باب‏ به ویژه در کتاب «بیان» هستیم.  هسته‏ های رادیکال آشکار و نهان دعوی و آراء ‏سید باب به ویژه در نفی خاتمیت ظهور که خط قرمز مسلمانان بود و شبهه در حقانیت ابدی دین اسلام می‏افکند، بستر رویارویی با علمای ‏شیعه و شیخی را در خود داشت.  عدم اقبال شاه و وزیرش به امر جدید نیز بر عنصر سیاسی تحرک افزود.  اندیشه و ضرورت روی کار آمدن پادشاه بابی «ملک البیان» پیش درآمد برپایی جهان مطلوب در کتاب بیان، امر سیاسی را به وظیفه‏ ای آئینی مبدل کرد.  نوشتن کتاب «بیان» در اسارت ‏حکومت‏گران در واقع نقطه‏ی عطف و گذری از محتوای صرف دینی دعوی ‏باب به خواست‏ها و آرمان‏های درهم ‏آمیخته‏ ی سیاسی و اجتماعی و دینی‏ خلاف آمد موازین و سنن مذهبی و سیاسی غالب و برپایی جامعه آرمانی بیانی گردید.

کتاب بیان تمامی پیوندهای پیشین آثار باب با موازین اسلام و شیعه و حتی شیخی و متون مقدس آن را گسست و آشکارا رویارویی‏ در هم ‏آمیخته‏ی قدرت سیاسی و دینی با بابیان را ناگزیر ساخت.  عدم توفیق ‏در جلب رأس اداره ‏کنندگان جامعه و هرم قدرت سیاسی، ایده‏ی ‏سلطان بابی و حاکمیت بابیان و پی‏آمد ناگزیر آن، و کوشش و جهاد مؤمنین امر جدید –که در آثار پیشین تا حدی مورد اشاره بود- برای تحقق آن به گونه‏ ای آشکار به متن و احکام کتاب «بیان» آورد.  امری که جذب یا رویارویی با سلطنت قاجار را برای مؤمنین بابی امری فوری و اجتناب‌‏ ناپذیر شمرده بود.»  (ص ۵۶ زیرِ عنوانِ «تحرکِ دینی – سیاسی در قالبِ شورش‏گری و ایده ‏های نوین)

که نشان از عدالت‏خواهی و حرکاتِ صلح ‏آمیزِ باب و پی‏رُوان‏اش در ابتدای دعوت داشته و بعد از عدم کامیابی‏های بسیارِ باب و بابیان در گسترشِ آیینِ نو در میانِ اربابِ قدرتِ زمانه و به ‏ویژه دربارِ محمدشاه و صدراعظمِ او «میرزاآقاسی»، دست‏گیری و تبعید و زندانی کردنِ رهبرِ آیین و سخت‏گیری‏های بی حدّ و اندازه‏ ی دولت مردان و سرانِ مذهبیِ زمانه، آنان با جدایی از مذهبِ غالب به مخالفت با دربار و “شاهِ غاصب،” پای در راهِ ایجادِ مدینه ی فاضله‏ ی بابی و برآوردنِ پادشاهِ بابی”ملک‏البیان” و به دست گرفتنِ قدرتِ سیاسی شدند.

بررسیِ بخش‌های کتاب بختیاری نشان می‌دهد که تمامیِ سردم‌دارانِ مذهبی و مذهبی نمایانِ ایرانِ سده‌ی نوزدهم و قبل و بعدِ آن همه‌گی در برخورد با پدیده‌ی دگراندیشی یک‌دست نبودند و در میان آن‌ها به طیفِ گسترده‌ای از آرا و روی‌کردها برمی‌خوریم که هر یک مُهر خود را بر روند تغییراتِ اجتماعی ایران زده‌اند.  به دلیلِ شرایطِ خفقان و استبدادِ حاکم، بسیاری از مخالفین جریان‌های اصلیِ در قدرت با حفظِ ظاهرِ اسلامی و “تقیه” توانستند تاثیرات مثبتِ مهمی بر روندِ جریان‌های قبل و بعد از مشروطه بگذارند و پیروزی‌های نسبیِ این جنبشِ قانون‌خواه را باعث شوند.

