شهروند ۱۲۶۷ ـ پنجشنبه ۴ فوریه ۲۰۱۰

فردای بعد از اجرای استکهلم، صبح زود روز یکشنبه در هوای سرد و برفی، با قطار به سوی شهر یوته بوری (گوتنبرگ) حرکت کردیم. قرار بود که اجرای ما در ساعت ۳ بعدازظهر باشد، چون در روز یکشنبه، به خاطر سرما و تاریکی هوا باید همه برنامه ها تا ساعت ۶ تمام بشود. طبیعت سفید و زیبای سوئد را با قطار طی کردیم. در بخش هائی انگار تابلوهای دورنمائی بودند که فقط رنگ سفید بر آنها زده بودند. نیمه های ظهر به یوته بوری رسیدیم. برگزارکننده های ما در این شهر فستیوال سینمای تبعید و کتابخانه مرکزی شهر بودند. حسین مهینی مدیر فستیوال با همکارانشان زحمات بسیاری برای این اجرا کشیدند که سپاسگزارشان هستیم. یوته بوری دومین شهر بزرگ و پر جمعیت سوئد بعد از استکهلم و مانند استکهلم بندری بسیار بزرگ می باشد که از طریق راه آبی به شمال آلمان و دانمارک متصل است. تمام کشورهای اروپای مرکزی نیز از این طریق و این شهر وارد سوئد می شوند. حسین مهینی در راه رسیدن به محل اجرا که همان کتابخانه مرکزی بود، مجسمه ای را نشانمان داد و گفت که مجسمه «کارین بویه» شاعر معاصر سوئد است و درباره او اینگونه می گوید: کارین بویه ـ شاعر نامدار سوئدی که در زندگی و شعرش همانند فروغ فرخزاد ما بود ـ عصیان گر علیه دنیای مردسالار و ارزش های مردانه و اخلاقی و سنتی سوئد. آن چنان زیست که می خواست بزید …. هم در شعر و هم در زندگی شخصی اش و پایان زندگی اش هم سئوال برانگیز است. درست بمانند صحنه آخر فیلم «همشهری کین» صحنه ای که گلوله بلوری بر زمین می افتد.

کارین بویه یک روز صبح رفت به کوه و جنگل و هرگز بازنگشت، و هم چنان سئوال است، چه بر سرش آمده است….؟

اجرای یوته بوری بمانند استکهلم، اجرای خوبی بود. هادی خرسندی عزیز، ایرانیان حاضر در سالن را، در آن نیم روز، شاد و سرحال تحویل ما داد، تا نوشته نمایشی اش را برایشان نمایش دهیم. اجراهای تئاتر در غربت علیرغم سختی ها و خستگی های سفر، این حسن را هم دارد که با دوستان و همکاران سابق دیدار تازه می کنیم. در این شهر و این اجرا هم دوستان به سراغمان آمده بودند، خانم معصومه تقی پور که در اداره تئاتر در چندین نمایش در کنار هم بودیم. سعید اویسی عزیز که از بازیگرانی است که چندین بار جایزه بهترین بازیگر را در فستیوال های سوئدی نصیب خودش کرده است. آخرین فیلمی که بازی کرده است «برای آزادی» است که امسال در فستیوال های مونترال و تورنتو نمایش داده اند. با سعید اویسی شش ماهی شانس هم بازی بودن را داشتم در تئاتر لاله زار، زمانی که تئاتر البرز در اجاره سعید اویسی و زنده یاد هادی اسلامی بود. ناصر غفرانی فر (آقا معلم مدرسه موشها)، منصور تهرانی (خالق ترانه یار دبستانی)، امیر جواهری و میز کتابش و ……..

دوستان دیگر که دیدارشان غنیمت بود.


شاید بتوانی کسی که خواب است بیدار کنی

اما کسی که خود را به خواب زده هرگز! (چارلی چاپلین)

مهمانان جشنواره فجر، آنان که دارای شعور انسانی بودند حاضر به حضور در این جشنواره ننگین نشدند. البته در سی سال عمر ننگین رژیم اسلامی اکثر هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی نیز هرگز شرکت نکردند، زیرا که حاضر نشدند به رژیم جنایت رسمیت بدهند، حتی در دوران دمکراسی کاذب خاتمی و شرکاء.

پیتر بروک، کارگردان سرشناس انگلیسی که یکی از نام آوران تئاتر دنیا است، جشنواره تئاتر فجر را تحریم کرد.

خانم هیلدا هلویگ،کارگردان و استاد کارگردانی دانشکده استکلهم نیز جشنواره فجر را تحریم کرده و علت تحریم خود را اینگونه می گوید: دلیل قبول دعوت به جشنواره فجر، دیدار همکاران و بویژه زنان همکار بود. من کارگردان تئاتر هستم و سانسور کردن تئاتر بسیار دشوار است. من در یک دیکتاتوری دیگر بزرگ شده ام، نه دیکتاتوری مذهبی، بلکه دیکتاتوری سوسیالیستی، و به همین دلیل هم وقتی دوستان ایرانیم مرا از شرایط ایران آگاه کردند، دیدم با رفتنم مهر تائید بر آنها می گذارم. در همان روزی که قرار بود پرواز کنم، از دوستان زن همکارم عذرخواهی کردم و نرفتن را به رفتن ترجیح دادم.

کن لوچ، کارگردان معتبر انگلیسی که مهمان دهه فجر در ایران بود، در اعتراض به سرکوب مردم ایران، فیلمش را از جشنواره دهه فجر خارج و طی نامه ای به وضعیت جاری و نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کرد. کن لوچ همان کارگردان بزرگی است که چند وقت قبل در حمایت از اسانلو رهبر سندیکای شرکت واحد ایران و برای آزادی او بیانیه اعتراضی منتشر کرد. او حتی برای اعتراض به جشنواره تورنتو در سال گذشته، فیلم خود را از برنامه جشنواره بیرون کشید. دلیلش این بود که جشنواره تورنتو کار مشترک موسسات کانادائی و اسرائیلی میباشد. در ضمن کن لوچ یکی از بنیانگذاران تریبیونال بین المللی علیه اسرائیل و دفاع از حقوق فلسطینیان است.

هفته آینده گزارش فستیوال هایدلبرگ و اجرای فرانکفورت خواهد بود.