نکته‌ی بسیار مهمِ دیگر در تالیفاتِ بختیاری عدمِ گرایشِ او به مطلق‌گرایی و ارزیابیِ جریان‌ها و حوادث در حدِ واقعیِ آن‌ها است.  او در پژوهش‌های خود از هیچ نکته‌ی کوچکی در روی‌دادها غفلت نکرده و در حدِ ارزشِ آن و تاثیرش در جریان‌های قبل و بعد از آن اهمیت داده و در جای مناسبِ خودش آورده است.  از جمله‌ی این ارزیابی‌های او نقشِ سرانِ دینی ساکن در عتباتِ آن روزها در حوادثِ منتهی به مشروطه و بعد از آن است.  از نمونه‌ی این حوادث می‌توان به فتوای منتسب به عتبات در جریان امتیازِ تنباکوی رژی نام برد که با مطالعه‌ی کتاب حقیقتِ آن را درخواهیم یافت.(ص ۱۲۴ فتوای تحریمِ تنباکو)

گریز از تعبیراتِ زمان زده و آرمان‌خواه و قضاوتِ گذشته با داده‌های امروز، از دیگر خصوصیّاتِ تالیفاتِ بختیاری است.  این مشکلِ عظیمی است که در کتاب‌ها، مقالات، و حتی دانش‌نامه‌های بسیاری که این روزها در بازارهای مختلفِ اعم از چاپی و یا آنان‌که در شبکه‌های مجازی عرضه می‌شوند مشاهده می‌کنیم.  در این نوشته‌ها که برخی نامِ پژوهش و تحقیق را نیز با خود یدک می‌کشند شاهدیم که نویسنده‌ی آرزومند، با دیدِ امروزِ خود از فردوسی و حافظ و مولانا گرفته تا ارزیابی‌های مارکسیستی از جنبشِ مزدک و مانویان و دیگر جریان‌های پیش آمده‌ی سده‌ها قبل به نقدِ این اشخاص و جریان‌ها پرداخته‌اند.  دور از ذهن نخواهد بود که ببینیم این تحقیقات به نتایجِ وارونه برسند و برای حل و فصلِ مشکلاتِ امروزی نسخه‌های مهلک بنویسند. 

کتابِ “کارنامه و تاثیرِ دگراندیشانِ ازلی در ایران” با نگاه به ریشه‌های تاریخی-اجتماعیِ اوضاعِ نابه‌سامانِ ایران در فاصله‌ی گذار از صفویه تا قاجاریه، شکست‌های ایران در جنگِ با روسیه، عهدنامه‌های ننگین و از دست دادنِ بخش‌های وسیعی از سرزمینِ ما، بررسیِ مستندِ روی‌دادهای تاریخی از “امامت و مهدویت”، “مکتبِ شیخی”، و عللِ برآمدنِ سیدعلی‌محمد باب و جنبشِ ازلیان در ادامه‌ی آن‌، برای خواننده‌ی علاقه‌مند به دانستنِ علل و چراییِ بسیاری از پدیده‌های گذشته و موجودِ ایرانِ بلازده را دربر دارد. 

یکی از شخصیت‌هایی که عمیقن در پژوهش‌های بختیاری بررسی شده “میرزا آقاخانِ کرمانی” است که در میانِ بسیاری از رهبران و جریان‌های وابسته به چپِ ایرانِ سال‌های قبل از ۵۷ با عنوانِ یکی از کسانی که سنگِ بنای جریان‌های چپ‌گرا و ماتریالیستی را گذاشته یاد شده است.  در این زمینه او از جمله آورده است:

«گرچه ‏برخی وانمود کرده‏ اند که روی اصلی سخن آقاخان با دولت-ملت است‏ اما با کنکاش نوشته‏ های او می‏توان دریافت که روی سخن با باورمندان ‏دینی،گرچه در سوی بستر آفرینی گذر از فقه سنتی به جهان ‏نگری دنیوی و نظام نوین است.  نمونه‌ی آن، کتاب و رساله ‏های مهمی چون “هشت ‏بهشت”، “هفتاد و دو ملت” و “انشاالله ماشاالله” است.  آثاری که بیش از هر امر، در پی رساندن فهم او از بینش نوآیین دینی در جهان معاصر است». (ص ۹۴، از بخشِ میرزا آقاخان در “فصلِ دوم: بابیان در تبعید”)

«بحثِ جهان ‏نگریِ دینیِ آقاخان را تا چاپِ کتابِ سومِ این پژوهش به پایان می‏بریم.  آقاخان بی‏گمان آن‏چنان که در کُنِش و بن‏مایه ‏های رساله‏ی دینی‏اش پیداست به صانع باور دارد» (ص ۹۶، از بخشِ میرزا آقاخان در تبعید)

… .  چنان‏که ادبیات و مفاهیم به کار رفته‏ی آقاخان در «صد خطابه» و «سه مکتوب» که روی سخن و اِقناع با منورفکران برون آئینی اوست موجب شده هرکسی از ظن خود فهمی برگیرد.  برخی حتی با بریده سخنان از این نوشته ‏ها او را سوسیالیست انقلابی و متفکر عقلانیت مدرن غربی خوانده‏اند.( ص ۹۲، پاراگرافِ سوم، از بخشِ، میرزا آقاخان در تبعید)

و مثال‏های بسیارِ دیگری که نشان می‏دهند تعبیرِ آقاخان از نظامِ نوین در چارچوبی نواندیشانه‏ی دینی خلاف جزم اندیشی مذهبی مسلط است و نه آن‏چنان که برخی تعبیر می‏کنند، ماتریالیستی و مارکسیستی.

بختیاری با پرداختنِ به بررسیِ تاریخ نویسی و تاریخ نویسانِ مطرحِ صدساله‌ی اخیرِ ایران و نقدِ دیدگاه‌های آنان نسبت به دگراندیشان در کل و بابیان به‌ویژه است که نشان می‌دهد مورخینِ با نام و نشانِ ما هم تفاوتِ چندانی با دیگر اقشارِ جامعه در رویارویی با این پدیده نداشته‌اند و در بسیاری موارد آنی آورده‌اند که با مواضع و موضوعاتِ موردِ نظرِ خودشان هم‌خوانی داشته و از دیگرِ موارد نشانی نیست یا در حدِاقلِ موجود از اینان دوری کرده‌اند.  در عللِ چنین برخوردی از سوی روشن‌فکران و دیگران علی‌رغمِ کارها و آثارِ درخشان و یگانه‌ی آنان، همآنند دیگر مواردِ برخورد با آراءِ مخالفِ جریان اصلیِ جامعه، همه‌ی آن دلایل بر این قشر از جامعه نیز تاثیر داشته و دارد.  این اقشار در عللِ عدم رغبت و یا عدمِ دقت در بررسیِ این بُرهه از تاریخِ معاصرِ ما هر یک دلیلی متفاوت داشته‌اند که کتاب آن دلایل را به روشنی و استناد برای خواننده‌ ی علاقه‌مند آشکار می‌نماید.(اشاره‏ های بختیاری به فریدونِ آدمیت و کسروی در مقدمه‏ صص ۲۳ و ۲۴) این نحوه‌ی برخورد با آنان که این تاریخ‌نویسانِ توانا دلِ خوشی از آن‌ها نداشته‌اند را در دیگرِ آثارِ بختیاری هم‌چون تک‌نگاری‌های او در موضوعِ روزنامه‌ نویسیِ ایرانِ عهد قاجار و کتابِ دو جلدیِ او با عنوانِ “نهضتِ مشروطه و نقشِ حسن تقی‌زاده – سوسیال دمکراسی و جداییِ دین از دولت” نیز به روشنی می‌بینیم.

از مطالب آمده در این کتاب و نیز دیگر نوشته‌های بختیاری به شکلِ گسترده‌ای، پدیده‌ی ایرانیانِ ازلیِ تبعید شده به خارج است که شباهت‌هایی به جامعه‌ی در تبعیدِ ایرانِ امروز دارد.  در این بخش ما به جمعِ نامتجانسی از ایرانیان برمی‌خوریم که از استانبول در عثمانی تا لندن و قاهره گسترده هستند و هر یک از دیدِ خود به تجزیه و تحلیلِ مشکلاتِ ایران برخاسته و راهِ حلِ خود را ارائه می‌دهند.  در این میان جمعِ ازلیانِ استانبول و در رأسِ آنان میرزاآقاخان و هم‌مسلکِ ازلی‌اش شیخ احمدِ روحی نقشِ بارزی دارند.  این دو با وجودِ همه‌ی مشکلاتِ گوناگونِ مالی، امنیتی، زبان و فرهنگ می‌توانند با تکیه بر امکاناتِ موجودشان به تأسیسِ موسساتِ بنیادیِ بسیاری از قبیلِ مدرسه برای فرزندانِ ایرانیانِ در استانبول جامه‌ی عمل بپوشانند.  روزنامه‌ی اخترِ استانبول سکویی می‌شود برای نشرِ عقاید و ایده‌های ازلیان و گسترشِ حلقه‌ی ارتباطیِ آنان در خارج از ایران.  اینان با ترجمه‌ی آثارِ ارزشمندِ غیرِ فارسی به بالابردنِ سطحِ آگاهی‌های ایرانیان در داخل و خارج کمکِ بسیاری نمایند. 

در زمینه‌ی تشویقِ رواداری و تحملِ دگراندیشان در کتاب موردِ نظرِ ما، اشاره به دو داستانِ “قهوه‌خانه‌ی سورات” نوشته‌ی «برناردن دو سَن پیِر» و رساله‌ی “مکالماتِ هفت نفره” نوشته‌ی «ژان بُدَن» است.  آقاخان با استفاده‌ی خلاق از دو اثرِ قهوه‌خانه‌ی سورات و “کلبۀ هندی” نوشته‌ای تنظیم می‌کند با نامِ “قهوه‌خانه‌ی سورات یا جنگِ هفتاد و دو ملت”:

او قهوه ‏خانه‏ ای آشنا می‏آفریند که بیشتر ایرانی است تا در هندِ مدارا طلب و هزار آیین.  فضای مباحثه و شرکت‏کننده ‏گان غالباً ایرانی‏اند و مناقشه‌ ی «حیدری-نعمتی» دسته ‏های مذهبی و کیشی نیمه‌ی ‏سده نوزدهم کرمان و برخی دیگر شهرهای ایران و استانبول را تداعی ‏می‏کند.  گرچه در محتوا و قالب و تنوعِ حاضرین جلسه فراتر از ایران‏ می‏رود، اما آن‏چنان استادانه از واژه ‏ها و مفاهیم دقیق مورد استفاده‌ ی ‏باورمندان ادیان و آیین‏ ها بهره می‏گیرد که حیرت ‏انگیز است و نشانی از فهم ‏و آشنایی او با محتوا و شیوه‌ی استدلال آن‏ها.  رساله‌ی آقاخان فضای زنده و ملموس و واقعی خودی را ترسیم می‏کند.  بی ‏آن‏ که هدف و راه ساده‌انگارانه‌ی برناردن در یافتن‏ حقیقت متعالی را پی‏ گیرد و در پی پاسخ‏ه ای پاریای ساده‏ دل مردم‏ گریز وطبیعت‏ گرای او باشد، عنان استدلال و حقانیت را به عقل و استادِ بابیِ خود می‏دهد.

توجه آقاخان به مُلحِدِ دانشمند و ایرانیِ رساله‏ی برناردن بی‏آن‏که به متن‏ آن فرانسوی پیرُوِ «روسو» اشاره کند، قابل ردیابی است.  می‏گوید: این ‏دانشمند پس از اندیشه و کَنکاش در الهیات به عدم وجود صانع رسیده ‏است.  او همه چیز را «افسانه و ریش‏خند و بازیچه می‏پنداشت».(صص ۱۱۵ – ۱۱۷ هفتاد و دو ملت در رواداریِ دینی)

نکته‏ ی دیگرِ نهفته در کتاب تخصیصِ فصلی به ارتباطاتِ ازلیان با -به ‏قولِ بختیاری- “اهلِ فضلِ” غیرِ ایرانی و برای نمونه ادوارد براون، شرق‏شناس و ایران‏شناسِ انگلیسی است تا تاثیرِ اهمیتِ کسبِ دانش و توانایی صحبت و برقراری ارتباط با اهلِ دیگر کشورها برای انعکاسِ بیش‏تر و به‏ترِ آرا و خواسته‏ های اجتماعیِ‏شان باشند.  در ارتباط با ازلیان، براون شروع به یادگیریِ زبانِ فارسی می‏کند و آموزگارِ او “میرزا محمدباقر بُواناتیِ” ازلی است که وقتی براون می‏خواهد در ازاء کارش به او پول بدهد، می‏گوید «من احتیاجی به پولِ شما ندارم و فقط میل دارم افکار و عقایدِ مرا درباره‏ی دین و مذهب درک کنید.» (ص ۱۴۲)

با خواندنِ کتاب می‏توان با وقایع و پدیده‏ های مهمِ دوران پیش و پس از مشروطه آشنا شده و تاثیرِ غیرِ قابلِ انکار این جمع کوچک ولی موثرِ تاریخِ معاصرِ ایران را با توجه به اسناد ارائه شده دید و سنجید.  از جمله‏ی این وقایع و بزنگاه‏های مهم می‏توان به فهرستِ زیر اشاره کرد:

پیشینه‏ ی تاریخی-آیینیِ جنبشِ بابیه و حرکت‏های منتهی به این جنبش؛

گردِ هم‏آییِ بابیان در “بدشتِ” مازندران و تاثیراتِ بعدیِ آن؛

گردِ هم‏آییِ بابیان و درگیری‏های “قلعۀ تبرسیِ” و تاثیراتِ بعدیِ آن؛

تبعید بابیان و حرکت‏های آنان در خارج از ایران به ‏ویژه استانبول؛

محفلِ بیداریِ استانبول و تاثیرِ آن در روندِ مشروطه‏ خواهی؛

رابطه و کشاکشِ میرزا آقاخانِ ازلی با مدیرِ روزنامه ‏ی اختر استانبول در روشن‌گری اوضاعِ داخلیِ ایران زمانه؛

دستگیری، استرداد و قتلِ میرزا آقاخان با هم‏کاری حکومت‏های عثمانی و قاجار؛

اندیشه ‏ی “اتحادِ اسلامی” و رواداریِ مذهبی در سرزمین‏های اسلامی؛

تاثیرِ بابیان در حمایت و گسترشِ اعتراضِ عمومی علیهِ انحصارِ رژی تنباکو؛

تاثیر بابیانِ ازلی بر ادوارد براون و حمایت‏های او از مشروطه؛

ایجاد و گسترشِ انجمن‏ها و اجتماعاتِ قانون‏خواه در سراسرِ ایران؛

نقشِ بابیانِ ازلی در ترورِ ناصرالدین شاه و پی‏آمدهای آن؛

نهضتِ مدرسه‏ سازیِ بابیان در ایران و خارج (برای ایرانیان) و تاثیرِ عمیق و غیرِ قابلِ انکارِ آنان درپی‏ریزیِ آموزش و پروشِ نوین برای دختران و پسران؛

رابطه ‏ی بابیانِ ازلی با سرانِ مذهبیِ در ایران و عتبات پیش از مشروطه و پس از آن و کنترل و تشویقِ آنان به حمایت از حرکت‏های مردمی؛

اعدامِ شیخ فضل‏ الله نوری و نقشِ ازلیان در آن؛

… .

کتابِ کارنامه و تأثیر دگراندیشان ازلی در ایران، -که به اشاره‌های مولف نخستین از مجموعه‌ای است که بختیاری در نظر دارد تا آن‌ها را تدریجاً عرضه نماید- دارای این بخش‌ها است: مقدمه، هفت فصل، ضمیمه‌ها، تصویرهای متونِ دست‌نویس و تایپ شده‌ی مصاحبه‌ی میرزا آقاخان کرمانی با میرزا حسین‌علی نوری مشهور به بهاء در عکا، گزیده‌ای از منابعِ فارسی و عربی، منابع از زبان‌های اروپایی، برخی از نشریاتِ موردِ استفاده‌، نشانیِ اینترنتیِ آثار و منابعِ اهلِ بیانِ موردِ استفاده، برخی مجموعه‌های مهم اسناد و آثار اهل بیان، دانش‌نامه و مراکز اسناد؛ و در پایان، نمایه.

اما توصیه‌ای هم به خودِ آقای بختیاری دارم و آن استفاده از زبان‌های دوگانه‌ی “زمانِ قاجار و حتی اسلامی” و فارسیِ امروزی در کنارِ هم است که خواننده را در خواندن دچارِ این مشکل می‌کند که منظورِ مولف از کاربردِ کلماتی چون”غُرّه” به جای پایانِ ماه، منورالفکر” به‌جای روشنفکر و، “اهلِ فضل” به‌جای دانشمند چیست چون اسم، عناوین، القاب و اصطلاحاتِ بسیارِ آمده خود گویای زمان هستند و کاربردِ مولف به‌ویژه در خارج از ایران که خواننده و به‌ ویژه جوان‌ترها کم‌تر به این زبان آشنایی دارند کارِ خواندن را از آن‌چه که ایرانیانِ متولدِ خارج از ایران -که حالا به نسلِ دومِ خود هم رسیده‌اند- با آن روبه‌رو هستند مشکل‌تر می‌کند.

کتاب توسطِ انتشاراتِ فروغ در آلمان چاپ شده و تاریخِ پائیز ۱۳۹۵شمسی  ۲۰۱۶ میلادی را دارد.  به‌نظر نمی‌رسد که بختیاری مطالبِ کتاب را از ابتدا خود تایپ کرده باشد و بیش‌تر به نظر می‌رسد که تایپ آن توسط شخصی بدون شناخت از موضوعِ کتاب، از روی دست‌نویس‌های مولف انجام شده است و این متنِ تایپ شده بدون ویراستاری، کنترلِ اشکالاتِ دیکته‌ای، انشایی، صفحه آرایی و کامپیوتری به چاپ نهایی سپرده شده است که برای اثری با این همه زحمتِ قبل از چاپ و کیفیتی این چنین کم در چاپ، بسیار ناامید کننده است.  اشکالاتِ تایپیِ کتاب آن‌قدر زیاد است و من در زیر تنها به چندتایی از آن‌ها اشاره‌هایی می‌کنم:

در ص دومِ فهرست و توضیحِ عنوانِ آمده در ص ۱۷۹ خطِ دوم اضافه است.

در ص سومِ فهرست برای عنوانِ ص ۲۴۵ «ترورِ ناصرالدین شاه»، خطِ دوم «دشمنِ بابیان» باید به خطِ قبلی اضافه شود.

خطِ فارسی و برنامه‌ی به‌کار برده شده از سوی موسسه‌ی انتشاراتی باعث شده تا کلماتی همآنندِ “قرهالعین” به شکلِ “قرۀالعین”، ثقهالاسلام به شکلِ “ثقۀالاسلام” و … به چاپ رسیده‌اند که با اسنادِ تاریخی تطبیق ندارند.

فاصله گذاریِ بسیاری کلمه‌ها درست نیست؛ بسیاری به اشتباه از هم جدا چاپ شده‌اند و بسیاری نیز به اشتباه به کلمه‌ی بعدی چسبیده‌اند. 

ص ۱۰ مقدمه پاراگرافِ آخر سطرِ چهارم «نارواداری» بایستی نا رواداری باشد.  ص بعدی، پاراگرافِ دوم، خطِ پنجم «تازه‌برآمده» بایستی «تازه برآمده» باشد.  ص ۱۳، پاراگرافِ ماقبلِ آخر خطِ آخر، «سیاست‌ورزیِ نوین در آثارِ غالبِ تاریخی …»، بهتر است «سیاست‌ورزی نوین در غالبِ آثار تاریخی …» باشد.

نامِ دنیس مک‌اوئن فرانسوی در توضیحات و یادداشت‌ها و متنِ اصلی به اشتباه  Denis Maceoinآمده که صحیحِ آن  Denis MacEoin  می‌باشد.

به‌طورِ کلی در تایپِ متن و یادداشت‌های غیرِ فارسیِ کتاب اشتباهاتِ زیادی وجود دارد که بایستی با حوصله ویراستاری و اصلاح شوند.

و … و … .  بسیاری از  نواقص و اشتباهاتِ تایپی کتاب را بایستی خودِ مولف یا موسسه‌ی انتشاراتی با مراجعه به دست‌نوشته‌ها و یا مراجعِ آمده در پایان بررسی و اصلاح نمایند.

من خواندنِ این کتاب را به همه‌ی آنان‌که کم‌ترین دل‌بسته‌گی به مردمِ ایران و جامعه‌شناسیِ تاریخی ایران دارند و یا در حالِ پژوهشی در این زمینه هستند، توصیه کرده و آرزومندم در آینده از این دست تالیفات بیش‌تر ببینم. 

کارنامه و تاثیرِ دگراندیشانِ ازلی در ایران

جدالِ حافظه با فراموشی

انتشاراتِ فروغ

شهر کلن-آلمان

شماره‌ی بین‌المللیِ کتاب:

ISBN: 978 ۹۴۳۱۴۷ ۴۹ – ۰

foroughbook.de

foroughbook.net